۱۲ آذر ۱۴۰۴ - ۱۴:۰۸
کد خبر: ۷۹۹۲۵۰

حجاب؛ بحران معنا یا بحران سیاست؟

حجاب؛ بحران معنا یا بحران سیاست؟
مسئله حجاب در ایران دیگر یک بحث صرفاً فقهی یا قانونی نیست؛ به گره‌گاهی از چندین بحران هم‌زمان تبدیل شده است؛ بحرانی که از یک‌سو محصول فروپاشی سازوکارهای سنتی معناسازی در جامعه و از سوی دیگر نتیجه سیاسی‌شدن یک حکم دینی است.

به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، یکی از چالش های نوپدید پیش روی سیاست گذاران و فقیهان در عصر حاضر ویژگی چند وجهی بودن مسائل است که بر پیچیدگی در تحلیل و تصمیم و روش حل مسئله تاثیر زیادی گذاشته است. 
از جمله این  مسائل امر پوشش و حجاب است که در چند دهه اخیر محل مباحثات و منازعات فراوانی شده است.
اینک مسئله حجاب، آیینه تمام‌نمای بحران معناسازی در ایران معاصر است. این بحران، ریشه در تقلیل یک مسئله چندبعدی (فقهی، اخلاقی، اجتماعی، سیاسی) به یک بُعدِ غالباً سیاسی-امنیتی دارد. خروج از این بن‌بست، نه با سخت‌گیری بیشتر و نه با انفعال، که تنها با شجاعت برای دیدن تمام ابعاد ماجرا و یافتن راهبردهای خلاقانه و غیرقالبی ممکن خواهد بود
.

مسئله حجاب در ایران امروز، تنها یک دستور دینی یا قانونی نیست، بلکه "میدان نبردی گفتمانی" است که در آن، چهار عنصر کلیدی مقبولیت اجتماعی، زمینه‌سازی اخلاقی، مشروعیت فقهی و وحدت سیاسی در حال برخورد، تعامل و گاه تنش با یکدیگرند. این میدان را می‌توان به یک نمایش رسانه‌ای گسترده تشبیه کرد که در آن، هر یک از این عناصر، روایت خود را به شیوه‌ای جذاب ارائه می‌دهد.

روایت اول: حجاب به مثابه «تکلیف شرعی»

در این سطح، حجاب یک حکم قطعی دینی و فقهی است که  با وجود فردی و فرعی بودن در مباحث فقهی در حال حاضر  و در سطح حاکمیت سیاسی برای زنان مسلمان به عنوان نشانه ای از مسلمان بودن واجب شمرده می‌شود. در این رویکرد حجاب یک نیاز فطری در نهاد انسان قلمداد می‌شود که در دیگر ادیان الهی (یهودیت و مسیحیت) نیز با شدت و ضعف مورد تأکید بوده  است و ریشه در قرآن و روایات  دارد. از این رو به عنوان تکلیف شرعی غیر قابل اقماض بر تک تک افراد جامعه واجب است. همچنین حجاب در جمهوری اسلامی ایران، به عنوان یک الزام قانونی تعریف شده است.

روایت دوم: حجاب در فضای رسانه‌ای و مجازی

در این لایه، حجاب در بستر یک جنگ روایی و رسانه‌ای پیچیده قرار می‌گیرد:

روایت یکپارچه: رسانه‌های رسمی تلاش می‌کنند تصویری هموار و یکدست از حجاب به عنوان هنجار مسلم اجتماعی ارائه دهند. البته این روایت رسمی با تنوع سبک زندگی در جامعه و به‌ویژه فضای مجازی در تعارض است. فضای مجازی با تکیه بر فردگرایی و ذیل گمنامی، این کنترل اجتماعی سنتی را به چالش کشیده و به بستری برای تنوع در پوشش و نگرش تبدیل شده است. نتیجه این وضعیت، شکاف و گسست بین روایت رسمی و واقعیت‌های جامعه است. ناکامی نسبی در اقناع عمومی، باعث شده تا اجبار قانونی بیش از اقناع اخلاقی در کانون توجه قرار گیرد.

روایت سوم: حجاب به مثابه «نماد سیاسی»

در این سطح، حجاب از یک حکم فردی فراتر رفته و به نماد هویت سیاسی نظام و خط‌کشی بین خودی و غیرخودی تبدیل می‌شود. همچنین رعایت حجاب به معنای پایبندی به ارزش‌های انقلاب، و بی‌حجابی یا بدحجابی، گاه معادل پذیرش فرهنگ مهاجم غربی یا حتی نتیجه توطئه دشمنان خارجی مانند «اتاق‌فکر صهیونیست» تفسیر می‌شود. در این رویکرد «کشف حجاب حرام شرعی و حرام سیاسی است»

 روایت چهارم: رویکرد اخلاقی و تربیتی

در این بُعد، حجاب به مثابه تجلّی بیرونیِ فضیلت درونیِ عفاف در نظر گرفته می‌شود. عفاف به عنوان یک «ملکه» اخلاقی، کنترل‌کننده رفتار و نگرش فرد است و حجاب، نمود عینی و اجتماعی آن است. این رویکرد بر ترویج حجاب از راه تدریج و برنامه های کوتاه مدت و بلند مدت مبتنی بر پذیرش واقعیت های جامعه تاکید دارد.  بنابراین، رویکرد اخلاقی بر اقناع درونی، خودکنترلی و پرورش فضیلت‌های اخلاقی مانند حیا تکیه می کند.

روایت پنجم: هنجار اجتماعی

هنجار اجتماعی در مسئله حجاب، دیگر یک تابع منفعل نیست، بلکه متغیر مستقل تعیین‌کننده است. آنچه در لایه هنجارهای غیررسمی جامعه می‌گذرد (از تغییر سلیقه پوشش تا شکل‌های جدید مقاومت منفعلانه)، آینده ملموس این مسئله را رقم خواهد زد، فارغ از آنکه لایه‌های فقهی و سیاسی چه آرمان‌هایی در سر دارند. حاکمیتی که نتواند زبان و منطق هنجار اجتماعی را بفهمد و با آن گفت‌وگو کند، توان هنجار سازی و تبدیل پوشش و حجاب مبتنی بر گفتمان دینی را نخواهد داشت.

اینک و به اقتضاء شرایط مکانی و زمانی و غلبه مدرنیته در همه جوامع انسانی مکانیسم‌های سنتی کنترل اجتماعی (مانند حساسیت خانواده یا محله) در شهرهای بزرگ ضعیف شده‌اند. در عین حال، کنترل رسمی (نیروی انتظامی و..) نمی‌تواند جای آن را پر کند و تنها به یک رابطه مبتنی بر اجتناب موقت منجر می‌شود.

راهبردهای پیش رو:

در مواجهه با این میدان پیچیده، سه مسیر کلی قابل تصور است:

راهبرد قهری و یکسان‌ساز: تداوم مسیر کنونی با تأکید انحصاری بر عناصر فقهی و سیاسی و نادیده گرفتن شکاف فزاینده با مقبولیت اجتماعی. این مسیر، هزینه‌های کنترل اجتماعی را افزایش و شکاف دولت-ملت را عمیق‌تر می‌کند.

راهبرد انفعالی و واگذارنده: عقب‌نشینی کامل از میدان و واگذاری امر به جامعه. این راهبرد، با هویت ایدئولوژیک نظام در تعارض کامل است و با پیگری نیروهای متخاصم قصد  دارد پله پله تا سکولار سازی جامعه و حاکمیت به پیش رود.

راهبرد هوشمند و تلفیقی: پذیرش واقعیت چندلایه و پیچیده بودن مسئله. این راهبرد مستلزم:

تفکیک سطوح: تمایز قائل شدن بین هسته سخت‌فقهی (اصل حجاب) و شیوه‌های نرم اجرایی-فرهنگی.

تقدم اخلاق بر اجبار: سرمایه‌گذاری بلندمدت روی گفتمان اخلاقی، جذاب و اقناع‌کننده در رسانه و فضای مجازی، به جای تکیه یک‌جانبه بر اقدامات قهری زود گذر. این راهبرد به معنای رها سازی و بی اعتنایی به ارزش های دینی جامعه و قوانین کشور نیست.

بازتعریف نمادین: یافتن زبان مشترک و نمادهای تازه که بتواند میان ارزش‌های دینی و ضرورت‌های زندگی مدرن و مطالبات نسلی جدید پل بزند.

باید پذیرفت برای بخشی از نسل جوان، نمادهایی مانند «چادر» یا «مانتوی مقنعه‌دار» نه به عنوان یک انتخاب ارزشی، که گاه به عنوان نماد اجبار، کهنه‌گرایی یا محدودیت فهم می‌شوند و بین معنای رسمی ارائه‌شده از حجاب (تکلیف، جهاد، مبارزه با فرهنگ غرب) و تجربه زیسته روزمره  برخی از جوانان (آزادی، فردیت، راحتی، مد) شکاف عمیقی وجود دارد.

در این شرایط که به بدلیل سیطره فضای مجازی نظام معناسازی دیگر انحصاری نیست و فضای مجازی با سرعت بالا، نمادها، الگوها و روایت‌های رقیب (از مدگرایی تا فمینیسم) را تولید می‌کند باز تعریف نمادهای دینی توسط عقلانیت حاکم بر نظام و ایجاد زبان مشترک قابل فهم از مهمترین راهبرردهای حل مسئله می باشد.

 حجت الاسلام احمدی پرتو پژوهشگر مسائل اجتماعی و خانواده

ارسال نظرات