۱۸ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۰:۳۵
کد خبر: ۹۷۵۰۶
رییس مرکز اسلامی وحدت مسلمین اسلام آباد:

در پاکستان مردم می گویند برای حل مشکلات به یک خمینی نیاز داریم

خبرگزاری رسا ـ رییس مرکز اسلامی وحدت مسلمین اسلام آباد گفت: در اولین ملاقاتی که همراه رزمندگان اسلام با امام خمینی داشتم، از خود بیگانه شده بودم، نمی دانستم کجا هستم، معنایش این بود که در یک فضای جدیدی واقع شده‌ام که پیش از این در طول زندگی‌ام حس نکرده بودم.
حجت الاسلام امين شهيدي


اشاره:
حجت الاسلام و المسلمین امین شهیدی از علمای برجسته پاکستان، استاد حوزه علمیه و رییس مرکز اسلامی وحدت مسلمین اسلام آباد است که مدتی در حوزه علمیه قم تحصیل کرده و هم اکنون در کشور پاکستان به فعالیت های دینی مشغول است. خاطرات وی از بازتاب پیروزی انقلاب اسلامی ایران در پاکستان و سفر وی به ایران و دیدارش با امام راحل و رهبر معظم انقلاب، نکته های جالبی دارد که حاصل گفت و گوی خبرگزاری رسا با وی است.


نخستین آشنایی شما با ایران چه زمانی بود؟
بنده در اواخر سالی که انقلاب به پیروزی رسید عازم ایران شده بودم و وقتی رسیدم به تهران، مشهد و قم آثار این که مردم در آستانه یک انقلاب بزرگند پیدا بود. البته چون جوان بودم و مدرسه می‌رفتم همه توجهم به زیارت امام رضا‌(ع) بود. وقتی به مشهد رسیدیم چند روز آنجا ماندیم و به زیارت رفتیم، بعد چند روزی هم به قم رفتیم. هنگام بازگشت خیلی اوضاع ایران شلوغ بود، آن موقع مردم همه به خیابان ها ‌می‌ریختند. وقتی ما به پاکستان برگشتیم اعتراضات و راهپیمایی‌ها دیگر به اوج خود رسیده بود.

این وقایعی که به یاد دارید دقیقا در چه تاریخی بود؟
تاریخ دقیق آن و این که چه ماه و روزی بود یادم نیست اما به خاطر دارم که هوا بسیار سرد و برفی بود.

یعنی دی و بهمن که انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید؟
بله. گمان می‌کنم در همین زمان‌ها بود.

زمانی که انقلاب ایران به پیروزی رسید شما کجا بودید؟ آیا اخبار ایران را دنبال می‌کردید؟
آن موقع به پاکستان برگشته بودم و اخبار را در آنجا پیگیری می‌کردم، البته مردم هم از ما می‌پرسیدند که در ایران چه خبر است و ما تا حدی که خبر داشتیم آنها را مطلع می‌کردیم. وقتی انقلاب پیروز شد و امام خمینی (ره) به ایران بازگشتند آن موقع همه چیز را دنبال می‌کردم و تحت نظر داشتم. آن موقع امام سخنرانی کردند و پیام دادند که من جمهوری اسلامی و یک حکومت اسلامی تشکیل می دهم، این برای ما حرف تازه‌ای بود به این معنا که بعد از 1400 سال این امکان پیش آمده که پیروان علی بن ابیطالب‌(ع) یک حکومت اسلامی و علوی تشکیل دهند. بعد از اینکه این مساله از سوی حضرت امام اعلام شد در پاکستان هم فعالیت‌هایی انجام شد و برخی دوستان و بزرگان رساله و سخنرانی های ایشان را به اردو ترجمه کردند. ما از اولین کسانی بودیم که رساله ایشان را به دوستان معرفی و آنها را تشویق کردیم که از امام تقلید کنند. از آن پس همه سخنرانی های امام در پاکستان ترجمه می‌شد و همین ترجمه در نماز جمعه ها و مجالس عمومی پخش می‌شد. پس از اینکه دو سه ماهی گذشت و انقلاب آرام گرفت و تغییر و تحول‌ها انجام شد، برخی دوستان فیلم های بحبوحه انقلاب و مبارزات مردم ایران را آوردند و ما در مساجد، تکایا و حسینه ها به مردم نشان می‌دادیم. شب‌ها مردم در مناطق سردسیر در مساجد ‌می‌نشستند و به این فیلم ها نگاه می‌کردند، هنگامی که نگاهشان به صورت نورانی و نازنین امام خمینی‌(ره) می افتاد همه اشک شوق می ریختند و با صدای بلند صلوات می فرستادند، معلوم بود اگر معصوم نیست اما نایبش هست که اینطور مردم را به میدان آورده و در قلب مردم جهان جا باز کرده است، حتی کسانی که هیچ گاه سخنرانی و اسم امام را نشنیده بودند دیوانه‌وار به امام نگاه می‌کردند و اشک شوق می‌ریختند. این مساله نشان می‌دهد که اگر کسی بخواهد با خدا باشد خدا اینگونه محبتش را در قلب مردم می اندازد که هرچند او را ندیده و نشناخته‌اند ولی برایش اشک می‌ریزند. این جریان به وفور در شهرهای مختلف پاکستان به ویژه شهرهای شمالی آن مشاهده می‌شد.

عشق و علاقه مردم پاکستان به امام و انقلاب ایران به چه دلیل بود؟ آیا اگر این تحولات در کشور دیگری انجام می گرفت باز این عشق و علاقه وجود داشت؟
اصل مرجعیت و اجتهاد در مکتب تشیع باعث این همه توجه بود. مردم به مراجع و مجتهدان خود عشق می ورزیدند، اما از سوی دیگر وقتی می‌دیدند یک مرجع تقلید اینگونه آمده و حسین وار وارد عمل شده است و از آنجا که ریشه نهضت امام حسین (ع) در عمق دل مردم وجود داشت و مبارزه با نظام ستم و استکبار دارای همان ریشه های قیام کربلا بود، طبیعی است که مردم آن مجتهد را که قائم مقام امام معصوم و در جایگاه امام زمان(ع) است را دوست داشته باشند و بخشی از همان عشق و علاقه ای که نسبت به کربلا و امام حسین‌(ع) ابراز می‌کنند برای شخصیتی که در جایگاه ایشان است هم ابراز کنند. برای همین اگر انقلاب اسلامی در کشور دیگری به وجود می‌آمد و رهبری آن را یک مرجع، رهبری دینی و جانشین امام معصوم(ع) در دست داشت حتما باز هم شاهد چنین ابراز علاقه ای بودیم، اما اگر یک شخص دیگر یک انقلاب ماتریالیستی و فرنگی انجام می‌داد مثل انقلاب چین یا انقلاب کارگری در فرانسه، آن موقع طبیعی است که آن شور و شوقی که برای اسلام و کربلا و عشق به امام حسین‌(ع) ابراز می‌کنند در آنجا وجود نداشته باشد.
شور و شوقی که در پاکستان نسبت به امام خمینی‌(ره) و انقلاب احساس می‌کردیم دلیلش همان ریشه دینی، کربلایی و عاشورایی انقلاب اسلامی ایران بود.

بعد از انقلاب هم به ایران سفر کردید؟
بله، بعد از سفر اولم در سال 63 برای دومین بار جهت تحصیل به ایران آمدم

اولین ملاقات شما با امام چگونه و چطور بود؟
من در زمانی که فاو به دست رزمندگان اسلام آزاد شد چون بسیار به فضای جبهه علاقه مند بودم خدا توفیق داد چند روزی در خدمت رزمندگان و بچه های بسیجی بودم. پس از آن با بچه‌هایی که به عنوان فاتحین فاو مطرح بودند خدمت امام خمینی‌(ره) رسیدیم، روزی که به حسینیه جماران رفتیم قبل از تشریف فرمایی حضرت امام یک حالت معنوی خاصی در حسینیه وجود داشت. در آن فضای گلی و خاکی حسینیه جماران آدم احساس می‌کرد در مسجد نبوی و مسجد کوفه حضور دارد. نوحه خوانی و عزاداری در چنین حالتی انجام شد اما بعد وقتی امام خمینی‌(ره) در آن جایگاه قرار گرفتند یک حالت دیدنی بوجود آمد و هرکس به جای من چنین حالتی را می‌دید همین عکس العمل را داشت؛ وقتی امام خمینی‌(ره) تشریف آوردند همه اشک می ریختند، من از خود بیگانه شده بودم و نمی دانستم کجا هستم، معنایش این بود که در یک فضای جدیدی واقع شده‌ام، چنین فضایی را پیش از این در طول زندگی ام حس نکرده بودم. امام خمینی‌(ره) در آن جایگاه قرار گرفتند، صحبت کردند، آقای هاشمی هم صحبت هایی کردند، بعد از صحبت آقای هاشمی، امام خمینی (ره) به ابراز احساسات حاضران جواب دادند و آنها را دعاکردند، وقتی ایشان رفتند احساس کردم در عالم خواب بودم و تازه از خواب بیدار شده‌ام. احساسم این بود که اگر آن موقع یک گلوله می‌خوردم و زخمی می‌شدم شاید درد آن گلوله را احساس نمی کردم، چرا که در یک فضای معنوی غرق شده بود. در چنین حالتی است که انسان می‌فهمد اگر کسی برای خدا کار کند و به جز خدا را در نظر نداشته باشد خدا آن چنان عشق و محبتش را در دل مردم می‌گذارد که با دیدن چهره نورانی‌اش همه منقلب می‌شوند.

آیا نگاه و انگیزه شما و مسلمانان و شیعیان منطقه شما، پیش و پس از پیروزی انقلاب تغییر خاصی کرد؟
پاکستان مردمی دین دوست دارد و این دین دوستی مردم هم بیشتر بر مبنای احساساتشان است. از لحاظ دینداری بیش از عقلانیت دینی، احساس مذهبی دارند و ملتی هستند که در رابطه با دین بیش از عقلانی بودن، احساساتی می اندیشیدند. نسبت به دین خیلی غیرتمندند و آماده اند برای کوچک‌ترین ارزش دینی جانشان را بدهند و از این مساله راضی هم باشند. زمانی که سلمان رشدی به ساحت قرآن جسارت کرد اولین عکس العمل هایی که در جهان وجود داشت در پاکستان بود و پنج نفر هم در این رابطه به دست نیروهای دولتی کشته شدند، بعد وقتی این قضیه به گوش امام رسید فتوای مهدورالدم بودن سلمان رشدی را صادر کردند. مردم پاکستان از این جهت بسیار با غیرت هستند و در مسائل عمومی خیلی با اراده محکم وارد می‌شوند. این حالت در هنگام پیروزی انقلاب اسلامی هم به اوج خود رسیده بود و در مردم سنی و شیعه پاکستان این حالت وجود داشت. وقتی انقلاب اسلامی به پیروزی رسید مشاهده کردیم که شعار جمهوری اسلامی و شعار‌های انقلابی مردم ایران را مردم پاکستان تکرار می‌کردند و با آن که معنای آن را نمی فهمیدند ولی شعارهای فارسی سر می‌دانند و وقتی به هم می رسیدند این شعارها را تکرار می‌کردند. البته این مساله برگرفته از احساسی بودن مردم پاکستان بود.

بعد از آن هم مشاهده کردیم که این فقط یک حالت موقت نیست بلکه تا موقعی که انقلاب تداوم پیدا کرد و جلو رفت مردم هم احساساتشان و رابطه‌شان با انقلاب عمیق تر شد و الآن نگاه می‌کنیم که چه شیعه و چه سنی در مسائل اجتماعی و جهانی و مبارزه با استکبار، مبارزه با آمریکا، غرب و اسرائیل همان شعارهای امام خمینی‌(ره) را سر می‌دهند، اگرچه ایجاد تعصب و فرقه‌گرایی سبب بروز تفرقه هایی بین مسلمانان شده و فاصله هایی بین آنها ایجاد شده است که این هم از خدمات استعماری به این ملت مظلوم است، اما با وجود این همه سعی و تلاش برای از هم پاشاندن وحدت مسلمانان، همین الآن هم وهابی ها، سلفی ها، شیعیان، شافعی ها و مسالک دیگر وقتی در مسائل اجتماعی وارد می شوند همان شعار مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل و زنده باد اسلام را سر می‌دهند در حالی که این شعارها سی چهل سال پیش در این منطقه وجود نداشت. آن موقع که امام این شعارها را مطرح می‌کرد مردم به این شعارها آگاه نبودند، اما اکنون هر کودک، زن و جوانی این شعار را سر می دهد، معنایش این است که انقلاب امام خمینی‌(ره) صادر شده و به قلب‌ها و به عمق دل مردم رسیده و مردم هم از آن شعارها و آن خط مشیی که امام خمینی‌(ره) داشتند پیروی می کنند. خدا کسانی را که سعی می کنند وحدت صفوف مسلمانان را به هم بزنند هدایت کند. اگر جلوی این تلاش ها را به گونه ای بتوان گرفت و وحدت بین مسلمانان را حفظ کرد شاید شعارهای امام خمینی‌(ره) بیش از همه جای جهان در پاکستان خریدار داشته باشد.

یکی از دستاوردهایی که درباره انقلاب اسلامی ایران برمی شمرند ایجاد وحدت بین شیعه و سنی بود این مساله در فلسطین، لبنان و کشورهای دیگر نیز اتفاق افتاد؛ چه تلاش هایی برای اختلاف افکنی و از بین بردن این دستاورد می شود.
همین الآن نیازمند تلاش علما و دانشمندان برای ایجاد اتحاد بین صفوف مسلمانان هستیم. مشکل اینجاست که استعمار یک سری کارهایی مانند انتشار و توزیع کتاب، ایجاد شعارهای انحرافی، جریحه‌دار کردن احساسات مردم و ایجاد نفرت نسبت به همدیگر را انجام داده است، بسیاری از کسانی که قبلا با هم خویشاوندی داشتند و با هم عقد و پیمان می بستند، دخترشان را به ازدواج هم در می‌آوردند و بدون در نظر گرفتن مسلک، مذهب با هم رابطه داشتند با ایجاد اختلاف از سوی آمریکا بالاخص و از سوی وهابیت بالعموم، همه رابطه‌هایشان به هم خورده و این اختلاف‌افکنی نتیجه خود را نشان داده است. البته افرادی هم هستند که خود این نکات را متوجه می‌شوند و می‌دانند که داریم به بیراهه می‌رویم، از این رو اگر سعی شود بین صفوف علما و خواص این کار انجام شود و محافل فرهنگی و علمی در این زمینه به وجود آید تا همه در آنجا اظهار نظر کنند و بر موضوعاتی که بین همه مسالک و مذاهب مشترک است تاکید کنند و مسائل اختلافی را هم همانجا عرضه کنند و به این نکته برسند که امتیازات هر مذهبی برای خود آن اهل مذهب باشد و همه مسالک و پیروان همه مذاهب تنها روی مشترکات پافشاری کنند و همه یک موضع داشته باشند و آن موضع برای حفظ کشور، ملت و اسلام باشد و در آن صورت من احساس می کنم می شود همین الآن هم جلوی استعمار را گرفت، سلفی ها را کنترل و تفرقه افکنان را منزوی کرد. می‌توان جلوی کسانی را که در زمین فساد می‌کنند و انسان ها را به جان هم می اندازند گرفت. همین الآن هم پیام امام خمینی‌(ره) چون برخاسته از فطرت انسانی است خریدار دارد و می توان بر اساس آن عمل کرد چراکه این پیام برگرفته از قرآن است و قرآن هیچگاه کهنه نمی‌شود. رسیدن به این اتحاد تلاش فراوانی را می‌طلبد چرا که توطئه ها زیاد است و مبارزه با دشمن کمی سنگین‌تر و سخت‌تر شده، چرا که اسباب مفاسد اجتماعی در جامعه زیادتر شده است. با وجود این همه مشکلات باز امیدواریم که بتوانیم در پاکستان و در کشورهای همجوار این وحدت را ایجاد کنیم و دست به دست هم داده هم کشور و هم ایدئولوژی و فکر اسلامی خود را از شر اشرار محفوظ نگه داریم.

شما سفرهای زیادی به کشورهای مختلف داشته‌اید و تأثیر انقلاب و بیداری اسلامی را در آنجا دیده‌اید، نمونه هایی را که در سفرهای مختلف دیده اید بیان کنید.
من به برخی کشورهای آفریقایی، عربی، اروپایی و چین سفر داشته ام. طبیعی است وقتی انقلاب در ایران رخ داد اولین عکس العمل مردم عادی بسیار مثبت بود و همین عکس العمل، دشمنان قسم خورده انقلاب و اسلام را متوجه کرد که نباید اجازه دهند انقلاب به گوش مردم برسد، برای همین تبلیغات علیه انقلاب را آغاز کردند و آن را از همه جهت مورد هجمه قرار دادند. برای همین از یک سو گفتند این انقلاب، انقلاب شیعی است نه اسلامی و کوشیدند از این طریق بین شیعه و سنی در آفریقا، اروپا و کشورهای عربی تفرقه‌افکنی کنند و از سوی دیگر هم تلاش کردند تا انقلاب و انقلابیون به عنوان نماد خشونت معرفی کنند از این رو یک حرف کوچک را بسیار بزرگنمایی کردند و نسبت‌های ناروایی را به انقلاب دادند و اینگونه خواستند مردم را در کشورهای آفریقایی، اروپایی و عربی نسبت به انقلاب بدبین کنند، اما با وجود اینکه همه تلاش قدرت های بزرگ برای جلوگیری از رسیدن پیام انقلاب به مردم صرف شد، چون این انقلاب، برخاسته از اعماق قلب مردم بود آثار خود را بر دیگر ملت‌ها هم گذاشت.

با توجه به تحولاتی که اخیرا در منطقه خاورمیانه و کشورهای اسلامی روی داده و قیام های مردمی صورت گرفته، آیا اینها را نیز از جمله آثار بیداری منشعب شده از انقلاب اسلامی می‌دانید؟
من به کشورهای عربی مختلفی مسافرت کرده‌ام، حتی به مصر و تونس، سال گذشته که به آنجا رفتم هر جا می رفتم و صحبت می‌کردم مردم از ستمی که مستبدان و رؤسای کشورهایشان نسبت به آنها داشتند هم گله‌مند بودند و هم منتظر یک خمینی بودند. همین الآن هم در پاکستان در مصاحبه ها و گفت‌وگوهای تلویزیونی وقتی از کسی بپرسید راه حل چیست می گوید فقط به یک خمینی نیاز داریم. معنایش این است که امام خمینی‌(ره) تبدیل به سنبل و نماد آزادی مردم از چنگال ظالمان شده است. این حالت در کشورهای عربی نیز وجود داشت. تحولاتی که امروز در تونس، یمن، اردن و مصر رخ داده است برخااسته از نهضتی است که سی سال قبل در ایران به وقوع پیوست و به مردم این کشورها این امید را داده داشتن رهبری صالح تنها مختص ایران نیست، بلکه در هر جای جهان مردم بیدار شوند می توانند بساط حاکمان ظلم و فساد را برچینند و دوباره یک حکومت و یک نظام عادلانه برقرار کنند.

شما در زمان رحلت حضرت امام در ایران بودید و با حضرت آیت‌الله خامنه ای هم دیدار و بیعتی داشته‌اید؟ حسی که در آن ایام داشتید را مطرح کنید؟
شب رحلت حضرت امام‌(ره) تقریبا نزدیک مغرب بود که به ما گفتند حال ایشان وخیم است و برایشان دعا کنید. آن موقع من در مدرسه خاتم النبیین(ص) نیروگاه ساکن بودم. این خبر با این که تنها یک جمله بود اما چنان آتشی بر قلب همه مؤمنان و دوستداران امام زد که هیچ کس نمی‌توانست احساس خود را پنهان نگه دارد. به عنوان پیروان و عاشقان امام خمینی‌(ره) فورا در زیرزمین مدرسه جمع شدیم، من خودم دعاخوان هم بودم، یک دعایی خواندیم، این دعا حال و هوای بسیار عجیبی داشت و من در زندگی خودم به یاد ندارم تا به حال با چنین حالی دعا خوانده باشم. بعد از دعا احساسم این بود که در و دیوار هم آن شب برای سلامتی امام دعا کرد و گریست.
صبح شد، ساعت 7 رادیو خبر رحلت حضرت امام را اعلام کرد و همین که رادیو این خبر را اعلام کرد من احساس کردم مرده ام و روحم از جسمم جدا شده است. بچه ها به هم که می‌رسیدند زبانشان برای حرف زدن در دهان نمی‌چرخید اما با هم معانغه می کردند و سر بر شانه هم می‌گذاشتند و گریه می‌کردند. در چنین فضایی حضرت آیت‌الله امام خامنه ای به عنوان رهبر انقلاب مطرح شدند، بعد از اینکه ایشان را به عنوان رهبر انتخاب کردند، ما هم جزو کسانی بودیم که می خواستیم در اولین مرحله با ایشان بیعت کنیم برای همین با دوستانی که در این زمینه تلاش و برنامه ریزی می‌کردند هم‌فکری و کمک کردیم تا این که این قافله با کمک دفتر تبلیغات اسلامی به طرف تهران به راه افتاد، تقریبا سه روز و سه شب با پای پیاده در راه بودیم. وقتی به تهران رسیدیم خدمت رهبر معظم انقلاب رفتیم و ایشان را زیارت کردیم، حرف های این نائب امام زمان(عج) را با گوش دل شنیدیم و بعد از بیعت با ایشان به قم برگشتیم. این همان زمانی بود که انقلاب به مرحله جدیدی وارد شده بود.

امروز جایگاه انقلاب اسلامی ایران را با توجه به پیشرفت‌های آن و رهبری حضرت آیت‌الله خامنه ای در میان کشورهای اسلامی و کشورهای دنیا چگونه ارزیابی می کنید؟
وقتی حضرت آیت‌الله خامنه ای رییس جمهور بودند و آقای منتظری عزل شده بود در جلسات مختلف که می‌نشستیم و صحبت از این می شد که چه کسی در آینده این کشور را رهبری می‌کند من معتقد بودم که اگر حضرت آیت‌الله خامنه ای به عنوان رهبر مطرح شوند بهترین فرد در این زمینه خواهند بود. این ظن شخصی‌ام بود، هرچند حرفی بزرگ‌تر از خودم می‌زدم، اما احساسم این بود که اگر ایشان باشد بهتر از دیگران می‌تواند امور را اداره کند. من از قبل نسبت به شخصیت ایشان یک سری آشنایی‌هایی داشتم، ایشان وقتی به پاکستان تشریف آورده بودند من هم در آن استقبال بی نظیر مردم در پاکستان بودم، صحبت ها و مطالبی که ایشان از عمق جان بر زبان می‌راندند بر دل مردم می نشست و این حالت نشان می داد که اگر ایشان به عنوان رهبر مطرح شوند می توانند این انقلاب به پیش ببرند، برای همین وقتی ایشان را انتخاب کردند اولا مطمئن بودم این انقلاب بیمه شده، چون دست خدا بالای سر این انقلاب است، از این رو خداوند کسی را انتخاب می کند که این انقلاب را به پیش ببرد. البته گذر زمان هم این مساله را به اثبات رساند چرا که وقایع و تحولاتی که ایشان از زمان آغاز رهبری تاکنون پشت سرگذاشته‌اند اگر کس دیگری بجای ایشان بود گمان نمی‌کنم می‌توانست اینگونه مدیریت کند ـ والله عالم الغیب ـ گمان من این است که طرز رهبری و کشورداری حضرت آیت‌الله خامنه ای بی‌نظیر است و هیچ کس دیگر نمی‌توانست به این صورت انقلاب را از شر اشرار داخلی و خارجی حفظ کند، برای همین مطمئن هستم که دست خدا و دست امام زمان‌(عج) بر سر ایشان هست و حتما خدا و امام زمان‌(ع) ایشان را در این مسؤولیت خطیر کمک و راهنمایی می کنند. من در برخی از سخنرانی هایم در پاکستان و جاهای دیگر گفته ام که وقتی در رابطه با سید بحرالعلوم و یا درباره برخی از علما می‌بینیم که امام عصر (عج) برای زنده نگه داشتن یک بچه در شکم مادر مرده‌اش، آنها را راهنمایی می کند و وقتی امام زمان (عج) برای یک نوزاد این‌گونه اهتمام می ورزد و عنایت دارد، چطور ممکن است برای حفظ کشوری که این همه جمعیت مومن، این همه بسیجی و این همه جوان های با ایمان و با طراوت دارد کمک و راهنمایی نکند، برای همین هم از لحاظ عقلی و هم از لحاظ معنوی بایست قبول کنیم که این انقلاب اگر اسلامی است بر امام هم لازم است که آن را نگه دارد. سعی و تلاش افراد و شخصیت های انقلابی و وظایف آنها برای حفظ انقلاب در یک طرف، ولی امام هم وظیفه خود را انجام می دهد و هیچ گاه از راهنمایی دریغ نمی ورزد، از این رو ظرف بیست سالی که از رحلت امام می‌گذرد کسی چون حضرت آیت‌الله خامنه ای را در ایران سراغ ندارم و در طول تاریخ هم سراغ نداشته ام که بتواند و توانسته باشد این گونه کشتی انقلاب را هدایت کند، برای همین احساس می کنم وجود پر برکت ایشان عنایت خاص خدا بر همه مسلمانان و به ویژه بر شیعیان و اخص‌تر برای ایرانی ها و انقلابی‌هاست./916/401/گ

ارسال نظرات