گذری بر آراء و دیدگاههای استاد سیدهادی خسروشاهی
حجتالاسلام والمسلمین سیدهادی خسروشاهی، مورخ، نویسنده و پژوهشگر ارزنده، دار فانی را وداع گفت. او در جامعه علمی ایران به غور در زمینه جریانهای فکری و سیاسی جهان اسلام مشهور است و حقیقتاً در این زمینه فعالیتهای زیادی انجام داده و همین مسئله باعث شده کمتر به اندیشه و افکار سیاسی آن استاد فرهیخته توجه شود. به همین منظور، این نوشتار کوتاه تلاش دارد به برخی مضامین سیاسی در اندیشه مرحوم استاد سیدهادی خسروشاهی بپردازد.
پیوند بین دین و سیاست
در اندیشه و آراء سیاسی مرحوم خسروشاهی، بین دین و سیاست افتراق و جدایی وجود ندارد بلکه دین اسلام یک نظام اعتقادی و سیاسی میباشد که کلیه کنش و عملها مبتنی بر مکتب عقیده و دین رخ میدهد. استاد خسروشاهی در مقدمه کتاب «عدالت اجتماعي در اسلام» اشاره میکند: «اسلام يك ايدئولوژي جهاني جامع الاطرافي است كه در هر عصر و زماني براي زندگي انساني بشريت، لازم و ضروري است و بر خواستهاي مادي و معني آن، جواب مثبت ميدهد.»[1]
مرحوم خسروشاهی معتقد است: «گفتمان رسمی غرب تحت عنوان تجدد و ترقی و اصلاحطلبی آمده بود که تکلیف سیاست در شریعت را جدا کند اما اعتقادات مسلمان نشان داد که فهم مسلمانان و عالمان اسلامی از نسبت سیاست و شریعت سنخیتی با فهم مسیحیان و پدران کلیسا ندارد. دلدادگان به غرب تبلیغ میکردند که امتزاج سیاست و شریعت نه تنها دامان شریعت را لکهدار بلکه اساس سیاست را هم متزلزل میسازد. اما مجتهدان شیعی با پیوند زدن آسمان سیاست به ریسمان شریعت نشان دادند که مرحوم صدرالمتألهین بیربط هم نگفته بود که سیاست هیچ راهی ندارد مگر اینکه در ظل شریعت قرار گیرد. زیرا اینها مانند روح و جسد هستند در یک کالبد.
سیاست عاری از شریعت مانند جسدی است که روح در وی نباشد... نهایت و غایت سیاست، اطاعت از شریعت است و سیاست برای شریعت مانند عبد است نسبت به مولای خود که گاهی از وی اطاعت میکند و گاهی معصیت و نافرمانی میکند. پس اگر سیاست از شریعت اطاعت کرد، ظاهر عالم مطیع و منقاد باطن عالم میگردد و محسوسات در زیر سایه و ظل معقولات قرار میگیرد و اجزا به جانب کل حرکت میکند. چرا این پیوند ضروری است؟ چون آن کسی که از طرف رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیابت داشت باید بتواند ضبط سیاستی که وظیفهاش نگاهداری فضای زندگی برای مسلمانان است بنماید. اگر یک رهبر دینی اختیار این را نداشته باشد که فضای زندگی پیروان آن دین را در مقتضیات زمان حفظ کند و آنها را در مقابل حوادث واقعه به اتخاذ تصمیم درست رهنمون شود، آن دین چگونه دینی در ارتقای زندگی مادی و معنوی پیروان خود خواهد بود.»[2]
حکومت اسلامی مبتنی بر قوانین الهی
حجتالاسلام استاد خسروشاهی اعتقاد دارد بهترین نوع حکومت، حکومت اسلامی است و در این نوع از حکومت، ویژگیهایی همچون عدالت، صلح، انسانیت، مشروعیت و غیره وجود دارد و یکی از مهمترین ویژگیهای حکومت مبتنی بر اسلام، حاکمیت قوانین الهی در جامعه و نظام سیاسی است. به تعبیر ایشان، «یك فرد مسلمان معتقد، همیشه در كوشش و مجاهده است و همیشه براى خدا و در راه خدا كار مىكند، به زندگى و آینده خوشبین و امیدوار است... همیشه خواستار تعمیم عدالت و امنیت اجتماعى، بسط عدل و داد، آزادى و برادرى، مساوات و برابرى، توسعه و نشر اساسى دین توحید در تمام اجتماعات بشرى است.
یك فرد مسلمان معتقد یقین دارد: تنها رژیم اجتماعى عادلانه كه جواب دهنده تمام خواستههاى مشروع بشریت است و تنها قانونى كه منصفانهترین قوانین را براى همه انسانها تهیه نموده است، «رژیم اسلامى» و «قانون الهى» قرآن است و روى همین اصل است كه مسلمان معتقد، مىداند كه مجرى قوانین، توسعه دهنده عدالت اجتماعى، یعنى پیشواى بزرگ و مصلح جهانى ما، مطلوب نهایى همه آحاد بشریت خواهد بود و اندیشه الهى ما تنها طرز فكر فراگیر جهانى خواهد شد: لیظهره على الدین كلّه ولوكره المشركون.» [3]
همبستگی اجتماعی
استاد خسروشاهی تاکید دارد تفاهم و درك متقابل، چيزى است كه قرآن كريم نیز همگان را بدان فرا مىخواند و آن را نه تنها به دينداران بلكه به عموم افراد بشر جز آنان كه راه ستمپيشگى و ستيزه جويى در پيش گرفتهاند، توصيه مىكند. وقتى وارد عرصه اسلام مىشويم اين نكته از اهميت و تأكيد فزونترى برخوردار مىشود چرا كه اسلام، عرصه برادرى، وحدت، تسامح، پذيرش اصول اسلامى و تحمل اختلاف نظرهاى اجتهادى است كه در آن مسلمانان، در مورد اصول، اتفاق نظر دارند همچنان كه در خصوص درصد بالايى از احكام شرع نيز متفق القولند و در برخى نظامهاى اسلامى، از جمله نظام اخلاقى، تربيتى، معاملات و نظام جزايى و جز آن، اختلافها بسيار اندك و گاه نزديك به صفر است. [4]
استقلال ملی و عدم پذیرش استعمار خارجی
یکی از ویژگیهای امت اسلامی، پذیرش اصل استقلال و تلاش برای رهایی از ظلم و استبداد است . این فرهنگ راهبردی در نظام اسلامی طنین انداز میشود. سید هادی خسروشاهی در باب روحیه ضداستعماری بیان میکند: «هنگامى كه استعمار، قلمرو مشرق زمين و از جمله ايران را مورد هجوم قرار داد، و چنگالهاى خونآلود خود را در جسم آن فرو برد، هدف نهايى اين بود كه مشرق زمين، براى هميشه «ملك خاص و خالص» استعمارگران گردد و هيچكس، حتى فرزندان اصلى آن نتوانند در اين «حقِّ! استعمار» ترديد روا دارند.
طبيعى بود كه در چنين شرايطى، استعمار براى تثبيت وضع به نفع خود، از هر وسيلهاى استفاده كند. در همين رابطه بود كه وضع مسلمانان روز به روز بدتر شد و ذلت و بدبختى بر آنان چيره گرديد. امّا اگر مسلمانان يك روزى آن وضع را تحمل كردند، اين به مفهوم آن نبود كه روزگارانى دراز، همچنان صبر پيشه خواهند نمود. و اگر يكسال ذلت را پذيرفتند، اين نيز بدان معنى نبود كه آنان سال ديگر و يا براى هميشه، در زير كابوس وحشت و بدبختى به سر خواهند برد. به ويژه كه مشرق زمين، سرزمين خود آنان بود و منافع آن نيز به خود آنها تعلق داشت و هرگز قابل قبول نبود كه بيگانگان پيشى گرفته و حقوق ملتها را براى هميشه پايمال و غصب نمايند و استقلال آنان را زير پا بگذارند و ارزشهاى دين و مذهب جاودانه آنان را مورد هتك و بىاحترامى قراردهند.
وضع ايران اسلامى نيز مانند ديگر سرزمينهاى مشرق زمين بود... تا آنكه خداوند انديشههاى خلاق و نيروهاى جوان را بيدار ساخت و آنها، در اوج شهامت و مقاومت، خواستار احياى حقوق خود شدند، و چنين انديشيدند كه: مرگ شرافتمندانه در راه خدا و در راه آزادى ميهن اسلامى، به زندگى همگام با ذلت و بدبختى ـ كه در واقع مرگ تدريجى است ـ ترجيح دارد. در طول اين مدت، نهضتها و حركتهاى به اصطلاح قومى ـ ملى و «غير اسلامىِ» زيادى در اين سرزمينها پديد آمد، ولى مشرق زمين، نه تنها از سلطه دشمن تبهكار آزاد نگرديد، بلكه «دنبالههاى استعمار» و «دستهاى پنهان» آن، در پشت پرده به كار و كوشش خود ادامه دادند. اما از سوى ديگر، همتهاى والا و شخصيتهاى پاك هرگز نمىتوانستند همچون «عناصر بيهوده»! در گوشهاى بمانند، بلكه آنان با اصرار و پافشارىِ تمام، خواستار ريشه كن نمودن هرگونه سلطه استعمارى شدند.»[5]
روشنفکر و نواندیشی دینی
استاد خسروشاهی سه تعریف در باب روشنفکر ارائه میدهد:
روشنفكر كسي است كه در پيدايش و نگهباني ارزشهاي والاي انساني در زمينه حقيقت و عدالت نقش دارد؛
روشنفكر تبيين كننده عقايد اصيل و صحيح در جامعه و ناقد وضع حاكم است؛
روشنفكر آن عنصري است كه با آگاه و از روي خرد، در توسعه و پيشبرد فرهنگ سودمند جامعه، فعاليت ميكند.
در این میان، وی تاکید میکند که مراد روشنفكري عام كه شامل: روشنفكر نمايي عناصر سكولار، غربگرا، نيهليست، عمله نظامهاي حاكم و ... مانند آخوندزاده، طالبوف، ميرزا ملكم خان، تقيزاده، و امثالهم نيست. روشنفکری مترادف با نوانديشي ديني، با حفظ اصالت و واقعيتهاي راستين مذهبي است كه به قول شهيد استاد مرتضي مطهري، طليعهدار آن در ايران و بلكه در همه مشرق زمين سيد جمالالدين حسيني اسدآبادي است و پس از آن در عصر ما شخصيتهايي چون آيتالله طالقاني، استاد شهيد مرتضي مطهري، مهندس مهدي بازرگان، شهيد محمدحسين بهشتي، دكتر علي شريعتي و... در این دسته قرار دارند. در واقع جريان نوانديشي ديني كه به موازات خود، تحولات اجتماعي-سياسي را همراه داشت، با پيدايش حركت اصلاحي سيد جمالالدين در ايران آغاز گرديد و موجب تحولات عميقي، نه تنها در ايران، بلكه در كل جهان عرب و اسلام شد.[6]
تهاجم فرهنگی
غرب برای نابودی ارزشها و فرهنگ ناب اسلامی مترصد تهاجم فرهنگی است و در این مسیر از مجموعه شگردها و روشهای فرهنگی و رسانهای بهره میگیرد و همانطور که سید هادی خسروشاهی اشاره میکند: «]غرب[ مأموریت هجمه فرهنگى مذهبى بر ضد مسلمانان را عهدهدار شده است. نشر کاریکاتورهاى اهانتآمیز در جراید غربى و نمایش فیلمهاى زننده بر ضد پیامبراعظم (صلى الله علیه وآله) نشان دهنده عمق توطئهاى است که غرب در کلیت خود، بر ضد اسلام و مسلمانان تدارک دیده است.»[7]
وحدت و تقریب مذاهب اسلامی
سیره نظری و عملی حجت الاسلام خسروشاهی، گواهی بر تاکید وی بر اتحاد و تقریب مذاهب دارد و باور این استاد فقید در حوزه جهان اسلام، همبستگی و وحدت بین مذاهب است. استاد در بیانات خویش، بر «مسأله وحدت اسلامی و حسن تفاهم و تقریب مذاهب اسلامیه» اشارات فراوانی داشت و معتقد بود «سیاست حکام گذشته در تفرقه و دامن زدن آتش اختلاف» بوده است و در عصر حاضر نیز سیاستهای استعماری از این تفرقه حداکثر استفاده را میبرند و بلکه آن را دامن می زنند.
استاد در خصوص معنا و مفهوم تقریب اسلامی از منظر آموزه های اسلامی اشاره میکند: «تقریب را میشود در واقع به مفهوم گفت و گو و تبادل آراء و افکار معنی کرد و با توجه به این مفهوم اگر پیروان مذاهب اسلامی به گفت و گو بنشینند، «تقریب» به طور طبیعی به دست میآید، زیرا اگر دو انسان و یا پیروان دو مذهب، بخواهند همدیگر را بشناسند، باید به گفت و گو بپردازند و از این طریق، شناخت دقیق در هر دو طرف به وجود میآید و آنها به هم نزدیک میشوند و بسیاری از شبهات و توهمات برطرف میگردد. اصولاً باید توجه کرد که مسئلۀ توسل و توجه به گفت و گو، ریشه در قرآن کریم دارد و ما اگر تدبّری در آیات قرآنی داشته باشیم، میبینیم که قرآن آکنده از گفت و گو بین خدا و فرشتگان، خدا و پیامبران و حتی گفت و گو بین خدا و شیطان و کافران است. پس در جایی که گفت و گو را یک اصل قرآنی و اسلامی بدانیم، باید بپذیریم که میتوان از آن در حلّ مسائل خود، بهره ببریم و با لحن نرم و با احترام متقابل و بدون داعیۀ برتری طلبی و توفّق جویی به گفت و گو بنشینیم که پیامبران هم این چنین بودند و در قرآن آمده است: «انّا او ایّاکم لعلی هدی او فی ضلال مبین».
وقتی با این منطق که ما یا شما، ممکن است اهل هدایت یا ضلالت باشیم به گفت و گو بنشینیم، بسیاری از مشکلات را در این نشست و محاوره میتوان برطرف ساخت. با این مقدّمه میتوانیم بگوییم که تقریب به مفهوم واقعی آن، همان گفت و گو و تبادل نظر است که هم در ایران و هم در جهان اسلامی به طور گستردهای آغاز شده و آثار بسیاری نیز در همۀ بلاد و همۀ جوامع اسلامی از خود به جای گذاشته است. این آثار را میتوان در برخورد بین مسلمانان به روشنی و آشکارا مشاهده نمود. بی تردید همۀ ما شاهد هستیم که نگاهها بین برادران مسلمان که در گذشتههای نه چندان دور، دوستانه و محترمانه نبود، کاملاً فرق کرده و در واقع در پرتو تقریب، مبانی و اصول اخوّت اسلامی در میان مسلمانان، در ایران و جهان اسلامی احیاء شده است.
اگر تقریب هیچ ثمر و اثر دیگری غیر از این نداشت، همین برای درک ارزش و اهمیت آن کافی خواهد بود. یعنی در گذشته، اگر دو برادر مسلمان شیعی و سنّی در برخورد با یکدیگر با بدبینی و سوءظن و شبهاتی در دل همراه بودند، امروزه در اکثر موارد، این دیدارها همراه با حس برادری و احترام متقابل و صلح و صفا است. به ویژه که به راحتی میتوانند مسائل مورد اختلاف را با یکدیگر در میان بگذارند و به بحث و گفت و گو بنشینند.»[8]
پینوشتها:
1- سید قطب، عدالت اجتماعي در اسلام، ترجمه سیدهادی خسروشاهی و محمدعلی گرامی، قم، کلیه شروق، 1379، بخش مقدمه.
2- سیدهادی خسروشاهی، «اندیشه تحریم و گوشهای از مبارزات ملت مسلمان ایران در دوران پهلوی»، فصلنامه 15 خرداد، شماره6، زمستان1384، ص55.
3- سیدهادی خسروشاهی، مصلح جهانی و مهدی موعود از دیدگاه اهل سنت، تهران، انتشارات اطلاعات، 1374، صص96-94.
4- سیدهادی خسروشاهی، تقريب بين مذاهب اسلامي در قاهره، انتشارات مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی،1388، ص13.
5- سیدهادی خسروشاهی، زندگي و مبارزه نواب صفوي، تهران، انتشارات اطلاعات، 1389، صص36-35.
6- سیدهادی خسروشاهی، «روشنفكري يا نو انديشي ديني»، بازتاب اندیشه، شماره99، تابستان1387، صص85-84.
7- سیدهادی خسروشاهی، «سابقه و ریشه تاریخى خصومت دستگاه مسیحیت با اسلام»، فصلنامه تاریخ در آیینه پژوهش، شماره11، پائیز1385، ص28.
8- سیدهادی خسروشاهی، «نقش كنفرانس وحدت، آگاهي بخشي و روشن نمودن حقايق است»، پایگاه اطلاع رسانی استاد سیدهادی خسروشاهی،1398.