چشم بیدار گاندو برای مردم
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، سریال گاندو با تمام حواشی که حاشیهسازان برای آن پدید آوردند، بالاخره به ایستگاه پایانی خود رسید و یک غافلگیری بزرگی را برای مخاطب به دنبال داشت. هرچند که نویسنده بهخوبی چند پرونده مهم و امنیتی را در کنار هم جمع کرده و به رشته تحریر در آورده بود؛ اما لازم شد تا نکاتی را در نقد فصل دوم این سریال بیان کرد.
جواد افشار در این فصل بهخوبی توانسته بود تیم گاندو را کنار هم دیگر جمع کند. ارتباطی که مخاطب میتوانست با مأموران امنیتی بگیرد و فارغ از جوسازیها، مخاطب را همراه با مأموران امنیتی بسازد. دور از انصاف نیست که بگوییم فصل دوم سریال گاندو، به مراتب از فصل اول آن بهتر ساخته شده بود. هرچند که کارگردان تلاش میکرد عنوان این سازمان امنیتی را از فصل اول مکتوم نگاه دارد؛ اما در قسمتهای پایانی بهصراحت نشان داد که روایت، روایتی از پروندههای امنیتی سازمان اطلاعات سپاه است.
این سریال که از قسمت سیزدهم فصل اول، زیر تیغ تیز سانسورچیان رفت و مجبور شد «خواهرزاده رئیس جمهور» را با عبارت «خواهرزاده یک مقام رده بالا» جابهجا کند، در فصل دوم نیز عنوان «برادر رئیس جمهور» را با عبارت «پسرعموی مقام رده بالا» جابهجا کرده بود. فصل دوم سریال گاندو که با یک غافلگیری آغاز شد، با یک غافلگیری نیز به پایان رسید. انگار نویسنده و گروه تولید گاندو قصد کردهاند همچون سازمان اطلاعات سپاه که بهغافلگیری سرویسهای جاسوسی انگلستان پرداخته، مخاطب را پیاپی غافلگیر سازند.
از شروع ناگهانی پخش سریال پس از ریاست جمهوری آیت الله رئیسی، تا پخش و نمایش برخی صداها، اسناد و تصاویر واقعی جاسوسان انگلستان، گرفتن سکانسهایی از روی ناو توقیف شده انگلیسی و همچنین در قسمت پایانی، تبدیل یک انگلیسی وحشی به منبعی برای سازمان اطلاعات سپاه و همچنین اوج همه این غافلگیریها، شلیک یک آرپیجی به خودروی شخصیت اول مثبت فیلم یعنی محمد مورد توجه قرار دارد.
در حالی که در فصل اول تنها بخشی از افشاگریها مربوط به سازمان مجاهدین خلق(منافقین) میشد و حتی جاسوس اصلی و نقش منفی فیلم، یک شخصیت با عنوان غیر واقعی بود؛ اما در فصل دوم حتی نام جاسوس و نقش منفی فیلم، یک عنوان واقعی با چهره پردازی واقعی بود. جسارت افشار و امینی در تولید گاندو و ادامه دادن تولید این سریال، جسارتی مثال زدنی است و نمایش این مجاهدتها بی شباهت با مجاهدتهای شخصیتهای واقعی این سریال نیست.
تکراری بودن بعضی از اتفاقات، صحنهها و شوخیها در فصل اول و دوم ضعف فیلم نامه را میرساند. هرچند که بعضی ضعفهای کارگردانی نیز در این دو فصل وجود داشت. برای مثال همانند فصل اول محمد برای طی کردن یک مسافت طولانی از هلیکوپتر استفاده میکند و ضعف کارگردانی فصل اول که در فصل دوم دیده نشد، این بود که برای مثال هلیکوپتر در چه نقطهای از فرودگاه، فرود آمد.
همچنین کارگردان در فصل دوم از این سریال در سکانس درگیری نیروهای امنیتی با نیروهای ابراهیم شریف، نتوانسته بود بهخوبی این درگیری را به نمایش بگذارد. استفاده خوب و بهموقع کارگردان از بازیگران بومی هر شهر، از جمله قوتهای کارگردان بهشمار میرود. البته شهامت بازیگران در این سریال نیز به نوبه خود باید تقدیر شود.
در سینمایی که بعضی از کارگردانان بازیگران ارزشی را بایکوت میکنند و یا از عمد نقشهای منفی جهت تخریب چهره سابق بازیگر به بازیگر میسپارند از جمله موضوعاتی است که باید در سازمان صدا و سیما سازماندهی شود. نکته قابل توجه در این سریال که نباید فراموش کرد این است که اگر این سریال برای تخریب جریان خاصی بود که خود را مدعی دانسته بود، چطور طرفداران و حامیان سرسخت آن جریان راضی شده بودند در این سریال به ایفای نقش بپردازند؟
سخن پایانی درباره گاندو این است که گاندو صدای رسای مردم مظلومی بود که در طول این هشت سال، رنجهای فراوانی را متحمل شدند. گاندو واقعیتهای ناگفتهای از حاشیهسازان را با زبان هنر، بیان کرد. گاندو بر خلاف سریال خانه امن، بهخوبی روایتی از حفظ امنیت را انجام داد و فارغ از هجمههایی که تحمل کرد، چشم مردم را به خیلی از اتفاقات روشن ساخت. تنها مطالبههای مردم، محاکمه متهمان و مجرمانی بود که در این سریال معرفی شدند و همچنین ادامه این روشنگریها در قالب سریال گاندو است.