دیپلماسی به سبک حاج قاسم
به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، سردار مرتضی عفتی همرزم شهید سپهبد قاسم سلیمانی ضمن اشاره به شخصیت و توانمندی شهید حاج قاسم سلیمانی در بیان خاطره ای گفت: «اشرار حدود ۹۰ نفر از نیروهای آموزشی نیروی انتظامیمان را گروگان گرفته، قصد داشتند از طریق پاکستان یا افغانستان، آنها را به آن سوی مرز ببرند. آنها در ملک «سیاهکوه» مستقر شده بودند.
سردار سلیمانی با کسب تکلیف از مقام معظم رهبری، این اجازه را گرفته بود که اگر حتی متحمل یک جنگ هشت ساله دیگر شویم، گروگانها باید آزاد شوند. یعنی میتوانستیم با نفوذ در خاک پاکستان و افغانستان، اشرار را محاصره کنیم؛ که این کار به سرعت انجام شد.
توسط بیسیم راکال با بیت حضرت آقا ارتباط داشتیم و حضرت آقا نیز، هر لحظه نتیجه را میپرسیدند.
بعد از اینکه سردار از محاصره کامل اطمینان پیدا کردند، دستور حمله را صادر نمودند. ابتدا نیروهایی که از آنطرف مرز برای کمک به اشرار از طریق رباط افغانستان در حرکت بودند، با اجرای آتش حجیم و دقیق، یا کشته شدند یا فرار کردند.
قبل از اجرای آتش، فردی بهنام «خلیفه» که خود را حاکم رباط میخواند، میخواست میانجیگری کند؛ اما سردار قبول نکرد.
حاجقاسم عمداً از جایی دستور حرکت داد که کاملاً در دید دشمن قرار بگیریم. بعد از اجرای آتش و حرکت ما، اشرار راضی به مذاکره شدند؛ که سردار پس از کسب تکلیف از حضرت آقا و بهم خوردن تعادل روحی دشمن، بهواسطه «خلیفه» راضی به مذاکره شد.
سردار قاعدة مذاکره را بلد بود. آنها وقت میخواستند؛ اما سردار قبول نکرد و پیام داد: «ما جنگ هشتساله را پشت سر گذاشتهایم. اگر فکر میکنید گروگانها مانعی برای اجرای عملیات هستند، در اشتباه هستید. برای حفظ کشور و انقلاب هیچ ابایی از تقدیم شهید نداریم. من قاسم سلیمانی هستم؛ خوب بدانید با چه کسی طرف هستید. ده دقیقه دیگر ملکسیاه را به آتش میکشم و نسلی از شما باقی نخواهم گذاشت.»
دشمن حسابی ترسیده بود و پیشنهاد کرد: «شما یک راه را باز بگذارید تا ما برویم و گروگانها هم در اختیار شما باشند.» سردار با هیبت و قاطع فرمود: «تا گروگانها آزاد نشوند، حرف از مذاکره نزنید. منتظر باشید که من دستور حمله را صادر کردم.» بعد با بیسیم شروع حمله را اعلام کردند.
وقتی دشمن قاطعیت حاجقاسم را دید، پرسید چه ضمانتی هست که «بعد از آزادی گروگانها حمله نکنید؟» سردار گفت: «من قاسم سلیمانی هستم و باید به قول و عهدی که میدهم، اطمینان کنید.»
نمیدانم در این پیام چه بود که اشرار راضی شدند و بدون هیچ پیششرطی، گروگانها را آزاد کردند.
بعد هرچه بچهها اصرار بر ادامه عملیات کردند، سردار قبول نکرد و گفت: «قطعاً حضرت آقا هم راضی نخواهند شد.» وقتی از آقا پرسیدند، ایشان هم فرمودند: «به قول خودتان وفا کنید»[1]
گفتنی است این روحیه سردار سلیمانی نشان می دهد که هرکجا با نیروی ایمان و باور به توامندی ها به سراغ دشمن رفتیم پیروز می شویم اما زمانی که در اعماق ذهن به نیروی ایرانی باور نداشتیم، شکست خوردیم؛ به عبارتی نخستین مرحله مبارزه با دشمن در ذهن خودمان است و بعد میز مذاکره یا میدان جنگ؛ کسی که به نیروی ایرانی و اتکا به قدرت الهی باور ندارد حتما شکست می خورد در حقیقت او از دشمن شکست نخورده بلکه چوب عدم باور خود را خورده است.
در مذاکرات دولت قبل نیز بارها از عبارات کدخدا و قدرت جهانی در کلمات سیاستمداران استفاده می شد، در واقع این آقایان اصلا به نیروی ایرانی اطمینان نداشتند و تنها هدف شان از مذاکره هم نه برای رسیدن به شرایط برد-برد بلکه برای تسلیم شدن در برابر دشمن بود.
این که بیان می کردند ما در مذاکرات به دنبال نتیجه برد_برد هستیم تنها برای مصرف داخلی و فریب افکار عمومی بود و الا هرگز این آقایان باور نداشتند که می توان از آمریکا امتیاز گرفت، از این رو شرایط مذاکرات را به گونه ای پیش بردند که ایران تمام تعهدات خود را عمل کرد و یکه و تنها منتظر وعده های طرف مقابل نشست آنگاه بود که متوجه شد در حقیقت خودشان و حوضشان مانده است؛ حال به التماس از طرف آمریکایی رفتند، اما آنان زرنگ تر از این تعابیر سخن از تعهدات جدید ایران زدند.
بنابر این عامل شکست مذاکرات در دولت تدبیر و امید نه ترامپ و نه شخص دیگری از طرف مقابل است بلکه عامل شکست تیم ایرانی این بود که در ذهن خود به پیروزی ایرانی اطمینان نداشت و هر آنچه داشت در طبق اخلاص برای تقدیم به آمریکا گذاشت و سرمایه ملی و میهنی را نابود کرد.
ای کاش به جای این درس خوانده های غربی که آمال و آرزویشان غرب است، سردار سلیمانی به پای میز مذاکره می رفت؛ چرا که سردار نشان داد هرکجا وارد میدان شد، دشمن را به عقب راند؛ این روحیه سردار برگرفته از ایمان و باور به نیروی ایرانی بود.
اما متاسفانه برخی پس از شهادت سردار دلها که خود را در ایفای وظایف محوله شکست خورده می دیدند در غیاب وی شروع به حمله و متهم کردنش کردند؛ به گونه ای سخن گفتند تا افتخارات و پیروزی های سردار سلیمانی را زیر سوال ببرند، آری برخی از تخصصشان پس از التماس به آمریکا، وارونه نشان دادن همه مسائل است.
[1] - برشی از کتاب- سال نامه 450 صفحه ای رزمندگان شمال که بهمن ماه منتشر خواهد شد