تکلیف خود را روشن کن!
به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، امیرالمومنین علیه السلام توصیه میکنند در شرایط فتنه که تشخیص حق و باطل برای مردم بسیار مشکل میشود، باید بهگونهای عمل کرد که هیچ بهرهای به نفع فتنه ایجاد نشود؛ البته ممکن است برخی افراد بهدلیل گرایشهای خاص خود، تمایلی به حضور صریح در مقابل فتنه نداشته باشند اما نباید از او هم به نفع فتنه بهرهبرداری شود. این سخنی است از رهبر انقلاب در سال 95 و باید همچون گوشوارهای آویزان گوش کسانی باشد که جزء خواص جامعه محسوب شده و سخنانشان به گوش همه مردم میرسد.
یکی دیگر از تبعات فتنه، امیدوار کردن دشمن است و وقتی دشمن طمع کند، جلو میآید و برخی منافقان هم که دشمن را نزدیک میبینند، شروع به همراهی با آنان میکنند؛ هرکسی با هر وسیلهای که دارد. اگر بخواهیم به صورت صریح صحبت کنیم، در فتنه اخیر افراد سرشناس با سخنان خود بر غبار فتنه دمیدند و حق و باطل را به هم دوختند. این فتنه انگیزی هنگامی تلخ و آزاردهنده است که شخصی در لباس عالم دین حق را به باطل پیوند دهد! در این هم نباید تردید کرد که هدف از ایجاد فتنه، گمراه کردن مردم است و وقتی کسی که باید هدایت کننده مردم باشد گمراه کننده مردم میشود، روشن کردن حقیقت سختتر است.
فتنه معنایش این است که یک عدهای بیایند با ظاهرِ دوست و باطنِ دشمن وارد میدان شوند، فضا را غبارآلود کنند؛ در این فضای غبارآلود، دشمنِ صریح بتواند چهرهی خودش را پنهان کند، وارد میدان شود و ضربه بزند. دوپهلو حرف زدن نیز کمک کردن به غبارآلودگی فضاست و گاهی سکوت کردن، کنار کشیدن و حرف نزدن نیز خودش کمک به فتنه است. هر جا حرف بیهدف، کار بیهدف، تیراندازی بیهدف و تهمت زدن بیهدف وجود داشته باشد، فتنهانگیز خوشحال میشود. اخیرا از برخی چهرههای حوزوی که رسانههای ضد انقلاب به آنان لقب آیت الله و مرجع تقلید هم دادند دیده شد، عینا یا سکوت بود، یا قضاوت بیجا و اتهام زدن به نظام.
حجت تمام است
هرگاه به کسی از نامداران حوزه انتقاد میشود، عدهای میگویند کار علما را به علما واگذار کنید؛ اما با عمامه به سرهایی که عوام زده اند، از جرگه علما خارج شده و در زمره همج الرعاع در آمده اند، باید عوام صحبت کنند. این حزب باد بودن، خوی عوامانه است و وقتی کسی که خودش را عالم میداند با بازیهای رسانهای و سخن افراد بیتقوا به خروش میآید، آیا نباید در مقابل او ایستاد؟ حال وقتی اوضاع کشور آشفته است، آیا اظهار نظر کردن عوامانه این فرد عمامه به سر به اسم عالم دین آیا فتنه انگیزی نیست؟ و آیا فتنه انگیزی اشد از قتل نیست؟ آیا نمیشود گفت خونهای ریخته شده در این فتنه به گردن کسانی است که این فتنه را برپا کرده است؟
اظهار نظر افرادی همچون علوی بروجردی، محقق داماد، حسن خمینی، بیات زنجانی و مجامعی همچون مجمع محققین و مدرسین و روحانیون مبارز در وقایع و به خصوص فتنه اخیر، تا کنون ما را به یقین رسانده که تقوا گمشده این افراد است. در ماجرای اخیر اظهار نظر زود هنگام و متهم کردن نیروی انتظامی و گشت ارشاد به قتل این نکته را اثبات میکند؛ در ادامه نیز سکوتشان در برابر آشوب گران که به هتک اسلام و مسلمین پرداختند ما را بر این وا داشت که بنویسیم و در بوق و کرنا کنیم که لباس پیغمبر به تن داشتن، ارتباط نسبی با بزرگان و علما، در حوزه علمیه درس خواندن، خرج کردنهای ریاکارانه برای برگزاری هیأت، داشتن کرسی درس و... هیچ کدام بصیرت آور نیست.
دوستان انقلابی باید بدانند که دیگر وقت مسامحه نیست. وقتی یک نفر که خود را عالم دین میداند ولی در عمل سعی میکند احکام الهی را تعطیل کند، باید در مقابل او ایستاد؛ هنگامی که یک عمامه به سر برای فوت یک دختر این گونه خود را به آب و آتش میزند اما در مقابل هتک حرمت به زنان مسلمان، برداشتن چادر از سر زنان مؤمنه و محجبه، آتشزدن قرآن و مساجد، کشتن مأمورین انتظامی، افراد عادی و عابر و جسارت به حریم مرجعیت و نظام اسلامی سکوت میکند، بدون تردید یا دستگاه محاسباتی اش خراب شده یا مغرض است و در هر دو احتمال، بدون تردید تقوا در او وجود ندارد.
مطرودین حوزه
آنچه در رابطه با این جماعت عمامه به سر میتوان گفت، این است که حوزه علمیه باید همانگونه که سید صادق شیرازی را از خود جدا کرد، از این افراد نیز برائت بجوید. همانگونه که صادق شیرازی با دستگاه اجتهادی خرابش جریان شیعه انگلیسی را به راه انداخت، جریان اسلام آمریکایی نیز برآمده از دستگاه تفکر این نوع افراد است. آن کسی که معتقد است اسلام محصور در نجاست و پاکی است و در احکام حکومتی و اجتماعی باید به سبک غرب و آمریکا حرکت کنیم، طبیعتا مروج اسلامی خواهد شد که به سبک آمریکا اجرا میشود.
حال اگر دستگاه اندیشهای کسی آمریکایی شد، طبیعتا برای مردن اغتشاشگران ناراحت میشود و با فوت یک خانم کم حجاب یا بی حجاب وااسلاماه سر میدهد اما اگر بالغ بر 40 بسیجی و مأمور جان برکف مخلص برای دفاع از اسلام و پرچم سیدالشهدا شهید شوند، ککشان هم نمیگزد. کسی که برای فوت مهسا امینی بیانیه میدهد، سخنرانی میکند و از او حمایت میکند، جوانان بسیجی و شهدای نیروی انتظامی را نفس محترمه نمیداند که برای شهادتشان پیام نمیدهد و قاتلان را محکوم نمیکند؟ دوباره باید تأکید کرد تکلم و سکوت بیجا عامل فتنه است و اگر فتنهگر در لباس اسلام در حال تیشه زدن به ریشه اسلام باشد، به مراتب جرمش سنگینتر است و مقابله با او باید شدیدتر باشد.
لازم به ذکر است این وضع بیحجابی و بیبندوباری که امروز مشاهده میشود، ما حصل دولتهای اصلاح طلب و غرب زده ای است که کشته و مرده فرهنگ غرب بودند. در اجرا اصلاح طلبان و در مرحله تئوریزه کردن همین عمامه به سرهایی که امروزه علیه جمهوری اسلامی موضع گرفتند قرار دارند و عامل اصلی بیبندوباری همینان هستند. حوزه علمیه موظف است عمامه به سرهایی که درس خارج هم دارند! اما علیه احکام صریح اسلام همچون حجاب فعالیت میکنند را بازخواست کند و تکلیف خود را با آنان روشن سازد. گفتنی است این نوع موضع گیری به سلیقه ارتباطی ندارد بلکه از مبنای فکری فرد نشأت میگیرد که به شدت برای آینده جمهوری اسلامی، خطر ناک است. این نوع عمامه به سرهایی که اتفاقا اموال زیادی هم دارند و به علت نسبت فامیلی خود با بزرگان از وجهه اجتماعی نیز برخوردارند، میتوانند آینده مرجعیت را تحت تأثیر قرار دهند.