پیوند جریان نفاق نرم و سیاسی برای مقابله با نظام اسلامی
اشاره: هر ماجرایی کلیدی دارد که بعد از مدتها باید قفلهای بسیاری را که بر درب پرسشها خورده است، باز کند. ماجراهای متعددی از عملکرد جریان نفاق درون کشور وجود دارد که هنوز قفل بر درب پرسشهای آنها خودنمایی میکند و هر قدر تلاش صورت بگیرد تا این قفلها باز شود، ابعاد حوادث باز تر خواهد شد. خصیصه پنهانکاری از سوی جریان نفاق به شکلی است که اگر بخواهید درباره حوادث و پدیدهها کنجکاوی کنید، شما را با جواب سربالا روبرو میکنند تا نتوانید ریشههای جریان نفاق را دربیاورید. شاید مستندهایی مثل اختاپوس که ریشه مافیایی صنعت خودروسازی و ارتباطش با سازمان منافقین را پیدا میکرد و در پایان با همین جواب روبرو شد، نمونه بارز این مسأله باشد. جریان نفاق خصوصیتهایی دارد که پرداختن به آنها میتواند در منظومه دشمن شناسی هر کس قابل توجه باشد.
ازاینرو خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا به سراغ حجتالاسلام دکتر حمزهعلی وحیدی منش، عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) رفت تا در گفتوگویی که در ادامه تقدیم میکنیم به بررسی و بازخوانی جریان شناسی نفاق در درازی حیات انقلاب اسلامی بپردازد.
رسا ـ ویژگیهای هویدای جریان نفاق در دهه شصت و برابر سنجی آن با جریان نفاق در دهه کنونی چیست؟
جریان نفاق ظاهر و باطن ناهمسان دارد. نفاق بهگونهای وانمود میکند و در کنش بهگونهای دیگر هست. تمام گونههای نفاق این خصلت را دارند و فرقی ندارد که در دهه شصت یا هفتاد یا هشتاد و یا نود باشد. دستهبندی فراگیری را که میتوانیم برای جریان نفاق داشته باشیم و تطبیق بدهیم این است که بررسی کنیم نفاق دهه ۶۰ چه ویژگیهایی داشت و امروز چگونه است.
جریان نفاق دودسته میشود؛ یکی جریان خشن و دیگری جریان نرم است. جریان خشن همان جریان نفاق دهه ۶۰ و سازمان مجاهدین خلق بودند. آنها هرچند در آغاز مخفیکاری پیشه کردند؛ ولی درنهایت به سلاح متوسل شدند و اهداف خود را از این طریق دنبال کردند که از نفاق خارج و ماهیت پلید خود را نشان دادند. مردم نیز در مواجهه با آنها تکلیف خود را نشان دادند. ما در مواجهه با جریان نفاق خشن دهه ۶۰ دشواری چندانی نداشتیم.
جریان دیگری از نفاق تحت عنوان جریان نفاق نرم وجود دارد. شناخت این جریان نفاق بسیار سخت است. چهبسا آنها بتوانند در دلها نفوذ کنند و بههمین دلیل باید از این جریان نفاق خوف داشته باشیم. جریان نفاق نرم که از دهه ۷۰ آغاز شد جریان محدودی بود. آنها در عرصههای مختلف فعالیت خود را شروع کردند که یکی از برجستهترین عرصههای آنها فضای علمی دانشگاهی بود. آنها به صورت عالمانه و حسابشده اهداف و اندیشههای خود را در حوزه علوم انسانی و دانشگاهی پیش میبردند.
اگر منافقان در دهه شصت به دنبال براندازی سخت نظام از راه ترور و پیوستن به ارتش صدام میخواستند نظام را نابود کنند، جریان نرم علمی دانشگاهی از راه قلم و بیان یا از دریچه فرهنگ و علم، این هدف را دنبال کردند بهحساب میآمدند. انگیزه بنیادین جریان روشنفکری دینی که در دهه هفتاد شکل گرفت، ارائه تفسیری دلبخواهی و درخور با اندیشههای غربی از دین و براندازی نرم بود. روشنفکری دینی منافقانه و زیانآور است. آقایان سروش و مجتهد شبستری به عنوان سران جریان روشنفکری دینی و همفکران آنها، مجلههای کیان و نگاه نو را با همین اهداف راه انداختند. ظاهر ادعاهای آنها شکیل بود. از آزادی، از حقوق مردم، از مردمسالاری سخن میگفتند و مینوشتند، ولی هدفشان همان براندازی نظام به شکل نرم بود. این هدف در آن زمان برای بسیاری از افراد، حتی نخبگان مخفی بود، اما امروزه دیگر مخفی نیست.
نفاق دیگری که در عرصه کارگزاری و تصمیمگیری وجود داشت که نقش بسیار ویران گری را دنبال و با جریان روشنفکری دینی تبادل و همکاری میکردند، جریان نفاق سیاسی بود. هدف این جریان سکولار سازی عملی نظام بود. هدف این بود که سیاست، اقتصاد و فرهنگ جامعه لیبرالیزه شود و انقلاب از درون متلاشی شود. میشود گفت حزب کارگزاران، متولی اصلی این کار بود. آنها آشکارا ایدئولوژی خود را سوسیالدموکراسی اعلام کردند. این جریان، جریان دوم را پشتیبانی اقتصادی میکرد. این دو با هم همکاری و فکری بالایی داشتند. جریان دوم در حالی که ادعای روشنفکری داشت و وانمود میکرد که با قدرت ارتباط ندارد و حتی از مشکل مالی و اقتصادی مطبوعاتشان سخن میگفتند و به شکل منافقانه کیان را با کاغذ بیکیفیت چاپ میکردند، اما در عمل، در آن پشت کاملاً متصل به قدرت بودند. اصلا آنها بدون این اتصال نمیتوانستند کاری از پیش ببرند.
جریان نفاق سوم را در پیوند با جریانهای پیشین، در دهه هفتاد مشاهده میکنیم. ویژگی این جریان فرهنگی ـ سیاسی بودن آن است. میتوانیم از آن به عنوان جریان نفاق فرهنگی یاد کنیم. این جریان به شکل مخفی و نرم حوزه فرهنگ را هدف گرفته بود. فعالیت جدی این جریان پس از جنگ شروع و در خطبههای نماز از آن رونمایی شد. خطبهای که در آن بر خلاف اصول مسلم انقلاب و بر خلاف اندیشة مبارک حضرت امام از زندگی اشرافی و تجملی دفاع شد. از این پس طبقه نوکیسه اشرافی به وجود آمد، پدیده آقازادگی به وجود آمد. پدیدهای که با خود فرهنگ غیر اسلامی و غربی را به همراه داشت.
جریانهای یاد شده در پیوند با هم توانستند، عنصر مطلوبشان آقای خاتمی را ابتدا در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و در نیمه دوم دهه هفتاد بر تخت ریاستجمهوری بنشانند. آقای خاتمی درس آموخته مکتب سروش بود. او تا توانست امکانات دولت را در راستای ترویج افکار سروش بسیج کرد. آقای خاتمی وزارت فرهنگ اسلامی را از رسالت اصلیاش خارج کرد. صنعت سینما و فیلمسازی کشور در اثر همین حرکتهای منافقانه، در خدمت اباحیگری قرار گرفت. فیلمهای سیاه و زرد، فیلمهای جشنوارهای، فیلمهایی که از بودجه مملکت استفاده میکنند و به صورت انقلاب و نظام و مردم چنگ میزنند، برای خوشایند غربیها، محصول همین وزارتخانه است.
رسا ـ چگونه میتوانیم با این دو گونه از جریان نفاق برخورد و مقابله کنیم؟
سازمان مجاهدین که جریان نفاق خشن است، نتوانست کُنشگری خود را در دهه شصت ادامه دهد؛ چراکه مردم بهدلیل ماهیت خشن آنها را پس زدند. فعالیت آنها در دهه کنونی نیز به ستیز نرم تبدیل شده است. اگرچه آنها اگر توانایی داشته باشند به خشونت هم دست میزنند. اما به هر حال به دلیل قوت بالای نظام اسلامی و به دلیل پیری و از کار افتادگی منافقین، به شیوه نرم مجازی پشت سیستم روی آوردهاند. بنده دیگر این جریان را برای نظام خطر نمیدانم. خطری که نظام را تهدید میکند. جریانهای نفاق علمی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی است. این جریانها با مشارکت و در پیوند با هم عمل میکنند. حوزههای فعالیت متفاوت، اما هدف واحد است. آنها در جنگ ترکیبی دشمن به عنوان عوامل داخلی دشمن عمل میکنند. نوع رفتار اینها بسیار پیچیده است؛ نفوذ در تصمیمگیریها، از جمله خطراتی است که از این ناحیه نظام دچار خسارات زیاد شده است. در قضیه برجام شاهد حضور جاسوسانی بودیم که وظیفه داشتند، متولیان مذاکره را به سمتی هدایت کنند که منافع دشمن ایجاب میکرد. این که نظام هنوز نتوانسته تکلیف خود را با فضای مجازی روشن کند، ناشی از نقش همین جریان نفوذ است. واقعاّ نقش مخرب فضای مجازی رها شده، به امر بدیهی تبدیل شده، ولی هیچ گونه تحرکی برای مدیریت و اعمال حاکمیت اسلامی بر آن نمیشود، علت چیست، علت تصمیمسازی جریان نفوذ است.
دشمن در طول سالهای گذشته به طرق مختلف افسران و سربازان فرهنگی زیادی برای خود تربیت کرده و به درون حوزههای مدیریتی و تصمیمگیری نظام نفوذ داده. اثرگذاری بالای آنها، حتی با وجود روی کارآمدن دولت انقلابی، همچنان مثل دولت قبل است. تغییر چندانی از این جهت مشاهده نمیکنیم. انتظار میرود آقای رئیسی به عنوان منتخب جریان انقلابی، برای تطهیر دولت اهتمام بیشتری داشته باشد. اهداف انقلابی با عوامل غیرانقلابی قابل حصول نیست. واقعیت این است که با کسانی که عوامل فتنه بودند، مسبب وضعیت موجود بودند، کسانی که به قول شیمون پرز، در نقش عامل نفوذی برای رژیم اسرائیل عمل میکنند، نمیشود، به اهداف بلند انقلابی دست یافت. اینها مانع هستند، اولین گام برای حرکت، مانعزدایی است.
رسا ـ خصلتهای مشترکی که جریانهای مختلف نفاق دارند را تببین میکنید؟
خصلت مشترکی که بهویژه منافقان دسته نرم دارند غربزدگی و شیفتگی افراطی به غرب یا ایدئولوژی غربی است. تا آنجا که غربیها در رویارویی با نظراتی که از سوی اندیشمندانشان مطرح میشود تعصب ندارند و امکان نقد میدهند. جریان نرم نفاق در جامعه ما یا همانند جامعه ما این است که هنگامیکه یک دیدگاه در غرب پیش کشیده میشود، آن دیدگاه در جامعه ما وحی منزل و فراتر از آن بهحساب میآید که در برابر آن به شکل یک مقلد کنش میکنند و نقدی را نمیپذیرند.
داشتن حس حقارت در برابر غرب، کوچکبینی جامعه و فرهنگ ایرانی و اسلامی، و داشتن نگاه آرمانی به غرب خصلت مشترک تمام جریانهای نفاق است. آنها هر چه در غرب میبینند، زیبایی است. حتی سگبازی و سبک زندگی به دور از حیا و انسانیت غرب هم برای آنها دلنشین است. آنها خود را مخالف خشونت معرفی میکنند، اما در برابر خشونتهای گستردهای که غربیها در جهان و در جوامع خود، از خود نشان میدهند، هیچ عکسالعملی نشان نمیدهند. نقد نمیکنند، بلکه حتی دست به توجیه آن رفتارها میزنند. برای آنها مبارزه پلیس ایران با اشرار، مفهوم خشونت دارد، ولی خفگی یک سیاه پوست زیر زانوی پلیس آمریکا، خشونت نیست، نشانه اقتدار پلیس است. برای آنها قتل عام یمنیهای، فلسطینیها، عراقیها، افغانستانیها، ایرانیها و... قابل اغماض است، ولی مسئله اکراین یک مسئله اساسی جهانی است که باید دولت جمهوری اسلامی هم در کنار غربی ها، از اکراین حمایت کند.
این جماعت هرگز به خود اجازه نمیدهند موضع انتقادی در برابر غرب بگیرند. چرا در غرب امکان پرسیدن پرسش درباره هولوکاست وجود ندارد؟ اندیشمندان بسیاری در غرب بهخاطر همین سؤال مجازات و فعالیت علمیشان بازایستاد؟ وقتی میگویید حقوق بشر و دموکراسی در غرب وجود دارد، چگونه آنها اینهمه جنایات را در جهان مرتکب میشوند؟ روشنفکران پاسخی درباره این اقدامات ندارند. منافقان اسلام را بازدارنده پیشرفت میدانند. چهبسا به اسلام وانمود کنند و بگویند ما اهل نماز و پرستش هستیم؛ اما همیشه در نوشتهها و کارکردها و رویاروییشان، اسلام را مانع پیشرفت مطرح میکنند.
چرا در غرب امکان پرسیدن پرسش درباره هولوکاست وجود ندارد؟ اندیشمندان بسیاری در غرب بهخاطر همین سؤال مجازات و فعالیت علمیشان بازایستاد؟ وقتی میگویید حقوق بشر و دموکراسی در غرب وجود دارد، چگونه آنها اینهمه جنایات را در جهان مرتکب میشوند؟ روشنفکران پاسخی درباره این اقدامات ندارند. منافقان اسلام را بازدارنده پیشرفت میدانند. چهبسا به اسلام وانمود کنند و بگویند ما اهل نماز و پرستش هستیم؛ اما همیشه در نوشتهها و کارکردها و رویاروییشان، اسلام را مانع پیشرفت مطرح میکنند.
پر توقع بودن و درعینحال کمکار بودن ویژگی دیگر آنهاست. روایت شریف میفرماید: «خواص آدمهای پرتوقع و کمکاری هستند.»، در مورد جریانهای نفاق صادق است. به عنوان مثال جمعی از سلبریتیها که با امکانات مملکت فربه شدهاند و درآمد بالایی هم دارند، بدون این که کمترین کاری در راستای حمایت از محرومان انجام دهند، حتی بدون این که مالیات بدهند، همواره زبان طلبکاریشان دراز است. خود را مستحق دریافتهای بسیار بالا میدانند.
شخصیتی همانند سروش که پروتستانیسم اسلامی را مطرح میکند که میگوید باید قرائت نوینی از دین مطرح شود را باید با نگاه علمی تحلیل و بازخوانی کرد. این امر گونه دیگری از نفاق و ناهمخوانی در عمل و ادعاست. آنها ادعای اصلاح میکنند، ولی به دنبال افساد هستند «وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ» آنها تا جایی از آزادی میگویند که دلخواه و به نفع آنها باشد. آزادی هرجایی به زیان آنها شود، با آن مخالفت میکنند.
آنها از دموکراسی و رأی مردم صحبت میکنند، ولی تا جایی رأی مردم را میپذیرند که به نفعشان باشد. هرجایی رأی مردم مخالف آنها باشد، زیر میز میزنند و از راه شورش تلاش میکنند بازی را به هم بزنند. زندگی شخصی آنها درخور با مردم هم نیست و مثل مردم فکر نمیکنند. آنها زندگی اشرافی و فوق مردمی و نگاه تحقیرآمیز به مردم دارند. مجموعهای از این ویژگیهاست که جریانهای نفاق علمی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی را نشان میدهد؛ بنابراین باید برخوردی که با این جریان صورت میگیرد برخوردی عالمانه و آگاهانه باشد.
رسا ـ جریان نفاق در فتنههای دهه هفتاد تا اکنون چطور خود را نشان داده است؟
هدف مشترک جریان نفاق غربی سازی جامعه و اسلام زدایی است. جریان نفاق بهطورقطع در فتنههای گوناگون جامعه سهیم بودند. از فتنههایی که در سال ۷۸، ۸۸ و دهه ۹۰ یا شکلگیری برجام، کوشش برای پذیرش faft و ۲۰۳۰ که بخش فراوانی از آن را اجرا کردند عملکرد جریان نفاق را برای براندازی نظام یا سکولار سازی جامعه و حاکم کردن جامعه غرب نشان میدهد.
آنها در هر زمانی تلاش کردند اهداف خودشان از طریق نرم پیش ببرند و هرجایی که احساس ناچاری کردند به خشونت هم متوسل شدند. فتنههای ۷۸ و ۸۸ یا دهه نود بااینکه فتنههای خشنی بودند؛ اما همین جریانهای نفاق با سبک نرم خود از همین جریان خشن پشتیبانی کردند. ازاینروی میتوان گفت که دست جریان نفاق در تمام فتنهها وجود داشت.
رسا ـ نوع مواجهه و عملکرد نظام اسلامی در رویارویی با این جریان به چه شکل بوده است؟
به نظر میرسد در مواجهه نظام با جریان نفاق تحت عنوان رأفت اسلامی کوتاهی شده باشد. زمانی که جریان نفاق در خفاست و هویتش آشکارنشده بایستی به روش فرهنگی و بهوسیله آگاهی بخشی با او برخورد کرد. وقتی این جریان خودش را لو داد و آشکار شد که میبینید اسلحه به دست گرفته و بر اساس نقشه دشمن عمل و حرکت میکند؛ چرا باید با رأفت با او برخورد شود؟
هنگامیکه جریانهای گوناگون و پیشامدهایی که از دهه هفتاد به وجود آمده را با برخورد هماهنگ رویارویی کنیم، اتفاق دیگری رقم نمیخورد و فتنههای بعدی شکل نمیگرفت. نظام در مواجهه با جریان نفاق بهخصوص هنگامیکه آن جریان به سلاح و خشونت متوسل شده است باید بسیار جدیتر و عمیقتر برخورد کند. نظام و مردم باید بهگونهای عمل کنند که جریان نفاق جرئت عمل، تحرک و اقدام خسارتبار بعدی را نداشته باشد.
رسا ـ از وقتیکه در اختیار خبرگزاری رسا قراردادید سپاسگزاریم.