بررسی مقوله «بینونت» توسط آیت الله فیاضی

به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، آیت الله غلامرضا فیاضی در مدرسه بهاره بررسی آموزه وحیانی بینونت که در مؤسسه معارف اهل بیت(ع) برگزار شد، با قرائت روایتی از امیرمؤمنان در خصوص مسئله بینونت گفت: اینکه تصور شود خداوند جای دیگر و ما جایی دیگر هستیم این محدودیت برای ذات خداوند است و این گونه بینونیت نفی شده است.
وی ادامه داد: ادعا شده تداخل وجودات محال است یعنی نمی شود در یک جا یک وجود باشد و در همان جا وجود دیگری. سؤال پیش می آید که روح من کجا است؟ آیا پشت سر من یا مانند یک عروسک گردان بالای من هست یا اینکه در همان بدن است؟ روح در همانجا که بدن هست قرار دارد اما روح بدن نیست. رابطه خدا با خلق مانند رابطه روح و بدن نیست و در روایات آمده اصلا شبیه ندارد اما می توان این مثال را برای تقریب به ذهن ارائه کرد و همچنین می توان از وجود نور در بلور نیز مثال زد که در تمام اجزای بلور نور وارد می شود اما جزئی از آن نیست.
در ادامه مشروح سخنان آیت الله فیاضی تقدیم می شود:
خداوند متعال اگر بائن از اشیاء نباشد یعنی هر جا که شیء وجود دارد خدا به عینه در آن وجود دارد؛ در مثال ورود نور به بلور نیز باید گفت که نور وجود خود را دارد و بلور نیز وجود خود را دارد البته به این مثال ها نیاز نیست زیرا سنخیت وجود خداوند با ما متفاوت است. سنخیت حرفی درست از فلاسفه است و هیچگاه به معنای چیزی که عزیزان مکتب تفکیک فهمیده اند نیست و همه جا حاضرم از این دفاع کنم. خداوند متعال وجود نامحدودی دارد که ظرف نامحدودی را پر کرده و هر موجودی که باشد در این ظرف بوده و از آن بیرون نیست.
سومین معنای بینونیت عدم مشابهت در صفات است یعنی خداوند در صفات شبیه ندارد؛ اگر قائل به نفی صفات بشویم و بگوییم که با صفات انسانی متفاوت است یعنی انسان عالم است و خداوند عالم است. در پاسخ باید گفت که اسماء و صفات معنایی مانند جنس در منطق دارند. ملاصدرا ادعا دارد که همه موجودات علم دارند و از نظر آیات و روایات این ادعا جای شبهه ندارد هر چند دلیل عقلی ملاصدرا چندان قوام ندارد. همه موجودات عالم هستند و ما از علم خود خبر داریم اما از سنخ علم خداوند خبر نداریم. خداوند عالم است البته نه مثل علم من بلکه علم الهی مناسب با خودش است و ما نمی توانیم سنخ علم وجود نامتناهی را بفهمیم. روایاتی که می فرماید که خداوند در صفات مشابه ندارد یعنی حیات، علم و قدرتی که خداوند دارد هیچ موجود دیگری ندارد همانطور که وجود خداوند را هیچ موجود دیگری ندارد.
ملاصدرا سخنی دارد که باید با طلا نوشت: می تواند یک وجود سبب شود معانی مختلف به وجود واحد موجود شوند بدون تعدد جهت؛ دو معنا یعنی معنای وجود و معنای خود آن شیء باهم جمع شود. این معانی به یک وجود موجود هستند. البته ابن سینا گفته که نمی شود یک موجود جامع معانی متعدد باشد که به نظر من نفهمیده است از این این رو همه صفات الهی را مرادف گرفته است. واقعیت خارجی واحد و بسیط است و همه صفات خدای متعال به نفس وجود او موجود هستند. بنده شدیدا به این معتقدم و مطابق با آیات و روایات است.
علامه طباطبایی در نهایه یک فصل آورده به نام «لایشارکه فی شیء» این همان «لیس کمثله شیء» است. بنای علامه طباطبایی این بوده که استناد به روایت و آیه نکند و روش فلسفی محض را دنبال کند و این سخن را عینا در تفسیر آیه «لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا» در المیزان آورده است. سنخیت یعنی خصوصیتی باید در علت باشد تا شیء موجود شود زیرا در غیر این صورت هر چیزی می تواند علت هر چیزی باشد. سنخیت یعنی اگر انسان جواب یک مسئله ریاضی را می دهد یعنی خصوصیت پاسخ به این سؤال در ذهن انسان وجود دارد دارد یعنی این جواب با ذهن انسان سنخیت دارد. سنخیتی که فلاسفه می گویند به معنای مشابهت نیست بلکه به این معنا است که در وجود علت خصوصیتی است که می تواند سبب پیدایش معلول شود.
در پایان این جلسه گفتوگویی پیرامون سنخیت و تفاوت نظر ملاصدرا با ابن سینا بین آیت الله فیاضی و حجت الاسلام برنجکار صورت گرفت.