۲۸ آذر ۱۴۰۰ - ۱۲:۳۸
کد خبر: ۶۹۸۱۸۶
آیت الله جوادی آملی در پیامی:

علم، حوزه و دانشگاه را با هم متحد می کند

علم، حوزه و دانشگاه را با هم متحد می کند
حضرت آیت الله جوادی آملی تصریح کرد: دو نهاد علمی مانند حوزه و دانشگاه، اگر بخواهند با هم متحد شوند، تنها علم است که می‌تواند این دو نهاد را با هم متحد کند.

به گزارش سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، مراسم گرامیداشت سالروز شهادت آیت الله مفتح و روز وحدت حوزه و دانشگاه با مشارکت مرکز بسیج اساتید، مدیران و نخبگان حوزه علمیه قم، بسیج دانشجویی و بسیج طلاب با رعایت دستور العمل های بهداشتی در سالن جلسات امام خامنه‌ای حرم مطهر کریمه اهل بیت(ع) با پیام تصویری حضرت آیت الله  جوادی آملی برگزار شد.

حضرت آیت الله جوادی آملی در بخشی از این پیام اظهار داشت:

اما دو نهاد علمی مانند حوزه و دانشگاه، اگر بخواهند با هم متّحد شوند، تنها علم است که می‌تواند این دو نهاد را با هم متّحد کند، این مطلب اول؛ تنها علمی که می‌تواند سبب وحدت اینها بشود، علمی است که صدر و ساقهٴ آن علم, وحدت، توحید، یگانگی و یکتایی است و آن علم دین است و مانند آن؛ زیرا چیزی که خود متکثّر است، هرگز عامل وحدت نخواهد بود، چه اینکه چیزی که خود واحد است، هرگز سبب کثرت نمی‌شود. تنها چیزی که می‌تواند رکن اساسی وحدت حوزه و دانشگاه باشد، علم توحید است «و لا غیر» که هیچ کثرتی در حرم اَمن آن علم راه پیدا نمی‌کند, این هم مطلب دوم.

متن کامل این پیام به شرح زیر است:

أعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

«الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین و الأئمة الهداة المهدیین سیّما خاتم الأنبیاء و خاتم الأوصیاء علیهما آلاف التحیّة و الثناء بهم نتولّی و من أعدائهم نتبرّیء الی الله».

مقدم فرهیختگان و نخبگان علمی را گرامی می‌داریم و از برگزارکنندگان این همایش باشکوه حق‌شناسی می‌کنیم و از همه بزرگوارانی که با ایراد مقال یا ارائه مقالت بر وزن علمی این همایش افزودند، سپاسگزاریم و از ذات اقدس الهی مسئلت می‌کنیم، توفیق فراگیری علم صائب و عمل صالح را به همگان مرحمت کند!

جریان وحدت حوزه و دانشگاه گاهی به امر موعظه، نصیحت و مانند آن وابسته است که آن کار مثبتی است و اثر خاص خود را دارد و اگر بخواهد صبغهٴ علمی پیدا کند، باید این دو نهاد را بررسی کرد؛ مثلاً دو نهاد اقتصادی، بهترین راه برای وحدت آنها تبیین مسایل صحیح اقتصاد است و دو نهاد اجتماعی وقتی می‌توانند با هم هماهنگ باشد که اصول اساسی جامعه‌شناسی و اجتماع و مانند آن به خوبی تبیین شود، دو نهاد سیاسی هم همچنین؛ اما دو نهاد علمی مانند حوزه و دانشگاه، اگر بخواهند با هم متّحد شوند، تنها علم است که می‌تواند این دو نهاد را با هم متّحد کند, این مطلب اول؛ تنها علمی که می‌تواند سبب وحدت اینها بشود، علمی است که صدر و ساقه آن علم, وحدت، توحید، یگانگی و یکتایی است و آن علم دین است و مانند آن؛ زیرا چیزی که خود متکثر است، هرگز عامل وحدت نخواهد بود، چه اینکه چیزی که خود واحد است، هرگز سبب کثرت نمی‌شود. تنها چیزی که می‌تواند رکن اساسی وحدت حوزه و دانشگاه باشد، علم توحید است «و لا غیر» که هیچ کثرتی در حرم اَمن آن علم راه پیدا نمی‌کند, این هم مطلب دوم.

منظور از علم دینی، علمی است که از مجموعهٴ یک سلسله موضوعات و محمولات، یعنی مسایل سامان یافته است. آیا علم دینی وجود دارد یا ندارد؟! اگر علم دینی وجود ندارد، سخن از وحدت حوزه و دانشگاه یک سخن گزافی است، هیچ ممکن نیست که این دو نهاد علمی با هم هماهنگ شوند، چون یکی دَم از دین می‌زند و دیگری از دین جداست! اگر ثابت شد که دین در جهان وجود دارد و علم دینی هم وجود دارد، آن باید به خوبی تبیین شود و اگر تبیین شد، این وحدت، واحد و توحید است که خود با خود هماهنگ است و عامل هماهنگی دو نهاد مقدس حوزه و دانشگاه خواهد شد، این هم یک مطلب.

آیا علم دینی وجود دارد یا ندارد، مسئله‌ای است که فلسفه باید پاسخ بدهد، چون هیچ علمی پاسخگوی این سؤال نیست؛ یعنی علم زمین‌شناسی، در حریم زمین سخن می‌گوید؛ علم سپهری و نظام آسمان‌شناسی، درباره منظومه شمسی و مانند آن سخن می‌گوید و سایر علوم هم اینچنین است. هیچ علمی نمی‌تواند به این سؤال پاسخ دهد که آیا در جهان علم دینی وجود دارد یا ندارد، تنها علمی که عهده‌دار پاسخ این و می‌تواند در این زمینه بحث کند، فلسفه است؛ زیرا فلسفه درباره هستی و نیستیِ آنچه در جهان هستی وجود دارد بحث می‌کند، البته در صورتی که موضوع مسئله و محمول مسئله از مدار هستی‌شناسی بیرون نرود و متخصّص و متقید به یک رشته خاص و امر مخصوص نشود. آیا علم دینی هست یا نه؟ این سؤال را باید به فلسفه ارجاع کنیم که درباره هستی‌شناسی بحث می‌کند.

مطلب بعدی آن است فلسفه‌ای که بخواهد درباره وجود یا عدم علم دینی بحث کند، اول خودش سکولار به معنای «لا بشرط» است؛ یعنی خود نه دینی است نه ضدّ دین، هیچ خبری ندارد که آیا دین وجود دارد یا وجود ندارد و سخن از متدیّن بودن او هم اصلاً به میان نمی‌آید، چون هنوز ثابت نشد که دین در عالَم وجود دارد، پس وقتی این سؤال را از فلسفه پرسیدیم، فلسفه به ما می‌گوید که من باید فکر کنم و ببینم که دین در جهان وجود دارد یا نه؟

مطلب بعدی آن است که فلسفه وارد این صحنه می‌شود که آیا دین هست یا نه؟ و دین هم آن است که درباره ثبوت و اثبات خدا, اثبات اسمای خدا، اثبات صفات خدا، اثبات افعال خدا، اثبات اقوال خدا و اثبات آثار خدا بحث می‌کند، این علم دینی است و آنچه که به وحی و نبوّت و معاد برمی‌گردد، اینها به افعال و اقوال خدای سبحان برمی‌گردد.

فلسفه وقتی در این زمینه بحث می‌کند, اگر ـ معاذ الله ـ کج‌راهه رفت و در اثر مغالطات و شکوک و شبهات و مانند آن به مقصد نرسید و نتوانست وجود خدا را ثابت کند، این دو خطر و دو سم‌پاشی از خود به یادگار می‌گذارد: اول، خودزنی می‌کند که این فلسفه می‌شود فلسفهٴ الحادی و مسموم، بعد دیگرزنی می‌کند، تمام علومی که در جهان هست، تمام اینها را سکولارِ بی‌طرف یا ضد دین می‌کند، چون وقتی این فلسفه به این نتیجه موهوم و باطل رسید که خدایی نیست، اولین خودزنی برای اوست که می‌شود فلسفه الحادی, بعد فیزیک می‌شود الحادی، شیمی می‌شود الحادی، زمین‌شناسی و زمان‌شناسی می‌شود الحادی و مانند آن که در این صورت ما اصلا علم دینی در جهان نخواهیم داشت؛ ولی اگر ـ ان‌شاءالله ـ مصون بود، راه صحیح رفت، نه راه دیگران را بست و نه خود بیراهه رفت، بلکه با برهان ناب درباره هستی فکر کرد و به این نتیجه رسید که خدا هست و واحد است و «لَا شَرِیکَ لَه» و این نظام صنع اوست، دو برکت از خود به یادگار می‌گذارد: اول اینکه خود را الهی می‌کند و به صبغهٴ دینی درمی‌آید که می‌شود فلسفه دینی و فلسفه الهی. دوم، برکتی نصیب همه علوم می‌کند که زیرمجموعه او هستند، چون فلسفه رئیس علوم است، از این مَنظر مرحوم بوعلی را می‌گویند «شیخ ‌الرئیس»، فارابی و ابوریحان را می‌گویند «رئیس»؛ زیرا ریاست عالِم به ریاست علم اوست، نه ریاست جعلی و نصبی! اولین کاری که چنین فلسفه‌ای می‌کند، اینکه خود را می‌آراید و دین می‌شود فلسفه دینی و الهی, دومین کاری که می‌کند این است که همه علوم را صبغهٴ دینی می‌بخشد که فیزیک می‌شود دینی, شیمی می‌شود دینی, دریاشناسی و صحراشناسی می‌شود دینی, چرا؟ زیرا موضوع همه آن علوم مربوط به خداست؛ یا درباره خداست یا درباره اسمای خدا، اوصاف خدا، افعال خداست، اقوال و آثار خداست؛ قهراً ما علم غیر دینی نداریم، مگر آن علمی که موضوعش فعل انسان باشد، نه فعل خدا! توضیح این مطلب در اصل بعدی است.

اصل بعدی آن است که دینی بودن علم به موضوع آن وابسته است، همان‌طوری که گفتند تمایز علوم به تمایز موضوعات است.[1] این‌جا هم دینی بودن علم به موضوع آن است. علمی که موضوع آن خدا، اسمای خدا، اوصاف خدا، افعال خدا، اقوال و آثار خداست، این می‌شود دینی؛ علمی که موضوع آن فعل انسان است، مثل خوانندگی، نوازندگی، نویسندگی و هنرپیشگی، اینها می‌تواند دینی باشد، اگر مطابق دستورهای شرع باشد و می‌تواند غیر دینی باشد، اگر مخالف دستورهای شرع باشد. علمی که موضوع آن علم فعل انسان است، این می‌تواند دینی یا غیر دینی باشد؛ اما علمی که موضوع آن فعل خداست یا قول خدا، این حتماً دینی است و غیر دینی نخواهد بود. بنابراین علومی که در دانشگاه‌ها مطرح است از قبیل فیزیک، شیمی، ریاضی، هیئت، نجوم، انسان‌شناسی و مانند آن، همه اینها دینی است و ما علم غیر دینی در این فضاها نخواهیم داشت؛ اگر آن علوم به هنر، تئاتر و فعل انسان برگشت، این می‌تواند دو قسم باشد؛ ولی اگر فعلی مربوط به کار خداست، این یقیناً دینی است و غیر دینی نخواهد بود.

توضیح این مطلب این است که اگر کسی درباره قول پیغمبر یا امام(علیهم السلام) بحث کند، این علم می‌شود دینی؛ درباره فعل پیغمبر یا امام(علیهم السلام) بحث کند، این علم می‌شود دینی. آن‌گاه چگونه درباره فعل خدا اگر بحث کند علم دینی نیست؟! یعنی اگر کسی بحث کند که امام صادق(سلام الله علیه) چه کارهایی را انجام داد، این علم می‌شود دینی؛ ولی اگر دانشگاه بحث کند که خدا چه کارهایی را انجام داد و انجام می‌دهد، این دینی نیست؟! فرض ندارد که ما علمی داشته باشیم به نام فیزیک، شیمی، دریاشناسی، صحراشناسی، ستاره‌شناسی و مانند آن، آن وقت این دینی نباشد! منتها عنایت دارید که علمی دینی است که موضوع آن دین باشد؛ اگر گفته شد عقیده، اخلاق و مانند آن عصاره دین‌ هستند، بازگشتش به همین است. چیزی که به خدا، اسم خدا، وصف خدا، فعل خدا، قول خدا، اثر خدا برمی‌گردد، دینی است. قهراً تمام علومی که در دانشگاه‌ها هست و موضوع آن مربوط به جهان هستی است، چون جهان هستی فعل خداست، بحث درباره فعل خدا خواهد بود، قهراً این می‌شود دینی؛ منتها روش علم گاهی دینی است و گاهی غیر دینی؛ مثلاً همان فقه که از برجسته‌ترین و رایج‌ترین علوم دینی به شمار می‌رود، ممکن است روش غیر دینی داشته باشد؛ مانند اینکه کسی بخواهد ـ معاذ الله ـ از راه قیاس فتوا بدهد که این روش، روش غیر دینی است. فرق است بین علم دینی و روش دینی, پس اگر علمی موضوع آن به خدا برگشت، حتماً دینی است و اگر علمی موضوع آن فعل انسان بود، این می‌تواند دینی باشد و می‌تواند غیر دینی.

بحث بعدی آن است که اگر علمی دینی بود روش آن ممکن است دینی باشد و غیر دینی، اگر با برهان عقلی و نقلی مطلبی ثابت شد، فیزیک هم علم آن و هم روش آن دینی است؛ ولی اگر کسی بخواهد با قیاس باطل، قیاس و گمان و خیال و وَهْم مطلبی را پیش ببرد، این روش غیر دینی است و از حریم بحث هم بیرون است، پس علم به معنای مجموعه مسایل اگر مربوط به نظام هستی باشد، حتماً دینی است.

حوزه درباره قول خدا و پیغمبر و ائمه(علیهم السلام) بحث می‌کند، دانشگاه درباره فعل خدا بحث می‌کند؛ آن می‌گوید خدا چنین کرد و حوزه می‌گوید خدا چنین گفت! محور هر دو خدا، اسمای خدا، اوصاف خدا، اقوال و افعال خداست، قهراً حوزه و دانشگاه در لِوا و زیر پرچم توحید به سر می‌برند، «الّا و لابد» متّحد خواهند بود. گاهی ممکن است مشکلات اخلاقی و روانی یکی را از دیگری جدا کند، آن در سطح نازل مطرح است؛ ولی دو نهاد پُر برکت علمی، تنها چیزی که باعث هماهنگی این نهادهاست، همان علم است و آن علم دین است که در حوزه می‌گویند خدا چنین گفت و در دانشگاه‌ها می‌گویند خدا چنین کرد.

امیدواریم که اساتید بزرگ و بزرگوار دانشگاه‌ها، دانشجویان عزیز و گرامی در زیر پرچم توحید، اشیا و حقایق عالم را ارزیابی کنند و رهبری کاروان بشریّت را در مسیر علم به عهده بگیرند و پیشگام و پیشرو اینها در تمدّن نوین اسلامی و در تأمین حسنات دنیا و حسنات آخرت باشند! مجدداً مقدم همه شما فرهیختگان را گرامی می‌داریم و از برگزارکنندگان این همایش وزین حق‌شناسی می‌کنیم.

روح مطهر امام راحل و شهدا را درخواست می‌کنیم که با ارواح انبیا محشور شود!

 نظام ما، رهبر ما، مراجع ما، دولت، ملت و مملکت ما را در سایه ولی خود حفظ بفرماید!

خطر تکفیری و سلفی و داعشی را به استکبار و صهیونیسم برگرداند!

مشکلات دولت و ملت و مملکت را در سایه لطف ولی خود حل بفرماید!

جوانان مملکت و فرزندان ما را تا روز قیامت از بهترین شیعیان اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) قرار بدهد!

«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

پاورقی؛

[1]. فوائد الاصول، ج1، ص25؛ «ان تمایز العلوم بتمایز الموضوعات و تمایز الموضوعات بتمایز الحیثیّات».

ارسال نظرات