تربیت نیروی انسانی، مهمترین عامل تولید و تحول علوم انسانی است

به گزارش سرویس سیاسی خبرگزاری رسا در پیام حضرت آیتالله خامنهای به همایش بینالمللی یکصدمین سالگشت بازتأسیس حوزهی علمیهی قم، یکی از ابعاد حوزه را «مرکز مشارکت در تولید و تبیین نظامات اجتماعی» عنوان کردهاند. در این پیام آمده است: «در کنار حوزه، دانشگاه کشور نیز در این زمینه، دارای توان و تکلیف است؛ این میتواند یکی از موارد همکاری حوزه و دانشگاه باشد. کار بزرگ دانشگاه آن است که در علوم انسانیِ مرتبط با نظامات حاکمیّتی و مردمی، به کمک نگاه محقّقانه و نقّاد، درست و نادرست نظرات رایج دانش جهان را مشخّص کند و با همکاری حوزه، محتوای اندیشهی دینی را در قالبهای متناسب ارائه کند.» ۱۴۰۴/۰۲/۱۷
رسانه KHAMENEI.IR در سلسله مطالب پرونده «حوزه پیشرو و سرآمد»، در گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین محمود رجبی، عضو شورای عالی حوزه و رئیس مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره)، ابعاد مختلف چگونگی نقشآفرینی حوزه علمیه در تولید علوم انسانی اسلامی را بررسی کرده است.
سؤال: حوزه پیشرو و سرآمد چگونه محقق میشود؟ به عبارت دیگر ضرورت بهروز شدن برای این حوزه قوی و عریق که بیش از ۱۲ قرن تاریخچه دارد و از بازتأسیس حوزه علمیه قم یک سده میگذرد، چیست و چگونه باید تحوّل در حوزه علمیه رقم بخورد؟
امام خمینی رحمهالله حتی پیش از دوران مرجعیت تامه، سردمدار تحوّل، سرآمدی و پیشرو بودن در حوزه بودند. همچنین، رهبر انقلاب اسلامی نیز نقش بسزایی در این زمینه داشته و رهنمودها و راهنماییهای بسیار ارزشمند و راهگشایی ارائه فرمودهاند. در زمینه ضرورت به روز شدن، پیشرو شدن و سرآمدی حوزه علمیه باید گفت، تحوّلات معرفتی، فرهنگی و عینی عمیق وگستردهای در سطوح نخبگانی و عمومی جامعه رخ داده است و حوزه بهعنوان متولی تبیین معارف دینی و فرهنگ اسلام و پاسخگویی به شبهات و نیازهای نوپدید، باید با این تحوّلات همگام شود. در غیر این صورت، مسائل و معضلات فکری و فرهنگی جامعه بدون پاسخ خواهند ماند و حوزه به حاشیه رانده خواهد شد یا پاسخهایی با روایتهای نادرست از اسلام ارائه خواهد شد. و در هر دو صورت جامعه و نظام از مسیر تعالی و سعادت و حاکمیت ارزشها و آرمانهای اسلام و انقلاب منحرف و به انحطاط و سقوط سوق داده خواهد شد. بنابراین، تحوّل معرفتی و فرهنگی جامعه ایجاب میکند که حوزه نیز تحوّلاتی متناسب را تجربه کند تا بتواند در این عرصه کارآمد و روزآمد باشد.
اما سرآمد و پیشرو بودن حوزه در عرصه علوم انسانی در گرو امور زیر است:
۱. تغییر رویکرد حوزه
اسلام در جامعیت و جاودانگی خویش هدایتکننده انسان به سعادت دنیوی و اخروی از طریق تعلیم، تربیت و حکمرانی است. حوزه بهعنوان متولی امر دین وظیفه سنگین و گستردهای به دوش دارد. لذا بایستی حوزه، رویکرد خود را معطوف به هر سه حوزه تعلیم، تربیت و حکمرانی کند تا بتواند آن رسالت عظیم اسلام را به درستی در جامعه محقق سازد. تغییر رویکرد حوزه الزاماتی در پی خواهد داشت:
الف) در نظر گرفتن نیازهای جامعه و نظام
در سیره معصومین علیهمالسلام به وضوح میبینیم کنشهای ایشان همواره معطوف به زمان و در راستای تحقق اهداف اسلام ناب است. این مطلب به وضوح و مکرراً از سوی رهبر معظم انقلاب تذکر داده شده است. پیش از آن هم علامه طباطبایی قدسسره، امام عظیمالشأن رحمهالله و شاگردان خلف ایشان همچون علامه مطهری و علامه مصباح به این مطلب پرداخته و نیز به آن تذکر میدادند. به همین دلیل حوزه هم باید پاسخ نیازهای جامعه بخصوص نیازهای فکری، معنوی و تربیتی آن را از منابع اسلام استخراج و به بهترین نحو آن را عرضه کند، از سوی دیگر به اقتضای پشتیبان بودن حوزه برای نظام اسلامی، نیازهای نظام خصوصاً در عرصههای مختلف حکمرانی را نیز باید با استفاده از روش جواهری و منابع اصیل اسلامی پاسخگو باشد.
ب) آیندهنگری و جلوتر از زمان و زمانه خویش بودن
در زمانهای که تحوّلات بسیار سریع رخ میدهد، توجه و پیشبینی آینده و به تبع آن آمادگی برای آن از ضروریات حوزه علمیه است. علیالخصوص که منابع روایی ما به حسب اتصالشان به وحی و علم لایزال الهی سنتهای متعدد اجتماعی را ذکر کردهاند که با استفاده از آنها این امکان برای حوزه بهتر از هر نهادی دیگر فراهم است که آیندهنگری داشته باشد و خود را برای مواجهه با مسائلی که در آینده پیش خواهد آمد، آماده کند.
ج) مسئلهمحوری و ارتقای روشی
مسئلهمحوری و ارتقای روشهای استنباط علوم انسانی از منابع وحیانی حوزه را در پاسخگویی متقن و کارآمد یاری میرساند. به علاوه که مسئلهمحوری از هدر رفتن سرمایههای انسانی جلوگیری میکند و پیوند مستقیم تحقیقات با نیازهای نظام و جامعه را تأمین میکند.
د) بهگزینی در روشها و دستاوردهای علوم انسانی روز
همانطور که رهبر انقلاب اسلامی در بیانیه اشاره داشتهاند حوزه میتواند و باید با کمک دانشگاهها از خوب و بد علوم انسانی روز چه در روشها و چه در دستاوردها استفاده کند. این مهم برچسبهای دروغین تکفیریای که به چهره مبارک اسلام ناب زده شده است را برطرف میکند و مقدمات گفتگوی با ادیان و صاحبان افکار در سراسر جهان را فراهم میسازد. به علاوه باعث میشود از تکرار تجاربی که دیگران انجام دادهاند و هدر رفت وقت جلوگیری شود. البته باید توجه داشت که آن روشها و دستاوردهایی که مبتنی بر نظامهای اندیشهای سکولار یا الحادی است، چونان سمی است که میتواند فکر و اندیشه را آلوده و فاسد سازد و باید از آن اجتناب کرد.
ه) جامعنگری و اولویتبندی
یکی از ویژگیهایی که متفکران انقلاب اسلامی و در رأس آنها علامه طباطبایی رحمهالله، امام خمینی رحمهالله و دستپروردگان ایشان داشتهاند جامعنگری و رعایت اولویتها است. حوزه باید از نگاه تکبعدی به مسائل پرهیز کند و با نگاهی جامع، مسائل علوم انسانی روز را پاسخ دهد. یکی از مشکلات رایج در مسائل فکری این است که فقط از یک جهت به مسئله نگاه میشود و از ابعاد مختلف آن غفلت میشود. وقتی نگاه جامع محقق شود، اولویتها هم بهتر روشن خواهد شد و «اصلی – فرعی کردن مسائل» که از تأکیدات مکرر رهبر معظم انقلاب است نیز محقق خواهد شد.
۲. اهتمام ویژه به بازسازی علوم انسانی
با شکلگیری نظام جمهوری اسلامی و نقش الگویی آن در جوامع اسلامی و فراتر از آن، نیازهای ملّی، فراملّی و بینالمللی مطرح میشود. از این نظام که بر اساس انقلاب دینی شکل گرفته، انتظار میرود که راه و نقشه راه را به جوامع اسلامی و بشری ارائه دهد. به دلیل الگو بودن جمهوری اسلامی، دشمنان بسیاری وجود دارند که تهاجمات خود را به اسلام و فرهنگ دینی افزایش دادهاند. از آغاز انقلاب اسلامی، یکی از محورهای اصلی دشمنان، تحریف نظریه ولایت فقیه و ارزشها و آرمانهای انقلاب بوده است. در سالهای اول انقلاب، گروههای چپ متمایل به مارکسیسم فعال بودند و با برنامهریزی دقیق، آرمانها، ارزشها و آموزههای دینی را تحریف میکردند. سؤالات دانشآموزان و دانشجویان نشان میداد که ذهن آنها آغشته به این شبهات است. این وضعیت که تاکنون هم با شیوههای گوناگون به ویژه از سوی استکبار جهانی ادامه دارد، ایجاب میکند که حوزه برای پاسخگویی به این شبهات و تبیین درست آموزههای دینی بهویژه ولایت فقیه بهعنوان یکی از آموزههای آن، آماده باشد.
سؤال: رهبر انقلاب اسلامی در طول سالهای متمادی بارها بر اسلامیسازی علوم انسانی تأکید داشتهاند، در پیام اخیر رهبر انقلاب اسلامی به حوزههای علمیه، ایشان یکبار دیگر به ضرورت علوم انسانی اسلامی اشاره کردند. به نظر شما، نقش حوزه علمیه در تولید علوم انسانی اسلامی چیست؟
راز تأکیدات امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) و رهبر معظم انقلاب (مدظله العالی) بر تولید علوم انسانی اسلامی، هویتسازی و تمدنسازی علوم انسانی است. دشمنان ما هم از این دریچه، درصددند هویت و فرهنگ غربی را که بنیان و محتوای تمدن غربی را تشکیل میدهد، بر جوامع دیگر از جمله جامعه ما حاکم سازند. به همین دلیل در عرصه جهانی نیز میبینیم که دشمنان ما بیشترین سرمایهگذاری را در این حوزه انجام دادهاند. اگرچه نمود بیرونی علوم انسانی چندان دیده نمیشود و ما بیشتر پیشرفتهای تسلیحاتی و نظامی را در جهان مشاهده میکنیم، اما آمارها نشان میدهد که دشمنان ما سرمایهگذاری عظیمی در این عرصه کردهاند، در حالی که جهان اسلام در این زمینه از منظر اسلامی و با نگاه استقلالی و فعال، نه تنها در کشور ما، بلکه در سایر کشورهای اسلامی نیز کار چندانی در این زمینه انجام ندادهاند. این در حالی است که به فرموده امام، این رسالت اصلی حوزه است. بنابراین، به دلیل موقعیت خاص کشورمان، سرمایهگذاری دشمنان در این حوزه، و رسالت اصلی حوزه، باید به تولید علوم انسانی بهعنوان یک اصل راهبردی و کار ویژهای مهم نگاه کنیم. در این صورت است که حوزه میتواند گامهای لازم در این عرصه را بردارد و اقدامات لازم را انجام دهد.
ما یک سطح نخبگانی داریم. در این سطح، بهویژه در فضای دانشگاهی، با مجموعهای از علوم انسانی مواجه هستیم. این علوم، از یک سو علاوه بر هویتساز و تمدنساز بودن، جهتدهنده به سایر علوم نیز هستند و نقش بسیار مهمی ایفا میکنند. از سوی دیگر بر بنیانهای سکولار و احیاناً الحادی استوارند. بنابراین تحوّل در آنها ضرورت دارد و این تحوّل باید بر اساس مبانی و منابع عقلی و نقلی اسلامی رخ دهد. اجازه دهید اشارهای به تاریخچه این مسئله هم داشته باشیم. یاد و خاطره امام خمینی رحمهالله گرامی باد. پس از تعطیلی دانشگاهها در جریان انقلاب فرهنگی، امام رحمهالله با سخنرانی خود، دستور بازگشایی دانشگاهها را صادر کردند. ولی تأکید کردند که علوم انسانی مورد نیاز دانشگاهها باید از حوزههای علمیه تأمین شود، زیرا این کار نیازمند تخصص است و تخصص آن در حوزهها وجود دارد. امام با آن نگاه تیزبین و آیندهنگر خود، میدانستند که این علوم چه نقشی در فضای نخبگانی ما دارد و بر همین اساس تأکید کردند که حوزه باید پاسخگو باشد.
در آن مقطع، حوزه با علوم رایج خود نمیتوانست پاسخگو باشد، زیرا نیازمند همکاری حوزه و دانشگاه و تربیت افرادی بود که به مسائل و نظریات مطرح در این علوم اشراف داشته باشند و با شناخت کامل آنها، دیدگاه اسلام را ارائه کنند. به نظر من، یکی از تحوّلاتی که در حوزه ضروری بوده و هنوز هم نیازمند فعالیت روزآمد است، پرداختن به همین علوم انسانی است. ما باید این علوم را بازسازی و علوم انسانی اسلامی را تولید کنیم تا در دانشگاههای ما بر اساس مبانی اسلام این علوم ارائه شود. این یک خلأ جدی است. خدا رحمت کند علامه مصباح رحمهالله را که در همان مقطع، وقتی «ستاد انقلاب فرهنگی» از «جامعه مدرسین» خواست تا در این عرصه دانشگاهها را کمک کنند، «جامعه مدرسین» ایشان را مأمور این کار کردند و علامه مصباح نیز برنامهریزیهای لازم را انجام دادند و «دفتر همکاری حوزه و دانشگاه» را تأسیس کردند که ریاست علمی و اجرایی آن بر عهده ایشان بود و حدود ۱۲۰ نفر از اساتید دانشگاه از رشتههای مختلف و ۱۵ نفر از اساتید حوزه در آن مشغول به فعالیت شدند. متأسفانه در آن مقطع کارشکنیهایی حتی از درون ستاد انقلاب فرهنگی صورت گرفت و کار آنگونه که باید پیش نرفت. اما علامه مصباح کار را رها نکردند و تلاش برای تحقق رهنمود امام رحمهالله را به صورتی دیگر ادامه دادند و با طراحی و اجرای دورههای آموزشی علوم انسانی در حوزه به تربیت نیروی انسانی مورد نیاز برای این هدف پرداختند.
بحمدالله حوزههای علمیه اکنون از حجم قابل توجه از اساتید و محققان حوزوی کارآمد و روزآمد در علوم انسانی برخوردار است که ظرفیت بسیار خوبی برای تحقق این رهنمود ارزشمند رهبر معظم انقلاب هستند. برای تحقق این هدف، باید علوم انسانی موجود بر اساس مبانی اسلامی تدوین شوند. لکن ما هنوز به مرحلهای نرسیدهایم که علوم انسانی رایج در دانشگاهها را بر اساس مبانی اسلامی تدوین و بازسازی کنیم. البته باید از تجارب بشری و مسائل عقلی و عقلانی بهره ببریم، اما منابع وحیانی نیز باید در این زمینه به کار گرفته شوند. ما هنوز در مراحل مباحث مبنایی هستیم. در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمهالله فلسفه علم از منظر اسلامی، فلسفه علوم انسانی اسلامی و فلسفههای مضاف به هریک از رشتههای علوم انسانی از منظر اسلام نوشته شده و برخی از آنها رو به اتمام است. اما این گام نخست و آغاز راه است و پس از اتمام این مرحله، باید وارد محتواهای رشتههای این علوم شویم. بنابراین، این عرصه بسیار مهم و گسترده است، زیرا برخی از این علوم میتوانند مبانی دینی را زیر سؤال ببرند، شکاکیت را در نظام علمی دانشگاههای ما تثبیت کنند و نگاه سکولار و حتی الحادی را ترویج دهند. از این رو، این یک عرصه مهم است که حوزه باید به آن بپردازد.
در تبیین آموزههای دینی، ما باید آنها را با روش اجتهادی و مسئلهشناسی از علوم انسانی و تجربه بشری و نیز منابع وحیانی استخراج کنیم و سپس در قالبهای قابل فهم برای نخبگان و متولیان فرهنگی و اجرائی تبیین کنیم. این امر قالبهای متنوعی را میطلبد. با وجود تلاشهای فراوان، هنوز نیاز به کار جدی داریم تا این آموزهها را با زبانی قابل فهم برای سطوح مختلف نخبگانی جامعه ارائه دهیم. گرچه به لحاظ محتوا، محتوای بسیار غنیای در اختیار داریم، اما نیازمند استخراج، نظریهپردازی و ریختن این محتوا در قالبهای متنوع، روزآمد و قابل فهم برای مخاطبان هستیم.
همچنین، پیوند زدن مبانی عقیدتی با مسائل نظام از نیازهای ضروری است که حوزه باید در این عرصه کار جدی انجام دهد. باید مشخص شود که مبانی اعتقادی ما، مانند توحید، معاد، نبوت و امامت، چه پیوندی با نظام سیاسی ما دارند و چگونه نظام حکمرانی ما بر این مبانی استوار است. این امر نیازمند کار جدی در عرصههای تحقیق و آموزش است. این نیاز هم در سطوح دانشگاهی، هم دانشآموزی و هم در سطح عموم مردم باید مورد توجه قرار گیرد. در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمهالله دوره آموزشی و متونی درسی با عنوان «طرح ولایت» طراحی و اجرا شده و بسیار اثر بخش بوده است.
در عرصه ترویجی و تبلیغی نیز، در سطح عموم مردم، نیازمند جهاد تبیین و بلاغ مبین با این رویکرد هستیم و حوزه متولی اصلی آن است. در اینجا نیز باید تحوّلی متناسب در حوزه رخ دهد. نکته دیگر این است که نظام ما یک نظام اسلامی است و باید بر اساس موازین اسلامی اداره شود. باید تحوّلی جدی در حوزه متناسب با نیازهای نظام رخ دهد. در عرصههای مختلف، نظام ما نیازمند این است که آموزههای اسلامی در آن سریان و نمود پیدا کند و امتداد اجتماعی این آموزهها را شاهد باشیم. این امر نیازمند تحوّلی در درون حوزه است، هم در بخش تحقیق، هم در بخش آموزش و هم در بخش ترویج و تبلیغ، تا نیازهای نظام مورد توجه قرار گیرد. نگاه و رویکرد فقه نظام و رویکرد حکومتی به ابواب مختلف فقه از طهارت تا دیات، اخلاق و کلام باید در حوزه اشراب شود تا بتوانیم پاسخگوی نیازهای نظام باشیم.
نقشآفرینی حوزه علمیه برای تولید علوم انسانی اسلامی یا اسلامیسازی علوم انسانی، چه الزاماتی دارد؟
برای ایجاد یک تحوّل اساسی در سطح وسیع در حوزه علوم انسانی اسلامی، تهیه و تصویب یک «سند جامع و مدون» ضروری است. بدون یک نقشه راه دارای پشتوانه فکری قوی در قالب سندنویسی، تلاشها ناقص و ابتر خواهند ماند. بنابراین، اولین گام باید تدوین «سند تولید علوم انسانی اسلامی» باشد.
این سند باید شامل برنامه کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت، چشمانداز فرایند و مراحل باشد. تربیت نیروی کارآمد و روزآمد که بتواند برنامه را محقق سازد، نیز مؤلفهای بسیار مهم است. خدا رحمت کند علامه مصباح را که با الهام از فرمایشهای امام راحل رحمهالله در این عرصه سرمایهگذاری ویژهای کردند و سالها به تربیت نیرو برای این عرصه پرداختند و اکنون در حوزههای علمیه مراکز مختلفی برای تحقیق و تربیت نیرو پدید آمده و فعال هستند که اکثر قریب به اتفاق آنها را تربیتشدگان مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمهالله تأسیس یا اداره میکنند.
اکنون دست حوزه در این عرصه واقعاً به لحاظ نیروی انسانی پُر است ولی نیاز به این هست که حوزه این فعالیت خود را در سطحی گستردهتر ادامه دهد؛ زیرا برای این کار گسترده منبهالکفایة وجود ندارد. مسئولین نظام لازم است که زمینههای ورود دانشگاهیان به همکاری با حوزه را فراهم سازند و کارآمدسازی اساتید دانشگاه در تدریس علوم انسانی اسلامی را رقم زنند. اگر حوزه همه این اقدامات را انجام دهد و نظام آموزش عالی روی خوش نشان ندهد، باز مسئله به نتیجه مطلوب نخواهد رسید. نظام آموزش عالی و شورای انقلاب فرهنگی باید مصوبات کلانی داشته باشند تا نظام آموزش عالی ما از این فضا و از این برنامه و از این محتوای غنیای که آماده میشود، به خوبی استفاده کند.
اساتید دانشگاه ما باید دورههای آموزشی بگذرانند تا بتوانند این محتوا را تدریس کنند. در آغاز کار «دفتر همکاری حوزه و دانشگاه»، علامه مصباح برای صد نفر از اساتید دورهای برگزار کردند، اما بعداً این دورهها قطع شد. حتماً در نظام آموزش عالی ما دورههایی برای اساتید جدیدالورود برگزار شود. در نظام آموزش و پرورش و دانشگاه فرهنگیان لازم است چنین دورههایی برای اساتید برگزار شود و متون علوم انسانیِ آموزش و پرورش نیز بازنگری شود. اگر این مجموعه و این فرآیند و همه حلقههای آن به خوبی انجام شود، آن وقت میتوانیم بگوییم در این عرصه میتوانیم موفق باشیم.
به نظر من، مهمترین عامل در همه حوزهها، نیروی انسانی است. حتی اگر بهترین برنامهها را داشته باشیم، بدون نیروی انسانی کارآمد و بهروز، نمیتوانیم آنها را اجرا کنیم. بنابراین، هرچه حوزه بتواند نیروی انسانیای تربیت کند که هم در یکی از رشتههای علوم انسانی تخصص داشته باشد و هم در فهم آموزههای دینی در حد اجتهاد مهارت داشته باشد، بهتر میتوانیم این فرآیند را محقق کنیم. البته برای تهیه متن علمی، تدوین سیاستها و راهبردهای لازم، یا آموزش در این عرصه، به نیروی انسانی در حوزه و دانشگاه نیاز داریم.
اکنون، نقطه تمرکز باید روی تربیت نیروی انسانی باشد. اگر این نیروها تربیت شوند، میتوانیم ابعاد و الزامات مختلف این مسئله را محقق کنیم. ما به مدیرانی نیاز داریم که به این موضوع اعتقاد داشته باشند و این حقیقت را درک کنند تا بتوانند در مقام مدیریت، مسائل را بخوبی هدایت کنند. مدیر نباید متأثر از افرادی باشد که اعلام کردند «علم را نباید با شبهعلم آمیخت»! یا یک نفر که میگفت «آیا میخواهید علم را متوقف کنید یا دین را خراب کنید؟!» این نشاندهنده عدم شناخت درست از حقیقتی بود که امام فرمودند.
نکته مهم دیگر در این زمینه همکاری حوزه و دانشگاه است. در عرصه تحقیق، نقد، نظریهپردازی، تدریس و ترویج علوم انسانی اسلامی با تقسیم کار، هماندیشی و همکاری میتوان شتاب این کار علمی را بیشتر و به پیشرفت علم در سطح جهانی کمک کرد. از سوی دیگر میتوان سوء استفادههای دشمنان از علوم انسانی را خنثی ساخت و فرهنگ غنی اسلامی را به جهان عرضه و صادر کرد.
لطفاً بهعنوان یک تجربه و راه طی شده در حوزه تولید علوم انسانی اسلامی، مسیر تولید نظریات و کتب منتشره در حوزه علمیه را طی سالهای گذشته، تشریح بفرمایید.
در آن مقطعی که در زمان خود حضرت امام خمینی رحمهالله، «ستاد انقلاب فرهنگی» تشکیل شد و از حوزه درخواست کردند با تشکیل «دفتر همکاری حوزه و دانشگاه»، فعالیتی انجام گیرد، سرفصلهای دروس مشخص شد. این کار با همکاری حدود ۱۲۰ نفر از اساتید دانشگاه و ۱۵ نفر از اساتید حوزه صورت گرفت. برای تکتک این سرفصلها، کنفرانسهایی برگزار شد. علاوه بر مطالعاتی که پیش از آن انجام میگرفت، در طول هفته، دو روز به طور متمرکز در حوزه، در هر یک از رشتههای اقتصاد، تعلیم و تربیت (علوم تربیتی)، روانشناسی، حقوق و علوم سیاسی، دورههایی برگزار میشد. در این دورهها، اساتید دانشگاه و حوزه به ارائه بحث میپرداختند. سپس، این مباحث در جلسات متعدد نقد و بررسی میشد. تقریباً یک روز و نیم اساتید دانشگاه و حوزه به بحث میپرداختند و خروجی آن را در جلسهای نیم روزه با حضور و مدیریت و اشراف علمی علامه مصباح و با شرکت دانشجویانی از دانشگاه تربیت مدرس ارائه میکردند. در این جلسه، جمعبندی صورت میگرفت و مجموعهاش تبدیل به جزوهای سی تا پنجاه صفحهای میشد. در تابستانهای آن سال، این جزوهها بازنگری و به صورت کتابهایی در هر یک از این رشتهها تألیف میشد. اما این فعالیتها در همین حد باقی ماند؛ یعنی نه نظام آموزش عالی ما چندان روی خوشی نشان داد و نه آن تشکیلاتی که بود، پشتیبانی لازم داشت. به این ترتیب، فعالیتها تقریباً متوقف شد و با ضعفی بسیار ادامه پیدا کرد. در ادامه، کمکم رونقی گرفت و «پژوهشگاه حوزه و دانشگاه» که الان دایر است و فعالیت میکند، در واقع ادامه آن روند بود. بنابراین، این یک مقطع بود.
مقطع دیگری که وجود داشت، فعالیت علامه مصباح بود که با راهاندازی مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی شکل گرفت. این حرکت ایشان از پشتیبانی جدی حضرت امام برخوردار بود. خود امام توصیه به توسعه این برنامهها کردند و حتی دستور دادند زمین و ساختمانی که اکنون در آن هستیم، توسط تولیت آستان مقدس حضرت معصومه سلاماللهعلیها در آن مقطع در اختیار علامه مصباح قرار گیرد. پس از آن نیز مقام معظم رهبری، بهعنوان خلف صالح امام، همین رویه را ادامه دادند و کارهای بسیار مهمی در زمینه تربیت نیرو در رشتههایی که ذکر شد، انجام گرفت و رشتهها توسعه یافتند.
در این عرصهها، کارها از ریشه آغاز شد. بدون شک، خود دانشمندان غربی تصریح کردهاند که علوم انسانی رایج در غرب، پذیرش و رد نظریاتشان، به دلیل مبانی این علوم است. نظریات این رشتهها بر اساس مبانی پذیرفتهشده شکل میگیرند و مورد قبول واقع میشوند. کتابهای متعددی نوشته شده که نشان میدهد بحران موجود در علوم انسانی در غرب به دلیل مبانی نادرست آنها است. بنابراین، علامه مصباح سندی را تدوین کردند که از مبانی آغاز میشد. ایشان فرمودند ابتدا باید فلسفه علم بهطور کلی بر اساس اسلام نوشته شود، اعم از علوم انسانی و غیر آن. سپس فلسفه علوم انسانی بر اساس دیدگاه اسلام تدوین گردد. این فرآیند باید به این شکل باشد که ابتدا فلسفه علوم غرب را بشناسیم، آن را نقد کنیم، نقاط ضعفش را شناسایی کنیم و سپس با اشراف بر آن، فلسفه علوم انسانی بر اساس دیدگاه اسلام تدوین شود.
خوشبختانه، ظرفیت حوزه هماکنون بسیار مناسب است. انجمنهای علمی در حوزه بر اساس همین رشتهها و با همین نگاه شکل گرفتهاند که این خود گامی مبارک در حوزه علمیه است. مؤسسات دیگری نیز چه در متن حوزه و چه در حاشیه آن ایجاد شدهاند که در حال تولید آثار هستند. در زمینه کتابهای درسی، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمهالله کتابهای زیادی تألیف کرده و پژوهشگاه حوزه و دانشگاه نیز کتابهایی منتشر کرده است. اما باید توجه داشت که ما هنوز در مراحل اولیه هستیم و نباید کسی تصور کند که دیگر بینیاز شدهایم یا کار به پایان رسیده است. خیر، هر یک از این رشتهها چنان گسترده است و گرایشهای متنوعی دارد که نیاز به کار و تلاش بیشتری داریم.
همچنین، در پاسخ به برخی که میگویند «آیا علوم انسانی اسلامی امکانپذیر است؟» یا «آیا اسلام در این عرصهها حرف کافی برای گفتن دارد؟»، بنده بر اساس تجربه عملّی و عینی عرض میکنم فرهنگ غنی اسلام بهقدری غنی است که فراتر از آنچه در غرب دهها سال در این رشتهها کار شده، حرف برای گفتن دارد.
ما در کنار دریای علوم قرآن و حدیث و معارف قرآن و حدیث نشستهایم و از آنها استفاده نمیکنیم. بنابراین، عرصه وسیعی از کارهای علوم انسانی پیش روی ما است و فرهنگی غنیای در کنارمان وجود دارد. باید محققان فراوانی تربیت شوند که بتوانند پاسخهای مطرح در این عرصهها را از این فرهنگ غنی استخراج و عرضه کنند. انشاءالله روزی شاهد باشیم که نظام دانشگاهی ما بر مدار اسلام و فرهنگ غنی اسلامی متحوّل شود و این علوم در سایه معارف اسلامی نه تنها متحوّل، بلکه شکوفاتر گردند.
به نظر شما حوزه انقلابی چه ویژگیهایی دارد و چگونه میتواند دینداری را تعمیق و بصیرت سیاسی مردم را افزایش دهد.
حوزه علمیه با رهبری امام خمینی رحمهالله و همراهی و فداکاری مردم، انقلابی را رقم زده، اهدافی و آرمانهایی داشته و برای رسیدن به نقطه اوج آن، یعنی تمدن نوین اسلامی باید برنامههایی داشته باشد. حوزه انقلابی، حوزهای است که نخست، اهداف و آرمانهای انقلاب را بهخوبی درک و تبیین کند. متأسفانه، دشمنان سرمایهگذاری زیادی کردهاند تا این اهداف و آرمانها به نسل بعد منتقل نشود و یا بهصورت واژگونه به آنها ارائه گردد. اگر جامعه ما بخواهد انقلابی بماند، حوزه باید انقلابی باشد. انقلابی بودن در گام نخست به آگاهی کامل نسبت به اهداف و آرمانهای انقلاب، مخاطرات آن، و برنامههای دشمن برای مقابله با انقلاب وابسته است. پس حوزه باید دشمن و توطئههایش در عرصه آرمانهای انقلاب را بشناسد و پاسخهای آمادهای برای آن داشته باشد و بهموقع در صحنه حضور یابد، این در عرصه معرفتی است. در عرصه انگیزشی نیز همینگونه است. حوزه انقلابی باید در هر دو عرصه فعال باشد. در عرصه انگیزشی، باید بتواند روحیه انقلابی را در سطح کل جامعه پمپاژ کند. اگر قرار است جامعه ما از نظر انگیزشی انقلابی بماند، هیچ نهادی جز حوزه رسالت اصلیاش این نیست که انگیزهها و روحیه انقلابی را در جامعه نهادینه کند. این نهادینهسازی باید هم در بعد فردی و هم در بعد اجتماعی با گفتمانسازی و جریانسازی انجام شود.
برای اینکه جامعه با حالوهوای انقلاب زندگی کند، باید ارزشها و آرمانها را هم در سطح فردی نهادینه کنیم، هم در سطح اجتماعی فرهنگسازی کنیم و هم در سطح جریانی، جریانسازی کنیم. همچنین، باید نگاهی تمدنی به انقلاب داشته باشیم. این انقلاب قرار نیست در همین حد بماند؛ هدف آن ایجاد یک تمدن نوین اسلامی است. حوزه باید با این نگاه تمدنی، علاوه بر تغذیه معرفتی و پمپاژ روحیه انقلابی، برنامه عملّیاتی داشته باشد و در هر بعد آیندهشناسی و آیندهنگری داشته باشد و برای نسلهای آینده برنامهریزی داشته باشد، نه فقط برای نسل کنونی. اگر قرار است تمدن نوین اسلامی شکل بگیرد، حوزه باید در آیندهنگری و آیندهشناسی سرآمد باشد. در این صورت، حوزه هم انقلابی خواهد ماند و هم رسالت انقلابی خود را به انجام خواهد رساند.
بدون شک، پیشرفت دین در جامعه زمانی رخ میدهد که جامعه پاسخ سؤالات و شبهات خود و نیازش به دین را بهصورت روزآمد دریافت کند. وقتی جامعه دچار تحوّل میشود، اگر حوزه متناسب با آن تحوّل نداشته باشد، نمیتواند عطش جامعه به دین را پاسخگو باشد. اگر این عطش برآورده نشود، دشمنان تعریف واژگونهای از دین و مفاهیم دینی و فرهنگ منحط خود را به جامعه تزریق میکند. این عطش بدون سیراب شدن فروکش نمیکند. مقام معظم رهبری از فرهنگ به هوا که انسان در آن تنفس میکند تعبیر کردهاند؛ اگر ما با تحوّل و روزآمدسازی حوزه، هوای پاک و سالم را به جامعه عرضه کنیم، جامعه با این هوا رشد میکند، دینداری عمیقتر، گستردهتر و پیشرفتهتر میشود. روایتهای واژگونهای از اسلام که دشمن ارائه میکند توطئه خطرناک دشمن در جامعه ما است. بنابراین، تحوّل حوزه زیربنای رشد و تعمیق اندیشه دینی در سطوح مختلف جامعه است و عدم این تحوّل به معنای به حاشیه رانده شدن حوزه و موجسواری دشمنان در عرصه فرهنگ دینی و زوال جامعه دینی و استقلال آن و وابستگی جامعه اسلامی به دشمنان خواهد شد.