گرفتنی نیست، دادنی است
تا بوده به یاد داریم که سیره علمای بزرگ دوری از پذیرش مرجعیت بوده و هیچکدام از ایشان نه تنها اقدامی برای رسیدن به این عنوان نمی کردند، بلکه موارد فراوانی نیز داریم که پس از رجوع علما به ایشان برای پذیرش مرجعیت استنکاف می کردند؛ چون عالم بزرگ مسئولیت خطیر مرجعیت و سنگینی این بار الهی را حس می کند.
در خاطرات گذشتگان مصادیق فراوانی از نپذیرفتن مرجعیت از سوی بزرگان دین و بی توجهی به دنیا و پرهیز از اقداماتی که منجر به خودنمایی شود مشاهده می کنیم و نیازی به ذکر مثال در این مورد نیست. دأب علمای واقعی دین پرهیز از دویدن به سمت مرجعیت است و ایشان همیشه مخالف مرجع سازی و خود مرجع پنداری هستند.
با این وجود و نگاه به سیره علمای سلف، جای تعجب دارد که برخی به دنبال مرجع سازی و مرجعیت خودخوانده هستند. چرا برخی که حتی از ابتداییات مرجعیت تهی هستند و در مناظره ها و سخنانشان عیار پایین علمی خود را نشان داده اند اینگونه برای ورود به وادی مرجعیت ولع دارند و برای رسیدن به آن از هیچ کوششی فروگذار نمی کنند، آیا سیره علما اینگونه بوده است؛ آیا مرحوم حضرت آیت الله بروجردی به دنبال مرجعیت بودند یا این جایگاه به دنبال ایشان؟
برخی اقدامات و برگزاری مراسم ها در اعیاد و وفیات مختص شئون مرجعیت است و نمی شود با اینگونه حرکات و خودنمایی و خود مرجع پنداری به این جایگاه الهی رسید. بهتر است بیشتر سرگذشت علمای بزرگ دین را بخوانیم و از نحوه برخورد ایشان در پذیرش مرجعیت درس بگیریم تا اینکه به دنبال چیزی بدویم که هیچ صلاحیتی برای رسیدن به آن را نداریم.