دسته دختران؛ خوانش فمنیستی از دفاع مقدس
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، امسال منیری قیدی با دومین اثر فیلم بلند خود به جشنواره فیلم فجر آمد با نام دسته دختران.
فیلم دسته دختران در موضوع خود خواسته همچون اثر اول کارگردان یعنی حوزه زنان در دفاع مقدس به پردازد اما با موضوعی چالشی تر یعنی مبارزه زنان و جنگ رزمی زنان؛ از طرفی هم خواسته تا از نظر جلوه های ویژه با فیلم تنگه ابوقریب رقابت کند؛ اما به هر حال خواستن یه چیز است و در آوردن اثر چیز دیگری است؛ به اذعان اکثر منتقدان این اثر به خاطر فیلم نامه ضعیف نتوانست همچون دو فیلم نامبرده موفق ظاهر شود و عملا با اختلاف بسیار در سکوهای پایین تر خواهید ایستاد.
فیلم دسته دختران حکایت یک گروه چهار و بعد پنج نفره دخترانی است که برای جنگ به دل میدان می زنند هر چند مردان با نقش ضدقهرمان مانع پیشروی آنان می شوند و هر بار جلوی آنان را می گیرند؛ اما در آخر زنان به فرماندهی معلم خود نیکی کریمی کار خود را انجام می دهند؛ نیکی کریمی با توجه به سابقه طولانی بازیگری انتظار زیادی از وی می رود اما در این فیلم نقش ضیعفی از خود برجای می گذارد؛ بازیگری که حتی لهجه جنوبی خود را هر از گاهی از یاد می برد.
در بخشی از داستان به جدال دو شخصیت گروه اشاره می شود؛ جدال زن خشک مقدس چادری عرب که مرتب دعا می خواند و به دیگر همگروهی خود (فرشته حسینی) که تنها چفیه ای به سر بسته و موهایش بیرون است مدام تذکر می دهد؛ در این میان فرشته حسینی از بقیه اعضا حتی از معلم خود در مبارزه چابک تر و سخت تر است و هرگز حاضر نمی شود اسلحه خود را برای لحظه ای بر زمین بگذارد.
از این گروه نیز تنها فرشته حسینی موفق می شود تا انتها در مسیر مبارزه بماند و همچون دیگر اعضای گروه میدان مبارزه را ترک نکند؛ به عبارتی شاید نوجوان تماشاگر از این میان اگر بخواهد قهرمانی برای خود انتخاب کند قطعا به سراغ فرشته حسینی خواهد رفت؛ زنی که مجرد است و مشکل شوهر ندارد، در فیلم شوهر زن چادری دائم مانع کار او می شود حتی نزدیک است زن را به کشتن دهد و زن چادری هم در نهایت اسلحه به روی او می کشد ولی شوهرش جان سالم به در می برد.
همچنین فرشته حسینی همچون نیکی کریمی یک مادر نیست چرا که معلم گروه فرزندان خود را از دست داده و مدام افسرده است و با شنیدن صدای خمپاره یا هرچیز دیگری دیوانه وار صدای کودکان خود را می شنود که در درون ماشینی در حال سوختن هستند و از مادر خود کمک می خواهند.
بنابراین تنها کسی که توانست هدف فیلم را نهایی کند، فرشته حسینی بود؛ کسی که یک بار در ابتدای فیلم دست از خانواده خود می کشد و رو در روی خانواده خود می ایستد؛ و تا انتها پا به پا همه مردان می جنگد و توان رزمی خوبی از خود نشان می دهد؛ آن هم با حجابی نصه و نیمه که حتی در آخر به خاطر تذکرهای متعدد رفیق خشک مقدس خود خسته می شود و در پایان موهای خود را می تراشد و یک کلاه جنگی بر سر می گذارد.
این سناریو تکراری یعنی تقابل خشک مقدس ها با قهرمانان و افراد توانمند بارها در سینمای ایران شاهد بودیم اما تکرار این داستان در سینمای دفاع مقدس در واقع ضد هدف است به عبارتی نشان می دهد نگاه کارگردان به دفاع مقدس یک امر کاملا ناسیونالیستی و صرفا دفاع از میهن است و ارزش های اسلامی در آن جایی ندارد همان طور که نمادها و پیام های دیگر از اسلام و دفاع از اسلام نمی بینیم.
برای نمونه شخصیت اول فیلم که بارها تصاویر فرزندانش که در آتش می سوزند جلوی قاب دوربین میاد و فرد را کاملا احساساتی می کند؛ در آخر هم آخرین جملاتی که این بازیگر بر زبان می آورد این است که:«از این اوضاع خسته شدم و هر چقدر تلاش می کنم با قرار گرفتن در پر خطرترین جاها بیمرم تا پیش بچه هام برم موفق نمی شم»
اگرچه ایرادی نسبت به تصویر کشیدن احساسات مادری نیست و به نوعی علاقه شدید مادر به فرزندانش را نشان می دهد اما شخصی سازی جنگ تا این حد نشان از درک این چنینی کارگردان از مفهوم دفاع مقدس است؛ بنابراین دسته دختران در حقیقت نگاه یک کارگردان دینی و ارزشی به دفاع مقدس نیست بلکه خوانشی سکولار از دفاع مقدس است که مخاطبان را به اشتباه می اندازد همچنین گرچه تقابل خشک مقدس ها و رفتار ناصحیح آنان به حق و درست است اما کارگردان از این مسئله عبور کرده و در حقیقت اصل حجاب و توسل را به چالش می کشد و حس بد را نسبت به این امور به ببیننده منتقل می کند.
در نهایت تنها هدف و پیام اثر فیلم نشان دادن مبارزه زنان در دفاع مقدس است اما به نظر می رسد فیلم در انتقال همین پیام هم نتوانسته موفق باشد البته در حالت خوشبینانه چرا که از این گروه هر کدام شوهر دارد یا مادر است و یا دل در گروه کسی دارد، از پای می ایستد و عقب بر می گردد؛ مثلا یکی از زنان که دکتر است وقتی از رزمنده ای خبری دروغ مبنی بر زنده بودن گمشده خود می شوند آنچنان خوشحال می شود که با دوستان و گروه خود خداحافظی نمی کند و همچون عاشقی سرمست به سرعت به عقب میدان جنگ می رود.
نکته موفق دسته دختران در بخش جلوه های ویژه جنگ است؛ در این مسئله فیلم توانسته مخاطب خود را میخکوب کند و احساس خطر را کامل به ببینده منتقل کند؛ درگیری ها و نزدیک شدن دشمن بعثی از جمله سکانس هایی است که مخاطب کامل درگیر می شود و لذت می برد.
اما در بخش دکور و نشان دادن مسجد خرمشهر بسیار ضعیف است تا حدی که کامل ماکت بودن مسجد در هر بار که مسجد خرمشهر نشان داده می شود کاملا مشهود است به طوری که مخاطب احساس می کند پای یک تئاتر نشسته است؛ به هر حال فیلم دسته دختران با وجود ضعف ها و قوت ها تلاش دوم منیر قیدی است و تلاش کارگردان برای ایفای اثرهای جدید، نشان از همت بلند وی دارد.
فاضل ایرانی