۰۹ آبان ۱۴۰۰ - ۱۴:۵۳
کد خبر: ۶۹۳۹۱۱
یادداشت؛

رضاخان؛ از استبداد تا اخراج!

رضاخان؛ از استبداد تا اخراج!
تجربه ای که با هزینه عمر ملت ها به دست آمده است نباید به راحتی فراموش شود، چرا که در این صورت محکوم به تکرار تاریخ خواهیم بود.

به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، تاریخ ایران سراسر عبرت و پند است برای کسانی که دلداده غرب و کشورهای بیگانه هستند.

کشورهایی که با وعده دوستی و حمایت پاپیش می گذارند اما چشم طمع به منافع ملی دوخته اند؛ ایران با داشتن ثروت خدادادی سرشار از نفت، معادن، زمین مرغوب کشاورزی و... سبب شده تا استکبار به دنبال تسلط بر ایران باشد.

تسلطی که بهترین راه حل آن، اقدامات سیاسی است؛ بدین صورت که ابتدا کشور را از جهت سیاسی به استعمار خود در می آورند و بعد از آن به همچون فاتحان جنگ به غارت غنائم حاصل از این استعمار می پردازند.

سیاستمداران و حاکمان کشور هایی که آرزوی توسعه یک شبه را در ذهن دارند و از طرفی تاب استقامت در برابر استکبار را ندارند در وهله نخست با تطمیع کشورهای بیگانه و روباه صفتان، تسلیم می شوند به طوری که شیفه و دلباخته بیگانه می شوند؛ از این رو با سخنرانی در میان مردم تنها راه نجات کشور را سرسپردگی در برابر بیگانه عنوان می کنند.

در طول تاریخ عده ای سخن از وابستگی به روس گفتند، برخی به انگلیس و برخی به آمریکا!

عده ای شیفته مبانی و مکتب مارکس شدند و آنچنان در این رویا برای خود خیال پردازی کردند که دین را مساوی کمونیست شمردند و میان مردم فریاد زدن: حکومت کارگری سوسیالیست همان حکومت عدل امیرالمومنین است که دشمنان نگذاشتند پا بگیرد و امروز شوروی توانسته بر زمین برپا کند! تنها راه نجات پیوند با حکومت شوروی است.

برخی نیز که علاقه مند به مکتب مدرن بودند و زرق و برق غرب شده بودند به رمز توسعه صنعتی به دنبال زیر چتر استعمار آمریکا بوند.

دریغ آن که کشور های بسیاری در طول تاریخ در برابر بیگانگان تسلیم شدند حتی برخی زیر چکمه استعمار رفتند اما هیچگاه به آن آرزوی رسیدن به الگو نرسیدند.

چرا که تاریخ نشان داده است که قدرت طلبان جهان به دنبال ثروت باد آورده، ثروت طبیعی کشورها و کارگر ارزان قیمت کشورهای مستعمره هستند و وعده های توسعه تنها ابزاری برای به استعمار کشیدن کشورهای ضعیف است.

بیگانگان خود به رایگان این قدرت و توسعه را به دست نیاوردند که به نیت های خیرخواهانه آن را به راحتی در اختیار دیگران بگذارند.

کشورهای به اصطلاح قدرتمند از پا گذاشتن بر روی خون ملت ها و غارت ثروت کشورهای ضعیف به آن رسیده اند؛ شوروی با پا گذاشتن بر حاکمیت خصوصی و تصاحب مالکیت خصوصی و اموال مردم توانست ارتش سرخ را به راه بیندازند، انگلیس با استعمار هند و دیگر کشور، آمریکا نیز با کشتن بومیان منطقه شکل گرفته است؛ در این صورت چگونه از کشورهایی که اساسا با ظلم و غارت ثروت ملت ها بزرگ شده اند می توان انتظار داشت که برای نمونه سبب پیشرفت و توسعه کشور ما شوند.

بنابراین در روزگار گذشته استعمار از یورش به کشورها به خواسته های خود می رسید که طبعا درگیر و تلفات و خسارات برای این کشورها در پی داشت، یعنی باید هزینه ای برای دست یابی به منافع کشورها از خود می کردند که این اقدام علاوه بر بدنامی سبب خسارت به دولت های بیگانه بود اما با مرور زمان و کسب تجربه روزافزون در غارت ملت ها، این دست های به سبک هایی جدید از استعمار دست یافتند.

سبک هایی که بدون خون روزی و بدنامی می توانست سبب دست یابی به ثروت کشورها شود از طرفی دیگر نیز در سبک قدیم هر از گاهی شاهد انقلاب های خونین بودند که دست کشورهای بیگانه را کوتاه می کردند و در یک کلمه به آنان شبیخون می زدند اما در سبک جدید از دست این مدل انقلاب ها نیز نجات یافتند.

از این رو مذاکره و یا صلح را می توان سبک جدید استعمار و تله جدید کشورهای قدرتمند عنوان کرد که لازم است بیش از پیش ملت ها بدان توجه کنند.

برای نمونه رژیم اسرائیل که همچون غده سرطانی در قلب کشورهای اسلامی و قبله اول مسلمانان عارض شد امروز مرتب پیام صلح به کشورهای عربی ارسال می کند!

چگونه است که رژیمی که از اساس با غصب زمین مسلمانان شکل گرفته است و هر روز کودک کشی و نسل کشی انجام می دهد امروز به دنبال صلح است؟

اگر حقیقتا به دنبال صلح است پس چرا روزانه زمین های جدید از فلسطینیان تصاحب می کند و شهرک سازی خود را متوقف نمی کند؟

اگر به دنبال صلح است چرا جوانان فلطسینی را می کشد؟

اگر به دنبال صلح است پس چرا وطن فلسطینیان را به صاحبانش پس نمی دهد؟

صلح واقعی زمانی است که اسرائیل برچیده شود! این صلحی که امروز در خاورمیانه از آن سخن گفته می شود، در حقیقت صلح نیست بلکه شیوه جدید از جنگ نوین است و روز به روز سیاتمداران کشور های عربی را اخفا می کند و به زودی زمانی خواهد رسید که این کشورها خواهند دید که درمیان چنگال های خونین رژیم صهیونیستی در حال دست و پا زدن هستند.

در هر صورت روزگار به صورت علنی غرب پرستی در کشور ما تجربه شده است و نباید این تجربه تلخ دو مرتبه تکرار شود.

رضاخان بی سواد و قلدری که با زور امور کشور را به دست گرفت و در طول دوران سلطنت خود خون ملت را به جوش آورد در حقیقت خود را تنها در میان بیگانگان رها کرد و پشتوانه مردمی را از دست داد.

بعد در قدم مفتضحانه بعدی برای جبران این خسارت دست به دامن بیگانگان شد و آنان نیز همچون موش او را از کشور و زادگاهش بیرون انداختند؛ این است نتیجه سرسپردگی به بیگانگان!

حاکمی که پشتیبانی ملت را از دست دهد تنها راه خود را پناه بردن به بیگانه می داند و آن جاست که متوجه می شود که بیگانه نیز همچون گرگ لبخند به لب داشته تا در فرصت مناسب طعمه را بدست آورد.

حکومت پهلوی اول و دوم نمونه کمال و تمام وابستگی به غرب است!

از مصدق تا پهلوی هر کدام به گونه ای و در دوره ای به غرب رو انداختند اما هربار که به آن نیاز داشتند نه تنها غرب آنان را نجات نداد بلکه زیر پای آنان را نیز خالی کرد؛ این درسی است برای نسل های بعدی ما!

تجربه ای که با سپری شدن عمر ملت ها به دست آمده است نباید به راحتی فراموش شود؛ تجربه ای که محصول یک حکومت است نباید فراموش شود چرا که در این صورت محکوم به تکرار تاریخ خواهیم بود.

وابستگی به غرب در دوران پهلوی نه تنها پیشرفت و ثبات سیاسی را در کشور به وجود نیاورد بلکه موجب نارضایتی عمومی شد؛ اینکه مردم استعمار را به وضوح در زندگی خود احساس می کردند بسیار برایشان دردآور بود!

از طرفی این سرسپردگی به غرب و وابستگی به آمریکا نه تنها منفعت سیاسی نداشت بلکه حتی از نظر اقتصادی نیز برای کشور خسارت به بار آورد و منجر به پیشرفت سیاسی در ایران نشد!

در این مورد می‌توان به خبر یکی از روزنامه‌های آن زمان (رستاخیز) در تاریخ تیرماه ۱۳۵۷ اشاره کرد. در این خبر آمده است که متاسفانه در ایران در وضع کنونی باید مرغ را با قیمت گزاف برای تولید تخم مرغ جوجه‌کشی از خارج وارد کنیم. مرغ مادر گوشتی را در شرایط کنونی نمی‌توانیم در ایران تولید کنیم. برای تغذیه این مرغ‌ها ۷۰ درصد غذای طیور را باید از خارج از کشور وارد کنیم. البته با این همه وارد کردن‌ها برای اداره این صنعت تکنولوژی لازم و نیروی انسانی نداریم. یعنی طبق استاندارد معمولا برای هر ۲ هزار واحد دامی به یک دامپزشک نیازمندیم ولی در ایران متاسفانه برای هر ۴۳۱۹۶ واحد دامی یک دامپزشک وجود دارد. این خبر یک نمونه بارز از وابستگی تکنولوژیکی به تولید خارجی است. در سال ۱۳۵۴ برآورد شده است که بیش از یک میلیارد دلار جریمه به کشتی‌هایی پرداخت شد که در خلیج فارس به علت عدم وجود امکانات و تجهیزات تخلیه بار در انتظار بار‌اندازی مانده بودند. 

ناکارآمدی اقتصادی رژیم پهلوی به گونه‌ای بروز کرده بود که بسیاری از محققان و نویسندگان آن را علت اصلی سقوط رژیم دانسته‌اند. اما باید گفت که پدیده چند بعدی بودن علل انقلاب اسلامی از ویژگی‌های خاص این انقلاب به‌شمار می‌رود. که علاوه بر علل سیاسی و فرهنگی و اجتماعی بر علل اقتصادی نیز تکیه دارد. در میان نظریات انقلاب، نظریاتی وجود دارند که بر عوامل اقتصادی تاکید می‌کنند. به این صورت که آنچه از سوی رژیم به عنوان توسعه اقتصادی تبلیغ می‌شد چیزی جز رشد اقتصادی ناموزون نبود. رشدی که با اتکا به درآمدهای نفتی و کمک‌های مالی آمریکا صورت گرفت. بدیهی است که با هرگونه کاهش و یا نوسان در این منابع، رشد مذکور نیز متوقف می‌شد و به علت تضعیف سیاست‌های رفاهی موجبات نارضایتی مردم را فراهم می‌کرد./1370/

ارسال نظرات
نظرات بینندگان
حمید
Iran, Islamic Republic of
۰۹ آبان ۱۴۰۰ - ۱۶:۳۵
این یادداشت فاقد هرنوع ارجاع و مستندات تاریخی است و ....
0
0