۲۷ فروردين ۱۳۹۰ - ۱۷:۴۵
کد خبر: ۱۰۲۱۹۶
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی:

رویکرد حضرت آیت الله بهجت در تربیت اخلاقی عمل گرایی است

خبرگزاری رسا ـ عضو پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با اشاره به اینکه تفاوت اساسی منطق زندگی در دنیای غرب و منطق حیات دینی در وظیفه‌محوری است، بیان داشت: انسان غربی تنها به دنبال لذت است اگر لذت از بین برود انگیزه‌ای برای کار کردن ندارد. اما انسان مؤمن چون به دنبال وظیفه است اگر رسالت و مسئولیتی پیش روی خود نبیند احساس پوچی می‌کند.
محمد عالم زاده نوري


به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، در زمینه  تربیت اخلاقی چند مکتب کلان وجود دارد که می‌توان بر اساس آن بحث را به صورت استراتژی‌های گوناگون در زمینه تربیت عنوان کرد  در بخش نخست گفت‌وگو با حجت الاسلام محمد عالم زاده نوری، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به تشریح تربیت اخلاقی پرداختیم و بیان شد که تربیت اخلافی مفهومی است که به تازگی رایج شده و پیش از این کاربرد مشهور و معروف آن، تهذیب نفس و تزکیه اخلاقی بوده است؛ اما به موجب ورود اندیشه‌های تربیتی متفکران غربی در جامعه اسلامی، اصطلاح «تربیت اخلاقی» نیز رفته‌رفته شهرت یافته است. مقصود از تربیت اخلاقی، آموزش اصول و ارزش‌های اخلاقی و تلاش در جهت پرورش گرایش‌ها و فضیلت‌های اخلاقی است.

در ادامه حجت الاسلام عالم زاده به بیان این  نظریه های کلان در زمینه تربیت اخلاقی پرداخت و دو مکتب اخلاق اجتماعی و اخلاق بندگی را تبیین کرد. در این شماره، سایر نظریه های کلان تربیتی در حوزه تربیت اسلامی بررسی می‌شود و ضمن بیان ویژگی ها و استنادات هر نظریه، منشا اختلاف نظریات بررسی می‌شود.

رسا ـ در حوزه تربیت اخلاقی چه نظریه دیگری وجود دارد و این نظریه بر چه اصولی پافشاری و تاکید دارد؟


رویکرد سومی را که می توانیم مطرح کنیم، رویکردهای مبتنی بر اخلاق فردی است، به این توضیح که در میان اندیشمندان و مربیان رویکردهایی را می‌توان شناسایی کرد که نقطه کانونی و مرکز ثقل فعالیت‌های تربیتی را در حوزه اخلاق فردی دنبال می‌کنند و یکی از عناصر اخلاق فردی را به عنوان محور عملیات روانی برگزیده‌اند و البته رویکردهای گوناگونی را برگزیده اند که می توان به کرامت، خودشناسی، اعتدال، عمل محوری و ... اشاره کرد.

شهید مطهری (ره) بر کرامت انسانی به عنوان مرکز ثقل اخلاق و تربیت اسلامی و عنصر بنیادین آن پای فشرده است.
وی در کتاب فلسفه اخلاق این گونه می گوید: در اخلاق اسلامی محور ... یا به تعبیری آن نقطه‌ای از روح انسان، که اسلام روی آن دست گذاشته است برای احیای اخلاق انسانی و برای اینکه انسان را به سوی اخلاق سوق بدهد، کرامت و عزت نفس است.

در اخلاق اسلامی یک موضوع است که می‌توان آنرا پایه و محور همه تعلیمات اخلاقی اسلامی قرار داد و تا آنجا که ما تفحص کرده‌ایم، در مآثر اسلامی روی هیچ موضوعی، به عنوان پایه و محور، به اندازه اصل کرامت نفس تکیه نشده است. در اسلام به کرامت و عزت نفس و به محترم شمردن نفس بسیار اهمیت داده می‌شود آن هم با کلمه «نفس» مثل: اکرم نفسک عن کل دنیة. هرکس به قدر و ارزش و منزلت خود آگاه باشد و بداند چه گوهر گران‌بهایی در اختیار او قرار داده شده است، هرگز حاضر نمی‌شود این سرمایه عظیم را در امور پست حیوانی صرف کند و از همه اخلاق و صفات حیوانی ایمن می‌گردد.

اگر مربی بتواند احساس کرامت و ارزشمندی را در جان متربی خود ایجاد کند او را از عمده شهوات حیوانی رهانده است. اما اگر شخص احساس بزرگی و ارزشمندی نداشته باشد و برای خود شخصیت و شرافتی قائل نباشد، گویا همه چیز را باخته است، و حاضر است به هر ذلتی تن دهد و هر خلافی مرتکب شود.

عده ای دیگر در مبنای اخلاق فردی، خودشناسی را رویکرد خود قرار داده اند و با استناد به آیه «علیکم انفسکم » و آیات و احادیث فراوان معرفت نفس، خودشناسی را محوریت بخشیده‌اند.

اما اخلاق فلسفی ارسطویی در این مدار، اعتدال شخصیت انسانی را محور گرفته است و انسان را به متعادل شدن دعوت کرده است .

نظریه دیگر عمل محوری است که پاره‌ای از مربیان و اندیشمندان راهبرد عمل‌محور را برای اقدامات تربیتی برگزیده اند و عمده تلاش و تأکید و تمرکز خود را بر اقدام و عمل و استقامت نهاده‌اند. البته زاویه نگاه آنان و نوع تعابیرشان متفاوت و متنوع است، البته علاوه بر تأکید بر عمل تعابیر دیگری که برای این رویکرد مشاهده می‌شود عبارت‌اند از: اراده، عقل، مخالفت با هوا، جهاد اکبر، تقوا، صبر، و انجام وظیفه.

در رویکردی دیگر ، همه امور از تقویت اراده آغاز می گردد که اگر اراده انسانی را محور تربیت بگیریم لازم است با برجسته‌سازی، تأکید و تمرکز بر آن یک عملیات روانی گسترده را آغاز کنیم و از این راه به سایر فضائل اخلاقی نقبی بزنیم. اراده مبنای اخلاق است. اخلاق از اراده سر می‌گیرد و برای رشد اخلاقی معنوی بی‌شک داشتن اراده انسانی شرط لازم به شمار می‌رود.

دسته دیگری از صاحب نظران بر نقش عقل در تربیت انسان تأکید کرده اند و معتقدند برای تحول شخصیت انسان باید از تقویت عقل او آغاز کرد. همه فضائل اخلاقی جنود عقل و همه گرفتاری‌های انسان جنود جهل است. حدیث جنود عقل و جهل در یک صورتگری هنرمندانه نظام فضائل و رذائل اخلاقی را بر مدار عقل و جهل بنا می‌سازد که به این نگاه اگر ریشه همه فضائل تقویت گردد، فرایند دست‌یابی به فروع و شاخه‌ها تسهیل می‌گردد و تربیت انسان در مسیری هموارتر و استوارتر قرار می‌گیرد.

رسا ـ منظومه فکری اسلام و تربیت اسلامی چه تفاوتی با تفکر غرب دارد؟

تفاوت اساسی میان منطق زندگی در دنیای غرب و منطق حیات دینی را در همین وظیفه‌محوری برشمرده‌اند. انسان غربی به دنبال ارضای بیشتر و دست‌یابی به لذت فراوان‌تر است. اما انسان دینی به دنبال انجام وظیفه. آنها برای رسیدن به هدف محوری خود یعنی لذت‌جویی تلاش می‌کنند تا همه اعمال خود را با لذت هماهنگ کنند. مثلا درس خواندن و کار کردن و ... را به یک سرگرمی لذت‌بخش و نشاط آفرین تبدیل می‌کنند به صورتی که کاملا بر اساس میل و غریزه بدان عمل شود. اما در حیات دینی لذت محوریت ندارد. اتفاقا ممکن است وظیفه برای انسان ناخوشایند و بر خلاف میل او باشد که غالبا همین‌گونه است و به همین خاطر به آن تکلیف از ماده کلفت اطلاق می‌شود. انسان دینی باید به گونه‌ای تربیت شده باشد که بتواند به راحتی بر خلاف میل و بر اساس وظیفه عمل کند و از خواهش‌های غریزی خود درگذرد.
انسان مؤمن ممکن است کارهای لذت‌بخشی هم انجام دهد اما آن را نه به خاطر لذتش که به خاطر وظیفه انجام می‌دهد. زیرا اگر صرفا به انگیزش لذت‌جویی باشد عملی حیوانی است. از سوی دیگر وظیفه نیز ممکن است لذت‌بخش باشد اما اگر فرض کنیم لذت‌بخش و فرح‌آفرین هم نباشد انسان مؤمن از آن سر باز نمی‌زند و شانه خالی نمی‌کند. انسان غربی چون تنها به دنبال لذت است اگر لذت از بین رود انگیزه‌ای برای کار کردن ندارد. اما انسان مؤمن چون به دنبال وظیفه است اگر رسالت و مسئولیتی پیش روی خود نبیند احساس پوچی و حیوانیت می‌کند.

همه ما با منطق وظیفه محوری در عمل و تکیه کلام عمل به وظیفه در توصیه‌های امام راحل (ره) آشنا هستیم. اولین نوشتار سیاسی حضرت امام (ره) با تنها موعظه خدای متعال آغاز می‌شود که فرمود: قُلْ إِنَّما أَعِظُکمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثْنی‏ وَ فُرادی، بگو تنها شما را یک موعظه می‌کنم و آن این که برای خدا تک تک و دو به دو قیام کنید.
عمل به وظیفه، عمل بر اساس تشخیص و شناخت و عقل است که از احساس رسالت و تعهد سرچشمه گرفته و انسان را از مرز بهائم برتر می‌آورد.

رسا ـ یکی از چهره های برجسته در اخلاق و سیر و سلوک الی الله در زمان معاصر، حضرت آیت الله بهجت(ره) هستند که عمل و کلام وی سرمشق طلاب برای تهذیب نفس و تربیت دیگران قرار می گرفت، چه عنصری در سیره علمی و عملی این عارف روشن ضمیر به صورت برجسته وجود دارد؟

رویکرد عمل‌محور در دستورالعمل‌های مرحوم آیت الله بهجت (ره) بسیار شاهد دارد و به صورت صریح و آشکار بیان شده است. تکیه کلام تربیتی این مربی بزرگ، عمل به دانسته‌ها است. محوریت عمل در کلام ایشان ناشی از انتخاب یک راهبرد است. گویا ایشان برای تحول انسان، دستوری برتر و مهم‌تر از این احساس مسئولیت و صرف نیروی انسانی نمی‌بینند.

مشکل اساسی تربیت از نظر ایشان ندانستن راه نیست. زیرا راه آشکار است و ما چندان نیاز به تعلم و دریافت دستور عمل نداریم. مانع سستی، ضعف اراده و عمل بر اساس هوا و هوس را باید از میان برداشت و به آنچه آشکار است باید مردانه اقدام کرد. عمل یعنی انجام وظیفه و برخلاف خواسته نفس حرکت کردن.
حضرت /آیت الله بهجت در کلامی می گویند: آقایانی که طالب مواعظ هستند از ایشان سؤال می‏شود: آیا به مواعظی که تا به حال شنیده‏اید، عمل کرده‏اید، یا نه؟ ... آیا اگر عمل به معلومات - اختیاراً - ننماید، شایسته است توقّع زیادتی معلومات؟
جماعتی هستند که وعظ و خطابه و سخنرانی را که مقدمة عملیات مناسبه می‏باشند، با آن‏ها معاملة ذی‏المقدمه می‏کنند. کأنّه دستور این‏است که: بگویند و بشنوند، برای اینکه بگویند و بشنوند! و این اشتباه است. تعلیم و تعلّم، برای عمل، مناسب است و استقلال ندارند.
آن‏چه می‏دانی عمل کن، آن‏چه را که نمی‏دانی، کفایت می‏شود.

رسا ـ با توجه به اینکه مکاتب گوناگونی در زمینه تربیت اخلاقی بیان شد که هر کدام دارای رویکردهای متفاوتی هستند، لطفا بفرمائید این گونه رویکردها به چه منابعی استناد کرده اند و به چه دلیل این رویکرد را گزینش کرده اند؟

این رویکرد‌ها عمدتا خود را مستظهر به منابع دینی می‌دانند و از آیات و روایات برای اثبات خود قرینه و شاهد می‌آورند.
ظاهرا استناد این رویکردها به قرآن و حدیث اگر هریک به تنهایی ملاحظه شوند دشوار نیست، مشکل اساسی هنگامی بروز می‌کند که بخواهیم ادله این رویکردها را در کنار هم بنشانیم و با هم جمع کنیم. بی شک اگر یک نقطه کانونی را در فرایند تربیت لازم بشماریم، هر یک از این رویکردها به دلالت صریح یک نقطه را اثبات و به دلالت التزامی نقاط دیگر را نفی می‌کند، پس این رویکردها هرگز با یک‌دیگر سر سازگاری ندارند و قابل جمع نیستند. اگر چنین باشد نمی‌توان همه این رویکردها را محتمل دانست و لاجرم برای قضاوت باید راه چاره‌ای یافت.
مشابه این مشکل را در استعمال صیغه اَفعَل تفضیل در روایات اخلاقی می‌بینیم. این مفهوم برای مرتبه‌بندی اوصاف اخلاقی نقش کلیدی دارد.
 
اگر بخواهیم دیدگاه اسلامی را در باره نقطه محوری فعالیت‌های تربیتی بازیابیم و سیاست کلان عملیات تحول انسان را در منابع دینی دنبال کنیم احتمالا بی‌درنگ به سراغ «ترین‌ها» خواهیم رفت. این صیغه‌های تفضیل بهترین کاندیداهای پاسخ به این دغدغه خواهند بود، زیرا تنها دارای یک مصداق تلقی می‌شوند و ظهور اولیه آنها انحصار برتری برای یک مورد نسبت به سایر موارد است. اما شگفتی و چالش زمانی است که برخلاف انتظار اولیه مصادیق مختلف و متنوعی برای آن در لسان روایات می‌یابیم.

حل این مسئله در روایات اخلاقی تلاشی علمی از سنخ مباحث اصولی می‌طلبد و به‌نظر می‌رسد همان مقدار که به صیغه اِفعَل (امر) در اصول فقه‌الاحکام عنایت شده، در باب صیغه اَفعَل در اصول فقه‌الاخلاق و فقه‌التربیه کاوش و پژوهش لازم است.
مثلا اگر بخواهیم در مقام تربیت بر اساس رویکرد عمل‌محور برترین و مهم‌ترین عمل را شناسایی و توصیه کنیم باید با کلید واژه «افضل الاعمال»، «اشرف الاعمال»، «خیر العمل»، «احب الاعمال الی الله»، «ما عبد الله بشیء افضل من...» در آیات و روایات جستجو کنیم. طبعا انتظار داریم که با یک مصداق نیز بیشتر مواجه نشویم. اما علی‌رغم توقع ما این پاسخ‌ها دریافت می‌شود که بهترین عمل در روایت متفاوت بیان شده است که عبارتند از اخلاص، نیکی به خاندان پیامبر(ص)، کاری که استمرار داشته باشد، پرهیز از بدی ها و...

رسا ـ به هرحال ما نیاز به یک داوری نهایی داریم تا رویکرد قابل اطمینان و صحیح‌تر شناخته شود.

بله، همان طور که ملاحظه شد، در سیاستگذاری عام فرایند تربیت و کشف کانونِ تمرکزِ آن، رویکردهای متفاوت و متعددی وجود دارد که اختلاف این رویکردها، از سوی منابع دینی نیز به رسمیت شناخته شده و قابل تأیید است. یعنی تنوع توصیه‌های موجود در آیات و روایات اجازه این برداشت‌های متعدد را می‌دهد . اگر بخواهیم فارغ از این رویکردها نیز به سراغ منابع دینی برویم و پاسخ این سوال را جستجو کنیم با انبوهی از بیانات متنوع مواجه می‌شویم.

پیش از تلاش برای حل مساله، یادآوری کنیم که این اختلاف آرا را باید قدر شناخت و از آن استفاده کرد. گرچه این اختلاف نظر در نگاه نخست موجب سرگردانی است اما نمی‌توان انکار کرد که هر رویکردی از رویکردهای فوق حاوی دقت ویژه و نکته خاصی است. انباشت این نکات و توجهات ما را در طراحی مدل کامل نهایی بسیار یاری خواهد کرد. یعنی اگر ما در مقابل این پرسش تنها با یک گزینه مواجه بودیم و یک پاسخ می‌شنیدیم از نکات فراوانی محروم می‌ماندیم و درک کاملی از فضای تربیت به دست نمی‌آوردیم و احتمالا در ارائه یک طرح جامع جایگزین ناکام بودیم. اما اکنون زوایای مختلف موضوع برایمان آشکار گشته و ذهن بسته ما در مواجهه با انواع احتمالات قدرت جولان بیشتری یافته است.

همچنین نمی‌توان انکار کرد که پاسخ نهایی به احتمال زیاد در لابلای همین گزینه‌ها نهفته است. اگر موضوع دیگری در فضای تربیت سهم قابل توجه و نقش اساسی می‌داشت حتما توسط کارشناسان این فن کشف می‌شد و بدان اشارتی می‌رفت. به سختی می‌توان فرض کرد که کاندیدای اصلی و عنصر راهبردی تربیت از چشم و دل مربیان بزرگ مخفی مانده یا به ما نرسیده باشد.
اگر بتوانیم پس از بحث و بررسی کافی، یکی از این گزینه‌ها را به عنوان سخن نهایی برآوریم و با شواهد و قرائن، تأیید کنیم راه کوتاهی در پیش داریم. اما اگر فرض کنیم بیش از یکی از این گزینه‌ها قابل استفاده باشد لاجرم باید دست از اطلاق و عموم ادعایی هر یک برداریم و آن را به صورتی نسبی معنا کنیم. مثلا هر یک را به مخاطبی یا دوره سنی یا مرحله‌ای اختصاص دهیم و از جمع و تلفیق آنها طرح جامع‌تری به دست آوریم.

نکته دیگر این که میان این رویکردها کمابیش نقاط مشترکی دیده می‌شود. شاید بسیاری از این گزینه‌ها را بتوان به یک‌دیگر بازگشت داد و این کثرت خیره‌کننده را شکست. این، هنر محقق است که با کالبدشکافی مفهومی این گزینه‌ها، وجوه اشتراک را نمایان سازد و راه نهایی را کوتاه کند.

در زمینه جمع بین این رویکردهای گوناکگون می توان احتمالهایی نظیر انکار اصل ضرورت تمرکز، تنوع راهبرد به تنوع روحیات متربی، تنوع راهبرد بر حسب اصناف شخصیتی، راهبرد منازلیِ مرحله به مرحله، راهبرد تکثرگرای پازلی اشاره کرد.


رسا ـ لطفا  این وجوه جمع  بین نظریات و البته روایات متکثر را بیان بفرمائید.

انکار ضرورت تمرکز،  یک احتمال است که اساسا تربیت را نیازمند نقطه ثقل و تمرکز ذهنی و روانی نمی داند یعنی بگوییم که تربیت با تکثر توصیه‌ها سازگار و امکان‌پذیر است. چه اشکالی دارد اگر فهرست بلندی از خوبی‌ها را به متربی عرضه کنیم و اهتمام او را در آنِ واحد بر همه خوب‌ها و خوبی‌ها توزیع کنیم. چه بسا این روش در دراز مدت موجب نهادینه شدن همه آن فضائل در جان متربی گردد و زمینه‌های دریافت آن همه را که نیازمند گذر زمان و رسوخ تدریجی در جان او است فراهم آورد.
 همان طور که عنوان بصری از امام صادق درخواست توصیه می‌کند حضرت او را به نه دستور سفارش کردند. عمار بن مروان نیز دستور العمل چهاربندی‌ای را از آن امام نقل می‌کند؛ در روایات دیگر نیز توصیه‌های متعدد پشت سر هم ملاحظه می‌شود.

به هر حال اگر بپذیریم که در سیاستگذاری کلان فرایند تربیت نیاز به نقطه کانونی نداریم و همه ارزش‌های اخلاقی و فضائل را می‌توان هم‌عرض یک‌دیگر ارائه کرد، آنگاه اصرار و تأکید ارباب رویکردهای مذکور بر یک موضوع به عنوان کانون فعالیت‌های تربیتی کاملا سلیقه‌ای و بی‌پشتوانه خواهد بود. بنابراین ما موظفیم مخاطب تربیتی خود را به جامعیت شخصیت سوق دهیم و هرگاه به سبک یکی از این رویکردها، فضیلت خاصی را برجسته‌سازی کردیم بلافاصله بیان کنیم که این فضیلت تنها یکی از چیزهایی است که باید در شخصیتِ جامعِ انسانِ تربیت‌یافتة مومن پدید‌ آید و اثبات شیء هرگز دلیل نفی ماعدا نیست.

بر این اساس افعل تفضیل در روایات مذکور باید از معنای ظاهری خود فرود آید و بر مطلق فضیلت و نه افضلیت حمل شود. قرینه این عدول از معنای ظاهری نیز جمع میان ادله است. یعنی به خاطر وجود روایات متعارض از معنای متبادر ظاهری دست برمی‌داریم.

تنوع راهبرد به تنوع روحیات متربی، احتمال دیگری است که نیاز تربیت به نقطه تأکید و تمرکز را به رسمیت بشناسیم، اما برحسب تکثر مخاطب و تنوع حالات و روحیات او قائل به تکثر رویکرد و تنوع راهبرد تربیتی باشیم. یعنی متربیان را متفاوت بدانیم و با هر کس از یک نقطه متناسب او آغاز کنیم. مربی با شناختی که از مخاطب و اطوار روحی او به دست می‌آورد موظف است راهبرد تربیتی خود را معلوم سازد و با نوعی مدیریت سر صحنه و اقتضایی، نقطه محوری را در جان او تشخیص دهد. تربیت یک الگوی از پیش تعیین شده معین ندارد. از این جهت مربی نیز یک موضوع مشخص را به عنوان اولویت در همه موارد دنبال نمی‌کند.

به هر حال اگر این وجه جمع را بپذیریم و بگوییم با هر کسی باید به تناسب روحیات و احوال او مواجه شد و راهبرد تربیتی خاصی را دنبال کرد، آنگاه هر یک از رویکردهای تربیتی پیش گفته مخاطب خاصی دارد و برای روحیات دیگر قابل توصیه نیست. بر اساسِ ویژگیِ خاصِ مخاطب، مربی باید از میان این رویکردها یکی را برگزیند و توصیه کند. طبعا با این نگاه، راهبردِ تربیت منحصر به این موارد نیست و بسته به نیاز متربی تغییر می‌کند. به همین ترتیب راز اختلاف روایات را هم در اختلاف مخاطبان باید جست.


 تنوع راهبرد بر حسب اصناف شخصیتی احتمال دیگر است که چند رویکرد تربیتی کلان فرض کنیم و انسان‌ها را در چند تیپ شخصیتی مشمول آن چند رویکرد بشناسیم. مثلا راهبرد تربیتی را به سه رویکرد عمل محور، معرفت محور و محبت محور منحصر بدانیم و متربیان را بر اساس آن طبقه‌بندی کنیم. یا سه راهبرد مبتنی بر اخلاق فردی، اخلاق بندگی و اخلاق اجتماعی را برای اصناف متفاوت توصیه کنیم تفاوت این احتمال با صورت قبلی در این است که در این احتمال راهبردهای تربیتی بسیار محدود هستند، اما در احتمال گذشته راهبردهای فراوان و متعددی فرض شده بود.

اما  راهبرد منازلیِ مرحله به مرحله احتمالی است که نیاز تربیت به مرکز ثقل را بپذیریم اما مرکز ثقل فرایند تربیت را بر اساس گذر از مراحل رشد، متنوع و متعدد در نظر بگیریم. یعنی مربی در همراهی با متربی راهبرد تربیتی خود را به تناسب موقعیت او تغییر می‌دهد. مثلا کسی که در قدم اول رشد قرار دارد، نیاز به رویکرد عمل‌محور داشته باشد، اما در قدم بعد نیاز به رویکرد معرفت‌محور یا...

 راهبرد تکثرگرای پازلی آخرنی احتتمال در این بخش است  که در این احتمال نه تنها اصل تمرکز انکار نمی‌شود بلکه ضروری نیز دانسته می‌شود و  از سوی دیگر همه اهداف تربیتی مهم و تقریبا هم‌عرض شناخته می‌شوند و بر اساس یک استراتژی شرایط‌محور و اقتضایی، در مقاطع زمانی گوناگون به تناسب نیاز فرد یا اجتماع یکی از این اهداف برجسته‌سازی و عرضه می‌گردد. مثلا ما می‌توانیم بر اساس این راهبرد، در مقام خودسازی یا تربیت خانواده، یا فرهنگ‌سازیِ اجتماعی هر چند یک‌بار بر یک موضوع متمرکز شده و تبلیغات گسترده متراکمی برای نهادینه ساختن آن به پا کنیم و تا رسیدن به نتیجه، این عملیات روانی را ادامه دهیم. اهداف تربیتی مانند اجزای یک پازل همه در مرتبت خود ضروری‌اند و چندان تقدم و تأخری نیز میان آنها وجود ندارد. از هر کجا که شروع کنیم  مشروط به این که کل زمینه را پوشش دهیم و چیزی از قلم نیندازیم  مفید است.

با این نگاه باید به صورت خرد به مهندسی شخصیت دست یافت. در هر زمان که با یک مشکل خاص شخصیتی مواجه شدیم باید به حال آن همت گماریم، و آن را مانند نقطه‌ای از یک نقشه کلان یا مرحله‌ای از یک برنامه عظیم اصلاحی در نظر گیریم تا در یک نگاه سیستمی و با یک عنایت فراگیر، جامعیت و مانعیت برنامه تربیتی به خوبی تأمین خواهد شد.

چندی است که بر سال‌ها و هفته‌ها نام یک مفهوم ارزشی می‌نهند و در طول آن زمان، بر آن موضوع تأکید و تبلیغ می‌کنند. این سیاست در راستای همین درک از فعالیت تربیتی و فرایند تحول است. این اقدامِ گام به گام اگر به خوبی دنبال شود و استمرار یابد به رفع آسیب‌های تربیتی و تحول پایدار شخصیتی در همه عرصه‌ها منتهی خواهد شد.

بر اساس این نگاه رویکردهای تربیتی فوق هرگز باهم ناسازگار نیستند و یک‌دیگر را نفی نمی‌کنند. بلکه هریک تنها سهمی از زمینه تربیت را با تأکید و اصرار پوشش می‌دهند. در روایات مذکور نیز از معنای تفضیل صرف نظر می‌شود و صیغه افعل تفضیل را بر معنای وصفی (ثبات شیء و نه نفی ماعدا حمل می‌کنیم.

به بیان دیگر امامان معصوم به تناسب شرایط و مقاطع تاریخی و جغرافیایی، و نیاز مخاطبان هر چند یک‌بار بر روی یک موضوع متمرکز شده و برنامه تبلیغی ویژه‌ای را اجرا می‌کردند. اما امروزه که همه این ادله یک‌جا گرد آمده است در ظاهر نوعی تهافت و ناسازگاری به نظر می‌رسد. در حالی‌که این فضائل همه برای تربیت انسان لازم است و باید به مرور در شخصیت او شکل گیرد.

نکته مهم در این احتمال این است که می‌توان نوعی پیوستگی میان این معارف و صفات را نیز ادعا کرد. بدین صورت که از هر جا که آغاز کنیم، به جهت پیوستگی محتوایی و هماهنگی درونی معارف می‌توان انتظار داشت که همه معارف دیگر بدان اتصال یابند و به دنبال آن بیایند. فرض هم بر این است که چندان تفاوتی در نقطه آغاز وجود ندارد. ممکن است کسی از صبر شروع کند و همه فضائل یا عمده آن‌ها از طریق صبر به دست آورد. ممکن است کسی از عقل شروع کند و به تبع تقویت نیروی عقل به فضائل دیگر دست یابد و ممکن است کسی از صفات دیگر شروع کند، به هر حال همه فضائل به یک‌دیگر مربوط و از یک‌دیگر متأثرند. آنچه مهم است این است که جامعیت از بین نرود و منظومه آن به هم نخورد. فضائل اخلاقی معنوی به سان یک دسته گلِ به‌هم بسته است. هرگاه یکی از آنها را بیرون بکشیم همه بیرون خواهد آمد.

رسا - با تشکر از شما که وقت خود را در اختیار ما گذاشتید. /909/گ403/ع

ارسال نظرات