۱۹ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۵:۳۴
کد خبر: ۹۷۶۵۷
آیت‌الله ملکوتی در گفت و گو با رسا؛

نهضت انقلابی مردم ایران به اعتبار اسلام به پیروزی رسید/ آیت الله خامنه ای در همه کارهایش اسلام را مدنظر قرار داده است

خبرگزاری رسا ـ آیت‌الله ملکوتی با مقایسه انقلاب اسلامی ایران با سایر انقلاب‌ها، گفت: الآن در مصر از عنوان اخوان‌المسلمین و مانند آن استفاده می‌کنند، اما حرکت مردم ایران به معنای تمام کلمه، حرکت اسلامی بود و نهضت انقلابی مردم ایران به اعتبار اسلام به پیروزی رسید.
آيت الله مسلم ملكوتي آيت الله مسلم ملكوتي


اشاره:

     

    آیت‌الله مسلم ملکوتی در هفتم شهریور سال ۱۳۰۲ هجری شمسی مطابق با ۱۷ محرم ۱۳۴۲هجری قمری در خانواده‌ای مذهبی بدنیا آمد. پدرش مشهدی یوسف، کشاورزی متدین بود و باعلمای منطقه ارتباط مستمر داشت. وی که به آموزش علم و خواندن و نوشتن علاقه‌مند بود به مکتب خانه می‌رفت و فرزندش مسلم را نیز با خود به آن‌جا می‌برد.

     

    این مدرس خارج فقه حوزه علمیه قم در سال ۱۳۲۱ پس از به پایان رساندن دوره سطح در حوزه علمیه تبریز، برای ادامه تحصیل و بهره گیری از علمای حوزه علمیه قم، به این شهر مهاجرت کرد. در آن زمان به دلیل تلاش‌های شیخ عبدالکریم حائری بنیان‌گذار حوزه علمیه قم علمایی در این حوزه تربیت شده و حضور داشتند.

     

    استقرار در‌حوزه علمیه قم، نهایت آرزوی او بود. از آغاز ورود، مشغول تحصیل نزد علمای موجود شد. وی از حوزه درسی فقه و اصول شیخ عبدالنبی نمازی، فیض، سید محمد حجت کوه کمری بهره برده و در زمره طلاّب ممتاز درس آنان محسوب می‌شد.

     

    وی همچنین از شاگردان برجسته امام خمینی‌(ره) و مورد علاقه و توجه ایشان بود. در حوزه درس علوم عقلی وی حضوری مداوم داشت و تا آخرین سال‌هایی که امام‌(ره) فلسفه تدریس می‌کرد، جزء شرکت کنندگان در درس‌های ایشان بود. زمانی که امام راحل تدریس خارج را شروع کرد، آیت‌الله ملکوتی مشتاقانه از درس ایشان استفاده کرد و دیگران را نیز به این کار ترغیب می‌نمود.


    درباره نحوه ورودتان به حوزه علمیه قم و نخستین آشنایی خود با حضرت امام خمینی‌(ره) و مبارزات انقلاب بفرمایید.

     

    بنده در سال 1361 قمری وارد حوزه علمیه تبریز شده و به تحصیل علوم دینی مشغول شدم. اوایل سال 1362 قمری اول 62 شاید هم 27 یا 28 ذی حجه بود که وارد شهر قم شدم. در آن زمان هنوز آیت‌الله بروجردی‌(ره) به قم نیامده بودند. ایام محرم بود که طلاب علوم دینی برای تبلیغ معارف اهل بیت(ع) به شهرهای مختلف می‌رفتند. آن زمان بود که وارد مدرسه فیضیه شدم و جمعی از دوستان هم که در تبریز با آنها آشنا شده بودم برای تبلیغ به اطراف قزوین رفته بودند که آنها هم به شهر قم آمدند. البته در آن زمان درس‌ها تعطیل بود؛ اما زمانی که دروس حوزه شروع شد با آقای سیدحسین قاضی آشنایی داشتم. امام خمینی‌(ره) در آن زمان درس فلسفه می‌گفتند و البته در حواشی این درس اتفاقاتی افتاده بود که خود امام در برخی صحبت‌هایشان هم به آن اشاره کرده‌اند؛ بنابراین درس ایشان در قم با مخالفت‌هایی هم روبرو بود. می‌گفتند امام خمینی‌(ره) می‌خواهد طلاب را از دروس علوم دینی غافل کند.

     

    در آن زمان با حضرت آیت‌الله فاضل لنکرانی مراوداتی داشتم و ایشان من را به شرکت در درس فلسفه امام‌(ره) سفارش کرده بودند. در درس فلسفه امام‌(ره) شرکت می‌کردم. البته امام آن موقع در مدرسه دارالشفا درس خارج هم تدریس می‌کردند که نخستین آشنایی من با ایشان از همان‌جا شروع شد. درس فلسفه را خدمت امام‌(ره) تا مبحث «الهی به معنی اخص» ادامه دادیم که ایشان درسی داد و گفت آن را بنویسید و بیاورید. هرکسی را که در ذیل نامه آن نوشته‌ام به درس تشریف نیاورد، تشریف نیاورد. این فرموده امام به اعتبار آن بود که الهی به معنی اخص، بحث بسیار سنگینی بود و امام هم می‌خواستند کسانی که استعداد خوبی دارند در این درس شرکت کنند.

     

    چند نفر در درس فلسفه امام شرکت می‌کردند.

     

    حدود هشت نفر در درس فلسفه ایشان شرکت می‌کردند. بنده بودم، آقایان منتظری، مطهری، یزدی و دو برادر مرعشی‌ هم در درس ایشان شرکت می‌کردند. آقای شهاب‌الدین اشراقی، داماد امام هم در این درس شرکت می‌کرد. از این تعداد سه نفر ترک زبان بودیم که آسیدعبدالغنی اردبیلی هم که درس امام را به صورت منظومه نوشته‌اند، در آن حضور داشت. یادم هست که امام‌(ره) در ذیل نوشته من ذکر فرموده بودند که مطلب را خوب حفظ کردی؛ این شد که من هم درس ایشان را ادامه دادم. آشیخ اسدالله اصفهانی از دیگر شاگردان امام و از دوستان آقای منتظری بودند که البته پس از این‌که از مدرسه نجف برگشتم دیگر ایشان را در قم ندیدم.

     

    امام‌(ره) همزمان با درس فلسفه و درس خارج، درس اخلاقی هم داشتند که این درس را در مدرسه فیضیه برگزار می‌کردند. درس اخلاق ایشان به نحوی بود که حتی بازاری‌ها هم در آن شرکت می‌کردند. یکی از خصوصیات این درس آن بود که تا یک هفته آدم را شارژ می‌‌کرد. باید بگویم که بیان امام راحل بسیار دلنشین بود، درس اخلاق را به خوبی بیان می‌کردند به طوری که در مغز انسان جای می‌گرفت.

     

    امام‌ خمینی(ره) دائم‌الجماعه بودند و نماز جماعتشان به هیچ‌وجه ترک نمی‌شد. نماز صبح را در نماز مرحوم آقای صدر که در بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه(س) برگزار می‌شد، شرکت می‌کرد. زمانی هم که مرحوم صدر نبود، حاج سید احمد سجادی به عنوان پیش‌نماز جای ایشان را می‌گرفت. امام‌(ره) نماز ظهر و عصر را در مدرسه فیضیه با آقای سیداحمد زنجانی می‌خواند و موقعی هم که آقای زنجانی نمی‌آمد، خود امام پیش‌نماز می‌شدند. ایشان نماز مغرب را در نماز مرحوم آقای محمدتقی خوانساری‌(ره) که در مدرسه فیضیه برگزار می‌شد، شرکت می‌کرد که پس از ایشان هم، آقای اراکی پیش‌نماز می‌شد.

     

    امام‌(ره) همواره پس از این‌که درس عصرشان تمام می‌شد، به زیارت حضرت معصومه(س) مشرف می‌شدند. این را به اعتبار زمانی می‌گویم که نامه من را زمانی که می‌خواستم وارد حرم شوم و ایشان در حال خارج شدن از آنجا بودند، به من دادند. امام زیارتشان هرگز ترک نمی‌شد حتی پس از شروع درس خارج هم این منوال ادامه داشت. نکته جالب این است که عادت زیارتی امام خمینی‌(ره) آن زمان هم که به نجف اشرف تبعید شدند ترک نشد و همواره صبح‌ها به زیارت امام علی(ع) مشرف می‌شدند.

     

    بنده به امام راحل بسیار علاقه داشتم؛ از این رو پس از اینکه درس خارج خود را شروع کردند، در آن درس شرکت می‌کردم و مادامی که در قم حضور داشتم، مرتب در درس ایشان حاضر بودم.

     

    درباره نحوه حضورتان در شهر قم بیشتر توضیح دهید.

     

    وقتی به قم مشرف شدم، حضرت آیت‌الله بروجردی هنوز به قم نیامده بودند. شنیدم ایشان مریض شده و از بروجرد برای درمان در بیمارستان فیروزآبادی شهر ری بستری هستند. امام‌ خمینی(ره) آن زمان از همه علمای شهر قم امضا گرفتند که آیت‌الله بروجردی را برای اقامت به شهر مقدس قم دعوت کنند. یادم هست که چند بار درس را تعطیل کردند تا آیت‌الله بروجردی را به قم آوردند. امام‌(ره) وقتی آیت‌الله بروجردی را به قم دعوت کردند ـ تا مادامی که در شهر قم حضور داشتم ـ ندیدم یک روز درس ایشان را ترک کنند. هم در درس فقه و هم در درس اصول آیت‌الله بروجردی شرکت می‌کردند. امام‌(ره) وقتی درسشان تمام می‌شد، با شاگردان در درس آیت‌الله بروجردی حاضر می‌شدند و باید گفت این کار از خصوصیات اخلاقی ایشان بود.

     

    در سال 1334 شمسی بود که از قم به نجف رفتم. در آن زمان که در قم حضور داشتم در درس مرحوم آیت‌الله حجت هم شرکت می‌کردم و وقتی ایشان فوت کرد، به نجف رفتم. یادم هست که امام خمینی‌(ره) برای آیت‌الله بروجردی به تمام کلمه احترام قائل بود و تا زمانی که ایشان زنده بودند، اظهار وجود نکرد. امام‌(ره) فرد بسیار منظمی بودند و به کاری که انجام می‌دادند کاملاً عقیده داشتند؛ شاید در اسلام و بین تشیع، یک نفر که بگوید مردم را به خوبی می‌شناسم، در آن زمان وجود نداشت. امام خمینی‌(ره) در زمان آیت‌الله بروجردی یک قدم برای مرجعیت برنداشت و اگر به آن حد مطرح و مشهور شد، از طرف خداوند متعال بود و شاگردان امام هم که تعدادشان زیاد بود، به علم، تقوا، فضل و اخلاق امام علاقه خاصی داشتند.

     

    حرکت انقلابی مردم قم از چه زمانی شروع شد.

     

    حرکت علما پس از فوت آیت‌الله بروجردی شروع شد. در آن زمان نجف بودم و در قم حضور نداشتم. حرکت روحانیت از قضیه مدرسه فیضیه آغاز شد، زمانی که کماندوها زمانی که آیت‌الله گلپایگانی‌(ره) در فیضیه حضور داشتند و مرحوم آقای انصاری هم بالای منبر سخن می‌گفت، حمله کردند و طلاب را مورد ضرب و شتم قرار دادند. پس از آن هم امام‌(ره) را دستگیر کردند که در این هنگام جمعی از علما از نقاط مختلف برای اعتراض به شاه و حمایت از امام‌(ره) در حوزه جمع شدند. آن زمان در نجف هم ما تجمع کردیم؛ یادم هست که تمام مدرسین نجف و کسانی که در آنجا درس می‌دادند ـ آقایان مراجع را نمی‌گویم ـ در منزل آیت‌الله سیدعبدالهادی شیرازی جمع شده بودند. در آنجا به حمایت از امام‌(ره) و ضد شاه اعلامیه‌هایی پخش شد. اعلامیه‌ها را جمع کرده و به ایران می‌فرستادیم و تمام این اعلامیه‌ها به امضای علمای نجف می‌رسید. مراجع نجف هم در آن زمان از حرکت انقلابی امام‌(ره) حمایت کردند؛ چراکه این حرکت را تأیید می‌کردند و وقتی امام‌(ره) به ترکیه تبعید شدند، دیدیم که این حرکت در نجف هم ادامه داشت.

     

    پس از این‌که امام‌(ره) از ترکیه به نجف تبعید شدند، دیدیم که تمام علما و مراجع و همچنین مدرسین حوزه علمیه نجف به پیش‌واز امام‌(ره) رفتند. البته امام پیش از آن که وارد نجف اشراف شود، وارد کاظمین شده بود، پس از آن به کربلا و از آنجا به خانوش رفته بودند که اکثر علمای نجف با ماشین به خانوش رفته و به پیش‌واز امام شتافتند و امام‌(ره) وارد نجف اشرف شدند.

     

    در نجف هم به درس امام رفتید.

     

    خیر، در درس امام‌(ره) که در مسجد شیخ انصاری نجف معروف به مسجد ترک‌ها برپا می‌شد شرکت نکردم؛ اما مرتب در خدمت ایشان حاضر می‌شدم. هدف از تبعید امام‌(ره) به نجف، قرار دادن ایشان در برابر مراجع و منفعل کردن آنان بود، اما درس، بحث و عظمت ایشان فوق‌العاده در نجف گرفت به طوری که بسیاری در نماز جماعت مغرب ایشان که در مدرسه آیت‌الله بروجردی نجف برپا می‌شد شرکت می‌کردند.

     

    زمانی که به قم آمدم، صدام داشت ایرانی‌ها را از این کشور اخراج می‌کرد که البته من جزو این اخراجی‌ها که به آنان معاودین گفته می‌شد، نبودم. من با اختیار خودم به قم آمده بودم و هرچه داشتم از کتاب تا وسائل خانه در نجف جا مانده بود.

    فضای نجف نسبت به مبارزات امام چگونه بود؟

     

    همان‌طور که گفتم تمام علما از امام حمایت می‌کردند. زمانی که از نجف به قم آمدم، امام را می‌خواستند از نجف تبعید کنند و البته امام تصمیم داشتند به کویت بروند که ایشان را به این کشور راه ندادند. در آن زمان شهادت آسیدمصطفی اتفاق افتاده بود که امام‌(ره) آن را عنایت الهی می‌دانستند. باید بگویم که وقتی به قم آمدم از مؤسسان جامعه مدرسین بودم. وقتی امام‌(ره) جامعه مدرسین را در نجف تشکیل دادند، من آنجا حضور داشتم؛ اگر اعلامیه‌هایی را که از نجف به ایران صادر می‌شد، ببینید، امضای من در پای آن خودنمایی می‌کند و شاید هم نخستین امضا در عزل شاه امضای من باشد. یادم هست که جامعه مدرسین آن زمان برای برگزاری جلسات خود مکان ثابتی نداشت و هر از گاهی در منزل یکی از افراد این جلسات برگزار می‌شد. اما نکته مهم آن بود که جلسات جامعه مدرسین دائمی بود و وقتی هم که امام‌(ره) از نجف اعلامیه صادر می‌کردند، از سوی اعضای جامعه مدرسین آن زمان پخش می‌شد.

     

    آیا کار جامعه مدرسین تنها سیاسی بود؟

     

    بله تمام فعالیت‌هایش سیاسی بود. یادم هست زمانی که آقای منتظری و مفتح تازه از زندان آزاد شده بودند، مجلسی در منزل ما برگزار شد که این دو نفر هم در منزل ما حضور داشتند.

     

    فعالیت‌های طلاب جوان علیه رژیم طاغوت چگونه بود؟

     

    ابتدا از خداوند متعال می‌خواهم که روحانیت را در همه دوره‌ها تا به ظهور ولی عصر(عج) حفظ کند؛ باید بگویم که حفظ روحانیت از عنایات خداوند متعال است. از زمان رضا شاه هرچه خواستند روحانیت و دین را تضعیف کنند نتوانستند. طلاب دینی در زمان‌های محرم و صفر به تبلیغ می‌رفتند و علیه دشمنان اسلام تبلیغ می‌کردند. همه طلبه‌ها علیه دولت حرف می‌زدند و این امر به انگیزه‌ای در بین مردم تبدیل شده بود و در آنها چنان رغبتی ایجاد کرده بود که علیه طاغوتیان به پا خواستته بودند به ویژه جوان‌ها و این از عنایات الهی بود.

     

    وقتی حرکت امام‌(ره) آغاز شد، شاگردان ایشان که افرادی بسیار زرنگ و علاقه‌مند مواضع آن بزرگوار بودند، در هر جایی که منبر می‌رفتند، به تحریک جوانان می‌پرداختند و هرچه دشمنان اسلام و قرآن می‌خواستند از کار آنها جلوگیری کنند، عکس آن جواب می‌داد؛ این موضوع نه تنها در قم بلکه در همه نقاط کشور و حتی شهرهای کوچک اتفاق افتاد و باید گفت که اسلام در همه اقشار مردم به ویژه جوانان زنده شده بود. شهر ما در تبریز شهر کوچکی است، اما آنجا هم جوان‌ها انجمن اسلامی تشکیل داده بودند و عمال رژیم به هیچ‌عنوان نمی‌توانستند جلوی آنها را بگیرند.

     

    تبلیغات کمونیست‌ها از فعالیت روحانیان جلوگیری نمی‌کرد؟

     

    هرچند در آن زمان تبلیغات کمونیست‌ها بسیار وسیع بود، اما فعالیت روحانیان تمام تبلیغات کمونیست‌ها را تحت‌الشعاع قرار داده بود. تمام جوان‌ها از زن و مردم در انجمن‌های اسلامی شرکت می‌کردند و این را از عنایات خداوند متعال می‌دانم. تمام مطالبی که از سوی روحانیان در بین مردم مطرح می‌شد، از سوی خود مردم انعکاس می‌یافت.

     

    اعلامیه‌هایی که امام‌(ره) در فرانسه و جاهای دیگر صادر می‌کردند، از سوی برخی به ایران می‌آمد، به وسیله خود مردم پخش می‌شد. تنها کار جامعه مدرسین تکثیر این اعلامیه‌ها و ارسال به شهرهای مختلف بود و خود مردم پخش اعلامیه را به عهده داشتند.

     

    علت این تحرک از سوی مردم چه بود؟

     

    به حرکت مصر توجه کنید. نوعاً می‌بینید که در این حرکت، عنوان حزب مطرح می‌شود، اما نام هیچ حزبی در حرکت انقلابی مردم ایران مطرح نبود و این حرکت کاملاً اسلامی بود و پیشرفت اسلام هم به اعتبار این حرکت رخ داد؛ الآن در مصر از عنوان اخوان‌المسلمین و مانند آن استفاده می‌کنند، اما حرکت مردم ایران، حرکت اسلامی به معنای تمام کلمه بود. جدیت روحانیت، شجاعت و حتی طلاب جوانی که بالای منبر می‌رفتند و قطعا هم می‌دانستند پای منبرشان یک نفر ساواکی نشسته است، با این حال که می‌دانستند، حرف‌هایشان را می‌زدند و مردم هم تحویل می‌گرفتند و این شجاعت در روحانیت و جوان‌ها مشاهده می‌شد. نهضت انقلابی مردم ایران به اعتبار اسلام به پیروزی رسید.

     

    اکنون برخی از احزاب ادعا می‌کنند که در انقلاب مردم ایران نقش داشته‌اند، در این خصوص بفرمایید.

     

    هرکس که به عنوان حزب مدعی نقشی در انقلاب اسلامی ایران است، باید بگویم که اینطور نیست؛ چراکه هیچ حزبی در این قیام اسلامی مطرح نبود. زن و مرد در این قیام حضور داشتند و حتی در برخی از جاها زن‌های مکشفه هم در راهپیمایی‌ها شرکت می‌کردند.

     

    در پایان خلاصه‌ای از آشنایی خود با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بفرمایید.

     

    آشنایی من با آیت‌الله خامنه‌ای از آن زمان رقم خورد که ائمه جمعه ستادی نداشت و تنها به صورت شورایی اداره می‌شد. زمانی که به مجلس رفتم، سه نفر را به عنوان ائمه جمعه انتخاب کردند که دو نفر انتصاب شده بودند. آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان امام جمعه تهران از سوی امام‌(ره) نصب شده بودند و دیگری آیت‌الله مشکینی بود که به سبب مرکزیت قم، امام جمعه این شهر شدند. سه نفر دیگر که انتخاب شدند یکی من، دیگری آسید روح الله خاتمی و همچنین آقای طاهری بود و آن زمان بود که با رهبر انقلاب آشنا شدم.

     

    حضرت آیت‌الله خامنه‌ای فردی کاملاً اسلامی و متقی به معنای تمام کلمه هستند؛ از این رو رهبریت و انضمام اموری که در دست ایشان است و حقیقتاً در محلش هم واقع شده، نعمتی الهی است که از خداوند متعال خواهانم این نعمت را از دست ما نگیرد. آیت‌الله خامنه‌ای با ایمان کامل در همه کارهایش اسلام را مدنظر قرار داده است. /920/گ/401

     

ارسال نظرات