مهندسی قرآنی امت مقاوم

به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، حجتالاسلام والمسلمین عبدالکریم بهجتپور، استاد تفسیر حوزه علمیه قم در نشست علمی «بررسی تبیینی آیات مقاومت و دفاع در قرآن» از سلسلهنشستهای «بازکاوی جنگ و صلح تحمیلی از منظر آموزههای قرآنی» که به همت خبرگزاری رسا برگزار شد، با تبیین سیر نزول قرآن، تأکید کرد: قرآن با طرحی مرحلهبهمرحله فرآیند مقاومسازی جامعه اسلامی را از دوران مکه تا مدینه سامان داده است، اسلام از همان آغاز بر تربیت رهبران بصیر و شجاع تمرکز داشته و هزینه مقاومت را هدفمند و مدیریتشده میداند، این مسیر الگوی قرآنی برای ساخت امت مقاوم است.
متن کامل سخنان حجتالاسلام والمسلمین عبدالکریم بهجتپور بدین شرح است:
بحثی که میخواهم خدمتتان ارائه دهم، درباره روش مقاومسازی یک جامعه مقاوم است و اینکه قرآن چگونه این فرآیند مقاومسازی را در مسیر نزول خود دنبال کرده است. این موضوع بسیار گسترده است اما آنچه اکنون به ذهنم میرسد، این است که بهتر است مسیر مشخصی را تعیین کنیم و چند کلیدواژه مهم را مطرح نماییم. انشاءالله در فرصتهای بعدی میتوانیم این بحث را به تفصیل بیان کنیم.
بدیهی است که پیامبر گرامی اسلام ما وقتی حرکت اجتماعی و دعوت اسلامی خود را آغاز کردند تنها بودند و در جامعهای زندگی میکردند که کاملاً بر پایه جهل و شرک بود؛ یعنی زیستگاهی جاهلانه و مشرکانه داشت. وقتی پیامبر(ص) وارد میدان شد و دلایل و برهانهای خود را ارائه داد، بخش قابل توجهی از مشرکین به کفار تبدیل شدند. به این معنا که دعوتها و دلایل پیامبر(ص) را نپذیرفتند و مفهوم «کفر» در اینجا انتزاع میشود از نادیده گرفتن دعوت پیامبر(ص)؛ یعنی نادیده گرفتن دعوت خدا، نادیده گرفتن معاد و امثال آن که همه اینها کفر است.
همانطور که در سوره بینه هم آمده کفار از مشرکین جدا میشوند؛«لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَالْمُشْرِكِينَ مُنْفَكِّينَ حَتَّى تَأْتِيَهُمُ الْبَيِّنَةُ» یعنی کافر بودن صرفاً به معنای مشرک بودن نیست و این دو مفهوم در قرآن به عنوان دو مفهوم جداگانه مطرح شدهاند. این موضوع باید مشخص شود که اسلام با کفر سرِ جنگ دارد یا با شرک و اینکه در هر مورد چه موضعی خواهد داشت. اگر این دو مفهوم از ابتدا به هم آمیخته شود فهم بسیاری از آیات قرآن دشوار خواهد شد.
ورود پیامبر(ص) به صحنه اجتماعی و آغاز دعوت پنهانی
خوب، پیامبر(ص) وارد جامعه شد خیمهاش را برپا کرد و به تدریج تعدادی از افراد را جذب نمود. پس از حدود ۳۹ سوره که بر ایشان نازل شد این جمعیت تبدیل به یک گروه مومن، متقی و فعال در اجتماع شد. قرآن از این مرحله به بعد از این گروه به عنوان «قوم مومن» و «قوم متقی» یاد میکند. سپس در حدود سوره ۵۴ (حجر) که نازل شده «فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ»، این گروه به جمعیتی مومن و کنشگر اجتماعی تبدیل میشود که همراه پیامبر(ص) فعالیت اجتماعی خود را آغاز میکنند.
تا این مرحله مؤمنان در ظاهر مخفی و پنهان بودند و اصراری بر اظهار ایمان و اسلام خود نداشتند. لازم است این نکته را عرض کنم که در کل دوره مکه حتی یک بار هم خطاب «یا ایها الذین آمنوا» که مخصوص جمعیت مومن است به کار نرفته است. به عبارت دیگر در آن زمان جمعیت مؤمن به عنوان جمعیت مومن به طور رسمی معرفی نشده بود.
اما در سوره حجر و قبل از آن، پیامبر(ص) به یک گروه محدود و پیشران میرسد. در سوره یوسف که پنجاه و سومین سوره نازل شده، خداوند میفرماید: «قل هذه سبیلی أدعو إلى الله على بصيرة أنا ومن اتبعنی»؛ یعنی پیامبر(ص) میگوید: این راه من است و من و پیروانم با بصیرت به سوی خدا دعوت میکنیم.
پیش از این آیه در سوره هود که پنجاه و دومین سوره است، خدا به پیامبر دستور میدهد: «فاستقم كما أمرت و من تاب معک» یعنی استقامت کن و کسانی که همراه تو توبه کردهاند با تو باشند. این نشان میدهد که یک گروه شکل گرفته است و خداوند به پیامبر(ص) دستور استقامت در برابر سختیها را میدهد.
من فقط میخواهم یک مرور کلی تا پایان رسالت پیامبر(ص) داشته باشم. پس یک گروه شکل میگیرد که وارد کنش اجتماعی میشود و مانند پیامبر(ص) دعوت به سوی خدا را ادامه میدهد. با آشکار شدن این حرکت درگیریها و تنشهای اجتماعی شکل میگیرد و موضوع مقاومت و توانسازی مؤمنان مطرح میشود.
بعد از این مرحله مسئله فرار به مدینه پیش میآید و در مدینه این گروه فرصت پیدا میکند که فعالیت خود را گسترش دهد. پیش از هجرت پیامبر(ص)، مصعب بن عمیر به مدینه آمد و دو سال قبل از پیامبر(ص) دعوت اسلامی را آغاز کرد. قبایل اوس و خزرج و همچنین برخی یهودیان به طور اجمالی همراهی کردند و سپس مسئله شکلدهی جامعه اسلامی آغاز شد.
وقتی قصد شکل دادن جامعه اسلامی میشود مولفههای اصلی آن به طور اجمالی در سوره بقره، اولین سورهای که در مدینه نازل شده مطرح میگردد. در این دوره حدود ۳۱ قاعده اجتماعی بیان میشود که بنیاد جامعه اسلامی را تشکیل میدهد. در سورههای بعدی این قواعد تکمیل، تقویت و تفصیل داده میشوند.
در این دوره چالشها نیز افزایش مییابد. افزون بر درگیری با مشرکین آماده شدن دشمنان نظامی همراه با یهودیان نیز به موضوعات جدی تبدیل میشود. بسیاری از آیات و گزارههای مربوط به درگیری با یهود مربوط به دوره مدینه است؛ در حالی که در مکه حتی گاهی نگاه مثبتی نسبت به اهل یهود دیده میشد.
نقطه آغاز جذب فردی و بنای جامعه نوین
جامعه در حالی پیش میرود که پر از احکام لازم برای اداره و تشکیل حکومت اسلامی است اما به همان نسبت با ریزشهایی هم مواجه میشود. در این فضا گروهی به نام منافقان شکل میگیرند؛ افرادی ضعیفالايمان که گاهی زیر پا خالی میکنند، اظهار خستگی و ضعف مینمایند و علاقهای به همراهی با دستورات سخت اسلام مانند جهاد ندارند.
در همراهی با قتال و جنگ آیاتی نازل شد که به مؤمنان هشدار میداد و میفرمود: «أراضیتم بالحیات الدنیا» یعنی آیا به زندگی دنیوی راضی شدهاید؟ در این میان برخی از اعراب که از رفتن به جهاد امتناع میکردند، مورد خطاب بودند که میگفتند «شقلتنا أموالنا وأهلونا» یعنی اموال و خانوادهمان ما را مشغول کردهاند.
با گذشت زمان جریان شرک در دوره اسلامی به پایان رسید؛ به طوری که در سوره توبه اعلام شد دیگر در منطقه پایگاه مشرکانهای وجود ندارد و یهودیان به اهل ذمه تبدیل شدند. در همین سوره توبه حتی به دنبال دشمنان خیالی اشاره میشود. بعد از این مرحله موضوع گسترش اسلام برای آینده مطرح شد، مسائلی مانند امامت، فقاهت و نگرانی از ارتداد جمعی که همه اینها در سورههای پایانی یعنی توبه و برائت بیان شده است.
این تقریباً مسیر نزول سورهها را نشان میدهد؛ در مکه ۸۶ سوره نازل شده و در مدینه ۲۸ سوره. همه اتفاقات در قرآن متناسب با شرایط مسلمانان در آن زمان بود.
در این میان نکته مهمی که باید به آن توجه کرد نحوه برخورد با آیات و حروف الف لام است. باید دقت کرد که این حروف در برخی موارد، حکم و اقتضای توسعه و تخصیص دارند و نباید هر کدام را به طور عام توسعه داد، مگر اینکه دلیلی برای این توسعه وجود داشته باشد.
در این تصویر کلی که عرض کردم آیهای از سوره فتح که نزدیک به پایان رسالت نازل شده به خوبی این موضوع را نشان میدهد. در این آیه مسلمانان به عنوان افراد شدادی معرفی میشوند همچنین مثالهایی از انجیل آورده شده است که رشد و گسترش تدریجی یک زراعت را تشبیه میکند؛ زراعتی که از دو برگ شروع میشود و به مرور رشد میکند و دیده میشود.
نزول تدریجی قرآن و شکلگیری هسته مؤمنان نخستین
این دوره را میتوان به کمال دوره دوم مکه نسبت داد؛ دورهای که در همه ابعاد، رشد و استحکام شکل گرفته است. در نهایت بر اساس وحی و رهنمودهای نبوی جامعهای مستقل شکل میگیرد. این هندسهای است که از ۲۳ سال رسالت پیامبر(ص) میتوان برداشت کرد؛ روندی که قرآن آن را هدایت و مدیریت کرده است.
اگر بخواهیم بحث مقاومت را در این فرآیند بررسی کنیم، نکته نخست این است که اسلام به هیچ وجه اجازه نمیدهد هزینه مقاومت بیهدف صرف شود. یعنی اگر شما چند نفر را گرد آوردید نباید بدون شناخت و اطمینان آنها را به جهاد یا مقاومت بفرستید. ابتدا باید شخص اول که قرار است مقاوم باشد خود را آماده کند و توانمند شود.
رهبران باید قویترین افراد میدان در دوره تأسیس جامعه باشند. اولین کسانی که وارد میدان میشوند، باید شجاع، مقاوم و توانمند باشند؛ افرادی که مانند انبیای بزرگ همچون نوح به خدا توکل کنند و در برابر دشمنان تسلیم نشوند. اسلام از همان ابتدای سیر نزول سرمایهگذاری اصلی خود را بر روی رهبری مقاوم و شجاع انجام داده است؛ رهبری که سینهاش مانند کوه در برابر جریان دشمن مقاوم باشد و هیچگونه نرمش و مماشاتی از خود نشان ندهد.
اگر بخواهم به آیات اشاره کنم واقعاً وقت زیادی لازم است؛ اما به طور مثال در اوایل قرآن، خداوند به پیامبر(ص) میفرماید که در برابر کسانی که تلاش میکنند او را از بندگی خدا دور کنند مقاوم بماند (آیه سجده). در سوره قلم که دومین سوره نازل شده به پیامبر توصیه میشود که در برابر جریان تکذیب نرمش نشان ندهد و مقاومت کند« فَلَا تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ» چرا که دشمنان میخواهند او را با لطافت و مدارا به عقب برانند.
ظهور گروهی متقی و مؤمن در سایه تربیت قرآنی
این مقاومت و ایستادگی در سوره کافرون نیز با تعابیر قوی و تند به وضوح دیده میشود. رهبر باید بدون هیچ مماشاتی قاطعانه بایستد. اگر مجموعه سورههای اول قرآن (۵۴ سوره اول) را بررسی کنیم، تمرکز اصلی آن بر پیامبر(ص) و مواجهه او با جریان معاند است؛ جایی که دستورات مختلفی درباره اطاعت، تسبیح، واگذاری کار به خدا و مراقبت از مردم داده شده است. در این آیات چهرهای مقاوم از پیامبر(ص) به تصویر کشیده شده که هزینه دادن مردم را تحمل نمیکند.
این رویه در تاریخ نیز مشاهده شده است؛ مثلاً برخی از ائمه اطهار به دلیل نبود ظرفیت اجتماعی کافی وارد قیام نمیشدند و میگفتند حتی اگر تعداد کمی که حق را میشناسند نیز نابود شوند نباید قیام کرد. یعنی ابتدا باید ظرفیت اجتماعی شکل بگیرد.
با اجازه شما به صورت تیتر وار چند محور مهم از سورههای مکه را ذکر میکنم و اگر فرصت باشد به محورهای مدینه هم اشاره خواهم کرد.
اول اینکه در مرحله نخست مردم هزینه دینداری را ندادند؛ فشارها عمدتاً متوجه رهبر و پیامبر اکرم بود. دوم اینکه در این دوره مسلمانان به طور معنوی و اعتقادی تقویت شدند و در خفا بدون آنکه مشرکان متوجه شوند، تبدیل به گروهی منسجم و متشکل شدند. حدود ۲۶ صفت برای مؤمنان در ۵۴ سوره اول بیان شده است؛ صفاتی مانند محسن، عابد، مخلص و ... . این صفات متعلق به همین دوره هستند.
آموزشها و آموزههای دینی در این دوران در خدمت تربیت این جمعیت بود؛ جمعیتی که هنوز نباید علنی میشد بلکه باید تربیت میشد. کاری که امام باقر و امام صادق علیهالسلام بعد از حادثه کربلا انجام دادند نیز در همین راستا بود؛ یعنی ایجاد فرهنگی قرآنی و اعتقادی بسیار مستحکم که به ویژگی و صفت مؤمنان تبدیل شود.
در این دوره، حدود 25 صفت خاص به این گروه اختصاص یافته است. زمانی که پیامبر(ص) دستور میگیرد که این گروه را به صورت علنی معرفی کند و جایگاه اجتماعی مشخصی به آنها بدهد، وضعیت جامعه دوقطبی میشود. پیامبر(ص) باید این وضعیت اجتماعی را بشکند و مسلمانان را رسماً معرفی نماید تا آنها بتوانند بهعنوان کنشگران اجتماعی وارد عرصه شوند و در این زد و خورد اجتماعی باقی بمانند و از بین نروند.
تبدیل مؤمنان نخستین به جامعهای فعال و مسئول در اجتماع
قرآن در این مرحله دو کار بزرگ انجام داد: اول جریان شرک را نه به عنوان یک جریان دفاعی بلکه به عنوان یک جریان تهاجمی مورد خطاب قرار داد. مثلاً در سوره انعام که اولین سوره دوره دوم مکه (از سوره ۵۵ به بعد) است، ۲۹ بار خداوند به پیامبر دستور میدهد که به کفار بگوید «قل» و وضعیت و باورهایشان را استنطاق کند. این استنطاق شامل بررسی همه محورهای اعتقادی و رفتاری آنها بود و به شکل بمبارانی پی در پی به آنها حمله شد.
این برخورد با بینشهای تاریک حاکم بر مکه، بسیار دقیق و حکیمانه طراحی شده بود. قبل از این مرحله در برابر شبهات و دفاعهای آنها قرآن هم دفاع میکرد، اما از اینجا به بعد وارد فاز تهاجمی و استنطاق جدی شد که هدف آن شکستن گفتمان شرک و کفر بود تا مومنان بتوانند مانند پیادهنظام وارد میدان شوند.
بیشترین بخش از ۳۲ سورهای که در دوره دوم مکه نازل شد مربوط به همین موضوع بود. خداوند در سوره حجر میفرماید: «إنا کفیناک المستهزئین» یعنی ما کفار و مشرکینی که پیامبر(ص) را مسخره میکردند را با این هجمههای پیدرپی شکست دادیم.
وقتی این مرحله به نتیجه رسید بخش عمدهای از سورههای پایانی قرآن نازل شد؛ از سوره انبیاء (۷۳) تا سوره مطففین (۸۶). در این سورهها خداوند به مسلمانان امید میدهد که پیروزی نهایی از آنِ آنها خواهد بود. خداوند وعده فتح و نجات را در دنیا و آخرت میدهد و آنها را به داشتن امید و اعتماد به آینده تشویق میکند.
همچنین قرآن در این دوره آسیبها و فشارهای احتمالی را برای مسلمانان مدیریت میکند؛ مثلاً موضوع هجرت و مشکلات آن را مطرح میسازد زیرا هجرت به معنای ترک خانه و زندگی بود که فشار زیادی به مؤمنان وارد میکرد.
در مجموع خداوند به صورت هوشمندانه و هدفمند تلاش میکند جبهه مومنان را در برابر گفتمان حاکم شرک تقویت کند و مدیریت نماید.
در این زمینه توصیههای مهمی هم وجود دارد؛ مثلاً حفظ جان مؤمنان در شرایط تقیه مطرح میشود آیات «إلا من أُكره وقلبه مطمئن بالإیمان» به این موضوع اشاره دارد. یعنی اگر کسی تحت فشار است و مجبور به کاری میشود ولی دلش آرام و مطمئن به ایمان است این حالت قابل قبول است.
در نهایت قرآن میگوید مؤمنانی که میگویند «ربنا الله» باید استقامت کنند و در برابر فشارها پایدار بمانند.
شناخت قرآنی از گروه مؤمن؛ از فرد ایمانآور تا قوم متقی
در نهایت این مؤمنان به مرحلهای میرسند که دیگر ترسی ندارند و غمی بر آنها غلبه نمیکند؛ جامعهای که بگوید «ربّنا الله» و پای آن بایستد و هزینههایش را بپردازد، ترس و اندوه از آن برداشته شده است. همانطور که در قرآن آمده: «الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا فلا خوف علیهم ولا هم یحزنون». همچنین در دعای روز سهشنبه داریم «واجعلنی من أولیائك فإن أولیائك لا خوف علیهم و هم یحزنون.»
یکی از موضوعاتی که در سورههای پایانی قرآن بارها به آن اشاره شده توصیه به هجرت است. وقتی فشارها به حدی رسید که تحمل آن برای مؤمنان ممکن نبود هجرت مطرح شد. اگرچه هجرت ظاهراً به معنای کنار کشیدن است اما خداوند به مؤمنان وعده پیروزی قطعی میدهد.
همچنین مسئله بسیار مهمی که در این دوره شکل گرفت، پیدایش نفاق بود؛ نه در آغاز بلکه از اینجا به بعد، به خصوص در سوره عنکبوت که خداوند میفرماید: «وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ». هجرت برای برخی به معنای قطع کامل ارتباط با خانه، زندگی و خانواده بود.
در این میان خداوند مؤمنان را به آرامش خاطر دعوت میکند و میفرماید نگران روزی خود نباشید چرا که خداوند روزیرسان است. مثلاً به پرندگان و حیوانات اشاره میکند که روزی خود را ذخیره نمیکنند اما روزیشان فراهم میشود؛ پس جای نگرانی نیست.
این جریان هوشمندانه به منظور تقویت استقامت در انجام دستورات الهی شکل گرفته است. همچنین در این مرحله مسئله خشیت (ترس از خدا) مجدداً مورد توجه قرار میگیرد چرا که درک ابهت خداوند برای پذیرش دستورات سخت ضروری است.
در پایان خداوند در سوره عنکبوت میفرماید: «وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ»؛ یعنی کسانی که در راه خدا جهاد کنند راههای هدایت را به آنان نشان میدهد و خدا با نیکوکاران است. در اینجا جهاد بیشتر معنای فرهنگی و علمی دارد تا نظامی.
بر این اساس ما یک جبهه مقاوم یک جمعیت مقاوم از مسلمانان داریم که وارد مدینه میشوند.
سوره حجر و فرمان علنیسازی دعوت الهی
اگر وقت اجازه دهد نکات بیشتری دارم که به مرور ارائه خواهم کرد؛ اما جمعبندی سخن من این است: اول باید یک رهبر مقاوم داشته باشیم، دوم یک جمعیت مقاوم که در همهجا حضور داشته باشد و مقاوم بماند و سوم با این دو جامعه مقاوم شکل میگیرد. جامعه مقاوم، الزاماً جامعه مومن صرف نیست بلکه جامعهای است که در برابر فشارها و تهدیدات ایستادگی میکند.
جامعه متقی جامعهای است که بر سر مسیر الهی خود باقی میماند و بنیان جامعه را تشکیل میدهد. هرچند مؤمنان زیادند اما آنچه اهمیت دارد متقی بودن است؛ زیرا قرآن میفرماید «ذَلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ» و شش ویژگی برای متقین بیان میکند. در جامعه آن روز مدینه سه دسته وجود داشتند: مؤمنان متقی، کفار و منافقان، که جامعه را متقیان شکل میدادند.
اگر کسی متقی نباشد یعنی قدرت روحی و توانایی کنترل خود را نداشته باشد حتی اگر مؤمن باشد زمینه لغزش برایش فراهم میشود. در سوره بقره قرآن سه مثال زده است: اول فرد بسیار مؤمن، دوم خانواده کامل مثل آدم و حوا که نتوانستند میثاق بندگی و پذیرش دستورات جدید را حفظ کنند و سوم جامعهای مانند بنیاسرائیل که بر جهان برتری داشتند اما به دلیل بیتقوایی دچار انحراف شدند.
بنیاسرائیل که به فضیلت رسیده بودند شروع به نافرمانی کردند؛ حتی درباره جزئیاتی مانند رنگ یا سن گاو دستوراتی داشتند و رفتارشان تمسخرآمیز بود. آنها حتی دستور میدادند که وارد در خاصی شوند و قولهایی که داده بودند را زیر پا میگذاشتند و خون یکدیگر را میریختند. این داستان در حدود صد آیه آمده که میثاقشکنیهای این جامعه برتر را بیان میکند و به غضب الهی منجر شد و سقوط کردند.
پس آنچه جامعه دینی را حفظ میکند تقواست. برای اینکه مؤمنان بتوانند تا انتهای مسیر همراه دستورات الهی باشند چه در جامعهسازی و چه در حکومت اسلامی باید ظرفیت تقوایی در آنها رشد کند. همین سوره بقره که به تقوا تأکید دارد نگرانی از شکستن میثاقها را بیان میکند.
به همین دلیل، خداوند میفرماید: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ» تا تقوا در آنان شکل بگیرد. همچنین درباره روزه میفرماید: «كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» یعنی دستوراتی که میدهد به منظور رشد در مرز تقوا است.
امتسازی فعال؛ پیامبر(ص) و آغاز کنش اجتماعی همراه با یاران
اگر این رشد در تقوا نباشد، جامعهسازی امکانپذیر نیست. سپس در ۲۸ سوره بعد به موضوع ظرفیت و احتمال ریزش مؤمنان پرداخته شده است؛ نخستین توصیه این است که سادهانگاری نکنند؛ همانطور که حضرت آدم با فریب خوردن از درخت ممنوعه، سقوط کرد.
در سوره اعراف نیز به لبخند ظاهری و دینداری نمایشی یهودیان اشاره شده که مردم را فریب میدادند؛ این موضوع در حدود ۱۰ تا ۱۲ آیه مورد تأکید قرار گرفته است.
یکی از هشدارهای مهم قرآن به مسلمانان این است که مراقب باشند فریب نخورند چرا که برخی افراد ظاهراً مؤمنند اما از رسیدن خیر به دیگران ناراحت میشوند و به دنبال ایجاد تفرقهاند. قرآن به ما میگوید این افراد را بشناسیم و سادهلوح نباشیم.
یکی از مسائل بسیار مهم در تربیت جامعه مقاوم این است که باید مردم را از سادهانگاری دور کنیم. اگر نتوانیم این کار را انجام دهیم قرآن برایشان فقط شعاری میشود که به راحتی فریب میخورند. اگر نتوانیم آنها را از این سادگی نجات دهیم ممکن است با عبارات ظاهراً دینی و انقلابی به سمت انحرافات بروند؛ مانند کسانی که به جای امام حسین (ع) قاتل او را به عنوان الگو بگیرند.
اگر مردم از سادگی بیرون نیایند ممکن است امام علی (ع) را به یزید بن معاویه تبدیل کنند؛ یعنی ارزشهای حقیقی دینی و انقلابی به انحراف کشیده شود. اینها چالشهایی است که باید به آنها پرداخت.
من معتقدم که در سورههای مدینه یک عرصه بسیار گسترده و مهندسیشده برای ترویج، توضیح و رشد جامعه شکل گرفته است که باید این آموزهها را به دقت استخراج کنیم و پیرامون آنها بحث و تأمل کنیم.