کتاب"غروب پالمیرا"زندگی شهید مدافع حرم
این کتاب دوازدهمین کتاب از مجموعه مدافعان حرم است که توسط این انتشارات منتشر شده است.کتاب «غروب پالمیرا» قرار است، کل ماجراهایی که در طول زندگی شهید شیردل از قبل تولد تا شهادت را به مخاطب انتقال دهد.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
یازدهم خرداد ۱۳۹۵، روز وداع با شهید، همه آمده بودند. بین گریهها و شیونها امیرعلی زار میزد. هدی امیرعلی را بالای سر تابوت نشاند و گفت: «اومدیم بابا رو بدرقه کنیم که بره بهشت. هر چی دلت میخواد بهش بگو.» امیرعلی چشمهای خیسش را به هدی دوخت و گفت: «یعنی بابا میشنوه؟» هدی گفت: «آره.» امیرعلی گریه میکرد و با پدرش حرف میزد که یک آن هدی احساس کرد بدن بچه میلرزد. از شوهر ندا خواست که امیرعلی را بیرون ببرد.
روز خاکسپاری، هدی زودتر از همه رفت و توی قبر نشست و ناخودآگاه شروع به خواندن زیارت عاشورا کرد و خاک کربلا را توی مزار ریخت. هرکس بالای سر قبر میآمد، ناخودآگاه زیارت عاشورا میخواند. مریم دستهایش را در خاک کرد و گفت: «خاک، با علی من مهربان باش!»