تبلیغ در جامعه و نقش آن در وقوع نهضت عاشورا
یکی از توانایی های حکومت تبلیغ به نفع اهداف خود هست. دستگاه تبلیغات حکومت ها اهداف و سیاست های خود را از طریق تبلیغ در جامعه گسترش داده و ذهن و دیدگاه مردم را به نفع خود تغییر و هم فکر می کند؛ این ویژگی باعث میشود حکومت ها نفوذ در جامعه پیدا کرده و به اهداف خود برسند.
توانمندى سیاسى بنى امیه فرصت فرهنگسازى و سوق اندیشه هاى عمومى جامعه، به سمت و سوى اهداف خویش را فراهم آورد. حکومت معاویه و یزید با در اختیار گرفتن سکوهاى تبلیغاتى و جایگاه هاى انحصارى، فرهنگسازى خویش را در دو محور متمرکز کرد. محور نخست، فضاسازى فرهنگى در جهت طرح شایستگى ها و فضایل دروغین بنى امیه و محور دوم، تهاجم گسترده فرهنگى علیه رقیب هاى خود، به ویژه اهلبیت رسول الله (صل الله علیه و آله و سلّم ) .
تاثیرگذارى این تهاجم، گرچه از زمان خلیفه سوم بود، اما در زمان معاویه، به ویژه مدت همزمانى با امامت امام حسن (علیه السلام ) و امام حسین (علیه السلام ) به اوج رسید.
بنی امیه و دستگاه حاکمیت تا توانستند تبلیغات گسترده خویش را علیه اهل بیت (علیهم السلام) و دوری مردم و پایین آوردن وجهه امامت و رهبری انجام داده و در جهت رشد خوب تبلیغات گسترده انجام داده و خود را بهترین حاکمان اسلامی در دید جامعه نشان می دادند.
حکومت بنی امیه تا توانستند درباره فضایل بنى امیه فرهنگسازى کرده و حتى احادیث جعلى فراوانى را از زبان رسول الله (صل الله علیه و آله وسلم ) و صحابه بزرگ ایشان در شأن آنان ساخته و منتشر کردند. قلم به دستان و سخنگویان مزدور، مانند کعب الاحبار (از عالمان یهودی که در زمان خلفاء مسلمان شد. کعب الاحبار از افراد مورد اطمینان خلیفه دوم بود و بسیاری از اسرائیلیات را در میان مسلمانان رواج داد.)، و اسرائیلیات گرفته تا سران بنى امیه، حدیث جعل و منتشر ساختند، احادیثى مانند: «اشد امتى حیاء عثمان بنعفان» ، «عثمان بن عفان احیا امتى و اکرمها» ، «الحیاء من الایمان و احیا امتى عثمان» و «لکل نبى رفیق فى الجنة و رفیقى فیها عثمان بنعفان» . (١) و مانند: «معاویة احکم امتى و اجودها» و «معاویه احلم امتى و اجودها» . (٢)
با اینکه رسول الله (صل الله علیه و آله و سلّم ) درباره معاویه فرمود: «به دین من از دنیا نخواهد رفت» ، این گونه سخن ستایش از معاویه به زبان حضرت آویخته مى شود. در فضیلت بنى امیه آن مقدار حدیث جعل شد و بر گوش مردم شام نواخته شد که بنى امیه را نزدیکترین خویشان رسول الله (صل الله علیه و آله و سلّم ) معرفى کردند و آیات و روایاتى را که در شان ذوالقربى و رهبرى آنان مطرح است، بر بنى امیه تطبیق کردند.
عبدالله بن على بزرگانى از شام را نزد ابى العباس سفاح فرستاد و در نزد وى سوگند یاد کردند که خویشانى غیر از بنى امیه براى رسول الله (صل الله علیه و آله و سلّم ) نمى شناسند تا خلافت را از وى به ارث ببرند. این ترفند، با این هدف بود که خلافت و حکومت خویش را با عنوان وارث رسول الله (صل الله علیه و آله و سلّم) مطرح سازند. ( ٣)
این اندازه جعل و فرهنگسازى ها مراکز فرهنگى و شاعران را به تعجب مى آورد که ابراهیم بن المهاجر در همین زمینه مى سراید:
ایها الناس اسمعوا اخبرکم
عجبا زاد على کل العجب
عجبا من عبد شمس، انهم
فتحوا للناس ابواب الکذب
ورثوا احمد فى ما زعموا
دون عباس بنعبدالمطلب
کذبوا و الله ما نعلمه
یحوز المیراث الا من قرب (۴)
اى مردم! توجه کنید تا سخنى بس شگفت انگیز با شما در میان گذارم. شگفت از فرزندان عبد شمس که درهاى دروغ را بر مردم گشودند، که مدعى هستند آنان با وجود فرزندان عباس بن عبدالمطلب، از رسول الله ارث مى برند. سوگند به خدا که دروغ مى گویند زیرا ارث بر اساس خویشاوندى است.
این نمونه ها به خوبى آشکار مى سازد که فشارهاى بنى امیه، در زمان امام حسین (علیه السلام ) که همزمان با دوران معاویه بود، تا چه اندازه متراکم شده بود.
بنى امیه خود را وارث رسول الله (صل الله علیه و آله و سلّم) و ولى امر مسلمانان معرفى کردند و حتى خود را ولى دم عثمان مطرح کرده و پیراهن عثمان را علم ساختند تا در برابر رقیبان خود به ستیز برخیزند. آنان در جعل مطالبى در باره خونخواهى عثمان، این گونه شایعه کردند که اگر امت براى خونخواهى به پانخیزد، باید منتظر بلاى آسمانى باشد: «لو لم یطلب الناس بدم عثمان لرموا بالحجارة من السماء» . (۵)
انگیزه ی معاویه از این فرهنگ سازی، و چهره سازی مثبت برای آل ابوسفیان، مصداق سازی برای جانشینی رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) بود. آنان می خواستند با کتمان ده ها حدیث درباره ی فضیلت عترت پیامبر و شأن نزول آیات فراوان درباره ی آنان، که زبان به زبان در میان امّت مسلمان در گردش بود؛ مصادیق واقعی عترت را در هاله ی ابهام فرو برند؛ و به جای آنان فرزندان ابوسفیان را معرّفی کنند تا تصاحب منصب های اجرایی پیامبر(صلّی الله علیه و آله)، مانند رهبری جامعه، بر آنان آسان گردد.(۶)
به دیگر سخن، همان انگیزهای که در بیان شایستگی های اهل بیت(علیهم السلام) دنبال میشود و آنان را برترین انسانها و خویشان رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) معرّفی می کند و نگاه ها را به سوی آنان معطوف می دارد و حتّی دوستی مردم با اهل بیت(علیهم السلام) را مزد رسالت قلمداد می کند: ... قُل لاَّ أسْئَلُکُم عَلَیْهِ أجْراً إلاّ الْمَوَدَّة فِی القُربی...(٧)، را بنی امیّه در فرهنگ سازی و مصداق آفرینی دنبال می کردند. آنان از آل ابوسفیان، چهره ای ساختند که: مردم شام، خویشانی نزدیکتر از بنی امّیه به رسول خدا نمی شناختند.(٨)
این فرهنگ و روش، اگر فرصت تداوم مى یافت، همه جامعه اسلامى را فرا مى گرفت و اگر همه مردم در فرهنگ و اندیشه، همانند شامیان مى شدند، چه چیزى از قرآن و عترت باقى مى ماند؟
با توجه به نکاتی که بیان گردید اهمیت تبلیغ در جامعه مشخص گردید و در اختیار داشتن دستگاه های تبلیغاتی قوی بنی امیه در زمان سید الشهدا (عليه السلام) باعث شد تا ذهن جامعه از موقعیت الهی امامت امام حسین (علیه السلام) دور گردد. در جامعه کنونی نیز جریان تبلیغاتی دشمن بسیار فعال بوده و در حال جایگزین کردن الگوهای غیر دینی و دوری جوانان و جامعه از اعتقادت و مسائل دینی می باشند. لذا بر حکومت اسلامی و همینطور نخبگان جامعه لازم است با روشنگری جلوی تبلیغات انحرافی را گرفته و تبلیغات تهاجمی خود را به کار برده تا دچار مشکلات جامعه زمان امام حسین (علیه السلام) نگردیم.
حجت الاسلام حامد میرزاخان
١) الغدیر، ج9، ص291، 292 و 295.
٢) همان، ج10، ص89.
٣) حبیب الله احمدى، نقش فشارهاى سیاسى، اجتماعى و اقتصادى بنىامیه در پیدایش نهضت امام حسین، حکومت اسلامی 1381 شماره 25
۴) مروج الذهب، ج3، ص33.
۵) الغدیر، ج9، ص362.
۶) زهرا رئیسی، جامعه شناسی نهضت عاشورا، نامه جامعه 1385 شماره٢٩
٧) الشوری 42 : 23.
٨) ابوالحسن علیبن حسن مسعودی، مروّج الذّهب، ترجمهی ابوالقاسم پاینده، ج 3، ص 44