امام خمینی از جنس انبیا بود
امام خمینی(ره) را می توان یگانه مردی دانست که در اتفاقات و حوادث روزگار آنچه را که اعتقاد داشت انجام می داد و هیچ گاه از آرمان های خود دست بر نمی داشت.
ایشان شخصیتی بالاتر از زمین و فراتر از زمان بود و چون خود را متصل به ریسمان الهی کرده بود در دنیا به هیچ ریسمانی تکیه نمی زد و ریسمان های دنیایی را ریسمان منجلاب و غفلت از خدای تبارک و تعالی می دانست.
امام راحل چون خود را در برابر معبود می دید، همه کارها را به او واگذار می کرد و هیچ گاه از چیزی واهمه نداشت و ترس در وجود آن روح بزرگ مشاهده نمی شد؛ چراکه «اِنَّما یَخشَی اللهَ مِن عِبادِهِ العُلَمَاءُ»؛ خشیت از پروردگار مختص کسانی است که دانایی و معرفتشان بیشتر است.
مرور اندیشه، مبانی و سیره شخصیتی چون امام خمینی(ره) ضرورتی است که باید همه روزه و به صورت مستمر بازخوانی شود تا علاوه بر جلوگیری از تحریف و دگرگونی مبانی و اندیشه های امام همام، جلوه هایی از سیره و اندیشه امام راحل به دوستداران و عاشقان آن عزیز سفر کرده نشان داده شود.
آنچه که باعث شد روح الله خمینی امام امت شود و مردم ایران زمین و بلکه همه آزادی خواهان و مستضعفین جهان عاشق و شیفته او شوند، سیاستمداری و یا عالم بودن او نبود؛ بلکه این اخلاق و عرفان و معنویت والای امام راحل بود که همه مردم را پروانه وار گرد شمع وجودش جمع می کرد تا از نور درونی او بهره گیرند.
در همین راستا خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، در پرونده ای اختصاصی به نام «امام امت» با مصاحبه با حجت الاسلام والمسلمین محمدرضا صفایی بوشهری استاد اخلاق حوزه علمیه به تکریم و بازخوانی سیره و اندیشه های بنیانگذار انقلاب اسلامی پرداخته و این شخصیت عظیم را به دور از تحریف های صورت گرفته معرفی می کند.
رسا- لطفا درباره سیره امام خمینی راحل (ره) توضیحاتی را بیان کنید؟
سیره اخلاقی حضرت امام که حکایت از سلامت نفس و تهذیب نفس و ملکه شدن اخلاق الهی در وجود ایشان بود، دقیقاً برگرفته از دو منبع نور بود؛ یکی از آن دو منبع، قرآن کریم است که نور مبین است که در آیه ۱۷۴ سوره نساء آمده است.
دومین از آن دو منبع این است که سیره اخلاقی امام راحل برگرفته از کلام حافظان قرآن، دین و ائمه معصومان(ع) بود؛ همان وجودهای مقدسی که کلام آنها نور خوانده شده است.
حضرت امام ذوب در اخلاق الهی و مصداق تخلّق به اخلاق الله بودند؛ چرا که یک زمانی است که انسان اخلاق گو است؛ اما تخلّق ندارد و تخلّق به این معنا است که در تمام حرکات و سکنات یک انسان، اخلاق ملکه شده باشد؛ و این مرتبه ای عالی از مسأله اخلاق است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت امام خامنه ای درباره شخصیت اخلاقی و معنویت این بزرگوار فرمایشی دارند که می فرمایند: امام خمینی(ره) را فقط می توان با پیامبران و معصومین(ع) مقایسه کنیم. این کلام خیلی کلام بلندی است و گزافه گویی نیست؛ و در جایی دیگر فرمودند: امام راحل شاگرد و دنبال روی آنان بود و از خمیره و جنس انبیا بود.
یک شخصیتی در بُعد معنوی، اخلاقی و تهذیب نفس باید به جایی رسیده باشد که برای مردم در تمام دوران الگو شود؛ که این سیره، برگرفته از انبیا و معصومین(ع) است، باشد؛ و این رسالتی است که ما حوزویان حتماً باید اینگونه باشیم.
در سیره و شخصیت امام راحل مصادیقی وجود دارد که برگرفته شده از این دو منبع نور است که بنده آن مصادیق را در ذیل بیان می کنم.
اولین آن رعایت تقوای الهی در تمام شئون فردی، سیاسی، اجتماعی ( اعم از منزل و اخلاق همسرداری) ایشان در بعد فردی در مسئله تقوا ممتاز بودند و عالی ترین مرتبه تقوا را داشتند؛ یعنی چیزی در دلشان جز خدای متعال نبود؛ و در مسئله سیاست اگر دقت کنیم، می بینیم که امام راحل مرتکب گناه نمی شدند و تمام تحلیل های سیاسی ایشان با گناه و هوای نفس نبود.
خیلی مهم است که یکی از شرطیت رهبری این است که طوری وارد سیاست شود که عدالت را رعایت کرده و دچار گناه نشود. باید در تمام این ابعاد، صحبت و بحث و تحقیق شود.
دومین مصداق این است که امام راحل خدا باور بودند و به خدا اعتماد راسخ داشتند و در تمام مراحل زندگی به خدا توکل می کردند.
سوم این است که امام بسیار صبر و استقامت داشتند؛ برخی از انسان ها ممکن است در طول زندگی از مسیری که دارند میروند خسته شوند و برگردند؛ اما امام راحل هیچ گاه از مسیری که انتخاب کرده بودند خسته نشدند.
چهارم این است که امام عزت نفس و اعتماد به نفس داشتند؛ ایشان شخص متزلزلی نبودند که با شرایط، متغیّر شوند؛ و آنجایی که خوشی است یک گونه باشند و آنجایی که حوادث و مصیبت ها است جور دیگری باشند؛ همان چیزی که امیرالمومنین(ع) فرمود: گوهره انسان زمانی مشخص میشود که انسان در تمام مراحل متغیّر نشده و حالت یکسانی داشته باشد.
اگر شما دقت کرده باشید حضرت امام از تمام مراحل زندگی، از همان زمانی که طلبه بودند و مرجع سیاسی، مجتهد و مرجع تقلید بودند، و چه زمانی که رهبر حکومت اسلامی بودند، متغیر نبودند بلکه حالات ثابتی داشتند.
اینها خیلی مهم است؛ به این خاطر که دانه دانه اینها یک ارزش هایی است که برای کُل حوزههای علمیه تا روز قیامت کافی است.
امام راحل خودشان را به جبهه و سیاستی نفروختند و تنها خود را به خدای متعال فروختند.
پنجم این است که امام در برابر دیگران حلم و متانت داشتند و اگر کسی با او مخالفت میکرد، ایشان زود از کوره در نمیرفتند؛ چرا که خشم امام، خشم الهی بود؛ چرا که ما دو گونه خشم میتوانیم داشته باشیم یک خشم، نفسی است که برگرفته از درونی است که از نظر اخلاق، آن درون، ضعیف است و گاهی نیز خشم به خاطر رضای خدای متعال است؛ یعنی این خشم، خشم الهی و مأذون از طرف خداوند است که باید باشد؛ مثل خشم های مقدسی که انسان در جبهه های جنگ با کفار و دشمنان دارد.
ششمین مصداق این است که امام با تواضع و با حیا بودند و رفعت ایشان به تواضعشان بود؛ همان گونه که در حدیث نیز داریم که من تواضع الله رفع الله؛ کسی که میخواهد درجه رفیع داشته باشد، باید در برابر مردم متواضع باشد و خودش را چیزی حساب نکنند؛ بلکه خدا را چیزی حساب کند و به یاد داشته باشد؛ لذا اگر دقت بفرمایید امام می فرماید: به من نگویید رهبر بلکه بگویید خدمتگزار.
این جمله از باب تعارف و از باب اینکه تعریف امام کنند نبود؛ و یا در جای دیگر فرمود: رهبر ما آن نوجوان ۱۳ ساله ای است که زیر تانک رفت.
این جملات از باب تعارف نبود؛ چرا که امام، صدق در کلام داشت و از تعریف شنیدن حیای خاصی داشت و در برابر تعریف دیگران ناراحت می شد.
امام خمینی(ره) برای خود عنوان پذیر نبود؛ بلکه آزاد و رها بود و فقط در بندِ بندگی خدا بود و هر کسی که در بندِ بندگی خدا باشد، آزاد است؛ آزاد بودند که آزاد مرد شدند.
هفتم این است که امام عالمِ عامل بودند؛ چه در بُعد اخلاق، عرفان، دین و ادای تکلیف. در کارهای امام سُستی در کار نبود و تمام کارهای ایشان رنگ الهی داشت.
امام راحل وقتی تکلیف خود را تشخیص می دادند؛ بدون سُستی و با رَنگ الهی اقدام و عمل می کردند.
امام خمینین(ره) فرمود: ما مأمور به نتیجه نیستیم؛ بلکه مأمور به انجام تکلیف هستیم و وظیفه خود را انجام می دهدیم.
هشتم، اخلاص در عالی ترین مرتبه آن بود که امام داشتند و امام متوجه بودند که تمام اعمال انسان در تمام ابعاد و امور زندگی اگر صفت و شرط را داشته باشد، خداوند اعمال انسان را قبول می کند؛ چنانکه امیرالمومنین(ع) فرمودند: اگر تمام اعمالتان این دو صفت را داشته باشد خداوند قبول می کند و إلّا قبول نمی کند.
یکی از آن دو سند، تقوا است؛ به این معنا که انسان در هر کاری که انجام می دهد مرتکب گناه نشود؛ و دومین آن اخلاص است.
امام راحل(ره) توجه خاص به این موارد داشتند و همه اعمال را با بررسی انجام میدادند؛ ایشان اهل فکر بودند و کارهای خود را با تفکر عمل میکردند و پیامدهای عمل خود را در نظر می گرفتند.
نهم، پرهیز از دنیا و دنیا گرایی است که ایشان دنیا را محل توشه برداری و آماده شدن برای آخرت و برای پیوستن به لقاء حق میدانستند؛ نه مقام پروری، ریاست پروری، مال دوستی و دنیازدگی.
دهم تسلط بر نفس و هوای نفس و مجاهدت در این مسیر می کردند و تا آخرین روزهای عمر خویش نیز مجاهد بودند.
یازدهم دوری از اسراف و تبذیر که نه در کلام، نه در اعمال، نه در وقت و نه در امور مالی هیچ وقت امام راحل اسراف نمی کردند؛ وقتی یک چراغ اضافی روشن گذاشته میشد، امام حساسیت به خرج میدادند.
اینها امور مهمی است و در غرائض اشخاص در مورد اخلاق شناخته می شوند. خیلی مهم است که انسان وقتی نصف لیوان آبی را که خورده است، روی نصف باقی مانده آب لیوان دستمال کاغذی گذارد تا بعداً مصرف کند؛ و یا در وضو گرفتن اگر دقت کنید، دل امام راحل به اندازه شاید یک ثانیه نیز راضی نبود تا شیر آب باز مانده و آب هدر رود.
این ریزهکاریها تنها مختص امام راحل نیست؛ بلکه اینها درسی از انبیا و اولیا است تا ما نیز آنگونه شویم. این دقت ها و توجّه به ریزهکاریها است که انسان را به جایی می رساند و ما اگر دقت کنیم و از سیره امام راحل الگو گیری کنیم، همین عمل به ریزهکاریها است که ما را به جایی می رساند.
دوازدهم این است که امام خمینی(ره) ساده زیست بودند؛ امام خمینی(ره) تعجب جهانی را برانگیخته بود که می دیدند یک رهبری که دنیا را تکان داده است - آن هم تکانی بعد از چند قرن - یک خانهای داشته باشد اجاره ای در جماران.
مردان الهی همین گونه اند؛ مردان الهی درون انسان ها را خانه تکانی می کنند و اسلام حقیقی را به آنان نشان میدهند تا بدانند حقیقت اسلام چیست.
سیزدهم عدالت امام خمینی(ره) است
چهاردهم نظم در امور ایشان است که معمولاً شده بود که برخی ساعت خود را با رفت و آمد حضرت امام تنظیم می کردند.
شما دقت کنید که این نظم در امور و تقوا در کلام امیرالمومنین(ع) چگونه است که امام(ره) نیز از ایشان دست گرفتهاند؛ امام علی(ع) فرمودند: أُوصِیکُمَا بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِکُمْ. نظم در امور خیلی ارزش دارد.
پانزدهم این است که امام زمان شناس و عارف به زمانه خود بود؛ امکان دارد کسی انسان مقدسی باشد؛ اما زمان شناسی آن ضعیف باشد؛ ولی امام اینجوری نبود.
شانزدهم این است که امام بصیرت داشتند و دانایی خاصی نسبت به دین و امور دینی و آنچه که خداوند در راستای دین قبول دارد، داشتند؛ و در هر امری بصیرت داشتند.
هفدهمین مصداق این است که امام شجاع بودند و ترسو نبودند و ترس بیجا نداشتند؛ چنانکه خود فرمودند که والله من هیچگاه در زندگی نترسیدم؛ حتی زمانی که ایشان را گرفته و به تهران بردند که خود حضرت امام فرمودند: آنها می ترسیدند؛ اما من نمی ترسیدم؛ چرا؟ چون که امام تنها از خداوند می ترسید.
روایت هم داریم که امام صادق فرمود هرکس از خداوند بترسد خداوند نیز همه چیز را از او می ترساند؛ اما اگر این گونه نشد، حالا دیگر او است که از همه چیز می ترسد.
هیچ وقت دیده نشده است که امام راحل ترسیده باشند؛ امّا رهبران دیگری که خارج از مکتب اسلام و تشیّع باشند، چگونه رفتار می کنند؟ و بالاخره به یک جا اعم از شرق یا غرب تکیه می کنند؛ چرا؟ به این خاطر که می ترسند و اتکا به جایی ندارند.
هجدهم این است که ایشان همچون جدشان امیرمومنان(ع) عابد در سحر بود؛ عابد شب بود و در روز شیر و مجاهد بود؛ و آنچه که در روز نیرو داشت، نیروی خود را از تهجد، تضرّع و از سحر گرفته بود.
هیچ کس نمی تواند در مسئله معنویت ادعای این را کند که من بدون سحر به جایی رسیده ام؛ اصلاً این شدنی نیست.
سحر برای امام راحل یک موضع خاصی داشت و برای دیگران که در این مسیر حرکت میکنند و بدون هیچ ترسی مسیر دین را ادامه میدهند و سالار زمان خود می شوند، اینها باید این گونه باشند؛ و معصوم و تالی تلو معصوم(ع) یک کاری را همین جوری انجام نمی دهد.
به جایی می رسد که در بستر بیماری نیز تهجد را از دست نمی دهد؛ چرا؟ چون فهمیده است که تهجد چیست.
برخیها تهجد دارند اما معرفتی نیست؛ بلکه عادی است و برخی ها نیز معرفت دارند و از این معرفت استفاده میکنند و در سحر گریه ها، ضجه ها و نیازها نوعی دگرگونی باطنی عجیبی در این افراد به وجود می آورد که آنها را نورانی می کند؛ و چون نور، هم نور میشوند و هم نورانی میکنند؛ لذا گریه امام آنچنان بی امان بود که برای او حوله آورده بودند؛ یا مثلاً نسبت به ائمه(ع) قدرت توسل و اراده امام راحل چقدر بالا بود. ایشان در شهادت پسر خودشان سیدمصطفی این گونه گریه نکرده بود؛ اما وقتی در جلسات روضه اباعبدالله الحسین(ع) مینشستند، آنچنان شانههای او تکان می خورد.
مرحوم آقای کوثری نقل می کنند که وقتی بعد از جریان شهادت سید مصطفی به خدمت امام رسیدم دیدم امام راحل گریه نمی کنند؛ گفتم امام گریه کند و راحت شود؛ چرا که امام یک صلابت خاصی داشت.
آقای کوثری از روضه حضرت علی اکبر(ع) استفاده کرده بود و آنجا بود که امام(ره) به خاطر مصائبی که بر سر حضرت علی اکبر و علی اصغر(علیهما السلام) وارد آمده بود شروع به گریه کردن کرده بودند.