حال بی بی و کفش های گمشده اش
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا،این روزها همه حال و هوای کربلا داریم و دلمان در مسیر پیاده روی اربعین است، آن ها که سال های قبل توفیق زیارت داشتند، در خاطرات سال های گذشته به سر می برند و هنوز چشم انتظار روزنه ای که شاید بتوانند خودشان را به کاروان اربعین اباعبدالله الحسین (ع) برسانند و کسانی که تا به امسال به هر دلیلی توفیق زیارت نداشتند و عزمشان را جمع کرده بودند که این بار خودشان را به دریای بیکران اربعین سید و سالار شهیدان (ع) برسانند، در حسرت رسیدن اشک ماتم برسرشک دیده دارند و باز هم خودشان را در خیل جاماندگان می بینند، حال و هوای هر دو گروه سخت و غم بار است اما قلم از توصیف آنکه این مسیر را از نزدیک دیده و با جان و دل لمس کرده، ناتوان است و چه زیبا سروده" شنیدن کی بود مانند دیدن"
به همین خاطر به سراغ کتابهایی رفتیم که حال و هوای سفر معنوی اربعین سال های گذشته را روایت کرده اند، چه بسا با یاد خاطرات آن ها دل را التیام بخشید.
رضا کشمیری یکی از آن دست نویسندگانی است که با قلم روان و شیوای خود خاطرات سفرش را در کتاب گلوله های داغ برای خوانندگان روایت و به زیبایی شور و حال زائرین حسین بن علی علیه السلام را به تصویر کشیده است.
حال بی بی و کفش های گمشده اش، حال تمام زائرین خسته ای است که در اثر پیاده روی پاهایشان تاول زده و گم شدن کفش ها روایت همه زائرینی بود که پس از رسیدن به کربلا دلشان می خواست به هر سختی که شده دستشان به شش گوشه ارباب بی کفن، حضرت سیدالشهدا علیه السلام برسانند.
کتابش را که باز کردم چشمم به این جملات ساده و زیبا افتاد، روز دوم پیادهروی، سه روز مانده به اربعین حوالی عمود ۵۰۰ بودیم که دیگر پاهای بیبی تاول زده بود، تاول را تحمل میکرد اما پا درد او را اذیت میکرد. مخصوصا خار پاشنه که دوستی دیرین برای بیبی بود. هوا از دیروز خنکتر شده و ابرهای پهن و سیاهی بر سر زائران سایه افکنده بود. با اینکه نزدیک ظهر بود اما نسیم ملایم و خنکی به صورتم خورد. زیر کوله پشتیام که عرق کرده بود را بالا دادم تا کمی خنک شود.
خاطرات رضا هم توصیف زائرین و عاشقان حضرت ارباب بود و هم تجربه ای برای سفر اولی ها که بدانند در آن شلوغی دل به کفش هایشان نبندند و هر چه معمولی و تر و سبک بارتر، آسوده خاطر تر و سفر راحت تری خواهند داشت، از تجربه کفش های ارزان قیمتش برای ما نوشته بود.
کفشهای ۶ هزار تومانی که شب قبل از حرکت از بازار قم خریده بودم به پاهایم جفت بود اما کمی کوچک به نظر میآمد. تجربه سالهای قبل به من گفته بود که کفش ارزان همراه خود بردارم که اگر گم شد دیگر جایی برای افسوس خوردن باقی نماند. هر سال معمولا در شلوغیها کفشهایم زیر دست وپا میماند و به ناچار کفش دیگری میخریدم. همین سال گذشته بود که سه جفت کفش گم کرده بودم یکی در کفشداری جلوی باب القبله حرم امام حسین علیه السلام و یکی جلوی باب شیخ طوسی حرم امیرالمومنین علیه السلام و یکی هم در جلوی درب مسجد کوفه!
جناب کفش در ایام اربعین قصه پر غصه و عجیبی دارد، نمیدانم شاید آن جناب هم عاشق نفس کشیدن در فضای معطر بین الحرمین است. جوری خود را در زیر قدمهای زائران بالا و پایین میاندازد که احساس میکنی مثل بچهای شاد و شنگول، در حال بازی است. به زور خود را از پای صاحبش جدا میکند و به همنوعان خودش میپیوندد، انگار وارد شهربازی شده است. صاحب بیچارهاش در این شلوغی و فشار جمعیت جرأت ندارد خم شود و به دنبال او بگردد، به ناچار از خیرش میگذرد و همراه موج جمعیت به جلو کشیده میشود.
تمام کتاب را خواندم اما نه اثری از توپ و تانک و تفنگ بود و نه انتحاری که بخواهد گلوله ای در کار باشد، ذهنم در گیر ماجرا شد، چرا باید اسم کتابش را چیزی بگذارد که هیچ تشابه و قرابتی ندارد، پاهای تاول زده و پیاده روی چه مناسبتی با گلوله آن هم گلوله داغ دارد، بی خیال ننشستم، بالاخره شماره رضا کشمیری نویسنده خوش قلب و خوش بیان کتاب گلوله های داغ را پیدا کردم، گوشی را برداشت ،خودش بود، صدای دلنشین با ته لهجه کرمانی، می خواستم یک سوال بپرسم ولی نیم ساعت به درازا کشید. از انگیزه، هدف شروع نویسندگی و علت نامگذاری و خلاصه هر چه لازم بود پرسیدم، آنقدر با حوصله جواب داد که فکر می کنم فوت کوزه گری را یاد گرفته ام و باید دست به قلم بشوم.
آقای رضای عزیز گفت: دورهای خاطرنویسی و داستان نویسی را در دفتر تبلیغات اسلامی شروع کردم و در یکی از مسابقات خاطرات تبلیغی برگزیده شده، به همین خاطر برای شرکت در یک دوره کارگاهی خاطره نویسی فراخوانده شدم، در حال و هوای دوره آموزشی بودم که زمان زیارت اربعین فرا رسید، من که شوق زیارت داشتم و دلم در میان زوار پر می زد، به توصیه استاد عزیزم آقای سرهنگی به جهت کاربردی شدن مطالب فراگرفته در کلاس، قرار شد ماجرای زیارت اربعین و حال و هوای وصف ناشدنی زوار و خادمان این مسیر معنوی را روایت کنم، هدف و انگیزه نگارش گلوله های داغ به این وسیله محقق شد.
موضوع کتاب سفرنامه اربعین به روایت نویسنده کتاب است که از قم به صورت خانوادگی، سفر اربعین را آغاز کردیم البته نه آن سفر مشهور که از نجف تا کربلا ادامه دارد بلکه ما از کاظمین به سمت کربلا به راه افتادیم، روایت کتاب نیز به صورت داستانی است که در بیست و دو فصل تدوین کرده ام، البته به توصیه استاد در کتاب مطالب طنز آمیز از حال و هوای این سفر هم ذکر و به تصویر کشیده ام، اما آنچه نوشته شده را باید دید، فوق العاده زیبا است و هرچه نویسندگان و خاطرات نویسان نوشته اند و می نویسند تنها گوشه ای از زیارت زیبای اربعین است، سفر ما از کاظمین به سمت نجف، سامرا و کربلا ادامه داشت و هر چه دیدیم همان جمله پرمعنا و مفهوم عمه سادات زینب کبری است که فرمودند" ما رأیت الا جمیلا"
از من پرسیدید چرا نام کتاب را گلوله های داغ گذاشتم؟ چه قرابتی بین گلوله و زائرین و پیاده روی است؟چهل و هشت سال پیش مقام معظم رهبری در روز اربعین سخنرانی در مشهد داشتندکه زائرین را به گلوله های داغی تشبیه کرده که در قلب دشمن فرو می روند، این تشبیه زیبا به دل و جانم نشست و تصمیم گرفتم نام کتاب خودم را گلوله های داغ نامگذاری کنم چرا که؛ این کتاب وصف زائرینی است که رهبری فرمودند گلوله های داغ برقلب دشمن می باشند و چه تعبیر زیبا و پرمغزی رهبری در آن سال ها بیان کردند، این جمله حال روزگار ما است، تک تک زائرین با به قاب کشیدن تصویر پیاده روی و با بیان خاطرات پرهیاهوی این زیارت می توانند گلوله داغی باشند بر پیکره کسانی که تلاش می کنند نامی از اسلام ناب محمدی نماند.
آقا رضا کشمیری هم کتاب و هم خودش همان گلوله داغی می باشند که رهبری در سخنرانی خود بیان کردند، امروز او با قلم شیوایش صحنه هایی را از این گردهمایی عظیم معنوی به تصویر کشیده است که اگر سال ها بیماری باشد و نتوانیم از نزدیک زیارت کنیم اما باز با مطالعه کتابش حال و هوای آنجا را برای خود ترسیم و به تصویر بکشیم.
از نویسنده خوش قلب ما کتاب های دیگری نیز در حال تدوین و یا منتشرشده است که از آن جمله کتابهای شب حنظله ها (خاطرات شهید آفرند از شهدای روحانی غواص کرمانی از لشکر 41 ثارالله)، حمله به ناو آمریکایی، ساحل خونین اروند و رمان سلام بر میّت است، شب حنظله ها سال گذشته به چاپ رسیده و دیگر کتاب ها به زودی منتشر خواهند شد.
حمیدرضا شاکر
کتابی خواندنی و تأثیر گذار است