پشت پرده ورزش یوگا
گفت و گویی که ملاحظه می فرمایید، ماحصل نشست ما با حجت الاسلام حسین عرب از کارشناسان فرقههای معنوی نوظهور است که از سال ۱۳۸۸ به عنوان کار پژوهشی و تبلیغی در موضوع عرفان های نوظهور ورود پیدا نموده و حدود هشت سال در موضوع خاص شیطانگرایی به صورت تخصصی فعالیت داشته و کتاب ها و مقالاتی در موضوع شیطان پرستی و معنویت گرایی های جدید دارد که تقدیم شما می شود:
ضمن تشکر از فرصتی که در اختیار رسانه رسمی حوزه های علمیه قرار دادید، در یک ماه اخیر، خبرهایی از دستگیری گروههای شیطان پرستی در ایران منتشر شده و در تیتر اخبار قرار گرفته است. جنابعالی بحمدالله فعالیت تخصصی مناسبی در این موضوع داشتید و علاقهمندیم از شیطانگرایی یا شیطانپرستی برای ما بفرمایید.
بسم الله الرحمن الرحیم - مسئله شیطانپرستی در قرآن کریم ذیل آیه ۶۰ سوره یس که می فرماید: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ/ ای فرزندان آدم مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید زیرا وی دشمن آشکار شماست» آمده است؛ منتهی در همین آیات قرآن اشاره شده که شیطان برخی از افراد را که خواسته به ضلالت بکشاند، «فَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ / آیه ۶۳ سوره نحل»، اعمال بد آنها را برایشان زینت میدهد و رنگآمیزی میکند.
به تعبیر حضرت امیر المومنین علی علیه السلام، شیطان اگر باطل را به صورت عیان به میدان بیاورد هیچ وقت مردم به سمت آن سوق پیدا نمیکنند، بنابراین با حق ترکیب میکند و موجب ضلالت آنها میشود.
فطرت انسان از بدی ها و ظلم و ستم به دور است و کسی به سمت ظلم و ستم فطرتا میل پیدا نمیکند، فلذا در همین موضوع حضرت علی علیه السلام میفرمایند: «وَ لَکِنْ یُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَیُمْزَجَانِ، فَهُنَالِکَ یَسْتَوْلِی الشَّیْطَانُ عَلَی أَوْلِیَائِهِ، ولی همواره پاره ای از حق و پاره ای از باطل درهم می آمیزند. در چنین حالی، شیطان بر دوستان خود مستولی می شود»؛ حتی ناخودآگاه شما احساس میکنی که کار خیری را انجام میدهی اما در حقیقت پرستش شیطان میکنی که درآیات قرآن داریم «وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ، گمان میکنند که خودشان هدایتشدگان هستند/ آیه ۳۰ سوره اعراف» و در آیه دیگر«وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً، درحالیکه، میپندارند کار نیک انجام میدهند/ آیه ۶۳ سوره نحل.»، به این موضوعات اشاره دارد.
اینها مواردی است که انسان بعد از طی کردن مسیر شیطان، متوجه میشود که پله به پله در مسیر شیطان بوده و از او تبعیت میکرده است
با این تحلیل قرآنی، اگر ما به تحلیل فرقه شیطانپرستی بپردازیم، آنچیزی که در دنیا تحت عنوان فرقههای شیطانپرستی و گرایش مردم به این فرقه تبلیغ میشود، بخش عمده آن اغراق و بزرگنمایی رسانهای است.
ما در این دنیا فرقه شیطانپرستی که برای خود مسلک و دستگاه معرفتی داشته باشد را داریم که معروفترین فرقه معاصر از شیطانپرستی دو فرقه آمریکایی «سیتنیسم» یا کلیسای شیطان و شاخه دیگری که از دل همین فرقه جدا شد «فرقه ستیانس» هستند.
اختلاف اساسی این دو فرقه در این است که فرقه سیتنیسم که در سال ۱۹۶۰ در آمریکا تشکیل شد، ادعایشان این بود که موجود خارجیای به نام شیطان وجود ندارد و شیطان نماد امیال و لذت های نفسانی ماست و ادیان در طول تاریخ این میل طبیعی بشر را سرکوب کرده اند و ما درصدد آزادی میل خودمان هستیم، فلذا میخواهیم از همه حریم های دینی و عرفی و اجتماعی عبور کرده و آموزه های شیطان را محور خودمان قرار دهیم و به همین خاطر، به خود سیتنیسم میگویند؛ یعنی ما شیطانگرا هستیم.
فرقه ای که از اینها جدا شد «فرقه ستیانسم» نام داشت و «مایکا آکینو» رهبر این فرقه بود. ایده این فرقه این بود که ما در خارج یک موجودی به نام الهه تاریکی داریم که از مصر باستان گرفته بودند و ما در آیین خود این الهه تاریکی را میپرستیم و از همین جا میتوان لفظ شیطانپرستی را در این فرقه اسم گذاری کرد.
در خود آمریکا هم این فرقه پایگاه و بدنه اجتماعی ندارد و بزرگنمایی این فرقه بیش از آنکه محصول پیروان خود باشد، بیشتر محصول مانور تبلیغاتی و رسانهای است.
ما در کتاب «بینقاب، نگاهی دقیقتر به جریان شیطانپرستی» به این موضوع به صورت دقیق پرداخته ایم و در یک فصل از این کتاب با بیان تاریخچه این فرقه به موضوع قدرت رسانهای برای بزرگنمایی این فرقه اشاره کردهایم.
«آنتونی موریارتی» روانشناس مشهور آمریکایی در کتاب «روانشناسی ساتانیسم شیطانپرستی» در گزارش خود تصریح میکند که آسیبهایی که در بین جوانان و نوجوانان وجود داشت، در گرایش آنها به این فرقهها تأثیرگذار بود؛ ولی در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدم که در کشور ما آمریکا، شیطانپرستی بیشتر یک اغراق رسانهای است و در کف جامعه، بدنه اجتماعی مورد حمایت این فرقه وجود ندارد.
او میگوید در بررسی و تحقیقات بر روی مراجعین خودم به این نتیجه رسیدم که تمایل مراجعین من به این فرقه بر اثر جو رسانهای حاکم بوده است.
حال سؤال اصلی این است که با عدم وجود خارجی این فرقه دلیل حمایت رسانهای از این فرقه چیست؟
مثلا چرا روزنامه مهم «واشینگتن پست» در یک ویژهنامه خبری مجزا از روزنامه در این مورد کار میکند؟ و یا شبکه های خبری مهم آمریکایی به این موضوع به صورت گسترده میپردازند؟
این چه دستور کاری است که همه رسانه ها در تبلیغ این فرقه به خط میشوند؟ درحالی که این پدیده در بیرون چیزی خاصی نیست و این موج خبری هر از گاهی به عنوان خبر مهم به هر بهانه ای به آن پرداخته میشود.
این چه کارآمدی ای برای رسانه های دنیا دارد که با یک دستور پیگیر این ماجرا هستند؟
فلذا باید پیگیر این باشیم که کار روی این خبر چه منفعت استراتژیکی دارد که ظاهرا منافع آن غیر از ارزش سرگرمی است و الا خیلی از موضوعات دیگر ارزش سرگرمی دارد و میشود روی آنها سرمایهگذاری کرد.
تحلیل بسیار مهم در مورد این فرقه آن است که چرا این فرقه توسط رسانه ها بزرگنمایی میشود و اگر ما این تحلیل را متوجه بشویم، در این صورت هم دستگاه های رسانهای و هم دستگاه های امنیتی و انتظامی ما به راحتی میتوانند با این پدیده مقابله نموده و در عنوان گذاری این پدیده درست عمل کنند، چون بعضا این پدیده شیطانپرستی نیست و ذیل انحرافات دیگر و لایه دیگری است که باید با آن برخورد شود.
برچسب شیطانپرستی در برخورد با این انحرافات، ناخودآگاه باعث بزرگنمایی پازل شیطانپرستی میشود.
شبکه قدرت تمدن غرب و مدرنیته که یک زمانی در قالب استعمار کلاسیک و اشغال سرزمین ها بود، درحال حاضر به دنبال سلطه جویی است و با همه وجهه غیر انسانیاش، روی موضوعات مختلف متمرکز و سرمایه گذاری میکند.
مثلا در موضوع غزه در حمایت از صهیونیست ها همه آبروی خود را در این زمینه خرج میکنند؛ در صورتی که ظاهرا در اینجا اگر در دولت ها یک روند دموکراتیک حاکم بود، نباید درصدد حمایت از این مواجهههای غیرانسانی بر می آمدند، ولی منافع مشترک قدرتهای دنیا ایجاب میکند که در این پازل کنار هم و حامی همدیگر باشند.
این دولت ها از یک زمانی متوجه شدند که چارچوب حکمرانی بر جهان در حال تغییر است و نقطه عطف این مسئله در جنگ های جهانی اول و دوم بود. این جنگ ها تیر خلاصی بر پیکره وعدههای مدرنیته بود. وعدههایی که به تعبیر «فرانسیس بیکن» انگلیسی در صدد ساختن بهشت بر روی زمین الهی بودند، در حالی که چهارصد سال طول کشید تا بزرگترین جهنم بشریت (جنگ جهانی اول و دوم) ساخته شود و در طول ده سال این دو جنگ، هفتاد تا نود میلیون انسان کشته شد.اگر دقت کنیم، میبینیم که در یک فقره بمباران شیمیایی هیروشیما و ناکازاکی ژاپن در ثانیه اول هفتاد هزار انسان کشته شد.
الان در غزه نزدیک به چهل هزار نفر کشته شدهاند؛ جالب است بدانید که بعد از جنگ جهانی دوم همین موج اعتراضی دانشجویی در جهان شکل گرفت و با همین ابزار رسانه، این موارد را مدیریت کردند.
شوک بزرگی که به غرب در این زمینه وارد شد این بود که وقتی دیدند با کنار گذاشتن آیین آسمانی و تمسک به حس گرایی، تجربهگرایی و با ابزار علم، به صورت یک ابزار جهنمی نسل بشریت به کلی تهدید به نابودی میشود؛ ابزاری که در دست یک عده گرگ صفت در حال نابودی بقیه افراد در مقابل منافع شخصی این مجموعه است.
دهه هشتاد میلادی یک موج اعتراضی به سمت این نظام حکمرانی در غرب و در دنیا شکل گرفت که وجدان بشری را آگاه و به سمت فطرت انسانی بازگشت داد. مؤلفه هایی از جمله عدم انکار فطرت، عدم انکار خدا و عدم انکار جهان ماورا به این امر بیشتر دامن میزد.
این پیچ تاریخی یا به قول غربیها «شیفت پارادایم»، یک حرف احساسی از طرف طرفداران یک مکتب اسلامی نیست بلکه این پیچ تاریخی در لایه های عمیق دانش غربی در حال بررسی است.
بزرگترین فیلسوفان غربی از جمله «پیتر برگر» و «هابرماس» در دهه هشتاد در این مسئله مقاله نوشتند که «ما اشتباه کردیم که قائل به کم رنگ شدن دین یا نابودی آن با توسعه مدرنیته بودیم، دین در حال بازگشت حداکثری است».
تمام این گفته ها اذعان امثال هابرماس و پیتر برگر و میشیل فوکوست.
«میشیل فوکو» در دوران انقلاب اسلامی ایران، دو بار به ایران آمد و در مجلات فرانسوی و ایتالیایی گزارشی نوشت که قدرت جدیدی در جهان ظهور کرده و پیرمردی (امام خمینی ره) بدون سلاح، بدون فاکتورهای مادی، بدون رسانه و با نهایت بایکوت خبری خود و اطرافیانش با ژاندارم منطقهای که تماما مورد حمایت آمریکاست، در حال مبارزه است. میشیل فوکو در آن مقالات اینطور گزارش ارائه داده بود که زمانی این قدرت (ایران) اروپا را از بین میبرد و برخی از افراد فوکو را مسخره کردند که تحت تاثیر جو اعتراضات سیاسی ایران قرار گرفته است، در حالی که میبینیم این قدرت در حال شکل گیری عظیم در منطقه است.
این پیچ تاریخی اتفاق افتاد و اندیشمندان اروپایی این مسئله را فهمیدند.
نظام سلطه جهانی فهمید که اگر نتواند در برابر این گسترش معنویت و دین داری یک ایده مذهبی مطابق با نسخه نظام استکباری بر همه جهانیان توسط رسانه ها ارائه دهد، با چالش و فروپاشی عظیمی مواجه خواهد شد.
در حال حاضر نشانه های اضمحلال واضح این وضعیت را میبینیم که نظام استکباری، توانایی مقابله با یک گروهک را ندارد؛ آن هم یک گروهک به نام حماس که سال ها محصور در یک منطقه محدود و محصور بوده است.
طبق گزارشات در اوایل تاسیس حماس، صهیونیست ها و کشورهای حامی اسرائیل، حماس را از شکر تحریم کرده بودند، چون اطلاع داشتند که در ساخت ماده اولیه سلاحها و راکت ها از شکر استفاده می کنند.
نظام سلطه جهانی تا این حد از تهدید را دارد و جالب این است که با این همه ادعای قدرت، نمیتواند در مقابل اراده حماس بایستد.
علاوه بر این، گروههای مقاومت در حال حاضر به صورت علنی به منافع آمریکا، بدون اینکه پاسخی از طرف آمریکایی داده شود حمله میکنند.
دلیل این جسارت ها و جرأت ها در حمله به منافع نظام استکباری این است که پارادایم و ساختار نظام جهان عوض شده است.
نظام سلطه به دنبال ساخت و بازسازی یک معنویت هماهنگ شده متناسب با سازمان نظامات خودشان هستند.
این معنویت ساخته شده نظام غرب باید هماهنگ و منظبق با فرهنگ های مختلف کشورهای مورد تهاجم باشد تا بتواند اسم جهانی بر روی تک تک فرهنگ های ساخته شده نام گذاری کند: همانند بهداشت جهانی، حقوق بشر جهانی و سازمان اقتصاد جهانی که ارزش های مختلف لیبرالیسم را در درون این فرهنگ ها گفتمانسازی می کنند و به تمام جوامع ارائه داده و در قالب سازمان ملل در پی اجرای آن در کل کشورهای جهان هستند.
در ارائه گزارشات قدرتهای غرب به سازمان ملل، گذارههای مطلوب نظام غربی از جمله نظام اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، بهداشتی و... نهادینه شده و جامعه جهانی موظف است که آنها را در جوامع مختلف اجرا کند.
در عرصه معنویت در ۱۹۸۳ یک گروهی به عنوان «گروه پژوهشی تکامل معنویت عمومی جهان» دست به کار میشوند. کارگروه این مجموعه به دست «اروین لازلو» است. او یک متفکر استراتژیستی است که عضو اندیشکده باشگاه رم است و در این اندیشکده نزدیک به ۲۸ کشور دنیا شعبه دارند و یکی از عقبه های فکری-تمدنی تمدن غرب است و در آن بر روی چالش های عظیم جهانی و موضوعات کلانی که تعیین کننده مسیر حرکت بشریت باشد کار میکنند.
در این گروه، اندیشمندانی از دو بلوک شرق و غرب حضور داشته و پس از بررسی در موضوعات مختلف در مورد نظم جدید جهانی بیانیه داده و تصریح کردهاند که عنصر اصلی و تعیین کننده در این نظم جهانی جدید، معنویت است و این معنویت است که تعیین کننده ابرقدرت هاست و همین بیانیه موجب شده است که این اندیشکده تبدیل به یک اندیشکده فعال جدید به نام «اندیشکده بوداپست» شود.
در بیانیه این اندیشکده آمده است که همانگونه که سازمان بهداشت جهانی برای تنظیم بهداشت جهانی، سازمان یونسکو برای امور فرهنگی جهانی و سازمان یونیسف برای صندوق کودکان فعالیت میکند، باشگاه بوداپست هم برای تنظیم معنویت جهانی فعالیت دارد.
در این باشگاه سیاستمدارانی همچون گورباچوف، شیمون پرز، بسیاری از رهبران کشورهای جهان، نویسندگان و چهرههای ژورنال معنوی نوظهور مثل «پائولو کوئیلیو» که رمان هایش در ایران ترجمه شده است، رفت و آمد میکنند.
این افراد در این مجموعه از مروجین معنویت جدید هماهنگ با سلطه جهانی هستند و همه آثار این افراد در ایران ترجمه شده است و نشانگر این است که از سالها قبل در کف جامعه ایران این گفتمان رسوب کرده است.
اعضای این اندیشکده در ایده معنویت جهانی اصرار دارند که در فعالیت های علمی خود حول محور این موضوعات به بررسی دین جهانی نپردازیم و باید معنویت جهانی بررسی شود.
شعارشان این است که «معنوی باش ولی دینی نباش»؛ چون وقتی در دین تمرکز شود از آنجایی که هسته دین، عقاید است و عقاید قابل انطباق با همه فرهنگ ها و اشخاص نیست، اصرار دارند که بر روی معنویت توافق و بحث شود. حال دلیل این امر چیست؟
معنویت یک ماده خام و تصویر مبهم و بدون چارچوب است. همه ادیان و فرقههای باطل دارای یک چارچوب ولو نامنظمی هستند اما مفهوم معنویت این طور نیست.
هدف از ارائه این مجمومه و افراد این است که اطلاع داشته باشیم که چنین مجموعهای در حال تلاش برای ارائه یک معنویت سازمانیافته برای جامعه جهانی است؛ خمیر مایه این عنصر مبهم معنویت را به هر شکلی میتواند در کنار هم قرار داد.
در حال حاضر اندیشکده بوداپست در حال مشاوره دادن به بانک جهانی، گروه جی هشت یا همان هشت کشور قدرت اقتصادی جهان و گروههای مهم دیگر است؛ اعضا و افراد قابل نفوذی در این گروهها وجود دارد و به صورت یک اندیشکده حرفهای در حال کار کردن هستند.
تمام کارهای این اندیشکده در راستای هماهنگی یک معنویت سازمان یافته در راستای اهداف نظام سلطه است. وقتی این فرهنگ به منِ ایرانی مسلمان عرضه میشود، قالب این فرهنگ طوری است که در صدد هم ذاتپنداری با این فرهنگ هستیم.
در عملیاتی کردن این پروژه موانعی وجود دارد که به قول غربی ها بزرگترین موانع برای پیاده سازی معنویت سازمان یافته نظام سلطه، همان ادیان نهادینه هستند که در رأس آنها اسلام و مسحیت قرار دارد و این دو آیین دارای بدنه اجتماعی فعال و زیادی است و به نظر آنها برای برداشتن این دو مانع، راه حل هایی وجود دارد.
برای بررسی پروژه پیاده سازی آیین نظام سلطه باید تاریخچه فعالیت این اندیشکده ها را بررسی کنیم.
عقبه این پروژه را به زمان اواخر استعمار هند و اوایل قرن بیستم که یک کنگره جهانی برگزار کردند، بر می گردد و این کنگره متشکل از ادیان مختلف بود.
آنها در سال ۱۹۷۸ در آمریکا در صدد نوشتن یک توافق نامه جهانی بودند و از رهبران ادیان جهانی دعوت کردند و تعبیر یکی از علمای مسیحی پس از دعوت به این کنگره این بود که «این باغ وحش چیست که راه انداختهاید؟ ما با هندو یا بودایی که خدا اصلا در آموزه های اعتقادی او نقشی نداشته به چه بیانیه مشترک و توافق نامهای برسیم؟»
این مجموعه در دوران استعمار کلاسیک، تجربه اینچنینی داشت، ولی در نسخه جدید در حال ارائه یک معنویت جدید و مشترک بدون چالش ادیان و فرق مختلف با همدیگر هستند.
ادیان اسلام و مسیحیت دو چالش بزرگ این مجموعه است؛ چون نص و عقبه و هویت تاریخی دارند و نمی توان به این راحتی طرفداران شش میلیاردی این ادیان را کنار زد.
راهبردهای مهمی برای مذاکره کردن با این ادیان در نظر این مجموعه وجود داشته است و به طور خاص، هیمنه مسیحیت شکسته شده است و به نوعی این آیین، اعتراض خاصی به برنامه های نظام سلطه جهانی ندارد و در حال حاضر برنامه ریزی برای از بین بردن هیمنه اسلام شروع شده است تا بتوانند به اهداف مدنظر خود برسند.
بهترین راهکار در نظر این افراد برای شکستن هیمنه اسلام، توهین، افترا، بددهنی، ناسزاگویی و بیحیاییهای آشکار است و کارکرد شیطانگرایی و فرقههای شیطانپرستی و بزرگنمایی رسانه ای آنها در همین راستاست.
سایر معنویتهای نو ظهور معمولا با ادیان به صورت آشکارا و گستاخانه درگیر نمیشوند؛ مثلا فرقه تفکر نوین از آمریکا وقتی صحبت می کنند، در اول کار به تعریف از دین پرداخته و حتی پیامبران ادیان را افرادی روشنی معرفی میکنند، ولی در لایه های بعدی درصدد تزریق انحرافات دینی خود هستند، بدون اینکه افراد مسلمان به انحرافات توجه داشته باشند.
وقاحت و پردهدری در شیطانگرایی و فرقههای شیطانپرستی، عامل بسیار مهم برای شکست هیمنه ادیان است، نظیر آتش زدن انجیل و یا وارونه کردن صلیب به عنوان نماد این فرقه که در راستای این اهداف است.
منفورترین موجود درگاه الهی در دین اسلام، شیطان است که این فرقه به عمد برای توهین به اسلام به شیطانپرستی روی آورده است و شیطان را به عنوان موجودی مقدس میپرستند.
در چند کشور اروپایی کلیسا آتش زدند یا اقدام به آتش زدن و پاره کردن انجیل کردند و یا همین مورد اخیر که اقدام به آتش زدن قرآن کردند و مواجهه این فرقه با دین اسلام اصلا مواجهه کلامی نیست و فقط در صدد اهانت می باشند.
شما اگر فیلم هالیوود موهن در توهین به پیامبرمان را نگاه کنید، این فیلم سرتاسر درصدد توهین گستاخانه به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است.
در سالهای قبل که با کاریکاتورهای طنز اقدام به تمسخر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله کردند، تعبیر دقیق رهبر معظم انقلاب این بود که «نظام غرب در صدد اهانت به ادیان هستند تا اسلام عزیز را از چشم جوانان آن کشورها بیندازند».
تاکید و اصرار دشمن برا این است تا توسط رسانه نشان دهد که در جوامع اسلامی شیطانپرستی زیاد شده است و البته ما در اسلام ابزار قانونی و بازدارندهای مثل احکام ارتداد را داریم که مقابل این فرقه می ایستد.
ارتداد هم این نیست که در صورت بیان حرف خلاف اسلام ثابت شود، بلکه بارها در فضای منطق تفهیم و تفاهم اتفاق میافتد و در طی مراحل مهم حقوقی و شرعی میتوان آن را ثابت کرد و این نشانگر منطق سلیم و زیبای اسلام است؛ فلذا بزرگنمایی شیطانپرستی در کشورهای اسلامی به ویژه در کشور ما تکمیل کننده پازل شیطانپرستی است و ما متاسفانه چندین بار این کار را به دست خودمان رقم زدیم.
متأسفانه در دهه ۸۰ توصیف غلطی از شیطانپرستی در کشور ارائه شد و به صورت عام و گسترده و حتی مواردی که جزو نماد شیطانپرستی نبود به نفع شیطانپرستی مصادره شد و در سمینارها و گفت وگوهای علمی و عمومی بازگو شد.
ما خطری که به صورت حرفه ای در جامعه وجود نداشت را بزرگنمایی کردیم و حتی بنده با افرادی که شیطان پرست شده بودند مصاحبه گرفتم و جمعیت آنان بسیار کم است و تمام جوانانی که درگیر ابعاد فکری و فلسفی این فرقه هستند، بیشتر به نحوی فروپاشی اجتماعی داشته و درصدد اعتراض به وضع موجود هستند.
برای مثال ما با یک جوانی مصاحبه داشتیم که برای مصاحبه ما را به اتاق خود دعوت کرد و مناسک شیطانپرستی را انجام داد، به طوری که حتی خون خود را با خراش دادن دست خود جلوی دوربین خورد.
در هنگام اتمام مصاحبه و گفت و گو، در گوشه اتاق دیدیم که شعری در مدح امیرالمومنین علیه السلام وجود داشت و با سؤال و تعجب ما درباره آن شعر، خودش هم دچار پارادوکس شده بود. او اقرار کرد که من اسلام را قبول ندارم ولی استثنائا حضرت علی علیه السلام را قبول دارم.
وقتی این جوان را تحلیل کردیم، دیدیم که پدر و مادر او طلاق گرفته اند و مشکلات عاطفی دارد. هسته خانواده از هم پاشیده و مادر با این نوجوان ارتباط نداشت، به طوری که خانواده او اصلا از این جوان خبری نداشت. وقتی این صحبت ها را به روانشناس بدهیم، میبینیم که این کارها اعتراض به وضع خود است و اگر مناسبات اجتماعی او اصلاح شود خودش از این کارها شرم میکند.
متاسفانه در یک مقطعی، موضوع مهم محافل علمی و دانشجویی ما شیطانپرستی شد، طوری که معلم دینی در دبستان و دبیرستانها برای دانشآموزان نمادهای شیطانپرستی را گوشزد میکرد و یاد میداد و سؤال اینجا بود که اصلا چه ضرورتی دارد که بچه ها با این مسائل آشنا باشند؟ مگر جزء کدام دسته از اطلاعات و مطالب اثرگذار دست اول در تربیت و زندگی دانش آموزان است؟ مگر تهدید چقدر جدی است که بچه های ما را دامن گیر این مسئله میکنید؟
ما با دست خودمان شیطانپرستی را موضوع اول فرهنگی کشور کردیم و معنویتهای نوظهور که بسیار مهم بود را به حاشیه راندیم و شیطانگرایی را اولویت اول بحث ها نمودیم. ما ناخواسته در توصیف غلط نقش داشتیم و دستگاههای برخورد کننده ما مطالعات کامل نداشتند و توصیف غلط به واسطه رسانه های ژورنالیستی، موجب برخوردها و آمار نادرست از وضعیت کشور میشد؛ مثلا در آمار میگفتند که ما ۷۰ نوع فرقه شیطانپرستی در کشور داریم، در حالی که از اصل غلط بود و حتی در غرب این مقدار فرقه شیطانی وجود ندارد.
با اطلاعات ناقص، مؤلفه شیطانپرستی در ایران این میشود که طرف موهای فشن داشته باشد؛ پس شیطان پرست است؛ بله ما در شیطانپرستان از این نوع آرایشها داریم ولی بسیاری از شیطانپرستان تمیز، اتو کشیده و مرتب هستند و حتی مباحث فلسفی مطرح میکنند. پارتی هایی که اشکال اخلاقی و آسیب اجتماعی دارند و حتما باید با آنها برخورد شود در یک حرکت نادرست اطلاعاتی، برچسب طبقه بندی شده شیطانپرستی به آنها زده شده و ثمره بیرونی این موارد، آن میشود که در آمار میگفتند که تعداد زیاد شیطانپرستی داریم. ما منکر ناهنجاری اجتماعی و به هم خوردن ساختارهای مهم اجتماعی نیستیم؛ ولی نه به این شکل که شیطانپرستی گسترش پیدا کرده است. با این کارهای نادرست، پازل بزرگنمایی و تبلیغ و شناساندن این فرقه به صورت ناخودآگاه شکل میگیرد.
آیا شیطان گرایان یا شیطان پرستانی که در کشور ما حضور دارند، از عقبه فکری نظام استکباری برای ساختن این فرقهها مطلع هستند؟
افرادی که گرایش به شیطانگرایی یا شیطانپرستی داشتهاند، از پشت پرده آن مطلع نبوده و به نحوی در اعتراض به وضع موجود خود به این سمت گرایش پیدا کرده اند و یک تعدادی از این افراد هم در راستای توجیه معنوی لذت گرایی و خوش گذرانی جدید خود اقدام میکنند که مثلا تا کی میخواهیم این مدلی زندگی کنیم و مصرف مواد داشته باشیم و به یک نحوی تنوع میخواهند. تنوع هم اینطور است که یک معنای جدیدی به مصرف مواد روانگردان میدهند.
بسیاری از پارتیهایی که با آنان برخورد شده و برچسب شیطانپرستی زده میشود دلیلش این است که مؤلفه های معنایی و به ظاهر معنوی در جمع دیده میشود و حتی در جمع خودشان از آموزه ها و مبانی جهانشناختی صحبت میکنند؛ فلذا دستگیرکنندگان این جمع میگویند حتما اینها یک فرقه معنوی هستند.
این معنویت تحت عنوان «معنویت سایکدلیک» است. همان معنویت روانگردان، طوری که مصرف مواد روانگردان با توجیه معنوی اتفاق میافتد و تنوع لذت را بالا میبرد و وجدان فرد را راحت میکند؛ به نحوی که افراد مصرفگرای مواد مخدر اعتراض میکنند که به ما معتاد نگویید و ما در حال سیر معنوی هستیم. این معنویت انحرافی، در پوشش پارتی انجام میشود و معنابخشی به لذت گرایی باعث پوشش جدیدی از شیطانگرایی شده است.
شیطان بنا بر آموزه های دینی ما موجودی است که به صورت دو سویه و یک سویه با دوستان جنی و انسی خود ارتباط دارد؛ ارتباطات ماورایی در یک لایه از این ارتباطات اتفاق میافتد و ممکن است برخی از این لیدرها خیلی سفت و سخت پای این مناسک بمانند و مؤلفه های ماورایی و فرا روانشناسانه میبینند و مثلا ادعا میکنند که الهاماتی از شیاطین جن دریافت کردیم که به خاطر ارتباط با ابلیس، این ادعا بعید نیست و اینجاست که شیطانپرستی واقعی محقق میشود.
خدای متعال در آیه ۶۰ سوره یس میفرماید: « أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ/ ای بنی آدم مگر من از شما عهد نگرفته ام که شیطان را نپرستید».
با این حساب شیطانپرستی یک مقوله واقعی است و قرآن و روایات ما تاکید میکند که شیطان با صورت سازی و زینت دادن برای فریفتن میآید و سلطه خود را روز به روز با این راه بیشتر میکند؛ اما در اینجا شیطانپرستی به صورت بینقاب ظهور کرده است، یعنی با دیدین شیطان و ارتباط با شیاطین جنی، مایه گمراهی خودش و اطرافیانش میشود و این نسخه عیان شیطانپرستی است و گفتیم که تعدادش کمتر است.
در اینجا باید از سمت دیگر شیطانپرستی صحبت کنیم که شیطانپرستی حقیقی در آنجا اتفاق میافتد؛ منتهی با پوشش و نقاب این اتفاق رخ میدهد و در معنویتهای نوظهور و انحرافی که برخی از آنها به علت غفلت از زینت داشتن از فیلتر نظارتی ما رد شده، مجوز گرفته و رسمی شده است و الان مشغول اصلاح آن هستیم.
فرقه «عرفان حلقه و کیهانی» که در اوایل دهه ۸۰ به عنوان مجموعه خیریه کار میکردند و بنیانگذار آن صراحتا اعلام میکند که «من در تاریخ ۱۰ آبان ۱۳۵۷ الهاماتی دریافت کردم (که معلوم نیست از کجاست) که در عالم شبکه شعور کیهانی وجود دارد و هر کس میخواهد با این شبکه ارتباط داشته باشد و به عرفان برسد باید به این شبکه از طریق من و شاگردانم وصل شود و معجزه آن این است که میتوانید مریضی ها را درمان کنید، این خلاصه عرفان حلقه است».
از اساتید عرفان حلقه که حالا به دلایل امنیتی و زندانی شدن کم شدهاند، اگر میپرسیدید که شبکه شعور کیهانی متصل به چه کسی است؟ میگفتند روح القدس و جبرئیل.
وصل شدن به مَلَک مقرب الهی خوب است، منتهی سؤال این است که چرا نمیگویید جبرائیل و میگویید شبکه شعور کیهانی؟ از اینجا معلوم میشود که راز مهمی در پشت پرده وجود دارد که مخفی میکنند و با این تحلیل، منظومهای یا سیستمی حرف های آقای طاهری (بنیانگذار این حلقه انحرافی) که در طول هشت ترم این موارد را تدریس میکرد، میفهمیدیم که شبکه شعور کیهانی همان حوزه فعالیت ابلیس است.
بنده این مسئله را با استدلال بیان میکنم و با بررسی کتب و مصاحبه های این شخص معلوم میشود که منظور آنها از شبکه کیهانی، شخص ابلیس است و در طول این هشت ترم، در ابتدا ابلیس را تطهیر میکنند و برای آنها از موحد بودن، استاد انسان ها بودن و مظلوم تاریخ بودن او میگوید که اگر فرد بعد از این هشت ترم فهمید که تسلیم ابلیس شده است، نباید بترسد و پس بزند.
این شیطانپرستی به معنای واقعی کلمه است که اتفاق میافتد و اتفاقا آسیب های اینها در خیلی از موارد ماورایی بوده و حالت های تشنج و برون ریزی به آنها دست میداد.
خدای متعال در آیه ۲۷۵ سوره بقره میفرماید: « یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ.../ کسی که شیطان بر اثر تماس، آشفته سرش کرده است»؛ یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ به زبان امروزی همان روان پریشانی حاد است که صداهای عجیبی میشنود و توهمات خاصی پیدا میکنند و حتی در برخی موارد اشیاء در خانه آنها جابجا میشود.
حضرت حق در آیه ۱۰۰ سوره نحل میفرمایند: « إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ / تسلط او فقط بر کسانی است که وی را به سرپرستی بر میگیرند و بر کسانی که آنها به او [خدا] شرک می ورزند»؛ تا شما ولایت شیطان را نپذیرید او برای شما سلطهای ندارد و ولایت پذیری در جایی اتفاق میافتد که در قالب دیگری خودش را جا بزند و وعده هایش غلط از آب در میآید.
آقای طاهری، بنیانگذار حلقه انحرافی در ماههای آخر محکومیت به بهانه مرخصی به کانادا فرار کرد و بنده در زمان کرونا می گفتم اگر این آقا ادعایی برای درمان مریضی دارد، کرونا را درمان کند که اگر می توانست درمان کند، شهرت جهانی پیدا میکرد و به این نتیجه می رسیم که کارآمدی در این شبکه وجود نداشت و دروغ میگفتند.
موارد دیگر مسئله شیطان پرستی در یوگا و عرفان عملی آیین هندوست. این عمل از ۱۵۰ سال پیش در دوران استعمار هند توسط انگلیسی ها، به عنوان تکنیک سلامتی و ورزش معرفی شد؛ چرا؟ چون جنبه سیاسی داشت. بنده در مقاله ای مفصل توضیح دادم که چرا انگلیسی ها این کار را کردند؟ آنها هندوایسم مدرن را متولد کردند؛ انگلیسی ها هیچ وقت به صورت ناشیانه مردم را دعوت به هندو نمیکردند، بلکه با ترفند ورزشی بودن، این مسئله را در جامعه رواج دادند و هویت تاریخی به آن جعل کردند که در هند باستان هم بوده است.
انگلیسیها عرفان عملی آیین هندو را که یک آیین کاملا مشرکانه بود، تبدیل به ورزش کردند. این ورزش در سال ۱۳۷۴ در کشور ما مجوز ورزشی گرفت و بسیاری از افرادی که در این به اصطلاح ورزش حضور داشته و حتی مربیان این عرصه، اطلاع ندارند که چه چیزی را ترویج میکنند
شاید برخی ها اشکال کنند که اصلا این عرفان نوظهور نیست و من خودم در باشگاه با شاگردان خودم اصلا حس شیطانپرستی را نداریم که در پاسخ می گوییم: شیطانپرستی یک وجه عریان دارد و مهم ترین گذارهای که بنده در این مورد تحقیق کردم، این بود که یوگا را از پیشکسوتان یوگای ایران ببینیم که چطور تعریف میکنند.
ما مصاحبه این افراد را در قالب تحلیل محتوا جمع آوری کردیم و خروجی آن تبدیل به مقاله علمی-پژوهشی با عنوان کلی «یوگا از نگاه پیشکسوتان» شد.
در برخی از فیش های این مقاله آنقدر ظهور و صراحت در بیان این افراد موجود است که کاملا انحراف یوگا عیان میشود؛ مثلا آقای عبدالحمید موحدی نائینی یکی از پیشکسوتان معروف یوگا میگوید: «یوگا موجب سعادت ابدی شما میشود»؛ حسین الماسیان یکی دیگر از پیشکسوتان میگوید: «یوگا باعث میشود شما به فناء للّه برسید»؛ خانم نرگسی از استاد هندی خود نقل قول میکند که «هیچ دینی کامل نیست ولی یوگا کامل است»؛ خانم شهناز عرفانی میگوید: «یوگا موجب وصل شدن به خداوند متعال است»؛ سید جلال الدین موسوی نسب که به او به خاطر کهولت سن، پدر یوگای ایران میگفتند، میگوید: «یوگا علم خودشناسی است و خودشناس، خداشناس میشود؛ بپرهیزید از معلمی که یوگا را ورزش میداند».
اگر کسی گفت یوگا ورزش است و در قالب عرفان های نوظهور نیست، میتوان این استدلالها را برای اقناع او آورد. در حال حاضر می خواهند یوگا را با تعابیر عرفان اسلامی اسلامیزه کرده و به عنوان عرفان اسلامی به خورد جامعه دهند.
در محتوای یوگا کاملا تعابیر مشرکانه وجود دارد و مفهومی تحت عنوان «چاکراها» مطرح میشود و گفته میشود که وقتی یوگا کار میکنید، در شما نیرویی به اسم «کوندالینی» ایجاد میشود و این کوندالینی باعث میشود که «چاکراهای» شما فعال شود؛ این محتوا از مواردی است که در کتاب فارسی و ترجمه شده در کف بازار موجود و در دسترس عموم مردم است و مردم همه با این اصطلاحات آشنا هستند.
در توضیح چاکراها باید بگوییم چاکراها مراحل تبادل انرژی هستند؛ در حالی که انرژی در فیزیک تعریف دارد؛ با چه دستگاهی این انرژی را نشان میدهید؟ معلوم است که منظورشان همان انرژی شیطانی است.
میگویند بعد از فعال شدن چاکراها شما میتوانید با خدایان هندی ارتباط داشته باشید؛ چاکرای پیشانی باعث میشود شما با خدای شیوا ارتباط داشته باشید؛ چاکرای گلو باعث میشود که شما با فلان خدا ارتباط داشته باشید.
خداوند در آیه ۱۰۰ سوره انعام میفرماید: «وَ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکَاءَ الْجِنَّ وَخَلَقَهُمْ وَخَرَقُوا لَهُ بَنِینَ وَ بَنَاتٍ بِغَیْرِ عِلْمٍ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَی عَمَّا یَصِفُونَ/ برای خدا شریکانی از جن قرار دادند و حال آنکه جن را خدا آفریده است. و بیهیچ دانشی، به دروغ دخترانی و پسرانی برای او تصور کردند. او منزه است و فراتر است از آنچه وصفش میکنند»
و یا در آیه ۴۰ و ۴۱ سوره سبا آمده است: « وَیَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمِیعًا ثُمَّ یَقُولُ لِلْمَلَائِکَةِ أَهَؤُلَاءِ إِیَّاکُمْ کَانُوا یَعْبُدُونَ، قَالُوا سُبْحَانَکَ أَنْتَ وَلِیُّنَا مِنْ دُونِهِمْ بَلْ کَانُوا یَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَکْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ / به خاطر بیاور روزی را که خداوند همه آنها را محشور میکند، سپس به فرشتگان میگوید: آیا اینها شما را پرستش میکردند؟!، آنها میگویند: آنان ما را نمیپرستیدند بلکه جن را میپرستیدند و منزهی (از این نسبتهای ناروا) تنها تو ولی ما هستی نه آنها»
یوگا هشت بخش دارد و شما دقیقا در گام نهایی به نام مرحله «سامادهی» تسلیم خدایی به اسم «ایشوار» میشوید که همان فناء للّه در تعبیر آنهاست.
ایشوار در مطالعات هندی و آموزه های آنها همان خدای مشرکان است که وجه فلسفی برای آن میآورند و اصلا ایشوار الله نیست؛ بلکه خدای مشرکین است؛ بنابراین شیطانگرایی و شیطانپرستی به سبب این ابزار اتفاق می افتد و آسیب های ماورایی هم دارد. در تمرینات یوگا پیشنهاد میکنند که یوگا را بدون استاد آموزش نبینید و الا دچار آسیب های روانی و روحی شدیدی خواهید شد و علت این کار هم همین تنظیم ارتباطات شیطانی در این مراحل است.
این همان شیطانپرستی است که خداوند متعال در آیه ۶۰ سوره یس میفرماید: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ/ ای بنی آدم مگر من از شما عهد نگرفته ام که شیطان را نپرستید».
ما باید شیطانپرستی واقعی را دریابیم و نباید فقط دست به دستگیری افرادی که فروپاشی اجتماعی دارند و در اثر کمبود موارد عاطفی و خانوادگی دچار بیهویتی رفتاری و یا تغییر شکل شده اند بزنیم؛ بله حتما باید با این افراد برخورد کرد، اما از اهداف اصلی دشمن نباید غافل شویم.
* در پایان با توجه به گسترش جریان های انحرافی، خانوادهها چگونه بیدارتر بوده و مراقب بچه های خود باشند؟ در یک کلام نقش خانواده ها در جلوگیری از انحراف و به دام افتادن فرزندان در این معنویتهای نوظهور چیست؟
ما یک شیطانپرستی عیان و بی نقاب و یک شیطانپرستی با نقاب داریم. در شیطان پرستی بانقاب، باید شیطان و حربه های آن را بشناسیم. کارشناسان به صورت های مختلف در صدا و سیما و فضای مجازی در شناساندن این انحرافات باید نقش مهم خود را ایفا کنند و مسئولین فرهنگی و امنیتی باید در این موارد تبیین داشته باشند تا جوانان در این انحرافات نوظهور گرفتار نشوند. ما باید افکار عمومی را در مقابله با فراگیریهای یوگا و یا انحرافات پوششی شیطانی توجیه کنیم.
ما یک مربی متدین داشتیم که بعد از ۱۰ سال به خاطر چند فیلم در توضیح انحرافات یوگا، باشگاهش را تعطیل کرد و می توان با جهاد تبیین؛ خصوصا برای مربیان با این مدل از شیطان پرستی بانقاب مقابله کرد. عمده طیف در شیطانپرستی بی نقاب به خاطر اختلالات هویتی و مشکلات اجتماعی و خانوادگی است و نباید بستری مهیا شود که جوانان ما در راستای هیجانات رسانهای اقدامات انحرافی انجام دهند.
خانواده ها باید مراقب باشند که با دیدن اختلالات هویتی و تغییر شکل و رفتار در جوانها، به آنها برچسب شیطانپرستی نزنند؛ چراکه این کار باعث دامن زدن به تشدید و گسترش افکار و عقاید شیطانپرستی شده و نیروهای جوان ما را یکی پس از دیگری در دام این فرقهها میاندازد.