۱۲ مهر ۱۴۰۴ - ۱۳:۵۶
کد خبر: ۷۹۳۲۵۰

جنایت هولناک در باغ فیض؛ امام جماعت در حال اقامه نماز به قتل رسید/افشای انگیزه‌ عجیب ضارب

جنایت هولناک در باغ فیض؛ امام جماعت در حال اقامه نماز به قتل رسید/افشای انگیزه‌ عجیب ضارب
حجت الاسلام حیدری امام جماعت یکی از مساجد مرادآباد به دست فردی ناشناس مورد حمله قرار گرفت و دار فانی را وداع گفت.

به گزارش خبرنگار سرویس حوزه و روحانیت خبرگزاری رسا، حجت الاسلام ولی الله حیدری امام جماعت یکی از مساجد مرادآباد به دست فردی ناشناس و فریب خورده در محراب عبادت و بین نماز ظهر و عصر مورد ضرب و جرح قرار گرفته و دار فانی را وداع گفت.

مراسم تشییع آن مرحوم روز یکشنبه ۱۴۰۴/۰۷/۱۳ ساعت ۱۱ صبح درب منزل ایشان واقع در انتهای اشرفی اصفهانی بلوار سیمون بولیوار خیابان مراد آباد مجتمع سپیدار دادگستری به سوی آرامستان بهشت فاطمه مراد آباد برگزار خواهد شد.

همچنین مجلس بزرگداشت آن شهید در همان روز از ساعت ۱۵ الی ۱۷ در مسجد باب الحوائج (ع) واقع در انتهای اشرفی اصفهانی بلوار سیمون بولیوار خیابان اقبالپور برگزار می گردد.

حجت الاسلام والمسلمین ولی الله حیدری به شهادت رسید

گفتنی است، ظهر پنجشنبه گذشته نمازگزاران در مسجد بقیة‌الله محله باغ فیض تهران برای اقامه نماز آماده می شدند که ناگهان مرد جوانی با دو چاقو در دست از میان جمعیت خود را به امام جماعت موقت مسجد رساند و وی را مجروح کرد.

حاضران که در ثانیه های نخست از دیدن این صحنه شوکه شده بودند، جلو رفته و ضارب را دستگیر کردند. آنها بلافاصله با اورژانس و پلیس تماس گرفتند و لحظاتی بعد امدادگران وارد مسجد شدند.

با انتقال امام جماعت ۶۵ ساله مسجد به بیمارستان، مرگ وی تأیید و موضوع این جنایت به بازپرس کشیک قتل پایتخت و تیم بررسی صحنه اعلام شد. با حضور تیم تحقیق در محل، متهم که حالت عادی نداشت به بیمارستان منتقل شد. 

خوردن ۱۰۰ قرص برای خودکشی

ضارب ۴۳ ساله که به نظر می رسید هشیاری کاملی ندارد، بعد از انتقال به بیمارستان و بهبودی نسبی، با معرفی خودش به عنوان دکتر داروساز، انگیزه‌اش را از این جنایت بیکاری و مشکلات مالی بیان کرد.

چرا دست به این جنایت زدی؟ به خاطر اینکه آرزوهایم سرکوب شده است و کلی حسرت در زندگی‌ام دارم. تا سه سال قبل کار می‌کردم و برای خودم کسی بودم، اما به خاطر یک‌سری مشکلات از کار اخراجم کردند و من هم کینه به دل گرفتم.

بعد از آن دیگر کار نکردی؟ می‌خواستم کار کنم اما کار نبود و مشکلات اقتصادی روز به روز بیشتر می‌شد.

مقتول را می‌شناختی؟ نه. اولین‌بار بود او را می‌دیدم.

پس چرا او را کشتی؟ از نظر روحی به هم ریخته بودم. مدام با خودم می‌گفتم این همه سال درس خواندم، با این همه هوش و ذکاوت سه سال است که بیکارم. همین مسأله باعث شد مشکل اعصاب و روان پیدا کنم و به فکر انتقام‌گیری از افراد باشم. برایم هم فرقی نمی‌کرد چه کسی باشد. روز حادثه ۱۰۰ عدد قرص خوردم تا بعد از جنایت خودم هم بمیرم اما زنده ماندم.

ازدواج کرده‌ای؟ نه. مجردم.

ارسال نظرات