۱۸ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۴:۳۴
کد خبر: ۷۷۶۵۴۹
یادداشت؛

ریزش‌های انقلاب اسلامی؛ «مسافر قطار» یا «زباله»؟!

ریزش‌های انقلاب اسلامی؛ «مسافر قطار» یا «زباله»؟!
ریزش های انقلاب نه افرادی آگاه بلکه زباله هایی متعفن و اسیر توهمات نفسانی هستند که متأثر از هیجانات جمعی چند صباحی را با دریای خروشان و حیات بخش انقلاب همراهی کرده اند اما با فرونشستن شور و احساسات جمعی و یا تأمین منافع در زیر پرچم مخالفت با انقلاب راه خود را از این انقلاب جدا کردند

دکتر نعمت الله کرم اللهی، دانشیار گروه علوم اجتماعی دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام در یادداشت علمی که در اختیار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا قرار گرفته است، به تحلیل جامعه شناختی ریزش های انقلاب اسلامی پرداخته است. استاد دانشگاه باقر العلوم(ع) متن خود را با طرح این پرسش آغازیده است: «ریزش های انقلاب اسلامی، مسافر قطار یا زباله»؟ 

دکتر کرم اللهی به تحلیل ریزش‌های انقلاب اسلامی پرداخته و از دو استعاره «مسافر قطار» و «زباله» برای توصیف این پدیده استفاده کرده است. این تحلیل از جنبه‌های روانشناختی، جامعه‌شناختی، سیاسی و فرهنگی قابل بررسی است. نویسنده یادداشت با استفاده از استعاره‌های «قطار» و «دریای مواج»، به هویت انقلاب اسلامی پرداخته است. او انقلاب را یک حرکت سیاسی، یک پدیده فرهنگی و معنوی می‌داند که باید با اخلاص و نیت خالص همراه باشد. در این راستا، ریزش‌ها را به عنوان نشانه‌ای از عدم تطابق فرهنگی و هویتی افراد با انقلاب توصیف می‌کند.

بیشترین انگیزه نویسنده این یادداشت علمی، تحلیلی جامعه شناسانه درباره برخی از ریزشی ها مانند مهدی نصیری، شهاب حایری و برخی از اصلاح‌طلبانی است که به تعبیر رهبر انقلاب اسلامی، تمام وجودشان مدیون انقلاب است، اما با وجود بهره‌مندی از دستاوردهای آن، نمک خورده و نمکدان شکسته‌اند. همان ها که اکنون با ژست روشنفکری و عقلانیت، در تلاش‌اند تا از گذشته خود فاصله بگیرند و نسل نوین انقلاب (رویش ها) را هجو و خُرد کنند.

متن یادداشت علمی دکتر نعمت الله کرم اللهی بدین شرح است.

 

«ریزش های انقلاب اسلامی، مسافر قطار یا زباله؟!

برای پاسخ به این سؤال بیان یک مقدمه کوتاه ضرورت دارد؛ انسان موجودی ذوابعاد است. از یک سو به عنوان موجودی مختار و برخوردار از آگاهی و اراده، دارای توانایی تأمل در افکار و اعمال خود و بازنگری و اصلاح آنان است، اما از سوی دیگر به مثابه موجودی تلقین‌پذیر و مستعد هم‌رنگی هیجانی با جمع، می‌تواند متأثر از فضای هیجانی و یا القائات دیگران نسبت پذیرش یک اندیشه یا انجام عملی خاص و یا بازنگری و تغییر افکار و اعمال خود اقدام کند. معمولاً اگر انسان اندیشه ­ای را با آگاهی و تأمل لازم پذیرفته باشد و یا با ژرف ­اندیشی و عاقبت ­نگری تصمیم به انجام عمل خاصی گرفته باشد، به ندرت دست از آن اندیشه خواهد شست و یا در عمل آگاهانه خود بازنگری خواهد کرد.

به بیان دیگر، اگر علم و عمل از مرتبه مفهومی و هیجانی به مرتبه وجودی ارتقا یافته باشند، عالم یا عامل فارغ از حق یا باطل بودن اندیشه و عمل خویش در مقام نفس ­الامر، حتی به قیمت جان از موضع خویش برنخواهد گشت؛ اما اگر اندیشه صرفا معرفتی حصولی یا لقلقه ­ای زبانی باشد و عمل نیز در یک سازوکاری تلقینی و متأثر از هیجانات جمعی از فرد صادر شده باشد، با تغییر شرایط به راحتی دست از اندیشه یا عمل خویش خواهد کشید.

حال به پاسخ سؤال ابتدای بحث می‌پردازم که آیا ریزش­ های انقلاب اسلامی، مسافران از قطار انقلاب پیاده شده هستند، یا زباله ­های به ساحل دریای انقلاب افکنده شده؟! به بیان دیگر، آیا افراد پشیمان و تجدیدنظرطلب، که دیروز از انقلابیون افراطی و آتشین بودند و امروز با اتخاذ موضع تفریطی خواهان اعلام پایان انقلاب اسلامی و سپردن اندیشه و انقلاب امام خمینی(ره) به موزه تاریخ هستند، عاملانی آگاه، متأمل و حق­ طلب هستند که اینک با روشن شدن حقیقت انقلاب اسلامی خواهان عبور از آن هستند، یا فرصت­ طلبان جوزدۀ بر موج انقلاب سوار شده ­ای که به دلیل عدم سنخیت با ذات زنده و پویای انقلاب اسلامی، لاجرم چون زباله ­ای زائد به بیرون از آن افکنده شده ­اند؟ 

معمولاً انقلابیون پشیمان خود را در حکم مسافران روشن­ بینی می­ دانند که با شناخت ماهیت حقیقی قطار انقلاب اسلامی و آگاهی از مسیر اشتباه آن، پیشاپیش ایستگاه پایانی این قطار را، که سقوط قطعی از پرتگاه هولناک به عمق درۀ ویرانی و مرگ است، تشخیص داده اند، اما به دلیل ناتوانی از متوقف کردن قطار ترجیح داده ­اند که خود در اولین ایستگاه ممکن از این قطار پیاده شوند و دیگران را نیز به پیاده شدن از آن تشویق کنند. این پیاده ­شدگان عاقل و آگاه با اتخاذ موضع روشن‌گرانه، رسالت خود را آگاهی‌بخشی به سایر مسافران و تشویق آنها به پیاده شدن هرچه سریع‌تر از قطار انقلاب و گره نزدن سرنوشت خود به سرنوشت مسافران خشک مغز این قطارِ در مسیر سقوط می‌دانند. 

در این روایت، برای تصویرسازی از انقلاب اسلامی و ریزش‌های آن از استعاره «قطار» و «مسافر قطار» استفاده می‌شود. تشبیه انقلاب اسلامی به قطار، نوعی تصویرسازی مکانیکی، بی‌روح، فاقد حیات و بدون جوهر پویا و تحول‌ساز درونی از انقلاب اسلامی است. در این نگاه توقف، حرکت و تعیین و یا تغییر مسیر قطار انقلاب نه از درون و مبتنی بر معنای جوهری و ذاتی انقلاب، بلکه از بیرون و متأثر از اراده لوکوموتیوران است. درنتیجه با مرگ یا تغییر لوکوموتیوران، قطار انقلاب متوقف می‌شود و یا در مسیری کاملاً متفاوت از مسیر قبلی قرار می‌گیرد. از آنجا که هیچ تفاوت نوعی و هویتی میان قطارها وجود ندارد و تفاوت آنها از سنخ تفاوت‌های عددی و فناورانه است، بنابراین در این رویکرد همه انقلاب‌ها فاقد تفاوت نوعی بوده و تفاوت آنها نه معنایی و ماهوی، بلکه ظاهری و عددی - تعداد هواداران و آمادگی یا عدم آمادگی آنها در پرداخت هزینه مادی و معنوی در مسیر تحقق اهداف انقلاب و... - است. در روایت مذکور، مسافر قطار نیز فردی آگاه، بالغ و البته محترم است که با هدفی خاص (مادی یا معنوی) بر قطار انقلاب سوار شده و عدم تحقق هدف نیز او را به پیاده شدن از قطار وا داشته است. از این رو همان­گونه که سوار شدن در قطار انقلاب امری طبیعی است، پیاده شدن از آن نیز عملی عادی و طبیعی‌ است و هیچ‌کس را نمی‌توان و نباید به خاطر آن سرزنش یا متهم کرد.

 اما، جوان بصیر و آسمانی، شهید دیالمه در فرازی حکیمانه و ماندگار، روایتی متفاوت از ریزش ­های انقلاب اسلامی ارائه می­ کند. وی در این روایت، ذات ریزش‌های انقلاب را با استفاده از استعاره زباله معلق بر موج توصیف می‌کند. آنچه در این استعاره مهم است، برجسته سازی عاملیت و اراده انقلابیون در انقلابی­ بودن و انقلابی­ ماندن یا رانده شدن از خانواده انقلاب است. از دید شهید دیالمه شرط اصلی همراهی با دریای خروشان انقلاب اسلامی «اخلاص» است؛ بنابراین عامل اصلی ریزش انقلابیون نه زمانه­ شناسی، واقع ­نگری، عقلانیت و... بلکه «عدم اخلاص» و در نتیجه سقوط از مرتبه انسانیت و تنزل به مرتبه زبالگی است. شهید دیالمه عدم خلوص را عامل تنزل مرتبه وجودی انقلابیون از انسان آگاه و مختار به زبالۀ معلق بر امواج دریای انقلاب می­ داند. وی در بیانی ماندگار می ­گوید: «مطمئن باشیم در هر شغلی که هستیم اگر ذره‌ای «عدم خلوص» در ما باشد امروز سقوط نکنیم فردا سقوط می‌کنیم. فردا نباشد پس فردا سقوط می‌کنیم. چون انقلاب هر زمان یک موجی می‌زند و یک «مشت زباله» را بیرون می‌ریزد». از دید شهید دیالمه اگر انسانِ انقلابی نیت خود را برای خداوند خالص نکند و در سرزمین وجود و خانه قلب خویش غیر خداوند را راه دهد، به­ ناگزیر، حلقه اتصال خود را از حبل ­الله خواهد گسست و چون ذرۀ معلق و خس و خاشاک به دست گردباد حوادث روزگار سپرده خواهد شد و بی ­اختیار به هر سوی افکنده خواهد شد. خاصیت خس و خاشاک، فقدان ریشه و در نتیجه عدم ­اختیار در تعیین مسیر و مقصد حرکت خویش است. زباله، با وزش اندک نسیمی یا برخاستن کمترین موجی، قرار و سکون خویش را از دست می ­دهد و در مسیر همان نسیم یا موج به حرکت در می ­آید و دیگربار با فرونشستن باد و موج از حرکت بازمی­ ایستد. فقدان آگاهی و ارادۀ لازم برای ایستادن یا رفتن، باعث می ­شود تا حرکت یا توقف زباله نه متکی بر عوامل درون­ خیز، بلکه وابسته به محرک ­های برون ­خیز باشد.

در این روایت، شهید دیالمه برای تصویرسازی از انقلاب اسلامی و ریزش ­های آن، از استعاره «دریای مواج» و «زباله» استفاده می­ کند. در این نگاه، انقلاب اسلامی دریایی مواج و برخوردار از حیات، پویایی و حرکت درونی و ذاتی است. دریا نه شیءای مصنوعی و مکانیکی و فاقد حیات، بلکه آفریده ­ای الهی، «سرچشمه زندگی» و «نازل شده از آسمان» است. دریا هر نبات یا حیوان زنده را در درون خود نگه می ­دارد و می­ پروراند و بر سر سفره کریمانۀ خود رشد می­ دهد، اما آنگاه که ناقوس مرگ آن موجود زنده نواخته شود، تبدیل به زباله ه­ای معلق بر امواج دریا می­ شود و سرانجام نیز به بیرون از آب افکنده می­ شود. زباله، نه موجودی خودآگاه و مختار، بلکه­ شیءای بی ­جان، ناآگاه و بدون اراده است که سرنوشت خود را به دست باد و آب داده و به اقتضاء ذات خویش نه واجد منبع درونی حرکت و نه دارای شعور لازم برای تعیین مسیر و مقصد حرکت است. انسان ناخالص و ریاکار اگرچه با اراده خود در مسیر زبالگی گام بر­می­ دارد، اما چون نور حیات بخش فطرت الهی را در وجود خویش خاموش کرد و مرگ خود را رقم زد، از آن پس به مرده ­ای متحرک و زباله های معلق تبدیل می ­شود که دیگر به اقتضای ذات زبالگی یعنی فقدان شعور و اراده حقیقی عمل خواهد کرد. 

در روایت شهید دیالمه، ریزش­ های انقلاب اسلامی نه افرادی آگاه و کنش­گرانی مختار و محترم، بلکه زباله­ هایی متعفن و اسیر توهمات نفسانی هستند که متأثر از هیجانات جمعی یا محاسبه­ گری منفعت­ طلبانه شخصی، چند صباحی را با دریای خروشان و حیات­ بخش انقلاب اسلامی همراهی کرده ­اند؛ اما با فرونشستن شور و احساسات جمعی و یا تأمین منافع در زیر پرچم مخالفت با انقلاب اسلامی، راه خود را از این انقلاب جدا کرده ­اند.

 این افراد متوهم و اسیر نفسانیت، سابقه­ ای طولانی در تاریخ اسلام دارند و از تبار همان مسلمان­ نمایان بی ­اخلاصی هستند که با سودای خوردن گندم ری، فاجعه سوگناک کربلا را رقم زدند و امروز نیز آماده ­اند تا برای تأمین رضایت اربابان نظام سلطه جهانی و هضم شدن در هاضمه تمدن شیطانی و فطرت ­ستیز غرب، تمام آرمان­ها و ارزش ­های انقلاب اسلامی را به ثمن بخس حراج کنند.

این خطر برای همه مدعیان انقلابی ­گری وجود دارد و برای آن­که ما نیز خدای ناخواسته پای ارادۀمان در مسیر پاسداری از آرمان­ های امام و شهدا نلغزد و به تعبیر شهید دیالمه نام مان در فهرست ریزش ­های «فردا یا پس ­فردا» ثبت نشود، باید قبل از پناه بردن به خداوند از دست وسوسۀ شیاطین جن و انس، از نفسانیت و منیت و عدم اخلاص در نیت و عمل خویش به خداوند پناه ببریم و از او بخواهیم که توفیق صدق در نیت و اخلاص در عمل را روزی مان گرداند. چرا که «عدم اخلاص» سرآغاز لغزش و سقوط از جایگاه انقلابی حقیقی به زبالۀ «آواره» و معلق بر امواج دریا خواهد بود.

نعمت ­الله کرم­ اللهی 

دانشیار جامعه­ شناسی»

ارسال نظرات