رهیافتی به فهم سیاسی جامعه در پرتو تجربه حکمرانی رهبر معظم انقلاب

به گزارش خبرنگار گروه سیره امامین انقلاب خبرگزاری رسا، در میان همه مؤلفهها و عوامل اثرگذار بر مسیر حرکت یک ملت بهسوی پیشرفت، استقلال، عزت ملی و تحقق آرمانهای والا هیچچیز بهاندازه «درک سیاسی» و «بصیرت اجتماعی» جامعه نقش بنیادین و حیاتی ندارد. جامعهای که قادر باشد پدیدههای سیاسی و اجتماعی را عمیق، واقعبینانه و بر پایه اصول و ارزشها تحلیل کند در برابر فتنهها، فشارها و تحریفها از پای درنمیآید؛ نه فریب دشمن را میخورد نه از مسیر صحیح منحرف میشود و نه در بزنگاههای تاریخی دچار سردرگمی و انفعال خواهد شد. چنین جامعهای هم در میدان نظر فعال است و هم در عرصه عمل نقشآفرین.
در این میان نقش هدایتگران دینی و رهبران الهی بسیار برجسته است. آنان تنها بهعنوان مدیر سیاسی عمل نمیکنند بلکه بهمثابه معلمان بصیرت، وظیفه دارند ملت را در درک صحیح از مسائل و مسیر درست حرکت یاری دهند. تجربه حکمرانی رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیتالله خامنهای (مدّظلّهالعالی) نمونهای شاخص از این نوع رهبری است؛ رهبری که هم دغدغه حل مسائل روز کشور را دارد و هم عمیقاً به ارتقای سطح آگاهی و درک عمومی مردم و نخبگان نسبت به مسائل کلان، ریشهای و راهبردی توجه دارد.
سبک حکمرانی ایشان تنها به اداره امور جاری محدود نیست بلکه در بطن خود حامل نوعی تربیت اجتماعی، تولید گفتمان، جهاد تبیین و شکلدهی به عقلانیت سیاسی جامعه است؛ بهگونهای که هم اقشار عمومی و هم نخبگان فکری بتوانند جایگاه خود را در تحولات کشور و جهان بدرستی شناخته و نقش خود را با بصیرت ایفا کنند.
استمرار راه امام(ره) در تراز تحول تمدنی
رهبری انقلاب اسلامی پس از ارتحال حضرت امام خمینی(ره) در یکی از حساسترین و پیچیدهترین مقاطع تاریخ معاصر ایران به حضرت آیتالله خامنهای (مدّظلّهالعالی) سپرده شد؛ مقطعی که کشور بهتازگی از آزمون بزرگ جنگ تحمیلی عبور کرده بود و هنوز درگیر تبعات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آن بود. زیرساختهای کشور آسیبدیده، افق آینده مبهم و دشمنان انقلاب در کمین سوءاستفاده از خلأ رهبری بودند. در چنین شرایطی ایشان بار سنگین رهبری نظام اسلامی را بر دوش گرفتند.
اگرچه انتظار عمومی از رهبری تمرکز بر بازسازی کشور و ترمیم زخمهای جنگی بود - که البته این مهم با جدیت در دستور کار قرار گرفت - اما آنچه در لایهای عمیقتر و کمتر محسوس از همان ابتدا در کانون توجه ایشان قرار داشت تلاش برای ارتقای «سطح آگاهی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ملت» بود. ایشان از همان آغاز با تأکید روشن بر استمرار خط فکری و آرمانی امام خمینی(ره) کوشیدند آن میراث بزرگ را با شرایط جدید بسط و عمق ببخشند.
حضرت آیتالله خامنهای حکمرانی را صرفاً در چارچوب اداره امور جاری کشور نظیر حل مشکلات اقتصادی یا مدیریت سیاست خارجی محدود نساختند؛ بلکه آن را بهمثابه یک مأموریت تمدنساز تلقی کردند که هدف نهاییاش ساختن جامعهای متفکر، مؤمن، مقاوم و مسئولیتپذیر است. از منظر ایشان مفاهیمی مانند عزت ملی، استقلال حقیقی، دشمنشناسی، روحیه مقاومت، مردمسالاری دینی و تبیین حقیقت نه شعارهایی سیاسی بلکه ارکان تربیتی برای ارتقای سطح فهم عمومی جامعه و نخبگاناند؛ مفاهیمی که هرچه بیشتر در جان ملت بنشینند مسیر حرکت انقلاب شفافتر، پرشتابتر و مقاومتر خواهد شد.
آگاهیبخشی تدریجی در قالب هدایت عمومی
یکی از برجستهترین کارویژههای رهبر معظم انقلاب اسلامی در طول سه دهه گذشته بهرهگیری هدفمند و هوشمندانه از ابزار «بیان» و «تبیین» در قالب سخنرانیهای راهبردی، بیانیههای کلان، پیامهای عمومی و دیدارهای نخبگانی بوده است. این بیانات صرفاً توصیههایی اخلاقی یا دستورات اجرایی نبودهاند بلکه در حقیقت نقش قطبنمای فکری و تحلیلی برای جامعه را ایفا کردهاند. نگاهی گذرا به تاریخ معاصر ایران نشان میدهد که در مقاطع حساس و پیچیده نظیر فتنه ۱۳۷۸، حوادث ۱۳۸۸، اعتراضات ۱۳۹۸ و اغتشاشات ۱۴۰۱ ایشان با ورود بهموقع، دقیق و آیندهنگرانه هم صحنه را برای مردم ترسیم کردند و هم مسیر درست مواجهه را نشان دادند.
نکته قابل توجه اینجاست که رهبری انقلاب همواره پیش از آنکه واکنشی و صرفاً مدیریتی عمل کنند در مقام «تحلیلگر ارشد کشور» وارد میدان شدهاند. این حضور تحلیلی ـ تربیتی، موجب شده است تا مردم بهتدریج با منطق فهم رخدادها آشنا شوند؛ به جای اعتماد به روایتهای رسانههای بیگانه یا تحلیلهای سطحی جناحها، گوش خود را به کلام رهبری سپرده و با تکیه بر چارچوبهای فکری ایشان، قدرت تحلیل خود را ارتقا دهند.
این فرآیند تربیتی، ثمراتی عمیق در سطح جامعه داشته است. امروز توده مردم ایران در مواجهه با عملیاتهای روانی و جنگ ترکیبی دشمنان صرفاً منفعل یا تابع نیستند؛ بلکه «مقاومت تحلیلی» از خود نشان میدهند. این دستاورد کمتر از پیروزیهای بزرگ نظامی نیست؛ چرا که جامعهای آگاه و مقاوم پشتوانهای استوار برای استمرار راه انقلاب اسلامی و عبور از پیچهای خطیر آینده است.
نهادینهسازی مفاهیم اساسی در ادبیات سیاسی مردم
در حکمرانی رهبر معظم انقلاب اسلامی یکی از شاخصترین و کمنظیرترین پدیدهها توانایی ایشان در «مفهومسازی راهبردی» و انتقال این مفاهیم از ساحت نخبگانی به بطن جامعه است. مفاهیمی چون «بصیرت»، «نفوذ»، «جهاد تبیین»، «مدیریت جهادی»، «الگوی پیشرفت اسلامی»، «مقاومت فعال» و «دشمنهراسی» تنها واژگانی تبلیغاتی یا شعاری نیستند؛ بلکه هر یک حامل بار معنایی عمیق و کارکردی تربیتی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی هستند. این واژگان ابتدا در سطح گفتمان نخبگانی شکل گرفتند اما بهواسطه تکرار هدفمند، تبیین مستمر و بهرهگیری دقیق رهبر معظم انقلاب از فضای رسانهای و عمومی به مرور وارد زبان و ذهن مردم شدند و به بخش جداییناپذیری از ادبیات روزمره جامعه بدل گشتند.
این فرآیند در واقع نوعی نهادینهسازی مفاهیم اساسی انقلاب در حافظه جمعی ملت است؛ مفاهیمی که اگرچه در ابتدا خاص محافل علمی، حوزوی یا دانشگاهی بودند اما امروزه در سطح میدان و متن جامعه نیز مورد استفاده و استناد قرار میگیرند. بهعبارت دیگر ادبیات راهبردی رهبر معظم انقلاب با زندگی روزمره و ادراک عمومی مردم پیوند خورده است.
نتیجه این پیوند شکلگیری نوعی «درک جمعی از وضعیت» در موقعیتهای بحرانی و حساس بوده است. وقتی مفاهیمی چون «نفوذ دشمن»، «جهاد تبیین» یا «مقاومت فعال» برای مردم قابل فهم و کاربردی میشوند، خود به خود «احساس مسئولیت عمومی» در مواجهه با تهدیدات فرهنگی، رسانهای و امنیتی پدید میآید و این همان نقطهای است که جامعه از مصرفکننده گفتمان به حامل و حافظ آن تبدیل میشود.
تربیت نخبگان با افقهای بلند
یکی از وجوه ممتاز حکمرانی رهبر معظم انقلاب اسلامی نگاه بلند و آیندهساز ایشان به نخبگان جامعه است. برخلاف بسیاری از رهبران که نقش نخبگان را در نقد عملکرد دولت یا تولید فکر در حوزههای محدود خلاصه میکنند، حضرت آیتالله خامنهای (مدّظلّهالعالی) نخبگان را «معماران آینده کشور» میدانند؛ کسانی که باید در ساخت تمدن نوین اسلامی و عبور از چالشهای بزرگ پیشِ رو نقشآفرین و راهگشا باشند.
از همین منظر است که معظمله با نگاهی راهبردی و عمیق همواره بر تربیت و رشد نسلی جوان، مؤمن، انقلابی، دغدغهمند، مسئولیتپذیر، اهل فکر و اهل اقدام تأکید داشتهاند. بیدلیل نیست که یکی از محورهای اصلی بیانیه گام دوم انقلاب ضرورت میدانداری نسل جوان و نخبگان در تداوم حرکت تمدنی جمهوری اسلامی است. در منطق رهبری نخبه واقعی کسی است که بتواند از مرزهای فردی فراتر برود و بار مسئولیت اجتماعی، تاریخی و تمدنی را بر دوش بکشد.
بیانات معظمله در دیدار با طلاب، دانشجویان، استادان دانشگاه، فعالان فرهنگی و علمی صرفاً محدود به تذکرات اخلاقی یا مسائل روزمره نیست بلکه با هدف تقویت روحیه تحلیلگری، استقلال فکری، بینش سیاسی و آمادگی برای کنشگری هدفمند طراحی شده است. نخبگان از منظر ایشان نه برای انزوا در اتاقهای فکر بلکه برای هدایت اجتماعی، تولید گفتمان و حل مسئله باید تربیت شوند.
بدینترتیب تلاش رهبر معظم انقلاب در ارتقای فهم سیاسی نخبگان صرفاً جنبه دانشی ندارد بلکه بخشی از یک پروژه بزرگتر در راستای تحقق رسالت تمدنی انقلاب اسلامی و تأسیس جامعهای عدالتمحور، مستقل، خلاق و الهامبخش است.
پیامدها برای جامعه و نظام
ثمره طبیعی سبک حکمرانی مبتنی بر تبیین، تربیت و تقویت عقلانیت در جامعه آن است که سطح تحلیل عمومی مردم بهمراتب بالاتر از دهههای گذشته شده است. اگر در گذشته تحلیل مسائل کلان سیاسی و فرهنگی عمدتاً به نخبگان یا خواص محدود میشد امروز این فهم در بدنه جامعه نیز گسترش یافته است. مردم عادی نیز در مواجهه با رخدادهای سیاسی از سطحینگری و هیجانیبودن فاصله گرفتهاند و با درک عمیقتری نسبت به ابعاد مختلف مسائل واکنش نشان میدهند.
امروزه در میان اقشار مختلف جامعه نوعی حساسیت نسبت به توطئههای فرهنگی، جنگ روایتها، القائات رسانهای و عملیات روانی دشمنان بهچشم میخورد. مردم در تحلیل رفتار قدرتهای جهانی، تحریمها، دخالتهای خارجی و حتی روندهای پیچیده سیاست داخلی از موضعی فعالتر و آگاهانهتر برخوردار شدهاند. این تحول یکی از بزرگترین پشتوانههای نرمافزاری برای استمرار انقلاب اسلامی و پیشبرد اهداف تمدنی آن در شرایط سخت و بحرانی است.
در این فضا جامعه بهجای آنکه صرفاً با عواطف زودگذر و هیجانات مقطعی با مسائل برخورد کند، نگاهی راهبردی، تحلیلی و آیندهنگر پیدا کرده است. به همین دلیل است که بسیاری از اعتراضات خیابانی، اغتشاشات امنیتی، فشارهای اقتصادی و جنگهای رسانهای دشمن در برخورد با آگاهی مردم، خنثی یا کماثر شدهاند. بهعبارت دیگر قدرت شناختی جامعه امروز همچون سدی هوشمند جلوی فروپاشی اجتماعی را گرفته است.
این سطح از درک و بلوغ سیاسی نهتنها یک سرمایه اجتماعی بیبدیل بلکه پیروزی مهمی در میدان «جنگ نرم» و «نبرد شناختی» با دشمنان انقلاب اسلامی به شمار میآید.
جمعبندی
در تحلیل تجربه حکمرانی رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیتالله خامنهای (مدّظلّهالعالی) نباید به چارچوبهای معمول و شاخصهای متعارف علوم سیاسی بسنده کرد. مدل رهبری ایشان فراتر از یک الگوی کلاسیک حکمرانی است و بیشتر به «هدایت حکیمانه اجتماعی» شباهت دارد؛ هدایتگری که در آن عقلانیت، معنویت، واقعبینی، آیندهنگری و مردمباوری به شکلی درهمتنیده حضور دارند. این سبک رهبری تنها در پی اداره روزمره جامعه نبوده بلکه تلاشی مستمر برای رشد فکری، اخلاقی، هویتی و تمدنی مردم ایران را رقم زده است.
در پرتو این نگاه راهبردی ملت ایران نهتنها در عرصههای سیاست و اجتماع به بلوغ بالاتری رسیده بلکه در میدان اندیشه، هویتسازی و تمدنپردازی نیز مسیر پیشرفت را پیموده است. حضور گسترده نخبگان در عرصههای علمی، فرهنگی، جهادی و سیاسی، گسترش گفتمانهای انقلابی در نسل جوان و افزایش اعتماد به نفس ملی در برابر فشارهای جهانی همه و همه نشانههایی از این رشد همهجانبهاند.
واقعیت آن است که یکی از برجستهترین ثمرات سه دهه رهبری آیتالله خامنهای شکلگیری جامعهای تحلیلگر، بیدار، مقاوم و در مسیر تعالی است؛ جامعهای که از حالت «امت صرفاً تابع» عبور کرده و به «امت مؤثر و کنشگر» در سرنوشت خویش و حتی جهان اسلام تبدیل شده است.
این دگرگونی عمیق صرفاً یک موفقیت سیاسی نیست بلکه یک پیروزی تمدنی است؛ چرا که در جهان آشفته امروز بزرگترین سرمایه هر ملتی مردمی آگاه، با بصیرت، پرانگیزه و مسئولیتپذیر است و این دقیقاً همان دستاوردی است که از دل حکمرانی حکیمانه رهبر معظم انقلاب پدید آمده است.