اسرائیل دیگر خانه امن یهود نیست
نگاه جنبش صهیونیسم هنگام تأسیس اسرائیل، عمدتاً در دو نگاه کلی دستهبندی میشد؛ اول، تأسیس یک وطن ملی؛ دوم، تأسیس یک ملجأ و مأوی برای یهودیان ستمدیده سراسر جهان. شاید دسته سومی هم بودند که گفتند، چرا اسرائیل در آنِ واحد، هر دو هدف را محقق نکند؟ هم وطن ملی هم پناهگاهی برای یهودیان پراکنده در جهان باشد، تا در آن گرد هم آیند.
به عبارت دیگر وقتی «موسی مونتفیوری» تاجر یهودیِ بریتانیاییِ ایتالیایی الاصل در قرن نوزدهم (1827) به منطقه شامات و فلسطین سفر کرد، طی چند سال و با استفاده از پشتیبانی بریتانیا، و سوء استفاده از وضع اقتصادی نابسامان دربار عثمانی توانست برای اولین بار مجوز فروش زمین به یهودیان را به دست آورد. حکومت عثمانی به دلیل درگیریهای داخلی و همچنین درگیری با روسیه، نیازمند درآمد اقتصادی و همچنین در پی جلب حمایت برخی دول اروپایی بود. لذا در سال 1849 دقیقا صد سال قبل از تأسیس اسرائیل، اولین فرمان دربار عثمانی مبنی بر اینکه یهودیان میتوانند در دیار مقدسه زمین بخرند، صادر شد. پس از آن مونتفیوری خارج از قدس، اولین محله یهودینشین را تشکیل داد و سرانجام در سال 1869، آن فرمان به قانون استملاک خارجیها تبدیل شد.
مونتفیوری که عقیده داشت، یهود برای سروسامان گرفتن، نیازمند زمین است تا در آن کشت و زراعت کند و استقلال سیاسی اقتصادی به دست آورد، به همراه همقطاران خود، اولین سنگبناهای اشغال فلسطین را از صد سال قبل از تأسیس اسرائیل، با تکیه بر «مهاجرت» و «کوچاندن» یهودیان، بنا گذاشتند. یکی دیگر از دلایل تلاش امثال مونتفیوری، ایجاد نوعی ملجأ برای یهودیان بود که از آزار دیگران بخصوص مسیحیان در امان باشند.
از همان ایام، ایده «دعوت» و «اجبار» یهودیان سراسر جهان برای کوچ به فلسطین آغاز شد. البته هر جا موفق شدند دعوت به کوچ کردند؛ هر جا موفق به جذب نشدند، کوچاندند. خانم «سلافه حجاوی» اندیشمند، ادیب و شاعر فلسطینی در کتاب «یهودیان شوروی» چاپ 1980 میگوید، جنبش صهیونیسم برای کوچاندن یهودیان به فلسطین، روی به حوادث ساختگی تروریستی آورد تا یهودیان را بکوچاند، مثل اتفاقات 1881 در روسیه یا اقداماتی در جریان جنگ جهانی دوم در آلمان و اروپای شرقی؛ کاری که در کشورهای عربی مثل عراق، مغرب و یمن هم کرد تا مهاجرت یهود را افزایش بدهد اما در حقیقت کوچ اجباری بود. برخی معتقدند بخشی از داستانها و ماجراهای یهودیستیزی در آلمان نازی در حقیقت نمایش مشترکی بوده برای کوچاندن هر چه بیشتر یهود به فلسطین.
بنابراین بعد از تاسیس اسرائیل، برخی سران صهیونیسم مثل «زئیو ولادیمیر زیبوتینسکی» (متولد اوکراین) معتقد بودند، مهمتر از تأسیس، «بازگشت ملت یهود به وطنش است». آنها کوچ و کوچ اجباری را تعبیر به بازگشت میکردند تا بتوانند تعداد بیشتری را ترغیب به هجرت به فلسطین کنند.
اهمیت کوچ به فلسطین به اینجا ختم نمیشود. دیوید بن گوریون (اولین نخستوزیر و) از مؤسسان اسرائیل که خودش از موج دوم مهاجرت به فلسطین تلقی میشود، موافق مهاجرت بی حدوحدود به فلسطین بود زیرا وقتی مهاجرت 625 هزار نفری سالهای 1940 تا 1948، در اوایل سالهای دهه 50 قرن بیستم به یک میلیون و سیصد هزار نفر رسید، مانع کسانی شد که گفتند باید مهاجرت محدود شود؛ او همچنین، موافق زاد و ولد زیاد زنان یهودی بود؛ بر همین اساس، برای زنان یهودی که 10 فرزند زنده به دنیا بیاورند، 100 لیره پاداش تعیین کرد.
علاوه بر این، دکترین امنیتی بن گوریون، در سایه عواملی مثل انتقال از دفاع به حمله، در دست گرفتن ابتکار عمل، عدم اکتفاء به واکنش و داشتن کنش و تکیه بر نیروی هوایی، بر این اساس گذاشته شد: 1- تقویت مهاجرت یهود به اسرائیل. 2- اختلاف افکنی میان کشورهای عربی. 3- جنگ برقآسا. 4- تضمین دریافت کمک از یک متحد قدرتمند. لذا شما میبینید که اهمیت مهاجرت و ممانعت از مهاجرت معکوس چه جایگاهی در امنیت اسرائیل دارد.
ضربه سه جانبه
به این سیر تاریخی و اهمیت مهاجرت برای اسرائیل اشاره شد تا این را بگوییم که بعد از اتفاق هفتم اکتبر، اسرائیل دیگر مأمن و خانه امنی برای یهود به شمار نمیرود. در حقیقت طوفان الاقصی در هفتم اکتبر، برای یهودیان خارج از اسرائیل، یک ضربه سهجانبه است. اول، ضربه به حس امنیت داخلی سکنه اسرائیل. دوم، فرو ریختن تصویر اسرائیل به عنوان اسرائیل قدرتمند شکست ناپذیر و سوم، ضربه به تصویر اسرائیل به عنوان یک خانه امن. همه این تصاویر، در صبح هفتم اکتبر فرو ریخت. شاید اسرائیلیها این را نپذیرند و بگویند یک شکست اطلاعاتی نظامی رخ داده و جبران خواهد شد اما اینطور نیست. فقط همین نیست. اگر بعد از اتفاقات اصلاحات قضایی که چند ماه جامعه صهیونیستی در اسرائیل را دو دسته کرد، بر ملا شدن عمقِ ضعف امنیت داخلی اسرائیل را به آن اضافه کنیم، دیگر نباید منتظر مهاجرت بالا به فلسطین اشغالی باشیم. خانم «تووا هرتزل» سفیر پیشین اسرائیل در کشورهای بالتیک و آفریقای جنوبی در یادداشتی در یدیعوت آحارونوت نوشت، اسرائیل قبل از هفتم اکتبر، در جریان اختلافات داخلی بر سر طرح اصلاحات قضایی، پیامهای خوبی به یهودیان خارج نفرستاد و خیلی از یهودیان گفتند، ائتلافات داخلی برای حکومت، بیش از یهودیان خارج، اهمیت دارد لذا از مهاجرت منصرف شدند. اکنون اتفاقات هفتم اکتبر، ضربه نهایی را به یهودیان خارج از اسرائیل وارد کرده است.
البته آمار فعلی مهاجرت هم وارد شدن ضربه به رکن مهاجرت و امنیت را تأیید میکند. وزارت مهاجرت اسرائیل و آژانس یهود گزارش کردند، میزان مهاجرت به فلسطین اشغالی در شش ماه اول سال جاری (2023) در مقایسه با نیم سال اول پارسال (2022) دچار کاهش حاد 20 درصدی (از آمریکا و اروپا) شده است. تحلیلگران اسرائیلی، قبل از هفتم اکتبر، دلیلش را ناامنی در کرانه باختری و عملیاتهای شهادتطلبانه فلسطینیها و مهمتر از آن، اختلافات داخلی بر سر طرح اصلاحات قضایی کابینه راستگرا میدانستند که در دل همه کسانی که دنبال مهاجرت به اسرائیل بودند، تردید جدی وارد کرد.
حال با اتفاقات هفتتم اکتبر، نه تنها تصمیم مهاجرت یک یهودی منتفی میشود، بلکه مهاجرت معکوس هم آغاز شده است. طبق گزارش روزنامه «زِمَن اسرائیل» به نقل از وزارت مهاجرت، از هفتم اکتبر به این سو، حدود نیم میلیون یهودی (470 هزار) فلسطین اشغالی را ترک کردهاند و این رقم شامل کارگران خارجی، پناهجوها و دیپلماتهایی که رفتهاند نمیشود. هنوز روشن نیست مهاجرت چه تعداد از این نیم میلیون نفر دائمی است چون این سوالی است که بسیاری از مهاجران هم گفتهاند خودشان هم نمیدانند برمیگردند یا خیر.
در دو ماه جنگ یعنی اکتبر و نوامبر، شمار مهاجرت جدید کمتر از دو هزار نفر بوده یعنی هر ماه تقریبا هزار نفر. قبل از جنگ، این آمار، ماهانه 4500 نفر بوده. بنابراین آن آمار 20 درصد کاهش در نیمه اول سال، بعد از طوفان الاقصی به 70 درصد در سه ماه اخیر کاهش یافته است. علاوه بر این، از صدها هزار یهودی که در تعطیلات به خارج رفته بودند، فقط 350 هزار نفرشان بازگشتهاند. مدتی پیش برخی گزارشهای اقتصادی در اسرائیل معتقد بود که بر خلاف انتظار، مهاجرت در سایه رکود اقتصادی در اسرائیل و کاهش بهای ملک افزایش خواهد یافت. اما گذر زمان نشان داد آن اعداد تخمینی درست از آب در نیامده و اثر جنگ بیش از چیزی است که تصور میشده است.
هر چند برای قضاوت نهایی آمار مهاجرت معکوس دائمی هنوز خیلی زود است و غبار جنگ هنوز نخوابیده، اما چیزی که مسلم است، زیر سوال رفتن امنیت داخلی اسرائیل است. ساکنان شهرکهای مجاور غزه، حاضر نیستند بسادگی به محل سکونت خود بازگردند یا اگر برگردند، نقل مکان یا مهاجرت معکوس را عملی نکنند. لذا دولت بنیامین نتانیاهو در جنگ کنونی، علاوه بر اینکه میگوید میخواهد حماس را نابود کند (که آمریکا هم تحقق این هدف را باور ندارد) مکرراً دم از ایجاد منطقهای حائل در غزه صحبت میزند تا به شهرکنشینان مجاور غزه این پیام را بدهد که ما مسافت امن را برای شما در نظر میگیریم...؛ اما باید گفت، اثرات این جنگ در جامعه اسرائیل فراتر از تصورات سران فعلی اسرائیل است و گذر زمان این را نشان خواهد داد.