۱۳ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۳:۲۲
کد خبر: ۶۸۶۱۵۰
محمدرضا شهبازی؛

بهای تولید کل سریال «وضعیت زرد» به اندازه یک قسمت «مردم معمولی» نیست

بهای تولید کل سریال «وضعیت زرد» به اندازه یک قسمت «مردم معمولی» نیست
برای هر قسمت مردم معمولی به اندازه ۱۳ قسمت سریال وضعیت زرد هزینه‌ کرده‌اند و واقعا نمی‌خنداند. هر قسمت «وضعیت زرد» حداقل سه الی چهار بار مخاطب را می‌خنداند.

به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا،«محمدرضا شهبازی»، طنز پرداز، روزنامه‌نگار و نویسنده، بازیگردانی و مدیریت تولید فیلمنامه سریال وضعیت زرد را برعهده دارد. او علاوه بر این حضور موثر در سریال «وضعیت زرد» به عنوان یکی از طنز پردازان برنامه «لیچار» را در فضای مجازی تولید می‌کند. کتاب‌های «لانگ شوت»، «ماه‌بندان» «ترجیحا مجرد با روابط عمومی بالا» و ... از آثار پرمخاطب این نویسنده است که هم اکنون در پیشخوان کتاب‌ فروشی‌ توزیع می‌شود.

به بهانه پخش سریال «وضعیت زرد» با ایشان به گفت‌وگو نشستیم. بسیاری از طنز پردازان در خلوت دچار دیکتاتوری فردی و تندخویی و تندمزاجی شدیدی هستند، شاید آنچه شهبازی را با سایر طنزپردازان متمایز می‌کند این است که در خلوت نیز همان شهبازی خنده‌روست که انتقاد می‌کند و تاب هر گونه انتقادی را هم دارد. آنچه در پی خواهد آمد ماحصل یک گفت وگوی صمیمانه است.

سریال وضعیت زرد نخستین کمدی سیتکامی(Sitcom) با رعایت کامل قواعد ژانر است که در تلویزیون ساخته شد. گونه‌ای که ساختن آن بسیار دشوار است، اما ساختن چنین گونه‌ای در چهارچوب قواعد سیما سخت‌تر است.

بسم‌الله الرحمن الرحیم. ساخت گونه سیتکام سابقه‌دار است و از نخستین و قدیمی‌ترین گونه «نمایش شبانه‌ای» است که با شروع برنامه‌سازی آلترناتیو در دهه شصت میلادی در تلویزیون‌های کابلی در آمریکا شکل گرفت و ساختار و قواعد خاص خودش را شناخت. این مدلی که دکور می‌زنند، تماشاچی به صورت زنده حضور دارد، حیاتی طولانی دارد. در ایران  چند دهه‌ای است که تبدیل به گونه محبوب تلویزیونی شده و  ما در ایران نمونه مشابه نداشتیم تا اینکه در شبکه نمایش خانگی «مجموعه عشق تعطیل نیست» در ۴ الی ۵ قسمت  تولید  شد. ما در ایران از سیتکام، "لوکیشن محدود" بودنش را گرفته‌ایم و عنوان «سیتکام» هم در موردشان به کار می‌بردیم، اما به معنی واقعی سیتکام نبودند، ساختار شخصیت‌ها، ساختار شوخی‌ها به کمدی‌های سینمایی شباهت داشت و هیچ ربطی به سیتکام نداشت، مثل همسران، خانه سبز، زیرآسمان شهر، ساختمان پزشکان و ...

سریال‌هایی که نام بردم تنها وجه اشتراکشان با سیتکام این است که «لوکیشن محدود» هستند، حتی دکوری بودن لوکیشین‌ها در کار رعایت نمی‌شد، جز در مواردی مانند شهرقشنگ که از این منظر هم به سیتکام نزدیک بود و لوکیشن دکوری بود و رئال نبود.

بهای تولید کل سریال «وضعیت زرد» به اندازه یک قسمت «مردم معمولی» نیست

شما که حزب اللهی هستی، پای درس آقا هستی، جمعیت مخاطبان نطنز که همگی ریشو و چادری نبودند، همه جور مخاطب بودند و همه هم می‌خندیدند. شما آقای مدیر محترم! پس اصلا چرا آنجا هستی؟ تا حالا می‌گفتید هنرمند انقلابی نداریم، از شما قبول می‌کردیم، الان که دیدی هستند.

مهمترین مولفه در سیتکام چه باید باشد؟

مهمترین مولفه، ساختار شوخی است نه «لوکیشن محدود بودن». در ایران  این گونه را با تمام اقتضائات ساختاری خیلی تجربه  نکردیم و  دلیلش این است که ما قبل از این هم «استندآپ» در ایران نداشتیم. «سیتکام» از منظر ساختار شوخی به استندآپ نزدیک است. در ساختار «استندآپ» شما کاشت، داشت و برداشت دارید. یک شوخی را می‌کارید، تکرارش می‌کنید و در موقعیت بعدی خنده را از تماشاگر می‌گیرید، این ساختار استندآپ است.

ما در «وضعیت زرد» تمامی قواعد سیتکام را رعایت کردیم، فقط لوکیشین محدود بودن را به عنوان پیش‌فرض ساختاری استفاده نکردیم. حتی‌قاب‌بندی‌ها، رنگ‌بندی‌ها، دکوپاژها و حرکت دوربین ما به سیتکام نزدیک است و مهمتر مسئله  این است که در فیلمنامه و شخصیت‌پردازی، نسبت شخصیت‌ها باهم از  فرمول شوخی‌ها سیتکامی تبعیت می‌کند.

 مهمترین چالش گروه شما برای ساخت این سریال چه بود؟

 چالش‌برانگیزترین قسمت کارمان هم همین بود که ما می‌خواستیم مخاطبی را  که در تلویزیون عادت کرده به سریال‌های طنز با ساختارهای مشخص سال‌های اخیر، با اثری روبرو کنیم که یک مقداری چگالی شوخی‌هایش بالاست.

 

شما در مسابقه «رخداد» که اجرای آن را بر عهده داری، سئوال سیاسی می‌پرسی و در شبکه‌های اجتماعی وایرال می‌شود. در برنامه شخصی خودت، «لیچار»، استندآپی که اجرا می‌کنی و بسیار محبوب شده، بیشتر به موضوعات سیاسی می‌پردازی. در «وضعیت زرد» نیز ما با یک هجویه سیاسی مواجه هستیم. سیاست دست از سر شما برنمی‌دارد یا شما دست از سر سیاست برنمی‌دارید؟

 من به عنوان نماینده‌ای از گروه اینجا هستم. «وضعیت زرد» به معنای واقعی کار گروهی بوده و در طول ساخت کار باهم همفکری و ایده پردازی داشتیم و در کنار یک تیم به نتیجه برای ساختن سریالی با این گونه و رعایت قواعد ژنریک.

بهای تولید کل سریال «وضعیت زرد» به اندازه یک قسمت «مردم معمولی» نیست

من طرف گفت‌وگویم آقای «شهبازی» شما هستید.   

واقعیت، من این کار را سیاسی نمی‌بینم. من این کار را مماس با روزگار و شرایط فعلی می‌بینم. ما در روزگاری نفس می‌کشیم که سرگرمی‌سازترین پلت‌فرم‌ها مثل «اینستاگرام» را که باز می‌کنیم چه چیزی می‌بینیم، پست‌هایی درباره سیاست.

 به سراغ تلویزیون می‌رویم، سیاست، شبکه‌های ماهواره‌ای، سیاست. ما در روزگاری زندگی می‌کنیم که حضورمان در المیپک هم سیاسی است. یعنی «کیمیا علیزاده» که سهمیه المپیک دریافت نکرده، در تیم پناهجویان در مقابل ایران قرار می‌دهند، بلی...، این اتفاق کاملا سیاسی است. اما از نظر من «وضعیت زرد» یک اثر اجتماعی است، چون بر اساس رخدادهای اجتماعی تاثیر گرفته از سیاست ساخته شده است.

شما از کدام سنخ هستید، گروهی که سیاستشان را هنری می‌کنند یا هنرشان را سیاسی!؟

من می‌خواهم از عبارت سیاسی عبور کنم، نه اینکه از آن بدم بیاید یا بترسم. من چه زمانی که مسابقه رخداد را اجرا می‌کنم و چه زمانی که لیچار را اجرا می‌کنم، چه زمانی که تصمیم می‌گیریم با رفقا یک سریال طراحی کنیم، نمی‌خواهم انتزاعی کار کنم.

در شرایط فعلی اغلب سینماگران و تولیدکنندگان از پرداختن به اتفاقات این سال‌های پرهیز می‌کنند و با ژست‌های عجیبی می‌گویند ما کار اجتماعی ساختیم. منظور شما از «انتزاعی» همان عبارت اجتماعی مورد نظر دوستانی است که در حوزه تولیدات نمایشی کار می‌کنند؟

آنچیزی که این دوستان ادعا دارند و ما اغلب با عنوان «سینمای اجتماعی» از دهان مبارکشان  می‌شنویم، اجتماعی نیست. شما در اجتماع ایران بروید و ببیند که برای مثال آیا صلوات فرستادن چیز عجیبی است!؟ در کدام فیلم اجتماعی صلوات فرستادن دیده‌اید؟ برق می‌آید، مردم صلوات می‌فرستند، درب مترو بسته است و بازنمی‌شود، ناگهان باز می‌شود و مردم صلوات می‌فرستند، ربطی به طبقه اجتماعی خاصی هم ندارد. ۸۰ درصد مردم ایران صلوات فرستادن، بخشی از زیستشان است و در مقابل رخدادهای غیرمترقبه مثل بازشدن ناگهان درب مترو صلوات می‌فرستند. از آن فرد ثروتمندی که به تله‌کابین توچال می‌رود تا زائر حرم عبدالعظیم حسنی که تفریحش خوردن فلافل در این شهر زیارتی است، هر دو نفر با این شاخصه‌ها وقتی در خطر قرار می‌گیرد واکنش مشابه دارند. برق تله‌کابین قطع شود، می‌گوید «یاابالفضل»، زائر عبدالعظیم حسنی هم وقتی با حرکت سریع یک خودرو و صدای بوق شدید مواجه شود، حتما می‌گوید «یاابالفضل».

بهای تولید کل سریال «وضعیت زرد» به اندازه یک قسمت «مردم معمولی» نیست

این اجتماع با این پیش فرض ساده‌ای که عرض کردم در کجای سینمای اجتماعی و سریال‌های اجتماعی ماست؟ الان وضعیت در تلویزیون هم به همین شکل است. شما به غیر از برنامه «سمت خدا»، در سریال‌های جدی، نه حتی کمدی،  تا حالا صلوات دیدی!؟ این چه جور اجتماعی سازی در حوزه نمایش است که اجتماع واقعی در آن دیده نمی‌شود؟ نمازخواندن در چه حجمی از سریال‌های سیما می‌بینی؟

این مردم نماز می‌خوانند یا نمی‌خوانند؟ صلوات می‌فرستند یا نمی‌فرستند!؟ در سریال «وضعیت زرد» وقتی خانمی با کاراکتر مدیر خبرگزاری تماس می‌گیرد و می‌گوید من از مدرسه بچه شما زنگ می‌زنم، سریع می‌گوید: " «یاابالفضل» میلاد طوریش شده؟ " . قاطبه مردم همینطوری هستند و از قضا با مطرح کردن یه نکته ساده در دیالوگ‌های روزمره مردم، می‌خواستم بگویم اثر اجتماعی این است، نه آنچیزی که الان هست. این آثار ظاهرا اجتماعی طبقاتی است و یک طبقه محدود بسیار کوچکی اینطوری رفتار می‌کنند که اهل دعا و صلوات نیستند.  

سریال‌های تاریخی سیما هم با همین شکل و شمایل ساخته می‌شود، یعنی اجداد ما هم سکولار یا بی دین بودند و احیانا نماز نمی‌خواندند.  

نماز در تلویزیون ما یک عبادت لوکس است. یعنی در مجموعه نمایشی خاصی که ما نماز خواندن را می‌بینیم، یک سجاده لوکس می‌بینیم، یک تسبیح فیروزه‌ای قابل اعتنا می‌بینیم. روی سجاده، گلبرگ خشک شده می بینیم. اگر خانم باشد حتما یک مقنعه و چادر سفید یکدست به سر دارد. حال آنکه برای ما پیش آمده صبح که  از خواب بلند می‌شویم و معمولا نزدیک طلوع آفتاب است مهر را برمیداریم و خواب آلود خواب آلود نمازمان را می‌خوانیم. مادران ما طور دیگری نماز می‌خواندند، پیش می آمد وسط نماز گرا می‌دادند زیرآبگوشت را کم کن، پیاز را بریز توی غذا.

بهای تولید کل سریال «وضعیت زرد» به اندازه یک قسمت «مردم معمولی» نیست

غیر از محدودیت نامحسوس درباره آثاری که مضامین سیاسی اجتماعی در نسبت با رخدادهای ۴۰ ساله اخیر دارند، ساختن آثاری مثل وضعیت زرد، انیمیشن زیبای شهر موشکی و حتی سریال گاندو تبدیل به اتهام و پرونده سازی برای افرادی شده که در ساختن آن‌ها  مشارکت داشته‌اند، انگار کار قبیحی می‌کنند. اسم این کنش‌ها از داخل تهاجم فرهنگی نیست، محاصره فرهنگی است، این کنش‌های داخلی برا افزایش بیشتر به هنرمندان جنگ نرم خارجی نیست، جنگ سخت داخلی است.

 اینقدر این نگاه تکرار شده که جزء مشهورات جریان روشنفکری است. از الزامات مولفان سینما و سریال‌ها با عنوان «اجتماعی» نمایش  یاس، خیانت، عشق‌های چند ضلعی است  و شما طبیعی‌ترین انسان ایرانی را اگر تصویرکنید با برچسب‌هایی مثل شعار مواجه می‌شوید. متاسفانه روایت‌ها و شخصیت‌هایی در متن سینمای اجتماعی و سریال‌ها وجود داشته  شعاری و خارج از عرف بوده‌اند و گرنه عادی‌تر ویژگی‌ها خصایص مذهبی مردم در چهل سال اخیر چرا در تولیدات نمایشی نمودی ندارد. لطیفه ای هست که میگویند دزدی را گرفته بودند، گفت من بیست سال دزدی می‌کنم ولی بالاخره گیر افتادم، گفتند: چرا؟ گفت امروز صبح چهارقل نخونده بودم. دزد جامعه ما چنین رفتاری دارد.

برخی چیزها در فرهنگ ماست و خیلی بدیهی است، نمودهای سیاسی را کنار بگذاریم، دینداری مردم و بازنمایی آن از تولیدات نمایشی‌مان حذف شده، به همین دلیل منتقدان «وضعیت زرد» نخستین مسئله‌ای که ممکن است مطرح می‌کنند این است که شما داری کار شعاری می‌سازی و دارید چیزهای عجیب و غریبی را به نمایش می‌گذارید.

قبول دارید با این دیدگاه عمر فعالیت‌های هنری شما با این بینش می‌تواند کوتاه باشد. من مثل شما که اثر نمایشی نزدیک به مردم می‌خواهد بسازند، در طول تاریخ سینما و تلویزیون زیاد دیدم که آمدند و دکمه حذف آن‌ها را فشار دادند. با این سیستم غیرعادی تا یه جایی توان جنگیدن دارید، از یک جایی به بعد از نفس می‌افتید، سیستم شما را حذف نامحسوس می‌کند.

یک بخشی از استقامت برای دگرگونی در فضای فرهنگی شخصی است و باید صبر داشت، ضمنا در هر فعالیت‌ هنری باید بدانیم چه کاری  داریم می‌کنیم و با یکی دو تا سریال و یکی دو برنامه تغییر محسوسی ایجاد نمی‌شود. شما اگر دورخیزتان برای یک اثرگذاری هنری سی ساله باشد، در سال بیست و پنجم ناامید نخواهید شد، چون می‌دانید مسیر فرهنگی که برای آن برنامه‌ریزی‌ کرده‌اید سی ساله است.

نکته بعد حرکت جمعی است. «وضعیت زرد» حاصل ایده یکی دو نفر نیست. یک خط تولیدی پشت سریال به صورت جمعی وجود دارد. این کار جمعی از باشگاه طنز انقلاب آغاز می‌شود که شش سال سابقه فعالیت مستمر جدی دارد. آقای عموکاظمی که فیلمنامه را نوشته‌اند، خودشان فوق لیسانس فیزیک هسته‌ای دانشگاه امیر کبیر را دارد، دراولین دوره آموزشی، وارد باشگاه طنز انقلاب شده است. طی دوران آموزش، طنز مطبوعاتی نوشته و به تدریج مطالبی از ایشان در عرصه‌های مختلف منتشر شده تا اینکه کم‌کم مسیر خودش را تغییر داده و به صورت تخصصی وارد فضای فیلمنامه شده و سریال وضعیت زرد را نوشته است. او یک عقبه‌ای دارد که ادامه دارد، پویاست و یک نفر نیست. در بحث فنی سریال «وضعیت‌زرد»   فارغ التحصیلان مدرسه سینمایی عمار مشارکت داشته‌اند که یک جریان هستند و یکنفر نیستند، به نظرم با این زیر ساخت فرهنگی حفظ شدن افراد در مسیر بیشتر است. علت ناامیدی و حذف شدن در جریان کار انقلابی، کار کردن به صورت فردی است.

بهای تولید کل سریال «وضعیت زرد» به اندازه یک قسمت «مردم معمولی» نیست

برای این کار جمعی و نسل سازی ۳۰ است دیر شروع کردیم.

با عمر خودمان که قیاس می‌کنیم با این برداشت مواجه شویم که دیر شروع کردیم، قبول. دیر شده که شده، الان شروع کنیم به نظر بهتر از یک ماه بعد است. ۳۰ الی ۴۰ سال برای خیزش فرهنگی چیزی نیست، بلی اگر یکسال زودتر شروع می‌کردیم، بهتر بود. سال دوم انقلاب باید کادرسازی برای ورود جوانان انقلاب به عرصه تولیدات نمایشی رخ می‌داد. مسابقه رخداد با توجه به سهم خودش، و فاکتورهایی نظیر ساعت پخش، بودجه و شبکه‌ای که پخش می‌شد و  طیف مخاطبی که برای خودش تعریف کرده بود، مورد استقبال واقع شد.

اما به همان میزانی که مورد استقبال واقع شد، از یک طرف برای ما خوشحال کننده بود و از طرفی برای ما ناراحت کننده. دو شبکه رادیویی از این مسابقه کپی کردند، نه تنها فرم را کپی کردند، بلکه سئوالات را هم کپی کردند. از یک طرف خوشحال کننده و از طرفی ناراحت کننده است، سال چهلم انقلاب ما باید خوشحال باشیم که یک مسابقه با این محتوا روی آنتن فرستاده‌ایم؟ این مسابقه باید سال پنجم انقلاب ساخته می‌شد، خوشحالی ندارد که چنین مسابقه‌ای را در سال چهلم انقلاب ساختیم. وقتی طیف بچه‌های انقلاب را با روشنفکران مقایسه می‌کنید به این نکته توجه کنید آنها از یک پشتوانه صد ساله در حوزه سینما برخودارند و دوره آزمون و خطاهایشان را از سر گذارنده‌اند. همین الان سالی ۵۰ تا فیلم می‌سازند که از میان ۵۰ فیلم، یکی دوتای آن ها شاخص می‌شود.

به عنوان فردی که داری همه تلاش خودت را انجام می‌دهی، چقدر ناسزا و خشم نصیبتان می‌شود.

بعضا فحش‌های دیگران را هم ما می‌خوریم. مثلا در یک برنامه اینترنتی در پانزده الی بیست قسمت آخرش، من چند دقیقه استندآپ اجرا می‌کردم و سایر اجزای برنامه به من ربطی نداشت اما به من ناسزا می‌گویند که شهبازی آمد و این کار را تعطیل کرد. فحش خوردن از جانب مخالفان اما برایم دلچسب است، چون نشان دهنده این است که داری کار موثر انجام می‌دهید.  

بهای تولید کل سریال «وضعیت زرد» به اندازه یک قسمت «مردم معمولی» نیست

در سکانسی که سعید و نامزدش بهم نزدیک می‌شوند و دایی(مهران رجبی) وارد می‌شود، درباره این سکانس  بحث کنیم.

کار سخت و درست، حذف کردن چنین بخش‌هایی نیست، کار درست این است که شما بتوانید این فضاها را درست نشان بدهید. ما نترسیدیم که شوخی دایی با سعید، چون سنش بیشتر است را نشان دهیم اما در تمام سریال مراقب بودیم که حرمت‌ها از بین نرود. بخشی از بهترین شوخی‌های   سریال میان سعید و دایی شکل می‌گیرد. شوخی‌هایی باهم می‌کنند که بامزه‌ترین لحظات طنز سریال را شکل می‌دهد اما حرمت‌ها حفظ می‌شود و واقعا سعید هیچگاه حرمت دایی را نمی‌شکند، با اینکه رفتار دایی گاهی او را می‌آزارد. در رابطه سعید و فرزانه، ما نترسیدیم که رابطه عاشقانه را نشان بدهیم، نشان دادیم و درست نشان دادیم. ما نباید از عاشقانه ساختن هراسی داشته باشیم، ما از شوخی با نماز نترسیدیم. بقیه سریال‌های طنز چه کار می‌کنند؟ فضای قالب می‌گوید:" روحانی، بانوی چادری، صلوات و نماز و ... را نگذار تا مشکلی پیش نیاید. " در پاسخ می‌گفتیم: ما اصلا این سریال را برای برجسته کردن این گزاره‌ها می‌سازیم. یکی از بچه‌های صحنه ما در یک سکانسی گفت: قرآن را از توی صحنه بردارید، به من گفت: در فلان سریال کمدی فلان کارگردان حزب الهی بودیم و به من آمد گفت قرآن را بردار، چون کار طنز است. من در پاسخ به این همکار سر صحنه گفتم : یک دانشمند هسته‌ای انقلابی مگر می‌شود در خانه‌اش قرآن نباشد؟

قرآن و پرچم در سریال‌های ما لاموجود است، همین المان‌ها سبب می‌شود، تصور کنیم سریال‌های سیما در گرجستان یا تاجیکستان ساخته شده، چون فقط زبان فارسی است.

ما در لوکیشن خبرگزاری، پوستر حرم امام رضا(ع) گذاشتیم، عکس معروفی که سیل آمده و دارند میله پرچم را درست می‌کنند را گذاشتیم، صندوق صدقات گذاشتیم. ما نترسیدیم و شجاعانه وارد دل کار شدیم تا کار را درست دربیاوریم، ممکن است کارمان را در برخی سکانس‌ها درست انجام ندهیم و ناسزا نصیبمان شود، حتی برای سکانس‌هایی که به نظر خودمان درست می‌آید، ملامت شویم. این واکنش‌ها طبیعی است و چیز جدیدی نیست. مثلا دایی وسط نماز دارد به سعید خط می‌دهد و با اشاره می‌گویدبه فلانی زنگ نزن، طبیعی است، حرمت نماز را حفظ می‌کنیم و شوخی هم می‌کنیم. مسجد باید در کار ما حتی طنز باشد. اینجاست که من دارم سیاستی که شما گفتی را داریم جلوه هنری می‌دهم.

این افرادی که ادعا می‌کنند ما سال‌تا سال در این هیئت‌های مذهبی فقط کارمان  گریه کردن است، بروند ببیند که ما چقدر خوشحال‌تر از غیر هیئتی‌ها هستیم، ما بعد از هیئت خوشحال و خندانیم، من حتی اعتقاد دارم با شجاعت بیشتری باید محتوا و تاثیر هیئت‌ها را در سریال‌هایمان نشان دهیم.  مهمترین نکته هم که در پروسه ساخت وضعیت زرد همین شجاعتی است که بچه‌ها در تولید این کار داشتند.

شجاعت خود شما هم قابل اعتناست. در برنامه لیچار تلویزیون را نقد می‌کنی و در خود تلویزیون هم کار می‌کنی.

تلویزیون جمهوری اسلامی مال ماست، اگر من که عاشق جمهوری اسلامی هستم با تلویزیون کار نکنم و نقد نکنم، چه کسی باید این کار را انجام بدهد. من از منظر یک بچه حزب‌الهی عاشق جمهوری اسلامی تلویزیون را نقد می‌کنم و از همین منظر هم با آن کار می‌کنم و تا جایی که می‌توانم هم کار می‌کنم، نه می‌آیم بیرون فقط لگد بزنم، نه وقتی داخل می‌شوم فقط ماله کشی می‌کنم و چشمهایم را می بندم.

بهای تولید کل سریال «وضعیت زرد» به اندازه یک قسمت «مردم معمولی» نیست

شوخی باحال در این سریال درباره مسئولین رسانه‌دار است و نقدی که درباره رسانه‌های انقلاب داری خیلی جالب است، کپی، پیست. اعتقاد خودت در نقد درون گفتمانی به محتواهای رسانه‌های انقلابی در ایران سریال بازنمود دارد.

غیر از این ما در این سریال با مجمع تشخیص مصلحت شوخی کردیم که این قسمت وایرال شد، با مجلس شوخی کردیم، با کلیپ‌های انتخاباتی، با اصلاح طلب و اصولگرا شوخی کردیم و در مسائل اجتماعی با خیلی چیزها شوخی کردیم. با مرحوم نجف دریابندری، سید جوادهاشمی و ... خیلی‌ها شوخی کردیم. شوخی در چهارچوب پیام، شکل صحیحی به خودش می‌گیرد. شوخی با مجمع تشخیص گاهی در فضایی است که واقعا برداشت درست غیرتوهین آمیزی از آن می‌شود و ما با سریال وضعیت زرد قصد رواج دادن چنین سبکی را در شوخی‌کردن دنبال می‌کنیم.

رسانه‌ای که در این سریال نامش برده می‌شود فهیم‌نیوز است. اسم رسانه ایهام دارد. می‌گوید : اسمش خودش را گذاشته‌اند «فهیم‌نیوز»، طرف پاسخ می‌دهد فهیم ربطی به فهم و شعور ندارد، اسم پسر مهندس است. مشکل بسیاری از رسانه‌های ما اخیرا همین است، ربطی به اسمی که گذاشته‌اند، ندارند.

وضعیت زرد نشان می‌دهد موتور سریال سازی ‌مردم‌پسندانه بچه‌حزب‌اللهی‌ها روشن شده و خاموش شدنی نیست.

ما فکر نمی‌کنیم شاهکار تولید کردیم، تعارف نداریم، اما همین الان با سایر کارهای تلویزیون مقایسه کن. مثلا با «حالا برعکس». «حالا برعکس» را نمی‌توانی بگویی ضعیف یا قوی است، حالا برعکس دقیقا چیه؟ برای من خیلی عجیب است. اینکه شما پشت صحنه برنامه‌ای مثل «خندوانه» را به سریال تبدیل کنی، عجیب است. دودکش را تماشا کن، ده دقیقه نشسته‌اند توی یک میزانسن،  سرپا ایستاده‌اند و فقط حرف می‌زنند، این که نشد سریال، این میزانسن طنز مطبوعاتی است، حتی با «مردم معمولی» رامبد جوان مقایسه کن، در مقایسه با مردم معمولی «وضعیت زرد» سیتکام سرپایی است، واقعا می‌خنداند، بدون بازیگر، بدون قر و قمیش و بدون شوخی جنسی. من تصور می‌کنم برای هر قسمت مردم معمولی به اندازه ۱۳ قسمت سریال وضعیت زرد هزینه‌ کرده‌اند و واقعا نمی‌خنداند. هر قسمت «وضعیت زرد» حداقل سه الی چهار بار مخاطب را می‌خنداند و در بقیه لحظات حداقل راکورد لبخند را روی لب تماشاگر حفظ می‌کند. با این حال ما خودمان ضعف‌های سریال را می‌دانیم و جلسه داشتیم و گفتیم اگر قرار است، کار ادامه پیدا کند، فلان گره در سریال باید حل شود.

یعنی تیم تولید با یکدیگر چالش‌های بیشتری دارند تا کیفیت این سریال را ارتقاء دهند، ولی به نظر من مهمترین اتفاقی که دراین سریال می‌تواند رقم بخورد، تغییر معادلات و مختصات محاسباتی مدیران تلویزیون است. من پشت سر اکثر مدیران صدا و سیما نماز می‌خوانم از جهت تدین و تشرع شخصی‌اشان. ولی یکسری محاسباتی دارند که اشتباه است. برآوردهای محاسباتی دوستان از مخاطب اشتباه است، از ظرفیت‌های تولیدی حزب الله‌ها اشتباه است.

یعنی فکر می‌کنند مخاطب، تولید جریان حزب‌اللهی را نمی‌بیند، فقط فلان جور اثر را می‌بیند و این تلقی اشتباه است. اگر فکر می‌کنند امت حزب الله در عرصه درام و کارهای نمایشی کم می‌آورند، اشتباه می‌کنند.

بهای تولید کل سریال «وضعیت زرد» به اندازه یک قسمت «مردم معمولی» نیست

یک سد بزرگی که همواره از سوی مدیران فرهنگی برای عدم ورود جریان انقلابی وجود دارد، مرعوب بودن در مقابل روشنفکرنماهاست.

در برابر پیشنهاد برای ورود به آثار نمایشی اولین گزینه‌ای که در مقابل جریان انقلابی می‌گذارند، این است:" انشاالله کارتان را با یک برنامه گفت‌وگو محور شروع کنید، ما در حوزه سریال و آثار دراماتیک حرفی برای گفتن نداریم. " این را مدیر حزب‌اللهی می‌گوید که متدین و متشرع است و عاشق این است که جریان انقلابی رشد کند، یعنی عناد ندارد اما برآورد واقعی‌اش این است که فعلا نمی‌توانیم و الان باید با همین‌ها (جریان ظاهرا اصلی شبه روشنفکری) کار کنیم.

هر چقدر جریان انقلابی خلاقیتش وضوح بیشتری داشته باشد، سطح نادیده انگاری بیشتر می‌شود، تنظیمات پیش فرض کارخانه‌ای تمامی مدیران فرهنگی همین است.

چون مدیر ما اغلب با این‌ طیف معاشرت دارد و برخی مدیران ما با این گعده‌های خاص حال می‌کنند. اگر سریال «وضعیت زرد» بتواند کمی این معادلات را تغییر دهد و  در باور رسوب کرده در ذهن مدیران انقلابی ذره‌ای خلل ایجاد کند و متوجه شوند که بچه‌ حزب‌اللهی‌ها می‌توانند کار طنز دراماتیک حزب‌اللهی سالم خنده‌دار بسازنند، باید خدارا شکر کنیم. آثاراولیه سلبریتی‌های محبوب مدیران، ضعف‌هایی داشته، اما حافظه تاریخی کمی مدیران را یاری نمی‌کند. سلبریتی، کارگردان و تهیه کننده‌ مشهور امروز ۳۰ سال است با پول مفت صدا و سیما چهره شده، از حیث تمرین و آزمون و خطا از ما جلوتر است. اگر این سریال بتواند این تاثیر را بگذارد و باور کنند می‌شود، به نظرم وضعیت زرد رسالت خودش را انجام داده است.

بهای تولید کل سریال «وضعیت زرد» به اندازه یک قسمت «مردم معمولی» نیست

در یکی از جلسات طنز «نطنز» عکس‌هایی را از یکی از مدیران انقلابی سیما دیدم که یکی از شبکه‌های سرگرمی را مدیریت می‌کند. تصور می‌کردم حضور ایشان در این جلسات منجر به جذب استعدادهای انقلابی خواهد شد اما همچنان خبری نیست.

ایشان در محفل نطنز ما حضور پیدا کرد و من فقط روی ایشان زوم کرده و فقط ایشان را نگاه می‌کردم، می‌خواستم بدانم آیا می‌خندد؟ دیدم می‌خندد و گاهی قهقهه می‌زند و پس از اینکه جلسه تمام شد تصور می‌کردم تماسی از سوی ایشان صورت خواهد پذیرفت و فکر می‌کردم پیش خودش می‌گوید، تعدادی بچه‌های حزب‌اللهی هستند دو ساعت بیش از دویست و پنجاه  نفرشرکت کنند را خنداندند، شما آمدی نشستی و دیدی و متوجه شدی مردم فقط می‌خندند. ما روی استیج برنامه شعار که نمی‌دادیم، مردم را می‌خنداندیم، خنده که را با رانت نمی‌شود گرفت.

 

من تصور می‌کنم ایشان حسابی در دلش به برنامه نطنز شما  می‌خندید، اما در ذهنش می‌گفت:" بیچاره این حزب‌اللهی‌های جوان با استعداد، حیف که اسپانسر میلیاردی ندارند که تجهیزات از آمریکا بیاورد و برنامه بسازنند. "

طنز پردازان و مداحان نیاز به آزمون سختی ندارند، اگر مردم با طنز پرداز خندیدند و با مداح گریه کردند یعنی طرف کارش را حسابی بلد است، کسی با رانت گریه نمی‌کند  وبا رانت نخواهد خندید، ممکن است کسی با رانت مدیر شود، اما با رانت که طنز پرداز نخواهد شد، پس این بچه ها بلد بودند بخندانند. در این برنامه که این مدیر محترم حضور داشتند، شاعران طنز پردازان آمدند، شعر طنز خواندند، نمایش طنز و سرود طنز اجرا شد حتی  ترانه طنز داشتیم و با همه آن‌ها خندیدند و خود این مدیر محترم هم خندید، شما که حزب اللهی هستی، پای درس آقا هستی، جمعیت مخاطبان نطنز که همگی ریشو و چادری نبودند، همه جور مخاطب بودند و همه هم می‌خندیدند. شما آقای مدیر محترم! پس اصلا چرا آنجا هستی؟ تا حالا می‌گفتید هنرمند انقلابی نداریم، از شما قبول می‌کردیم، الان که دیدی هستند.

مشکل هنرمندان حزب اللهی این است که اسپانسر ندارند.

اسپانسر هم جور می‌کردیم. تماسی با ما نگرفت و من پیش خودم فکر می‌کردم کار این مدیر چیست؟ کارشما این است که بگردی و طنز پرداز انقلابی از توی جوی آب، مسجد و شهرستان پیدا کنی، این کار را نکردی. ما جمعیت طنزپردازان انقلابی را در تهران گرد هم آوردیم و شما آمدی این برنامه را دیدی و بازهم سراغ ما نمی‌آیی؟ ممکن است ایشان به ما بگوید شما که نمی‌توانید خندوانه اجرا کنید، بنده پاسخ می‌دهم بلی نمی‌توانم اجرا کنم، اما شبکه شما مدیر عزیز ساعت ۳ بعدالظهر خیلی مخاطب دارد؟ نیم ساعت آنتن ۳ بعدالظهر را به بچه‌های حزب‌اللهی و انقلابی بده. به این جمع قرار نیست تایم برنامه خندوانه و دورهمی را بدهید، نیم ساعت آنتن سه بعدالظهر را به ما بده. الان شاید نتوانیم اما  بعد از ۵ سال حتما حرفه‌ای هستیم.  

 

 همان شبکه محترم که مدیرش در برنامه شما حضور داشت می‌توانست با هزینه کمی این برنامه را تصویربرداری کند و بخش‌های جذاب آن را پخش کند، به نظرم حداقل هزار برابر برنامه فاقد تماشاگر «دست انداز» می‌توانست مخاطب داشته باشد.

بعد از خنده‌بازار، شکرآباد و فلان و فلان ...  تازه شده‌اند دست انداز. ساختن این برنامه کاری دارد؟ یعنی بچه های حزب‌الهی نمی‌توانند این کار بکنند. شاید ایشان پیشنهاد بدهد و ما قبول نکنیم و بگویی فعلا ظرفیتش را نداریم یا هر چه، اما بدبختی این است که اصلا در میان گزینه‌هایش این نیست که سراغ بچه‌های انقلاب برود. ایشان آمدند برنامه «نطنز» را تماشا کردند و  باخنده‌هایشان مهر تاییدی به این برنامه طنز زدند. اما اصلا انگار نه انگار که چنین ظرفیتی وجود دارد.

چرا انتظار داری این مدیر ارجمند از شما حمایت کند. کارنامه مدیریتی ایشان در محضر عالی‌ترین مقام مشخص شد که طی منولوگی ایشان یه تنه از جایگاه و شان سلبریتی‌ها صیانت کردند، از شما و نسل انقلابی که به سرعت آماده بهره‌داری در حوزه نمایش و طنز شده قطعا استفاده نخواهد کرد.

اگر محاسبات اشتباه را کنار بگذارند، این جریان می‌تواند در عرصه طنز و نمایش خودی نشان دهد. هم در مخاطب شناسی و هم در تولید و اگر این سریال «وضعیت زرد: بتواند در این باور عمیق مدیریتی که نمی‌توانیم، نمی‌شود و شما را نمی‌بینند، تغییری حاصل کند، فکر می‌کنم وضعیت زرد کار بزرگی کرده است.

 

آقای شهبازی، این گفت و گو را کمی شخصی‌تر کنیم. من و خیلی از علاقه‌مندان در فضای مجازی برنامه «لیچار» را دنبال می‌کنیم. بدون تردید یکی از استندآپ‌های فوق العاده مردمی سال‌های اخیر است. می‌خواهم یک سئوال چالشی درباره لیچار بپرسم و شما در مقابل یک لیچار بار من کنید. با تغییر دولت شما از چی انتقاد خواهید کرد؟

نقل است اگر همه مردم میخ فروش بشوند، خدا روزی همه آنها را می‌رساند. خدا روزی ما طنز پردازان را خواهد رساند، نمی‌گذارد ما هم بیکار شویم.

حرف پایانی؟

قسمت شد و بار خورد که ما در این مصاحبه در خدمت شما باشیم، قرار بود تهیه کننده کار بیاید که مشکلی پیش آمده و به بنده امر شد خدمت برسم. این این عبارات شاید کلیشه‌ای شده و مثل التماس دعاست که میگوییم و میشنویم و رد می شویم، اما واقعا «وضعیت زرد» حاصل یک تلاش و تواضع جمعی است. همه بچه‌ها باید باور داشتند که با همدیگر کار را باید جلو ببریم. خرداد و تیر ماه سال قبل تولید این سریال آغاز شد و جلسات هماهنگی و پیش تولید آغاز شد، همه مایه گذاشتند و با دلسوزی جمعی عوامل نسبت به یکدیگر، این اثر ساخته شد.  

ارسال نظرات