تاریخ روابط ایران و فرانسه در عصر پهلوی
به طور کلی بعد از جنگ جهانی دوم و اشغال فرانسه توسط آلمان هیتلری، حکومت محمدرضاشاه، دولت جدید فرانسه (دولت ویشی) را به رسمیت شناخت و ایران در زمرهی اولین کشورهایی بود که به این کار دست زد. در همین راستا، ژنرال دوگل در آذرماه ۱۳۲۳ ش (۱۹۴۴ م) هنگام سفر به اتحاد شوروی در تهران توقف و با محمدرضاشاه دیدار کرد. این دیدار زمینهی گسترش روابط سیاسی بین دو کشور را فراهم کرد؛ به نحوی که نمایندگان دو کشور به سفارت کبری ارتقا یافت. دیدار شاه از فرانسه در شهریور ۱۳۲۷ روابط سیاسی و تجاری دو کشور را تحکیم بخشید.
در سالهای پس از کودتای ۲۸ مرداد، روابط اقتصادی ایران و فرانسه در مقایسه با سایر کشورهای صنعتی اروپا به ویژه نسبت به انگلستان و آلمان در سطح نازلی قرار داشت و تنها در چند زمینه فرانسویها توانستند در روابط خود با ایران امتیازاتی به دست آورند. برای مثال، در تشکیل کنسرسیوم نفتی سال ۱۳۳۴ شرکت نفت فرانسه توانست با ۶ درصد برای اولین بار سهمی قابل توجه در نفت ایران به دست آورد. تا تصویب قانون جلب و حمایت از سرمایههای خارجی سال ۱۳۳۴ مجلس شورای ملی، کل سرمایهگذاری فرانسه از تاریخ تصویب این قانون تا پایان ۱۳۵۶ رقمیحدود ۳۰۵۶ میلیون دلار را بالغ میشود.
سفر شاه به فرانسه در شهریور ۱۳۴۰ و بازدید دوگل از ایران در سال ۱۳۴۲ به تحکیم روابط دو کشور کمک فراوان کرد. به طور کلی در اواسط دههی ۴۰ علاوه بر مشارکت شرکت نفتی فرانسه در کنسرسیوم، هشت شرکت سرمایهگذاری فرانسوی در ایران فعالیت میکردند و ۷/۱۱ درصد از سهام بانک توسعهی صنعتی و معدنی ایران متعلق به فرانسه بود. شرکتهای فرانسوی چه به صورت مستقل و چه با مشارکت شرکتهای ایرانی در استخراج سرب در خمین، واردات و صادرات، سرمایهگذاری، سرمسازی، کود شیمیایی و لولهکشی آب فعالیت میکردند.
در اواخر دههی ۴۰ ش روابط ایران و فرانسه رو به افول گذارد. سفر شاه به اتفاق فرح و یک هیئت بلند پایهی سیاسی و اقتصادی به فرانسه در سال ۱۳۴۸ و ملاقات وی با ژرژ پمپیدو رئیس جمهور جدید فرانسه و سایر مقامات فرانسوی، هر چند برای برخی از صاحب نظران سیاسی به مثابه استمرار روابط حسنهی ایران و فرانسه در دوران زمامداری ژنرال دوگل تلقی میشد، ولی در حقیقت به خاطر موضعگیریهای انتقادی پمپیدو نسبت به وضعیت حقوق بشر در ایران ـ که از شرایط مناسبی برخوردار نبودـ خودداری وی از شرکت در جشنهای ۲۵۰۰ سالهی شاهنشاهی ایران و اظهارات تمسخرآمیز در مصاحبه با خبرنگاران دربارهی این جشنها، روابط سیاسی و بازرگانی دو کشور را در مدت کوتاهی به سردی و بیثباتی سوق داد، به نحوی که مبادلات تجاری دو کشور در سال ۱۳۵۲ جمعاً به مبلغ ۱۵۲/۱۷/۸۷۳/۱۳ ریال کاهش یافت.
با پایان زمامداری ژرژ پمپیدو، والری ژیسکاردستن به قدرت رسید. یکی از اهداف او بهبود روابط فرانسه با ایران بود؛ به ویژه آنکه حکومت ایران نیز از سردی روابط اظهار نارضایتی میکرد. در این راستا، به دعوت او، شاه نخستین رئیس کشوری بود که پس از به قدرت رسیدن ژیسکاردستن از فرانسه دیدن کرد. در پایان سفر رسمیشاه در تیرماه ۱۳۵۳، اعلامیهی مشترکی منتشر شد که حکایت از توسعهی وسیع همکاریهای اقتصادی دو کشور داشت. در طی سفر شاه، قراردادها و پروتکلهای متعددی بین دو کشور به امضا رسید که قرارداد گسترش فعالیتهای فرانسویها در جهت سرمایهگذاری در ایران، قرارداد همکاری در زمینهی انرژی هستهای، ساخت یک کارخانهی شیرین کردن آب دریا، قراردادهای مربوط به قند و شکر و گوشت و لبنیات از آن جمله بود.
در اوج بحران انرژی سال ۱۳۵۲، در کنار عقد قرارداد خرید ۸ نیروگاه هستهای از کمپانی وستینگهاوس الکتریک آمریکا و نیروگاه هستهای از آلمان، با پرداخت یک میلیارد دلار به مؤسسهی فرانسوی اوریدیف راه برای همکاری همه جانبه و وسیع دو کشور در بخش تحقیقات انرژی هستهای و تکنولوژی اتمی باز شد. با پروتکلی که در ۶ تیرماه ۱۳۵۳ش بین وزیران دارایی ایران و فرانسه در این زمینه به امضا رسید، دولت فرانسه بلافاصله اجازهی صدور دو راکتور اتمی به ایران را بدون قید و شرط صادر کرد. حکومت ایران علاوه بر خرید این دو راکتور، همچنین خواستار شرکت در پروژهی کارخانهی غنیسازی اورانیوم بود. طبق برنامهی طرح شده میبایست ساختمان این پروژه که زیر نظر فرانسه و با مشارکت کشورهای بنلوکس و ایتالیا و اسپانیا ساخته میشد، بین سالهای ۶۱ تا ۶۴ش تمام میشد و به بهرهبرداری میرسید. خلاصه آنکه کارخانهی فرماتوم، شاخهی تکنولوژی هستهای فرانسوی کریسولوراس متعهد شد که دو نیروگاه اتمی ـ که بعدها به نیروگاه شمارهی ۳ و ۴ معروف شدـ در دارخوین خوزستان احداث نماید. قرار بر این بود که فرانسه در مقابل صدور این دو راکتور، ۷ میلیون بشکه نفت ظرف چند سال از ایران وارد کند.
در سالهای ۱۳۵۳ ـ ۱۳۵۶ش ملاقاتها و دیدارهای متقابل و مهمی در بالاترین سطوح سیاسی و اقتصادی دو کشور صورت گرفت. مسافرت وزرای امور خارجه و اقتصاد ایران به فرانسه و بازدید یک هیئت سیاسی از مجلس شورا ملی از پاریس، همچنین سفر هیئتی به نمایندگی از اتاق بازرگانی فرانسه به ایران و مسافرت ژاک شیراک نخستوزیر و ژیسکاردستن رئیسجمهور فرانسه به ایران و ملاقات با شاه، از جملهی مهمترین و تأثیرگذارترین رویدادها در روابط میان دو کشور محسوب میشود. در دیدار وزیر اقتصاد ایران از فرانسه، پروتکلهای مهمیجهت گسترش همکاریهای مالی، فنی و صنعتی به امضا رسید. در پایان سفر ژاک شیراک از ایران در آذر ۱۳۵۳، قراردادهای متعددی به ارزش ۳۵ میلیارد فرانک به منظور احداث یک کارخانهی فولادسازی، یک کارخانهی مونتاژ اتومبیلهای رنو و چندین قرارداد دیگر به امضا رسید.
مذاکرات ژیسکاردستن با شاه نیز منجر به امضای پروتکلی به ارزش ۳۰ میلیارد دلار برای اجرای چند طرح صنعتی گردید. مهمترین قراردادهای امضا شده در طی دیدار شیراک و ژیسکاردستن، قرارداد خرید هواپیماهای مافوق صوت کنکورد و تأسیس کارخانههای مونتاژ اتومبیلهای رنو و پژو بودند.
موضعگیری فرانسه در قبال تحولات انقلاب اسلامی
در جریان نهضت انقلابی سالهای ۱۳۵۶ ـ ۱۳۵۷ش حکومت فرانسه در ابتدا از سیاستی دو پهلو پیروی میکرد و در واقع سعی میکرد سیاست خارجی خود را نسبت به ایران با شرایط روز هماهنگ نماید، اما از اکتبر ۱۹۷۸م. (مهرماه ۱۳۵۷ هـ .ش) که امامخمینی از عراق به فرانسه رفتند و در روستای نوفل لوشاتو واقع در چهل کیلومتری پاریس اقامت کردند، حکومت فرانسه در سیاست خارجی خود تجدیدنظر کرد و کوشید محتاطانه با این مسئله برخورد کند.
والری ژیسکاردستن، رئیس جمهور وقت فرانسه بر آن شد تا مقدمات خروج امام از پاریس را فراهم کند. وی در مورد ورود امام به پاریس و موضع دولت فرانسه میگوید:
«ورود آیتالله خمینی به فرانسه غیرمنتظره بود. وی روز ۶ اکتبر ۱۹۷۸م. (۱۴ مهرماه ۱۳۵۷) گذرنامهی قانونی خود را به مأموران پلیس فرودگاه اورلی، مجاور پاریس، ارائه کرده بود. آیتالله از سال ۱۹۶۶م/ (۱۳۴۵ ه.ش) به عنوان پناهنده در عراق به سر میبرد. دولت صدام حسین به دلایل سیاسی و به منظور عادی کردن روابط خود با ایران آیتالله را اخراج کرد. گفته شد وی ابتدا بین الجزایر یا پاریس تردید داشت و سرانجام عازم فرانسه شد.»
در این شرایط، سفارت ایران در فرانسه با ارسال تلگرافی به تهران از وزارت امور خارجه دربارهی ورود امام به پاریس کسب تکلیف میکرد. در این تلگراف آمده بود:
«به قرار خبر منتشره از طرف خبرگزاری فرانسه که از رادیوی لوکزامبورگ نیز پخش گردید، آیتالله خمینی وارد پاریس شده است. چون با توجه به موقعیت مشارالیه، احتمال بسیار میرود که محافل مختلف و دستجات محرک و مطبوعات چپی و فرصتطلب فرانسه ضمن تماس با نامبرده فعالیتهای خود را علیه دولت شاهنشاهی تشدید و به انتشار مطالب مغرضانهی دیگری مبادرت نمایند، خواهشمند است دستور فرمایند چنانچه دستورالعمل خاصی در این مورد باشد، ابلاغ نمایند.»
از آن جا که دولت فرانسه روابط حسنهای با رژیم شاه داشت، حاضر نبود با پذیرش امامخمینی به منزلهی مخالف درجه یک شاه، خدشهای در روابط خود با ایران به وجود آورد. به همین دلیل، در ۸ اکتبر ۱۹۷۸م. (۱۷ مهرماه ۱۳۵۷ هـ .ش) رئیس پلیس فرانسه «ایولین» (Yvelines)، حکمیدر رد اجازهی اقامت امامخمینی در خاک فرانسه صادر و در این حکم تأیید کرد که وی باید روز دهم اکتبر خاک فرانسه را ترک کند.
صبح روز بعد سفیر دولت ایران در پاریس به وزارت امور خارجهی فرانسه مراجعه و رسماً اعلام کرد که دولت ایران تقاضای اعمال هیچگونه محدودیتی را در مورد اقامت آیتالله خمینی در خاک فرانسه ندارد. به این ترتیب تصمیم پلیس ایولین برای خروج امامخمینی از خاک فرانسه ابلاغ نشد.
روز ۱۵ اکتبر ۱۹۷۸م. (۲۴ مهرماه ۱۳۵۷هـ .ش) سفیر فرانسه طی تلگرافی به کشور متبوع خود گزارش داد که با نخست وزیر ایران ملاقات و وی تأکید کرده است که هیچگونه مخالفتی با اقامت امامخمینی در فرانسه ندارد و هرگونه شرایطی را که فرانسه در نظر بگیرد، میپذیرد. نخست وزیر ایران تنها از فرانسه خواسته بود تا هرگونه اطلاعاتی از فعالیتهای امامخمینی را که دولت فرانسه به دست میآورد، در اختیار دولت ایران قرار دهد.
بنابراین ملاحظه میشود که رفتار فرانسه با امامخمینی کاملاً با موافقت و هماهنگی با محمدرضا پهلوی انجام گرفت. شاید بتوان گفت که تصور شاه از اقامت امام در پاریس، ناشی از آن بود که میتواند امام را در یکی از کشورهای دوست و متحد و نزدیک خود به وسیلهی عوامل نفوذی در نظر بگیرد و او را کنترل کند. از آنجا که امامخمینی قبل از ورود به فرانسه در رابطه با سفر به الجزایر و فرانسه دودل بود، مطمئناً ورود امامخمینی به یک کشور اسلامیکه آنها نیز دارای افکار و اندیشههای آزادیخواهی بودند، میتوانست توجه بیشتری از افکار عمومی جهانیان و دشمنان شاه را به خود جلب کند و هم برای شاه و هم برای قدرتهای بزرگ خطرساز باشد. از سوی دیگر، شاه تواناییهای دولت فرانسه را برای در نظر گرفتن امام بیش از حد موجود کرده بود.
هنگامیکه رهبر انقلاب در نوفللوشاتو اقامت کردند، بلافاصله رهبران احزاب و گروههای سیاسی مختلف که تا آن زمان پراکنده و دچار تفرقه بودند، روانهی محل اقامت امام شدند و با وی اعلام همبستگی کردند. آنان اکنون رهبر خود را یافته بودند که با قاطعیت در برابر شاه قد علم کرده، خواستار برکناری او و تغییر رژیم بود.
روزنامهنگاران و نمایندگان رسانههای گروهی سراسر جهان نیز مشتاق دیدار شخصیتی بودند که تخت سلطنت شاه را به لرزه در آورده بود، به همین علت به نوفللوشاتو هجوم بردند و اقامتگاه مزبور در طی چهار ماه آخر سلطنت پهلوی تبدیل به یکی از مهمترین مراکز خبری جهان و به قولی «مرکز ثقل سیاست ایران» گردید.
هنگامیکه امامخمینی به انتشار پیامهای خود به مردم ایران پرداخت تا آنها را بسیج کند، سرویسهای رسمیفرانسه بر سر روشی که باید به کار گرفته شود، اختلاف نظر پیدا کردند. آنها که نسبت به شاه مهر و علاقه داشتند، با اصرار اخراج امامخمینی(ره) و اطرافیانش را خواستار شدند، در حالی که مقامات وزارت امور خارجه رفتار محتاطانهای را توصیه میکردند.
در این خصوص، خبرنگار روزنامهی دیولت چاپ بن در گزارشی دربارهی مدت اقامت و نحوهی فعالیت رهبر انقلاب در پاریس نوشت:
«وزارت امور خارجه فرانسه تأکید کرد که آیتالله خمینی رهبر شیعیان ایران که از روز ۸ اکتبر (۱۶ مهرماه) در پاریس به سر میبرد، یک مهاجر سیاسی نیست، بلکه یک جهانگرد عادی است که ویزای سه ماهه دارد، به همین دلیل نمیتوان وی را از فرانسه اخراج کرد. گرو گرمین و دیوید جولیا دو تن از اعضای پارلمان دولتی از دولت خواسته بودند که هر چه زودتر به فعالیتهای (امام) خمینی خاتمه داده شود، زیرا وی در خاک فرانسه و در زیر پوشش ایمنی ادارات این کشور، در راه انقلاب علیه رژیم شاه ایران فعالیت میکند. ضمن این که وزارت امور خارجه به فرانسه اعلام کرد که دولت ایران تاکنون تقاضای اخراج آیتا... خمینی را نکرده است.»
چنین به نظر میرسد که مقامات فرانسوی به دلیل محبوبیت فوقالعادهای امامخمینی در میان مردم مسلمان ایران، بیم داشتند که علیه رهبر انقلاب دست به اقداماتی بزنند؛ زیرا اگر امامخمینی پیروز میشد چه بسا ابراز دوستی نسبت به او نتایج سودمندی برای فرانسه داشت و اگر شاه به زور متوسل میشد ژیسکاردستن میتوانست ادعا کند که جز پیروی از توصیههای شاه، کار دیگری نکرده است.
امکان دیگری نیز وجود داشت و آن این که در صورت به قدرت رسیدن امامخمینی، فرانسه میتوانست به منزلهی دولت بزرگ غربی، جانشین ایالات متحده شود. این راهحل به فرانسویها رضایتمندی بیحد و حصری داد، به ویژه از این که روشنبین بودهاند و خود را هوشمندتر از آمریکاییها نشان دادهاند. سرانجام حضور امامخمینی در فرانسه برای نخستین بار کسب اطلاعات دربارهی وی و یارانش را میسر میکرد. ژیسکاردستن، به واسطهی این دلایل مانند دیگر بازیگران این نمایش، به جز امامخمینی، تصمیم گرفت ممتنع بماند و در انتظار آینده باشد.
بعد از پیروزی انقلاب، چنین گمان میرفت که دولت فرانسه از اقامت امامخمینی در آن کشور استقبال کرده و در صدد بهرهبرداری از میزبانی ایشان برای توسعهی روابط خود با ایران است، تا این که در سال ۱۹۸۸ ژیسکاردستن رئیس جمهور فرانسه در دوران انقلاب ایران، ضمن خاطرات دوران ریاست جمهوری خود، از این راز پرده برداشت که دولت فرانسه به خاطر روابط نزدیک خود با رژیم شاه دوبار در صدد اخراج امامخمینی از فرانسه برآمده و هر دو بار به علت مخالفت دولت ایران و شخص شاه از اجرای این تصمیم منصرف شده است که میتوان این تصمیم را ناشی از سیاست دوپهلو و محتاطانهی پاریس در قبال تهران تلقی کرد.
دربارهی مرحلهی اول تصمیم فرانسه مبنی بر اخراج امامخمینی از این کشور در اوایل گفتار حاضر توضیحاتی داده شد، اما در خصوص دومین اقدام فرانسه جهت اخراج امامخمینی در دسامبر ۱۹۷۸ / آذرماه ۱۳۵۷ هـ .ش ژیسکاردستن در خاطرات خود مینویسد:
«در نیمهی دوم ماه نوامبر که در تالار جشنهای کاخ الیزه کنفرانس مطبوعاتی معمول خود را برگزار کردم، روزنامهنگاران دربارهی اقامت امامخمینی در فرانسه و فعالیتهای سیاسی او سؤالات متعددی از من کردند. من ضمن پاسخ به سؤالات آنها یادآوری کردم که دوبار در ماههای اکتبر و نوامبر به ایشان تذکر دادیم که نمیتوانند از خاک فرانسه پیامهای دعوت به اعمال خشونت و انقلاب صادر کنند.... هفتهی بعد سفارت ایران به ما اطلاع داد که نوارهای کاست امامخمینی، همچنان به ایران صادر میشود. من به آقای شایه، مدیر قسمت قراردادها و مقررات اداری وزارت امور خارجه دستور دادم که شخصاً به نوفللوشاتو برود و با تشریفات رسمی، یادآوری شرایط اقامت در فرانسه را مجدداً هشدار بدهد که ما نمیتوانیم چنین وصفی را بپذیریم . مراتب روز چهارم دسامبر ۱۹۷۸ (۱۳ آذر ۱۳۵۷ هـ .ش) ابلاغ شد و نمایندهی ایشان (امامخمینی) همان معاذیر گذشته را تکرار کرد.
دوشنبهی بعد، نوارهای کاست جدیدی با صدای امامخمینی در تهران پخش شد که در آن از مردم دعوت شده بود تا با شاه مقابله کنند. گفتم دیگر کافی است! این دیگر فقط به ایران مربوط نمیشود. این مربوط به خود ما و احترام به مقررات پناهندگی و قول و قرارهایی است که گذاشته شده است. من وزیر کشور را به کاخ الیزه احضار کردم و از او خواستم که موضوع را تحقیق کند و اگر اطلاعات داده شده مورد تأیید بود ترتیب عزیمت امام را از خاک فرانسه بدهد. من از او خواستم که مقدمات این کار را تا آخر هفته فراهم نماید. او مخاطراتی را که این کار در برداشت برای من تشریح کرد که از آن جمله انعکاس این خبر در تهران و احتمال بروز اغتشاشاتی بود که ممکن است عواقب نامطلوبی برای منافع و جان اتباع ما در ایران داشته باشد. من دیدم که او مرد مقابله با یک وضع فوقالعاده نیست. به همین جهت تأکید کردم که تصمیم خود را گرفتهام و نمیتوانم اجازه دهم که خاک فرانسه مأمن و مبدأ کار تخریب و سرنگونی رژیم دیگری باشد. من همچنین از او خواستم که در اجرای این تصمیم به ترتیبی عمل کند که از مخاطرات احتمالی آن کاسته شود و از آن جمله به عامل غافلگیری و انتخاب مقصد مناسب اشاره کردم»
به هر حال، با توجه به موارد فوق مقامات فرانسه تصمیم میگیرند تا زمینهی عزیمت امام را از فرانسه مهیا سازند و او را به کشور دیگری مانند الجزایر بفرستند؛ زیرا خود حضرت امام نیز قبلاً علاقهمندی خود را در عزیمت به این کشور ابراز کرده بود. در این شرایط مقامات فرانسوی، شاه ایران را از این تصمیم آگاه کردند، ولی علیرغم تصور قبلی، شاه با این عمل مخالف بود و همهی عواقب بعدی آن را متوجه فرانسه دانست. با مخالفت شاه، فرانسه از این اقدام منصرف شد، زیرا این اقدام با وجود مخالفت دولت ایران، نزد افکار عمومیجهانیان قابل توجیه نبود.
دربارهی علل مخالفت شاه با خروج امام از فرانسه باید گفت که شاه به خوبی فهمیده بود که اخراج حضرت امام از فرانسه به حساب او گذارده خواهد شد. و این باور عمومیعواقب بسیار وخیمی برای او و رژیم داشت. از دیدگاه او این اقدام جرقهی نهایی بود که بر پیکرهی رژیم وارد میآمد.
به طور کلی، اگر بخواهیم یک ارزیابی کلی و جامع از موضع فرانسه در قبال حضور امامخمینی در فرانسه داشته باشیم، باید به دیدارهای نمایندگان دولت فرانسه و گفتگوهای رد و بدل شده در این دیدارها اشاره داشته باشیم. در یک مقایسهی تطبیقی بین گفتارهای طرفین در این دیدارها متوجه میشویم که سیاست اولیهی فرانسه در قبال حضور امام چه بود و چه تعدیلاتی در آن صورت پذیرفت.
طی اقامت امامخمینی در پاریس، چندین دیدار و گفتگوی رسمی میان امام و مقامات فرانسوی صورت گرفت. در اولین دیدار که در ۱۴ اکتبر ۱۹۷۸ (۲۲ مهرماه ۱۳۵۷) صورت گرفت، نمایندگان دولت فرانسه اجازهی مصاحبه با خبرنگاران، مطبوعات، رادیو و تلویزیونهای فرانسوی و غیرفرانسوی را به حضرت امام دادند، ولی خاطرنشان کردند که حضرت امام حق شرکت در برنامههای نماز جماعت و میتینگهای مختلف را ندارد.
امامخمینی در پاسخ به اظهارات نمایندگان دولت فرانسه اعلام کرد که این محدودیتها نمیتواند شامل صدور بیانیه و پیام از جانب ایشان باشد، بلکه محدود است به آنچه در محیط فرانسه صورت میگیرد. نمایندگان مزبور رونوشت نامهی رئیس شهربانی کل جمهوری فرانسه را تسلیم امام کردند. پس از این ملاقات، امامخمینی و همراهان، به نوفل لوشاتو نقل مکان کردند و شرایط و محدودیتهای دولت فرانسه را به طور موقت پذیرفتند.
دومین ملاقات نمایندگان رسمی دولت فرانسه روز ۱۱ دسامبر ۱۹۷۸ (۲۰ آذر ۱۳۵۷) صورت گرفت. در این دیدار «کلود شایه» نمایندهی وزارت امورخارجهی فرانسه به عنوان مدیر کل امور کنسولی وارد صحبت و مذاکره با امامخمینی شده، خواهان محدود کردن صدور اعلامیههای امام به تهران شد و ناراحتی دولت فرانسه را ابراز کرد.
دیدار بعدی نمایندگان فرانسه با امامخمینی به دنبال کنفرانس گوادلوپ انجام گرفت. روز ۸ ژانویه ۱۹۷۸ ( ۱۸ دیماه ۱۳۵۷ دو) نفر نماینده از سوی ژیسکاردستن برای دیدار با امامخمینی به نوفل لوشاتو وارد شدند. برای نخستین بار بود که نمایندگان رسمی شخص رئیسجمهوری به دیدار امام آمده بودند. به همین دلیل، قرائن موجود حکایت از اهمیت این ملاقات داشت، زیرا ورود آنان به محل اقامت رهبر انقلاب با هجوم دهها خبرنگار برای کسب خبر همراه شد. به زودی روشن شد که آنان حاملان پیام کارتر برای امامخمینی هستند. این پیام در یک گفتگوی تلفنی از سوی کارتر به ژیسکاردستن ابلاغ شد و رئیسجمهور فرانسه به توصیهی کارتر، دو تن از کارشناسان فرانسوی را بدین منظور برای دیدار و گفتگو با امام اعزام کرد. چکیده و ماحصل پیام و خواستهی کارتر نسبت به امام این بود که امام تمام نیرو و اهتمام خویش را در جهت جلوگیری از بروز مخالفت علیه بختیار به کار بندد، زیرا ادامهی تهاجم به بختیار به مثابه قماری است که تلفات فراوان بر جای خواهد نهاد و از آن جا که خروج شاه قطعی است، احتراز از هر گونه تنش و ناآرامیدر ایران به سود همگان بود، زیرا وخیمتر شدن اوضاع به مداخله از پیش منجر خواهد شد. پس از ابلاغ پیام، نمایندگان دولت فرانسه بر محرمانه بودن پیام تأکید ورزیدند.
دیدار بعدی نمایندگان فرانسه با امامخمینی در حالی صورت گرفت که شاه از ایران خارج شده، در مصر به سر میبرد. امام نیز آماده بازگشت به ایران بود؛ اما بختیار فرودگاهها را به روی ایشان بسته بود. در چنین اوضاع و احوالی نخستوزیر ایران (بختیار) پیامیرا به سفیر فرانسه در ایران فرستاد و درخواست کرد که رئیس جمهور فرانسه، شخصاً نمایندهای به نزد امامخمینی بفرستد و مانع از حرکت ایشان به ایران شود؛ زیرا بازگشت امام را به ایران همراه با به راه افتادن حمام خون در ایران میدانست. جالب است که رئیس جمهور فرانسه ابلاغ این پیام را نپذیرفت و این بار پسر آقای شایر از سوی وزارت امور خارجه به صورت غیررسمی پیام را به امامخمینی رساند و تأکید کرد که پیام را بدون هیچ کم و کاستی به امام رسانده که البته این نه به معنای دخالت، بلکه کمک به ایشان است تا خطری متوجه ایشان نباشد. وی در ادامه گفت دولت فرانسه سعی دارد در امور ایران دخالت نکند.
یک مقایسهی تطبیقی بین اولین دیدارها و آخرین ملاقاتهای انجام گرفته بین امامخمینی و نمایندگان فرانسه به خوبی نشان میدهد که فرانسه در اوایل ورود امام به فرانسه نوعی سیاست محتاطانه را در قبال ایشان دنبال میکرد و همانطور که اشاره شد از آنجا که منافع فرانسه با تداوم حکومت پهلوی به بهترین نحو برآورده میشد، دو بار درصدد برآمد تا امام را از فرانسه اخراج کند تا مبادا حضور امام در فرانسه موجبات آزردگی و رنجش محمدرضا شاه را فراهم آورد، که متوجه شد شرایط انقلابی کاملاً به نفع امامخمینی بوده و شاه از کشور خارج شده، فرانسه امید خود را به تداوم رژیم پهلوی از دست داد و در تلاش برآمد سیاست خود را با شرایط هماهنگ کرده و در نحوهی برخورد با امامخمینی موضع محتاطانهتری را اتخاذ کند.