امام خمینی شخصیت زن مسلمان را احیا کرد
تابستانها از شدت گرما هلاک میشدیم؛ اما خوبی زمستانها برای ما نانپزها این بود که کنار تنور بودیم و جایمان گرم بود. فقط کسانی که با فرغون خمیر میآوردند و نان میبردند، خیلی به زحمت میافتادند. بندگان خدا باید خمیرها را سطل به سطل با پتو میپوشاندند و پیش تنورها میآوردند و همین وزن خمیرها را دو سه برابر میکرد.
وقتی خودمان را میگذاشتیم جای بچههای رزمنده، گرما و سرما در ما تأثیری نداشت. میگفتیم بچههایمان در جبهه زیر آتش هستند؛ پس ما هم درست مثل آنها باید جلوی آتش باشیم. آنها زمستان توی سوز و سرما میجنگیدند، پس ما هم باید زمستانها کار کنیم. اینجور وقتها هرچند برنامه نان پختن را میانداختیم به صبح و کمتر خمیر میگرفتیم، هیچوقت کار را تعطیل نمیکردیم. ...
به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، اینها بخشهایی از کتاب «ما هم جنگیدیم» است که اخیراً با تحقیق محمدمهدی رحیمی و به قلم نرجس توکلی توسط انتشارات راه یار منتشر شده و در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است. انتشارات راه یار که بخشی از تمرکز خود را بر ثبت خاطرات حرکتهای خودجوش مردمی در دوران جنگ تحمیلی قرار داده است، در کتاب اخیر نیز با همین نگاه به سراغ خاطرات زنان ملارد در دوران مبارزه برای پیروزی انقلاب و جنگ تحمیلی رفته است. هرچند بازه زمانی خاطرات نقل شده در کتاب، از پیش از انقلاب تا فعالیت سالهای اخیر زنان ملارد ادامه مییابد، اما نقطه ثقل و مرکزی کتاب، خاطرات مرتبط با سالهای دفاع مقدس است.
ملارد که در دوران جنگ تحمیلی از روستاهای حاشیهای تهران به شمار میرفت و ساکنان آن غالباً کشاورز بودند، پس از شکلگیری گروه مردمی و خودجوش به منظور پشتیبانی از جنگ، به یکی از مراکز مهم و نقشآفرین در این زمینه در طول دوران جنگ تحمیلی تبدیل شد. کتاب «ما هم جنگیدیم» داستان مفقودالقصههای جنگ است، داستان زنانی که با وجود داشتن زندگی ساده، نان جبهههای جنگ را تأمین میکردند. داستان زندگی زنانی که از آنها با عنوان گمشدههای تاریخ معاصر یاد میکنند که پس از چهار دهه، جای خالی حضور آنها در کتابهای دفاع مقدس احساس میشود. فعالیتهای زنان ملارد تنها در همین بُعد خلاصه نشد، آنها با ورود به دیگر بخشها از جمله همکاری با جهاد سازندگی، پرستاری از مجروحان، شستن البسه رزمندگان و ... دایره فعالیت خود را گسترده کردند.
نرجس توکلی که از فعالان حوزه خاطرات است، در کتاب «ما هم جنگیدیم» تلاش کرده است از لابهلای هزار صفحه مصاحبه، روایتهایی را تدوین کند که از نظر دراماتیک برای مخاطب جذاب باشد. به همین مناسبت با نویسنده آن به گفتوگویی انجام شده که مشروح آن را میتوانید در ادامه بخوانید:
خانم توکلی، برای شروع از چرایی نگارش کتاب «ما هم جنگیدیم» بفرمایید. تاکنون آثار متعددی درباره نقش زنان در جنگ تحمیلی منتشر شده است، تلاش داشتید با تدوین کتاب حاضر چه وجه جدیدی از جنگ را معرفی کنید؟
باید گفت درباره نقش زنان در دفاع مقدس آنطور که باید و شاید در کتابهای تاریخ شفاهی و آثار دفاع مقدس پرداخته نشده است. از سوی دیگر، عمده نگاهها نیز نگاه تکبُعدی بوده است؛ به طوری که به صورت جامع به مسائل و زندگی زنان پرداخته نشده است؛ به این معنی که در این دسته از آثار، زنان اساساً درگیر با مسائل خودشان هستند. به همین جهت معتقدم که بخشی از وجوه زنانگی آنها شاید خیلی وقتها سانسور شده یا دیده نشده است. برای مثال، حلّ مسائل و مشکلات خانوادگی در کنار فعالیتهای اجتماعی و انجام پشتیبانی جنگ دو روی یک سکه است که باید در نگارش آثار مرتبط با نقش زنان در جنگ لحاظ شود.
از سوی دیگر، کتاب «ما هم جنگیدیم» داستان زندگی یک نفر و یک زن نیست؛ بلکه روایتهای جمعی از زنان است که به کمک همدیگر میآیند و با همدلی و ایجاد تعاون، یک اتفاق زیبا را رقم میزنند؛ اتفاقی که کاملاً ساختار و خاستگاهش مردمی است و از دل مردم میجوشد. زنانی که در مکتب امام(ره) به هویت جدیدی دست پیدا میکنند، در دوران دفاع مقدس این نقشآفرینی را در جای جای کشور انجام میدهند، از جمله در ملارد. زنان در این منطقه با اخلاصی که داشتند، در دوران انقلاب اسلامی و بعد از آن در دوران جنگ به میدان میآیند و نقشآفرینی میکنند.
کتاب «ما هم جنگیدیم» تلاش دارد در کنار پرداختن به بُعد اجتماعی این زنان، به ابعاد ظریف زنانه آنها نیز بپردازد. نکته جالب این است که فعالیت این زنان محدود و منحصر نیست، آنها هر کاری که از دستشان برمیآمده است، انجام میدادند؛ از پختن نان و فعالیتهای جهاد سازندگی برای چیدن میوه و درو گندم گرفته تا کمک به مردم، شستن لباس رزمندگان، پرستاری از مجروحان جنگ و ... . ابعاد فعالیت زنان ملارد در دوران دفاع مقدس زیاد و متنوع بوده است؛ به طوری که کامیون کامیون کمک مردمی از این منطقه به جبهه اعزام میشده است؛ تمامی این فعالیتها سبب شد که این منطقه از جمله مناطق نمونه و مهم در امر پشتیبانی جنگ شناخته شود که به صورت مردمی اداره میشد.
جامعیت فعالیتهای این زنان و روایتهای متعددی که آنها ارائه میدهند، حائز اهمیت است. علاوه بر این، کتاب نشان میدهد که این زنان با وجود مشکلات شخصی مانند حضور همسر یا فرزند در جبهه، مریض شدن فرزندان و ... پای کار آمدند و در این جهاد عظیم نقشآفرینی کردند. به نظرم این وجه مهم کتاب «ما هم جنگیدیم» است.
کتاب «ما هم جنگیدیم» فضای داستانی دارد. روایتهایی را انتخاب کردیم که فراز و فرود داستانی داشته باشد. این انتخاب از میان هزار صفحه مصاحبه صورت گرفته است. کتاب به خاطراتی پرداخته است که وجه داستانی و درام در آنها پررنگتر است.
نوشتن از خاطرات مردمی آن هم پس از چهار دهه معمولاً با مشکلاتی از جمله فراموشی، پیدا نکردن افراد حاضر در صحنه و ... همراه است. برای تدوین کتاب با چه موانعی مواجه بودید؟
کار تحقیق کتاب برعهده محمدمهدی رحیمی بود. آقای رحیمی از دوران کودکی با این راویان مأنوس بوده است و خیلی از این راویان از اقوام او هستند یا با واسطه با آنها آشناست و آنها را میشناسد. رحیمی بعد از مدتها به محله پدری خود بازمیگردد و این خاطرات برای او تداعی میشود. به همین دلیل به سراغ این راویان میرود. با توجه به سابقه آشنایی با این راویان، پیدا کردن این راویان کار سختی نبود، اما با توجه به گذر زمان، گرد فراموشی بر خاطرات نشسته بود، اما آقای رحیمی با سؤالات کارشناسانهای که با این راویان داشت، توانست این خاطرات را احصا کند. مصاحبههای مفصلی در این زمینه گرفته شد، از این میان ما خاطراتی را انتخاب کردیم که برای مخاطب امروز جذاب باشد و قابلیت تبدیل شدن به آثار هنری مانند فیلمنامه، داستان و ... را داشته باشد.
نکته مهمی که باید یادآوری کنم این است که ما در کتاب حاضر اصلاً وارد فضای تخیل نشدیم و خاطرات، خاطرات شفاهی و واقعی افراد است. کاملاً در این زمینه امانت را حفظ کردیم و به اصالت آن خاطرات و اصل ماجرا چیزی اضافه یا کم نکردیم. تنها فضاسازی در این کتاب صورت گرفت تا شاکله کتاب به خود بگیرد و بتوانیم به صورت روایت روایت تنظیم کنیم.
ساختار کتاب به صورت پیوسته است و محتوا در قالب متنهای کوتاه از 13 راوی تنظیم شده است. پایان کتاب را باز گذاشتهایم و تاکنون هشت راوی دیگر را نیز پیدا شدند که تکخاطره داشتند و این خاطرات را نیز به صورت تکخاطره در پیوست کتاب ذکر کردیم تا روایتی از قلم نیفتد و خاطرات به صورت جامعتر عرضه شود.
فعالیت زنان ملارد برای پشتیبانی از جنگ تا چهمدت ادامه داشت و آنها روزانه چه میزان نان برای جبههها از این طریق تهیه میکردند؟
این کتاب تنها به پشتیبانی جنگ نمیپردازد. حضور این زنان و تشکیل حلقههای جمعهای زنانه از پیش از انقلاب شکل میگیرد. خانم شمسی کندری از فعالان انقلابی این روستا هستند. او پیش از انقلاب با همکاری همسرش، خانهاش را به محفلی برای جلسات قرآن برای جوانان و نوجوانان تبدیل میکند که تعدادی از این جوانان نیز در دوران جنگ به شهادت میرسند. پس از مدتی، زنان روستای ملارد نیز از خانم کندری میخواهند که برای خانمها نیز جلسه مجزایی بگذارند. خانم کندری نیز با همراهی همسرشان، این جلسات را برای خانمها به صورت دورهای تشکیل میدهد. اما این جلسات قرآن صرفاً به خواندن قرآن بسنده نمیکند، بلکه با حضور سخنرانهای سیاسی در جلسات، فعالیتهای انقلابی نیز در این جلسات شکل میگیرد؛ به همین دلیل، ساواک چندینبار بانیان این جلسات را تهدید کرد.
در بحبوحه انقلاب نیز زنان حاضر در این جلسات قرآن نقش اساسی در مبارزه دارند. آنها اولین راهپیمایی در ملارد را برگزار میکنند و بعد از آن، مردان به این راهپیمایی میپیوندند. زنان ملارد بعد از انقلاب و با شروع جنگ نیز کار پشتیبانی جنگ را انجام میدهند. تنورهای نان را میسازند، نان میپزند ... البته آنها به همین امور اکتفا نمیکنند و در امور دیگر که پیشتر نیز اشاره شد، یاری میرسانند. در واقع آنها انرژی و توان خود را وقف این کار کردند.
فعالیت این زنان حتی بعد از جنگ نیز ادامه پیدا کرد. تا یکی دو سال پس از جنگ نیز به فعالیتهای اجتماعی خود ادامه میدادند و به دیدار خانوادههای شهدا میرفتند و محافلی را برای خاطرهگویی تشکیل میدادند. این فعالیتها تا امروز نیز ادامه دارد، اما در قالبی دیگر. برخی از خانمهایی که سن و سال کمتری در آن دوران داشتند، امروز نیز این فعالیتها را ادامه میدهند. برای نمونه، در موضوع زلزله کرمانشاه در سال 96 به سر پل ذهاب رفتند و چند روز برای زلزلهزدگان نان و غذا پختند. این فعالیتها در موضوع سیل سال 98 نیز ادامه پیدا کرد و در چهارراه ملارد مستقر شدند و کمکهای مردمی را جمع کردند، نان پختند و این کمکهای مردمی را به مناطق سیلزده ارسال کردند. با شیوع کرونا نیز شروع به دوختن ماسک کردند و در این مدت تعداد 800 عدد ماسک دوختند. هنوز هم این فعالیتها ادامه دارد و به پشتیبانی جنگ محدود نشده است.
تاکنون از سوی انتشارات راه یار و دیگر ناشران، منابعی درباره حضور مردمی در امر پشتیبانی جنگ نوشته شده است. از جمله این آثار کتاب «نان سالهای جنگ» است، تفاوت کار شما با آثار مشابه گذشته در چیست؟
کتاب «نان سالهای جنگ» کتاب روایتمحور است؛ به این معنی که ممکن است فراز و فرود داستانی نداشته باشد. ما در کتاب «ما هم جنگیدیم» ما هم با خاطرات و هم با داستان مواجهیم؛ به این معنی که به نحوی کتاب تدوین شده که برای مخاطب امروز جذابیت کافی داشته باشد و درام و فراز و فرود داستانی را در نظر گرفته باشد. سعی کردیم کتاب بیش از اینکه روایت محور باشد و صرفاً یک اتفاقی را روایت کند، با انتخاب قسمتی از روایتها، قصهمحور باشد؛ با تأکید بر اینکه بر روایتها چیزی اضافه نکنیم.
البته این بدان معنا نیست که کتاب «نان سالهای جنگ» کتاب جذابی نیست؛ بلکه منظورم این است که جذابیتهای داستانی در کتاب «ما هم جنگیدیم» مورد توجه قرار گرفته است.
*هرچند در سالهای اخیر آثار متنوع و متعددی با محوریت خاطرات زنان در جنگ منتشر شده، اما عمده آنها معطوف به بُعد فردی و حضور خانوادگی زنان بوده است. اما در کتابی مانند «ما هم جنگیدیم» عمده توجه نویسنده بر بُعد اجتماعی زنان و تأثیر آنها بر میدان جنگ است. کمی درباره اهمیت این وجه بگویید. این وجه از حضور زنان چه حرف تازهای برای ادبیات دفاع مقدس دارد؟
توجه به اجتماع و دغدغهمندی براساس مسئولیت زنان در این برهه، حاصل نگاه هویتبخش امام(ره) به زنان بوده است. در جامعهای که برخی از علمای متحجر یا وابسته به رژیم، با نگاه سنتی حضور زنان را در جامعه منع میکردند و از سوی دیگر، رژیم پهلوی با کشف حجاب اجباری و استفاده ابزاری از زنان به ترویج فرهنگ عریانی و بیبند و باری روی آورده بود، امام(ره) و همفکران مبارز به احیای شخصیت زن مسلمان پرداختند و بر احیای نقش زنان در تشکیل تمدن انسانساز تأکید کردند.
توجه امام(ره) به نقش زنان تا آنجا بود که ایشان برای زنان نقشی اساسیتر از مردان در پیروزی انقلاب قائل بودند و حتی در تعبیری، زنان را رهبران نهضت خود معرفی کردند. با شروع جنگ تحمیلی نیز این زنان که تربیتیافته مکتب امام(ره) بودند، با همان نگاه نقشآفرینی کردند. کمکرسانی در قالب فعالیت در پشت جبهه از جمله فعالیتهای زنان در این زمان بود که در آن کوتاهی نکردند. در این زمان، گروههای خودجوش زنانه متعددی در کشور شکل گرفت و با این حرکت، ظرفیتهای دیده نشده زنان در زمینه حضور مثبت در اجتماع در پرتو انقلاب اسلامی احیا شد.
امام(ره) در جایی میفرمایند: «من وقتی در تلویزیون میبینم این بانوان محترم را که اشتغال دارند به همراهی کردن و پشتیبانی کردن از لشکر و از قوای مسلّح ارزشی برای آنها در دلم احساس میکنم که برای کس دیگری نمیتوانم این طور ارزش قائل بشوم. کارهایی که آنها میکنند یک کارهایی است که دنبالش توقع اینکه یک مقامی داشته باشند، یا یک پستی را اشغال کنند، یا یک چیزی از مردم خواهش کنند، هیچ این مسائل نیست».
ایشان در ادامه زنان را سربازان گمنام توصیف میکنند و تأکید دارند که در جبههها مشغول به جهاد هستند. امام(ره) سپس تأکید میکنند که: «و ما اگر فایدهای از این جمهوری اسلامی نداشتیم، الّا همین حضور ملت به همه قشرهایش در صحنه و نظارت همه قشرها در امور همه، این یک معجزهای است که جای دیگر من گمان ندارم تحقق پیدا کرده باشد. و این یک هدیه الهی است که بدون اینکه دستهای بشر در آن دخالت داشته باشند خدای تبارک و تعالی به ما اعطا فرموده است. و ما باید قدر این نعمت را بدانیم؛ و اقتدا کنیم به این زنها و بانوان و بچههای پشت جبهه و آنهایی که در خود شهرهای مخروبه و نیمه مخروبه حاضرند. ماها باید از اینها اخلاق اسلامی و ایمان و توجه به خدا را یاد بگیریم».
یک نکته دیگری که درباره این کتاب وجود دارد، این است که در این کتاب هم به بُعد فردی و خانوادگی زنان پرداخته شده و هم به بُعد اجتماعی. در واقع کتاب تلاش دارد این دو بُعد را با تعادل معرفی کند. زن انقلاب اسلامی، زنی است که هر دو وجه فردی و اجتماعی را بتواند به شکل درست و منطقی پیش ببرد و به خوبی از عهده آن برآید. زنان جهادی ملارد نیز همینطور بودند. آنها اینطور نبوده که امور خانواده خود را رها کنند و صرفاً به عرصه اجتماعی بپردازند. آنها همزمان با اینکه محیط خانواده خود را گرم وسرشار از انرژی و مادرانه حفظ میکردند، به بهترین وجه ممکن نیز به فعالیتهای اجتماعی خود میپرداختند و این دو را در کنار هم داشتند. اگر غیر از این بود، این تشکل موفق عمل نمیکرد. همراهی و همکاری مردان آنها هم اگر نبود، ذکاوت آنها در نگاه داشتن هر دو وجه نبود، این اتفاق بزرگ رقم نمیخورد. روایت هر دو وجه برای معرفی زن انقلاب اسلامی مهم است. بررسی این مقوله هنوز جای کار دارد. در مقالهای با عنوان «عوامل مؤثر بر پویایی تشکلهای زنانه مردمنهاد» این مؤلفههای موفق را استخراج کردم.
ساکنان روستای ملارد در آن سالها از نظر اقتصادی در چه جایگاهی قرار داشتند؟
ملارد منطقهای در غرب تهران واقع شده است که قبلاً روستا بوده و کاملاً مختصات یک روستا را پیش از انقلاب و دوران جنگ تحمیلی را داشته است. در واقع روستایی در حاشیه تهران بوده است. کار اکثر مردم کشاورزی یا اجارهداری بود؛ به معنای اینکه زمینها را برای امرار معاش اجاره میکردند. پیش از انقلاب نیز توسط یک خان اداره میشد و بعد از انقلاب نیز مردم این روستا، به شکل فعال چه در زمینه پیروزی انقلاب و چه در دوران جنگ نقشآفرینی کردند.
کتاب جدیدی هم در دست انتشار دارید؟
کتاب «سردار گیلهمردان» دیگر کتابی است که قرار است از من منتشر شود. این کتاب به خاطرات مردم گیلان در زمان شهادت سردار سلیمانی میپردازد و توسط انتشارات راه یار به چاپ خواهد رسید.