ایران و مسئله نیروی نیابتی؛ واقعیت یا اتهامی بیاساس؟

به گزارش خبرنگار گروه سیره امامین انقلاب خبرگزاری رسا، در سالهای اخیر یکی از پرتکرارترین اتهاماتی که از سوی رسانههای غربی و برخی مقامات کشورهای معاند علیه جمهوری اسلامی ایران مطرح شده ادعای استفاده از "نیروهای نیابتی" در منطقه است، این ادعا که ایران از گروههای مقاومت در کشورهای مختلف بهعنوان ابزار سیاست خارجی خود بهره میگیرد بیشتر یک روایت سیاسی جهت تخریب وجهه ایران در منطقه و جهان است تا یک حقیقت مبتنی بر واقعیتهای میدانی.
اما در نقطه مقابل رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیتالله خامنهای بارها تأکید کردهاند که جمهوری اسلامی ایران هیچ نیروی نیابتی ندارد و آنچه در منطقه از سوی جریانهای مقاومت انجام میشود برخاسته از اراده و اعتقاد خود این گروههاست و ایشان تصریح کردهاند که ایران تنها به این گروهها کمک میکند تا بتوانند بر روی پای خود بایستند و از منافع خود دفاع کنند.
برای درک بهتر این مسئله ضروری است که ضمن بررسی بیانات رهبر معظم انقلاب و تحلیل جایگاه گروههای مقاومت در منطقه به این پرسش پاسخ دهیم که آیا جمهوری اسلامی ایران واقعاً نیروی نیابتی دارد یا اینکه این ادعا صرفاً یک جنگ تبلیغاتی علیه سیاستهای منطقهای ایران است؟
نگاهی به بیانات رهبر معظم انقلاب درباره نیروی نیابتی
یکی از مهمترین سخنان مقام معظم رهبری در این زمینه، بیانات ایشان بیانات در دیدار مداحان اهلبیت علیهمالسلام در تاریخ 2 دی ۱۴۰3 است، ایشان در این دیدار ضمن تشریح سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی به صراحت فرمودند:«جمهوری اسلامی نیروی نیابتی ندارد؛ یمن میجنگد چون باایمان است؛ حزبالله میجنگد، [چون] قدرت ایمانی،او را به میدان میکشاند؛ حماس و جهاد میجنگند چون عقیدهشان آنها را به این کار وادار میکند. اینها نیابت از ما ندارند؛ ما اگر یک روزی بخواهیم اقدام بکنیم احتیاج به نیروی نیابتی هم نداریم، مردان شرافتمند باایمانی در یمن در عراق در لبنان در فلسطین و انشاءالله در آیندهی نزدیک در سوریه حضور دارند و حضور خواهند داشت، اینها دارند برای خودشان با ظلم با جنایت مبارزه میکنند، با رژیم منحوسِ تحمیلیِ صهیونیستی مبارزه میکنند؛ ما هم مبارزه میکنیم و انشاءالله این رژیم را از منطقه ازاله خواهیم کرد.» این سخن نهتنها موضع رسمی جمهوری اسلامی را مشخص میکند بلکه ماهیت گروههای مقاومت را نیز آشکار میسازد، این گروهها برخلاف آنچه دشمنان ادعا میکنند کاملاً مستقل هستند و بر اساس منافع ملی و اعتقادات خود تصمیم میگیرند.
رهبر انقلاب همچنین در سخنرانی نوروزی در جمع اقشار مختلف مردم در 1 فروردین 1404 با اشاره به ایستادگی برخی کشورهای مسلمان در برابر تجاوز و ستمگری رژیم صهیونیستی، تأکید کردند: « یک اشتباه بزرگی را سیاستمداران آمریکایی و اروپایی و امثال اینها میکنند و آن اینکه اسم مراکز مقاومت در منطقه را میگذارند نیروهای نیابتی ایران؛ به آنها اهانت میکنند! نیابتی یعنی چه؟ ملّت یمن انگیزه دارد، مراکز مقاومت در کشورهای منطقه انگیزه دارند؛ جمهوری اسلامی ایران نایب لازم ندارد؛ نیابتی یعنی چه؟ خودشان هستند، در آغاز غصب فلسطین یکی از کشورهایی که در خطّ مقدّم مقابلهی با این کار قرار گرفت کشور یمن بود؛ حاکم آن روزش بلند شد رفت در یک اجتماع بینالمللی شرکت کرد و اینجوری مخالفت کردند؛ اینها با این دشمنیها با این خباثتها با این ظلمهایی که رژیم صهیونیِ غاصبِ خبیث امروز و دیروز نسبت به مردم انجام میدهد مخالفند اعتراض دارند ایستادگی میکنند، مقاومت میکنند؛ اینجا بحث نیابت نیست.» این بیانات نشاندهنده این واقعیت است که سیاست جمهوری اسلامی ایران، حمایت از ملتهای مظلوم و تقویت جریان مقاومت است، نه ایجاد نیروهای نیابتی برای پیشبرد منافع خود.
ماهیت گروههای مقاومت: نیابتی یا مستقل؟
برای بررسی این موضوع لازم است به ماهیت و پیشینه برخی از گروههای مقاومت در منطقه بپردازیم:
حزبالله لبنان
حزبالله یک جنبش مردمی و ملی در لبنان است که ریشههای شکلگیری آن به سالهای اشغالگری رژیم صهیونیستی در دهه ۱۹۸۰ بازمیگردد، این گروه از دل جامعه شیعیان لبنان به وجود آمد و توانست با بهرهگیری از حمایتهای مردمی و مقاومت مستمر نقشی تعیینکننده در خروج نیروهای اسرائیلی از جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰ ایفا کند، حزبالله علاوه بر جنبههای نظامی در حوزههای اجتماعی و خدماتی نیز حضوری فعال دارد و بسیاری از خدمات کشور را در مناطقی که دولت مرکزی از رسیدگی به آنها ناتوان بوده است تأمین میکند، با این حال برخی این گروه را نیرویی نیابتی میدانند، اما سوال مهم اینجاست: آیا جنبشی که با تکیه بر اراده ملی و استقلال کامل در تصمیمگیری عمل میکند اساساً میتواند چنین تعریفی را بپذیرد؟
حشد الشعبی در عراق
این گروه شامل نیروهای داوطلب مردمی عراق بوده که در پاسخ به فتوای صادرشده از سوی مرجعیت دینی این کشور به منظور مقابله با تهدیدهای ناشی از حمله داعش شکل گرفت، حشد الشعبی با همبستگی و فداکاری نیروهای خود توانست نقش اساسی و سرنوشتسازی در شکست داعش ایفا کند و امنیت و ثبات نسبی را به مناطقی که تحت اشغال این گروه تروریستی بودند بازگرداند، امروز این مجموعه بهعنوان بخشی رسمی از ساختار نیروهای امنیتی عراق به فعالیت خود ادامه میدهد و در پیشبرد سیاستها و اقدامات مربوط به حفظ تمامیت ارضی و امنیت ملی عراق سهیم است، آیا میتوان نیرویی که با هدف تامین استقلال و تمامیت ارضی کشور و بدون مداخله خارجی فعالیت میکند، نیرویی نیابتی قلمداد کرد؟
جنبش انصارالله یمن
این جنبش یک حرکت مردمی و مستقل یمنی است که در برابر تجاوز نظامی عربستان سعودی ایستادگی کرده و بدون تکیه بر هرگونه دخالت خارجی به فعالیتهای خود ادامه میدهد، این جریان ریشه در عزم ملی و باورهای دینی مردم یمن دارد و مقاومت آن مبتنی بر انگیزههایی اصیل است که از نیاز به حفاظت از تمامیت ارضی و هویت خود نشأت میگیرد، برخلاف برخی ادعاها هیچ نشانهای مبنی بر وابستگی این جنبش به قدرتهای منطقهای یا بینالمللی مشاهده نمیشود، این ایستادگی نه تنها نشانی از استقلالطلبی و اراده ملی است بلکه نمایانگر اراده جمعی مردمی است که در تلاشاند حق تعیین سرنوشت خود را در برابر فشارها و دخالتهای خارجی حفظ کنند.
گروههای مقاومت فلسطینی (حماس و جهاد اسلامی)
این گروهها که در راستای آرمانها و مطالبات مردم فلسطین شکل گرفتهاند، هدف اصلی خود را مقابله با اشغالگری رژیم صهیونیستی قرار دادهاند، آنها سالها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به وجود آمده و با تکیه بر انگیزه و توان داخلی خود فعالیت کردهاند، نکته مهم این است که گروههای مذکور بهطور مستقل عمل میکنند و تصمیمگیریهایشان مبتنی بر اراده و منافع خودشان است، از سوی دیگر حمایت جمهوری اسلامی ایران از مسئله فلسطین نهتنها ریشه در باورهای اعتقادی و اصول دینی دارد بلکه بر پایه ارزشهای انسانی و اخلاقی نیز استوار است، این حمایت هیچگاه به معنای بهرهگیری از این گروهها به شکل نیروی نیابتی نبوده بلکه ابزاری برای دفاع از حقوق حقه مردم مظلوم فلسطین تلقی میشود.
چرا اتهام "نیروی نیابتی" مطرح میشود؟
سؤال مهم اینجاست که چرا کشورهای غربی و برخی رژیمهای منطقهای اصرار دارند که گروههای مقاومت را "نیروهای نیابتی ایران" معرفی کنند؟ دلایل این موضوع را میتوان در چند نکته خلاصه کرد:
مشروعیتزدایی از مقاومت
غربیها و رژیم صهیونیستی همواره در تلاش بودهاند تا جریانهای مقاومت را بهعنوان گروههایی وابسته به قدرتهای خارجی و فاقد استقلال فکری و عملی جلوه دهند، آنها از ابزارهای رسانهای، سیاسی و حتی فرهنگی بهره میبرند تا این روایت را گسترش داده و افکار عمومی را تحت تأثیر قرار دهند، هدف اصلی این اقدامات کاهش مشروعیت مبارزات جریانهای مقاومت در نگاه جهانیان و تضعیف پایگاه مردمی آنها است، این حرکتها نهتنها مانعی در مسیر مقاومت ایجاد میکند بلکه همچنین تلاش دارد این مبارزات را بهجای حقطلبی و آزادیخواهی، خشونتطلب جلوه داده و اهداف آنان را تحریف کند.
ایرانهراسی و ایجاد اجماع بینالمللی
نسبت دادن تحرکات گروههای مقاومت به ایران بهانهای برای تشدید فشارهای بینالمللی علیه جمهوری اسلامی به شمار میرود، کشورهای معاند با استفاده از این ادعا تلاش میکنند چهرهای پرتناقض از ایران در عرصه بینالملل به نمایش بگذارند و آن را بهعنوان عامل بیثباتی و تنشآفرینی در منطقه معرفی کنند، این رویکرد نهتنها در راستای ایجاد انزوای سیاسی برای ایران است بلکه زمینه را برای تشدید تحریمها و محدودیتهای بیشتر فراهم میکند، از سوی دیگر القای چنین تصویری ابزاری برای توجیه سیاستهای مداخلهجویانه برخی کشورها در خاورمیانه محسوب میشود، هدف اصلی این اقدامات آن است که حمایتهای مشروع ایران از ملتها و گروههای مقاومت منطقهای را تحتالشعاع قرار دهند و نقش مثبت آن در تقویت ثبات منطقه را نادیده بگیرند.
پوشاندن نقش آمریکا و متحدانش در بحرانهای منطقه
آمریکا و برخی کشورهای غربی با سابقهای طولانی از مداخلههای نظامی مستقیم و غیرمستقیم همواره یکی از عوامل اصلی بیثباتی در مناطق مختلف جهان بهویژه خاورمیانه بودهاند، حمایت از گروههای افراطی مانند داعش و تأمین منابع مالی و تسلیحاتی برای آنها نمونه بارزی از این اقدامات است، این کشورها سعی دارند با ارائه تصویری تحریفشده از واقعیتها نقش خود در ایجاد بحرانهای منطقهای را کمرنگ جلوه دهند، در این راستا موضوع "نیروهای نیابتی ایران" بهعنوان یک ابزار تبلیغاتی و سیاسی مطرح میشود تا توجه افکار عمومی را از سیاستهای مخرب و دخالتهای آشکار خود منحرف سازند، این تلاشها در قالب اتهامزنی و فرافکنی نهتنها مشکلات موجود را حل نمیکند بلکه به تشدید تنشها و افزایش بیثباتی دامن میزند.
ایجاد تفرقه بین ملتهای منطقه
یکی از اهداف اصلی در طرح چنین اتهاماتی کاشتن بذر تفرقه و ایجاد شکاف میان ملتهای منطقه است، این اقدامات با هدف جلوگیری از همبستگی و همکاری آنها برای رسیدن به آرمانهای مشترک صورت میگیرد، دشمنان منطقه نمیخواهند ملتها به این آگاهی و خودباوری برسند که توانایی مقابله با تهدیدها و چالشها را بدون وابستگی به قدرتهای خارجی دارند، آنها تلاش میکنند با تضعیف روحیه مشترک، گسترش فرهنگ مقاومت را متوقف کرده و ملتها را به تکیه بر بیگانگان سوق دهند، در واقع اینگونه سیاستها برای حفظ منافع قدرتهای خارجی طراحی شده و از این رو با هدف تخریب بنیانهایی چون همبستگی، استقلال و خوداتکایی صورت میگیرد، این رویکرد مانعی جدی در مسیر رشد و پویایی ملتهای منطقه محسوب میشود.
نتیجهگیری
بررسی شواهد و سخنان رهبر معظم انقلاب نشان میدهد که ادعای "نیروهای نیابتی ایران" بیشتر یک جنگ تبلیغاتی و رسانهای است تا یک واقعیت میدانی، گروههای مقاومت در کشورهای مختلف نهتنها از اراده و استقلال کامل برخوردارند، بلکه برخاسته از نیازها و شرایط داخلی جوامع خود هستند، جمهوری اسلامی ایران همانگونه که رهبر معظم انقلاب تصریح کردهاند نیروی نیابتی ندارد، بلکه تنها به مظلومان و جبهه مقاومت کمک میکند تا قوی شوند و بتوانند از حقوق خود دفاع کنند.
در واقع آنچه که دشمنان ایران از آن هراس دارند نه "نیروهای نیابتی" بلکه گسترش فرهنگ مقاومت و بیداری ملتهاست، سیاست ایران بر حمایت از استقلال ملتها و مقابله با اشغالگری و سلطهطلبی استوار است و همین امر موجب شده که قدرتهای استکباری با تبلیغات گسترده سعی در تخریب چهره این سیاست داشته باشند، بنابراین هرچند رسانههای غربی و برخی کشورهای منطقه همچنان به این اتهامزنیها ادامه خواهند داد اما واقعیتهای میدانی و شواهد تاریخی حکایت از استقلال کامل گروههای مقاومت و نقش طبیعی ایران در حمایت از ملتهای مظلوم دارد.