۲۱ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۰:۴۷
کد خبر: ۷۳۵۹۴۳
پژوهشگر حوزه روان شناسی در گفت وگو با رسا:

صدور جواز بی‌بندوباری کمتر از خود بی‌بندوباری نیست

صدور جواز بی‌بندوباری کمتر از خود بی‌بندوباری نیست
حجت الاسلام فتح شهبازی بیان مطرح شده توسط آقای خدایاری‌ فرد را ریشه در فهم ناقص او از نظریه یونگ در روان شناسی و عدم تفکیک فردگرایی و فردیت در نظر یونگ دانست.

حجت الاسلام قنبر فتح شهبازی مدرس و پژوهشگر حوزه روان شناسی اجتماعی در گفت وگو با خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، با توجه به اظهارات آقای خدایاری‌ فرد در باب دفاع روان شناختی از انحراف بی حجابی و بدپوششی به ارائه نکاتی از منظر روان شناسی، روان شناسی اجتماعی و میان رشته ای پرداخت و اظهار داشت: بیان مطرح شده توسط آقای خدایاری‌ فرد، ریشه در فهم ناقص او از نظریه یونگ در روان شناسی و عدم تفکیک فردگرایی و فردیت در نظر یونگ دارد که به نظر حقیر مطالعات و دقت بیشتر، می تواند به رفع این ابهام در تفکراتشان کمک کند.

وی در ادامه افزود: اگر مبنای روان شناختی آقای خدایاری فرد این است که هر فرد با پافشاری بر ارزش ها و هنجارهای فردیِ بدون پشتوانه عقلائی و با مخالفت با ارزش ها و هنجارهای اجتماعی به سلامت روان دست می یابد، در این صورت تمام مجرمین و منحرفین و مفسدین باید از سلامت روان کامل برخوردار باشند، چرا که دقیقاً به توصیه شما عمل می کنند.

پژوهشگر حوزه روان شناسی اجتماعی خاطرنشان کرد: اگر قرار باشد که هر انسانی با پافشاری بر سلایق، لذات و تمایلات شخصی خود به آرامش روان دست یابد در این صورت، تمام ارزش های اخلاقی مثل ایثار و از خودگذشتگی برای دیگران و حتی مفهوم مادری، بی ارزش خواهد بود و در حقیقت اتخاذ چنین مبنای سستی، پشت پا زدن به تمامی مفاهیم اخلاقی مثل تقوا، قناعت، صبر، حیا، نیکوکاری، امانتداری، راستگویی و دیگر مفاهیم خواهد بود.

وی در ادامه افزود: اگر مبنای شما به عنوان یک اصل، مبنای اداره جوامع مختلف پیشرفته قرار می گرفت، در آن صورت مسئله نظم اجتماعی به چه صورتی تحقق پیدا می کرد و جوامعی که بعضاً به خاطر نظم آنها به آن می بالید، چه شکلی پیدا می کردند؟ علاوه براین با توجه به اینکه لباس پوشیدن شأنی از شوؤن انسانی است، آزاد شدن و هنجارشدنِ نمایش مظاهر مختلف مدگرایی و مدپرستی، مصرف گرایی، لذت گرایی مادی صرف و نمایش بدن در انظار عمومی، یک فضیلت اخلاقی نیست که بتوان از آن دفاع کرد.

حجت الاسلام فتح شهبازی بیان داشت: توجه دادن افراد جامعه از امور مهم و ریشه ای انسانی مانند معنویت، علم، رشد و تعالی و پیشرفت، عدالت خواهی، سازندگی به امور مشترک با حیوانات، قطعاً نه تنها فضیلتی بر آن مترتب نیست؛ بلکه سوق دادن جامعه به سمت و سوی یک جامعه جاهلی است که تمام اندیشمندان و تعالی گرایان و انبیاء و اوصیای الهی با آن به مبارزه علنی برخواسته اند و جهت دادن بخش عظیمی از جامعه که نیروی جوان هستند، به سوی شهوت رانی به جای تفکر، عقلانیت، اکتشاف، تولید و تعالی، خود انحرافی بزرگ است و از منظر روان شناختی، خود یک اختلال به حساب می آید؛ چراکه صدور جواز بی بندوباری کمتر از خود بی بندوباری نیست.

وی در ادامه خطاب به آقای خدایاری فرد عنوان کرد: اگر ظاهر شدن افراد در جامعه را همانگونه که هستند، به صورت مطلق مجاز می دانید، در این صورت توجیه شما از وضع قوانین مشترک برای همگان در جوامع مختلف چه خواهد بود؟ چراکه وضع قانون برای پایان بخشی به اِعمال سلایق شخصی و فردی و اجبار به پذیرش یک قانون واحد جمعی است؛ مثل قوانین راهنمایی و رانندگی، قوانین مربوط به معماری و ساختمان سازی، قوانین تحصیل، آموزش و پژوهش و قوانین پوشش در کشورهای مختلف جهان؛ اگر قرار باشد که هر فردی با اعمال و انجام سلیقه شخصی به روانی سالم دست یابد در آن صورت، سلامت روانی برای جامعه باقی نخواهند ماند که هر فرد در آن جامعه به صورت سالم زیست کند.

مدرس حوزه روان شناسی اجتماعی، توجیه به ظاهر علمی بدپوششی و بی حجابی را اصالت دادن به تن، ظاهر و زیبایی ظاهری انسان در برابر روح متعالی و زیبایی های بی نهایت معنوی انسان دانست و بیان داشت: البته اگر مبنای یک فرد اصالت تن باشد و تمام ابعاد وجودی انسان را منحصر در تن و بدن او بداند، چنین تجویزاتی هم می تواند برای جامعه خود انجام دهد.

وی در ادامه افزود: حتی لیبرالیست ها و قائلین به اصالت آزادی انسان که بر فردگرایی و آزادی بیش از حد انسان ها تأکید دارند، آزادی انسان ها را در جامعه، بی حد و حصر نمی دانند و در مقام تزاحم بین آزادی های فردی و مصالح اجتماع، به نفع مصالح اجتماعی عقب نشینی می کنند؛ بنابراین بر فرض محال اگر بدپوششی زنانی که اعتقاد درونی بر ضرورت پوشش در جامعه ندارند، سبب کمک به سلامت روان آنان گردد (که این مسئله هرگز در پژوهش های روان شناختی به اثبات نرسیده است) این مسئله اگر در تزاحم با مصالح اجتماعی قرار گیرد، حتی لیبرال ها هم حکم به آن نمی کنند.

حجت الاسلام فتح شهبازی نقش پوشش زنان در بزه دیدگی آنها و شکل گیری رفتار مجرمانه بر علیه آنها و تهدید سلامت و آرامش روح و روان آنان را امری مسلم دانست و اظهار داشت: آمارها و گزارش های بی شماری در این مسئله وجود دارد و روان شناسان و جامعه شناسان، انحرافات با طرح نظریه بزه دیده شناسی و نقش بزه دیده بالقوه در شکل گیری رفتار مجرمانه، بر این مسئله تأکید دارند که فرد حجاب گريز خواسته يا ناخواسته با رفتار خود موقعيتي را به وجود می آورد که تهديد آميز و آسيب زاست.

وی در ادامه افزود: بالا رفتن آستانه رضایت مندی مردان و نیز رشد آستانه رضایت مندی جنسی آنان، یکی از تبعات و نتایج عملی عدم التزام به پوشش مناسب زنان در جوامع است که انقلاب های متعدد جنسی را در کشورهای غربی به وجود آورده و تبعات آن سبب نابودی خانواده در غرب و به تبع آن کاهش امنیت اجتماعی و روانی، کاهش جمعیت، شیوع و گسترش افسردگی و خودکشی(که به همین خاطر قرن را قرن افسردگی نامیده اند) شده است.

پژوهشگر حوزه روان شناسی اجتماعی ابراز کرد: از نظر روان شناختی، آستانه تحریک پذیری مردان از طریق نگاه، بیشتر بوده و لذت مردان در حوزه جنسی بیشتر از طریق نگاه تأمین می شود و به همین خاطر بدپوششی زنان و مردان در جامعه لزوماً تبعات یکسانی ندارد و بدپوششی در زنان سبب می شود تا زنان تبدیل به «ابژه جنسی» برای مردان شوند و این مسئله قطعاً تبعات امنیتی و روانی زیادی برای زنان و همچنین مردان در جامعه ایجاد خواهد کرد که مرور آمارهای تجاوزها، آزارها و ناامنی های روحی و روانی زنان در غرب می تواند گواهی بر این مسئله باشد.

وی در ادامه افزود: از منظر روان شناختی ریشه و علت بسیاری از بدپوششی ها و جلوه گری های غیرعادی زنان، ریشه در یک احساس گرایی خام دارد و ناشی از  هواخواهی، خودنمایی، لذت‌جویی و امثال آن است و رواج و شیوع آن در جامعه می تواند سبب زدودن عقل گرایی و زندگی انسانی در برابر زندگی حیوانی گردد و از منظر روان شناختی بدپوششی و عدم رعایت پوشش مناسب، یک رفتار است و به مانند تمام رفتارهای انسانی، باید به علت شناسی دقیق آن پرداخته شود.

مدرس حوزه روان شناسی اجتماعی اضافه کرد: در ریشه یابی این مسئله، پژوهش ها گویای آن است که کمبودهای عاطفی و عدم تأمین نیاز وافر برخی از زنان در حوزه دیده شدن در خانواده، منجر به اقدام بسیاری از آنان در جهت رفع این نیاز از طریق غیرطبیعی در جامعه می شود و دوستان اهل نظر باید به جای پاک کردن صورت مسئله و صدور جواز خودنمایی زنان در جامعه، به مهارت آموزی خانواده و نزدیکان این زنان جهت رفع این نیاز از راه طبیعی و در دل کانون خانواده باشند؛ نه در کف خیابان و از طریق مردانی که بعضاً قصدهای ناروایی در مورد این زنان در ذهن خود می پرورانند.

حجت الاسلام فتح شهبازی اظهار داشت: بدپوششی و حجاب گریزی علاوه بر انگیزاننده های محیطی، دارای انگیزاننده های درونی نیز می باشد؛ جنبه روانشناختی فردی حجاب گريزي از حیث رفتاری و انگیزه های درونی می تواند عوامل زیر را شامل شود:  1- همسریابی یا دوست یابی (ارضاء نیاز عاطفی) 2- جلوه گری و خود ابرازی 3- فرار از زنانگی 4- ارضاء نیاز جنسی 5- رسیدن به آرامش 6- دگر آزاری 7- همانند سازی با الگوهای محبوب 8- جبران ناکامی‌های اجتماعی 9- خودآزمایی استقلال فکری 10- جامعه ستیزی 11- تنوع خواهی، مدگرایی و تفوق طلبی 12- آشنایی با دنیای مردان 13- اظهار غنای مالی و موارد دیگر که پس از بررسی تک تک این انگیزه ها در می یابیم که هر فرد حجاب گریز، برای رفتار خود انگیزه یا انگیزه‌های خاصی دارد که هرکدام به نحوي تنش زا در شخصيت فرد تأثير گذاشته و به بهداشت رواني وي آسيب مي زنند و باید درمان شوند؛ نه آنکه با سرپوش گذاشتن بر تک تک این عوامل و به جای درمان آنها، صورت مسئله این اختلال با اعطای مجوز خودنمایی پاک شود و به نام سلامت روان، سلامت روان فرد، قربانی تخیلات به ظاهر علمی شود.

وی در ادامه افزود: پژوهش های متعدد حاکی از آن است که رابطه بین خشونت علیه زنان و بدپوششی، رابطه دوسویه است و خشونت، آزار، تجاوز بر علیه زنان بدپوشش، بیش از زنان با حجاب صورت می پذیرد که این مسئله نیز عاملی بر ضد سلامت روان زنان بدپوشش می باشد و بسیاری از مواردِ بدپوششی حاد در انظار عمومی از منظر روان شناختی، ممکن است ناشی از اختلال شخصیت نمایشی یا ابتلا به اختلال شخصیت مرزی؛ یعنی ترس از طرد یا رهاشدگی، روابط بین فردی بی ثبات و متشنج، اختلال هویت، عاطفه بی ثبات متزلزل و ناپایدار، احساس خلأ و پوچی و.موارد دیگر باشد و فرد باید تحت درمان روان شناختی قرار گیرد و این اختلالات با نمایش بدن و بدپوششی درمان نمی شوند و نیازمند اتخاذ روش های علمی مناسب از طرف درمانگر می باشد.

مدرس حوزه روان شناسی اجتماعی خاطرنشان کرد: یک اصل در روان شناسی اقتصادی به نام «اصل کمیابی» وجود دارد که خلاصه این اصل این است که هر چیزی مثل طلا کمیاب تر باشد، ارزشمندتر خواهد بود و هرچه دردسترس تر باشد، کم ارزش تر و کم لذت بخش تر خواهد بود و این مسئله در مورد انسان ها هم صادق است و مشاغلی که از حالت کمیابی برخوردار بوده و سخت دسترس تر هستند، ارزشمندتر می باشند. در مورد در دسترس بودن زنان به صورت بدپوشش یا بی پوشش برای مردان نیز این اصل صادق است و چنانچه در بسیاری از کشورهای غربی رخ داده، این مسئله باعث عادی شدن و غیرارزشمندشدن زنان برای مردان و رواج گسترده هم جنس گرایی و موارد دیگر شده است.

حجت الاسلام فتح شهبازی در پایان بیان داشت: لازمه نسخه پیچی در مورد زندگی جمعی انسان ها، اتخاذ یک منظر میان رشته ای و همه جانبه به تمام ابعاد وجودی و ساحت های مختلف زندگی انسانی است و از زاویه تنگ و نگاه کوته بینانه نمی توان برای انسان ها و زندگی جمعی آنها نسخه پیچید.

ارسال نظرات