۱۷ فروردين ۱۴۰۲ - ۱۵:۵۴
کد خبر: ۷۳۲۱۱۱

استدلال قرآنی امام حسن در پاسخ به برتری‌طلبی معاویه

استدلال قرآنی امام حسن در پاسخ به برتری‌طلبی معاویه
امام حسن مجتبی در واکنش به برتری‌طلبیِ معاویه لعنةالله علیه نسبت به خلافت بر مسلمین، فرمود «من اختیارم بر مردم از خودشان طبق کتاب خدا و لسان پیامبرش بیشتر است.»

به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، امام حسن مجتبى علیه‌السلام هنگام معاهده با معاویه، استدلال‌هایی منطقی و قرآنی را درباره علت صلح با او مطرح کردند، استدلال‌هایی که با اندکی تأمل درباره‌ی آنها در می‌یابیم نیاز روز فردی و اجتماعی ما نیز محسوب می‌شود. 

سلیم بن قیس می‌گوید: امام حسن علیه‌السلام هنگامى که با معاویه اجتماع کرد، بر فراز منبر ایستاد و حمد و ثناى الهى به جا آورد و فرمود: 

اى مردم، معاویه گمان می‌کند من او را براى خلافت سزاوار دانستم و خود را براى آن اهل ندانستم، و معاویه دروغ می‌گوید. من اختیارم بر مردم از خودشان طبق کتاب خدا و لسان پیامبرش بیشتر است. أَنَا أَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ فِی کِتَابِ اللَّهِ وَ عَلَى لِسَانِ نَبِیِّ اللَّهِ

به خداوند قسم یاد می‌کنم، اگر مردم با من بیعت می‌کردند و مرا اطاعت می‌کردند و مرا یارى می‌کردند، آسمان قطرات بارانش را و زمین برکتش را به آنان ارزانى می‌داشت، و تو اى معاویه در خلافت طمع نمی‌کردى‏. فَأُقْسِمُ بِاللَّهِ، لَوْ أَنَّ النَّاسَ بَایَعُونِی وَ أَطَاعُونِی وَ نَصَرُونِی لَأَعْطَتْهُمُ السَّمَاءُ قَطْرَهَا وَ الْأَرْضُ بَرَکَتَهَا

این در حالى است که پیامبر صلى اللَّه علیه و آله فرموده: «هیچ گاه امّتى امر خود را به کسى نمی‌‏سپارند که در بین آنان عالم‏‌تر از او (فردی همچون معصوم) باشد، مگر آنکه کارشان همچنان رو به پایین‏ می‌‏رود تا آنجا که به دین گوساله‌پرستان برسند» قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: «مَا وَلَّتْ أُمَّةٌ أَمْرَهَا رَجُلًا قَطُّ وَ فِیهِمْ مَنْ هُوَ أَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا لَمْ یَزَلْ أَمْرُهُمْ یَذْهَبُ سَفَالًا حَتَّى یَرْجِعُوا إِلَى مِلَّةِ عَبَدَةِ الْعِجْلِ

بنى اسرائیل هارون را رها کردند و به گوساله رو آوردند در حالى که می‌‏دانستند هارون خلیفه موسى است. این امّت هم على (ع) را رها کردند در حالى که از پیامبر صلى اللَّه علیه و آله شنیده بودند که به على علیه‌السلام می‌فرمود: «تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسى هستى بجز نبوّت، که پیامبرى بعد از من نیست».  وَ قَدْ تَرَکَ بَنُو إِسْرَائِیلَ هَارُونَ وَ اعْتَکَفُوا عَلَى الْعِجْلِ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ أَنَّ هَارُونَ خَلِیفَةُ مُوسَى، وَ قَدْ تَرَکَتِ الْأُمَّةُ عَلِیّاً وَ قَدْ سَمِعُوا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَقُولُ لِعَلِیٍّ: «أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى غَیْرَ النُّبُوَّةِ فَلَا نَبِیَّ بَعْدِی

امام حسن مجتبی علیه‌السلام در بند اول این حدیث در واکنش به برتری‌طلبیِ معاویه لعنةالله علیه نسبت به خلافت بر مسلمین، فرمود «من اختیارم بر مردم از خودشان طبق کتاب خدا و لسان پیامبرش بیشتر است.» این کلام امام علیه‌السلام اشاره به آیه‌6 سوره احزاب است،‌ آنجا که خداوند فرمود «النَّبِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ فی‏ کِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُهاجِرین‏ ... (احزاب 6) یعنی پیامبر (ص) به مؤمنان از خودشان سزاوارتر [و نزدیک‌تر] است و همسرانش مادران ایشانند، و خویشاوندان [طبقِ‏] کتاب خدا، بعضى [نسبت‏] به بعضى اولویّت دارند [و] بر مؤمنان و مهاجران [مقدّمند].

این نوع تصریح قرآنی را در سایر نیز مشاهده می‌کنیم، از جمله آنکه سلیم بن قیس ضمن روایتی درباره گفت‌وگوی یک مرد با امیرالمؤمنین، می‌نویسد «مرد گفت: اى امیر مؤمنان، نخستین حجّت را برایم نام ببر! فرمود: کسى که رسول خدا در غدیر خم او را به امامت امت منصوب کرد و به امت فرمود که «او از خودشان بر آنان سزاوارتر است»، سپس دستورشان فرمود که «این مهم را حاضران به غایبان برسانند». آن مرد گفت: گفتم: تو او هستى اى امیر مؤمنان؟ فرمود: من نخستین و برترین‏شانم، سپس پسرم حسن پس از من سزاوارتر به مؤمنان از خودشان است «أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» سپس پسرم حسین پس از حسن سزاوارتر به مؤمنان از خودشان است؛‏ ثُمَّ ابْنِیَ الْحُسَیْنُ مِنْ بَعْدِهِ‏ «أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِم». این روایات گویای آن است همچنان که پیامبر صلی الله علیه و آله نسبت به مؤمنان أَوْلى از خودشان هستند، ‏خاندان مطهر ایشان و خلفای بر حق‌شان، نسبت به سایر مؤمنان برتری دارند. این نوع استدلال، یکی از قوی‌ترین پاسخ‌های امام حسن مجتبی به معاویه‌ای بود که تظاهر به اسلام می‌کرد و با نفاق خود سایر مسلمانان را به انحراف می‌کشاند؛ اما متأسفانه جز اسلام یک نام و از کتاب خدا جز نشانی باقی نمانده بود.  

 اما آنجا که فرمود از لسان پیامبر صلی الله علیها و آله بر «برتری» ما عترت تصریح شده، در روایتی نبوی می‌خوانیم «أَیُّهَا النَّاسُ أَنَا أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ‏ مِنْ‏ أَنْفُسِهِمْ‏ لَیْسَ لَهُمْ مَعِی أَمْرٌ وَ عَلِیٌّ مِنْ بَعْدِی‏ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ‏ مِنْ‏ أَنْفُسِهِمْ لَیْسَ لَهُمْ مَعَهُ أَمْرٌ ثُمَّ ابْنِیَ الْحَسَنُ [مِنْ بَعْدِ أَبِیهِ‏] أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ‏ مِنْ‏ أَنْفُسِهِمْ لَیْسَ لَهُمْ مَعَهُ أَمْرٌ ثُمَّ ابْنِیَ الْحُسَیْنُ مِنْ بَعْدِ أَخِیهِ‏ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ‏ مِنْ‏ أَنْفُسِهِمْ‏. یعنی «ای مردم، من نسبت به مؤمنین از خودشان أَوْلى‏ هستم و با بودن من آنان را حق امارت نیست. پس از من، على سزاوارتر به مؤمنان از خودشان است و با وجود او آنان را حق امارت نیست، سپس فرزندم حسن پس از پدرش سزاوارتر به مؤمنان از خودشان است و آنان را با وجود او حق امارت نیست. سپس فرزندم حسین پس از برادرش سزاوارتر به مؤمنان از خودشان است و با وجود او آنان را حق امارت نیست.» سپس دوباره فرمود: «اى مردم، هر گاه من به شهادت رسیدم على سزاوارتر به شما از خودتان است، هر گاه على به شهادت رسید، فرزندم حسن سزاوارتر به مؤمنان از خودشان است‏ ...»

ارسال نظرات