۱۴ مهر ۱۴۰۰ - ۱۷:۲۱
کد خبر: ۶۹۱۵۸۴
حجت الاسلام والمسلمین طائب در گفت‌وگو با رسا مطرح کرد؛

از اعتماد پیامبر به جوانان تا جوانگرایی امروز جمهوری اسلامی

از اعتماد پیامبر به جوانان تا جوانگرایی امروز جمهوری اسلامی
رئیس قرارگاه عمار گفت: در جمهوری اسلامی هر مسئولی سنش زیاد بود، محافظه کار بود ولی هر وقت مسئولین جوان‌تر بودند، کارها سریع‌تر و بی حاشیه‌تر انجام می‌شد.

اشاره: نبی مکرم اسلام به عنوان شخصیتی که علاوه بر ابلاغ دستورات الهی موظف به اجرای آن نیز بود، طی سالیانی پس از هجرت به مدینه با تشکیل حکومت اسلامی احکام الهی را در جامعه پیاده کرد. از این رو اگر بخواهیم نمونه یک حکومت اسلامی را ببینیم و سعی بر ساختن حکومت خود طبق نظر اسلام باشیم، باید به دوران حکومت نه چندان زیاد ولی پربار بیامبر در مدینه نگاهی بیندازیم.

برای روشن شدن شیوه مدیریتی پیغمبر در برخورد با جوانان و به خصوص در مسأله جوان گرایی و میدان دادن به آنها، خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، با حجت الاسلام والمسلمین مهدی طائب، رئیس قرارگاه عمار به گفت‌وگو پرداخته است.

 

آ / از جوانگرایی اسلامی نبی مکرم تا جوانگرایی امروز جمهوری اسلامی

 

رسا ـ در مکتب اسلام جوانان دارای چه شأنیت و جایگاهی هستند و به عبارت دیگر، با چه چشمی به آنها نگاه می‌شود؟

پیامبر اکرم برای انسان‌ها آمده و از آنجایی که نگاه پیغمبر نگاه اخروی است، اگر کسی 10 روز هم از عمرش باقی باشد در جامعه هدف پیغمبر می‌گنجد و نبی مکرم اسلام در همین ده روز هم سعی دارد او را به توحید برساند. آن چیزی که در این زمینه مهم می‌باشد این است که کدام یک از اقشار مردم از لحاظ سنی، بیشتر می‌توانند در زمینه هدایت و سوق دادن مردم به توحید و عبودیت علاوه بر اینکه خودشان درست شده باشند، دیگران را نیز بسازند؟

در اینجا طبیعی است کسی که از انرژی بیشتر و فکر بازتری برخوردار است، بیشتر می‌تواند کمک کند؛ در نتیجه از این منظر مخاطب جوان اولویت خاصی پیدا می‌کند. همچنین علاوه بر هدایت و عبودیت خود شخص، جوان برای کار کردن در راستای گسترش و توسعه هدایت و عبودیت موفق‌تر خواهد بود. از منظر دیگری نیز در همین مسأله هدایت جوان اولویت پیدا می‌کند، از این جهت که پیران هدایت نشده، مانند درختی تنومند و پر ریشه هستند که قرار است آن را تغییر جهت بدهیم، در صورتی که تغییر آن بسیار زمان‌بر و سخت است اما جوان هنوز شکل نگرفته و قابلیت تغییر را به خوبی دارد.

از منظر سوم نیز اینکه جوان در میدان نبرد یا در زمینه‌هایی که انسان ها در مخاطره دشمن قرار می‌گیرند، آن کسی که می‌تواند جامعه را از خطرات دور نگه دارد قشر جوان است و آخرین مطلبی که در این مسأله می‌شود گفت، این است که اگر بنا باشد ما جامعه را بر اساس هدایت و توحید پیش ببریم و آن را به تمدنی جهانی تبدیل کنیم، چینش این جامعه می‌طلبد که بیشتر بر روی پایه‌ها کار کنیم و پایه ها را مناسب این ساختمان طراحی کنیم؛ آن که می‌تواند به این ساختار نیرو بدهد و مناسب چنین هدف بزرگی باشد، قشر جوان است.

بنابراین می‌بینیم پیامبر در غالب جنگ‌هایی که دارد، افرادی که در آنها بدون حاشیه حضور دارند و پای رکاب هستند جوانان‌اند؛ ما در جنگ‌های پیامبر حاشیه‌هایی داریم و وقتی مطالعه می‌کنیم، در می‌یابیم اینها از جانب کسانی است که سن بالایی دارند و به پیغمبر دستور می‌دهند که فلان کار را بکن و فلان کار را نکن! در حقیقت ما می‌بینیم اگر جامعه بعد از پیامبر دچار تنش می‌شود، جوان‌ها در این حاشیه‌سازی‌ها دخالتی نداشتند و کسانی که سن بالا بودند باعث این کار شدند.

رسا ـ تا کنون اهمیت و جایگاه جوان روشن شد؛ حال آیا صلاح هست که مسئولیت و سکان داری کشتی اسلام را به دست جوانان بسپاریم در حالی که خیلی‌ها اذعان دارند جوان کم تجربه است؟

ببینید؛ جوان به دلیل آن زمینه های استعدادی که در پذیرش حق دارد، اولویت پیدا می‌کند و باید سرمایه گذاری بیشتر روی او انجام تا برای این ساختمان بزرگ جامعه اسلامی استفاده شود. اگر ما برای ساختن یک جامعه تلاش می‌کنیم باید به دنبال سنگ بنا باشیم که در نتیجه باید جوانان جامعه را تربیت کنیم.

خب حالا کارها را باید دست جوان داد؛ اگر شما اولویت آموزشی خود را روی جوان گذاشتید، جوان به دلیل قوت آموزشی و توان یادگیری بالایی که دارد در اندک زمانی یاد می‌گیرد و از طرفی به دلیل جرأت بالا و عدم محافظه کاری که در او وجود دارد، این ساختمان را محکم‌تر می‌کند و به راحتی و سریع‌تر این کشتی را حرکت می‌دهد. انسان هرچقدر سنش بالا می‌رود محافظه کار می‌شود و وقتی محافظه کار شد، در تصمیم و اقدام متأمل می‌شود؛ در نتیجه اگر ما در خیلی از کارها عقب مانده‌ایم، نتیجه محافظه کاری بوده است.

از همین رو پیامبر اکرم، اسامه را به فرماندهی برمی‌گزیند زیرا او از زمانی که بالغ شده تا زمان ۱۹ سالگی اش آموزش دیده و انسانی نبود که از هیچ چیز خبر نداشته باشد. در حقیقت به کارگیری اسامه حکایت از این دارد که حضرت چقدر بر روی تربیت جوان‌ها و میدان دادن به آنها تأکید داشتند؛ رسول اکرم یک جوان ۱۹ ساله را به این قابلیت رسانده است که می‌تواند فرماندهی یک لشکر بزرگ را برعهده بگیرد و از طرفی کار را هم به او می‌سپارد و به او میدان می‌دهد.

امام از جوانان استفاده کرد آن هم چه جوان‌هایی! همت، باکری، باقری، متوسلیان و...؛ اینها انسان‌های ساده و عوامی نبودند، ساخته شده بودند و چون قابلیت بالایی داشتند، در سن جوانی امام اینها را وارد میدان کرد. آنها در این مکتب رشد کرده و بالا آمده بودند، توانمند شده بودند و در نتیجه به آنها مسئولیت داده شد. از همین رو وقتی پیغمبر، امیرالمومنین را به یمن فرستاد، به ایشان فرمود: علیک بالشباب؛ سراغ جوان‌ها برو.

ضمنا این خیلی مهم است که آموزش با به کارگیری توأمان باشد. اگر آموزش داده شد و از آن استفاده نشد در واقع آن آموزش هرز رفته است اما اگر ما آموزش را با به کارگیری و اجرا همراه کردیم، آن آموزش ماندگار و مفید خواهد بود. اگر اکنون ما توانستیم جوانان را آموزش دهیم و البته از آن ها استفاده کنیم، جامعه ما جامعه‌ای مانند زمان پیغمبر می‌شود که قابلیت رشد سریع را پیدا خواهد کرد.

از جوانگرایی اسلامی نبی مکرم تا جوانگرایی امروز جمهوری اسلامی

رسا ـ به نظر حضرت عالی دولت‌های مختلف جمهوری اسلامی در بحث جوان گرایی و میدان دادن به جوانان چگونه عمل کرده‌اند؟

اینکه ما بگوییم صبر می‌کنیم تا جوان به سرحد کمال آموزش برسد و سنش هم بالا برود، دچار محافظه کاری خواهد شد و آرام آرام حرکت این قطار کند می‌شود و ما هم دچار جامعه‌ای می‌شویم که اگر می‌خواهد برای کاری تصمیم بگیرد، سال‌ها زمان نیاز دارد.

در طول تاریخ جمهوری اسلامی نیز این مشخص است که هر کسی از این مسئولین سنش زیاد بود، محافظه کار بود ولی هر وقت مسئولین جوان‌تر بودند، کارها سریع‌تر و بی حاشیه‌تر انجام می‌شد. آن چیزی که ما هم در زمان امام و هم در زمان رهبری داشتیم این بود که در هدایت عالیه و مدیریت سطح بالای جامعه همیشه کارها در دست جوان‌ها است و منطق جوان گرایی حاکم است.

اگر امام و رهبری نبودند این را بدانید، از همان ابتدا رئیس‌جمهور ها به دنبال افراد ۷۰ و ۸۰ ساله می‌رفتند. اگر ما دقیق نگاه کنیم می‌بینیم با تمام دشواری‌ها، رهبری تا حدی که امکان داشته میانگین سنی دولت‌ها را پایین آورده است. وقتی رؤسای جمهور به دوره دوم خود می‌رسیدند، گرایش شان به استفاده از جوانان کمتر می‌شد زیرا به سمت محافظه کاری پیش می‌رفتند. هر چقدر سن پایین تر باشد، توان ریسک اقدام و جرأت برای اقدام بالا می‌رود و هر چه سن بالا می‌رود، جرأت اقدام کم می‌شود.

در همین وضعیت کنونی ما نیز می‌بینیم رهبری وقتی نکاتی را می‌فرمایند، نکاتی قابل اجراست و ناظر به منابع و ظرفیت‌ها بیان شده ولی در مرحله اجرا به فعلیت نمی‌رسد و کار روی زمین می‌ماند؛ چرا؟ چون مسئولین سنشان زیاد است و این تصمیمات در گرداب محافظه کاری می‌افتد. به عنوان نمونه در شعارهای سال می‌بینیم که در انتهای هرسال رهبری می‌فرمایند فلان شعار صورت گرفت، ولی نه آنچنان که مطلوب بود.

ارسال نظرات