۲۵ آذر ۱۳۹۰ - ۲۰:۰۰
کد خبر: ۱۱۹۰۰۳
مناظره و نقد و نظر؛

بازخوانی هویت فلسفه و عرفان

خبرگزاری رسا ـ نخستین جلسه از سلسله نشست های نقد و نظر پیرامون فلسفه و عرفان با استقبال بالای حوزویان و دانشگاهیان در مشهد برگزار شد.
حجت الاسلام واسطي


به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در مشهد، نخستین جلسه از سلسله نشست های نقد و نظر پیرامون فلسفه و عرفان با عنوان «بازخوانی هویت فلسفه و عرفان» 23 آذرماه با استقبال بالای حوزویان و دانشگاهیان در مجتمع فرهنگی ـ تبلیغی شهید هاشمی نژاد مشهد برگزار شد.

بر اساس این گزارش، این مناظره میان حجت الاسلام عبدالحمید واسطی، معاون پژوهشی موسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام و مدرس سطح عالی حوزه علمیه خراسان و مهدی نصیری، مدیر مسوول نشریه سمات و از فعالان فرهنگی کشور صورت گرفت.

مهمترین رویکرد ما تبدیل فضای تقابل به تفاهم است
حجت الاسلام واسطی در آغاز این نشست خاطرنشان کرد: فضای موجود در این عرصه، یک فضای تقابلی میان قائلین به فلسفه و عرفان و مخالفان است، لذا با توجه به توصیه های اکید امام خامنه ای نسبت به آموزش و ترویج فلسفه، شفاف سازی مسائل با مخالفان فلسفه و عرفان می تواند مسیر حرکت را هموارتر و عمومی تر کند.

فلسفه و عرفان مدرسه ای جدا از مدرسه قرآن و عترت است
در ادامه، نصیری که معتقد است فلسفه، عرفان و مدرنیته حجاب اسلام است، اظهار کرد: نقد بنده ناظر به شخصیت و نیت صاحب نظران نیست چنانکه بدون ذره ای دغدغه و خلجان پشت سر شاگردان مبتدی این فلاسفه نماز می خوانم لذا هیچ منعی نیست که ما با وجود تفاهم در این کبرای کلی به اختلافات صغروی نپردازیم.

وی با طرح این سوال که آیا عرفان منطبق با آموزه های قرآن و عترت است و مستند بدان است یا نه؟، تصریح کرد: فلسفه و عرفان مدرسه ای جدا از مدرسه قرآن و عترت است و هر یک بانیان و معلمان خاص خود را دارند با متون و مسائل متفاوت؛ بانی مدرسه قرآن و عترت، خداوند و رسول اکرم(ص) و معلم دوم آن نیز پیامبر اسلام و متون آن قرآن و کتب روایی معصومین است.

وی افزود: بانیان مدرسه فلسفه و عرفان، فیلسوفان یونانی همچون سقراط، افلاطون و در عالم اسلام، بنی امیه و بنی عباس بوده اند که با تاسیس مدرسه حکمت از سوی مامون، توجه به فلسفه در جهان اسلام به اوج می رسد و دو تن از اساتید فلسلفه و عرفان معاصر تصریح کرده اند قصد خلفا از این ترجمه فرهنگی، مقابله با اهل بیت(ع) بوده است.

نصیری یادآور شد: ممکن است این دو مدرسه در مسائلی( خصوصا اصول دین) اشتراک داشته باشد ولی در بسیاری موارد این تنها یک نوع اشتراک لفظی است نه تفاهم معنوی. به عنوان مثال در مورد وجود خالق و مخلوق، رویکرد قرآن و عترت این است که تقابل خالق و مخلوق تقابل غیرمقدار و مقدار است در حالی که در فلسفه و عرفان طبق نظریه وحدت وجود سخن از عینیت خالق و مخلوق و وحدت و یگانگی این دو است.

وحدت وجود؛ مهمترین اصل مورد اختلاف قرآن و فلسفه
وی ادامه داد: قران و سنت با بیان صریح تأکید می کند که دو نوع وجود داریم؛ وجود خالق و وجود مخلوق و این ها با هم تباین ذاتی و وصفی دارند، یعنی آنچه در وجود خالق هست در وجود مخلوق نیست و به عکس، وجود مخلوق یک وجود متجزی و مقداری است دارای وصف، کم، کیف، زمان، مکان و بُعد اما وجود خالق مقابل همه این هاست.

مدیر مسوول نشریه سمات گفت: در نظریه وحدت وجود، سخن از این است که دو چیز وجود ندارد که یکی خالق باشد و دیگری معلول. اساسی ترین و مهم ترین دستاورد فلسفه و عرفان از نظر خود فلاسفه همین مساله وحدت وجود بوده و بسیاری مسائل نیز تابع این نظریه است. معتقدند خداوند هستی همه چیزهاست و اشیا را ظاهر کرده و خود عین آن هاست، نه تنها به صورت و شکل خلق خود( گاهی جماد، گاهی نبات، گاهی حیوان) می باشد بلکه عین هویت و ذات خلق خویش است.

نصیری ادامه داد: طبق این نظریه، موجود و وجود منحصر در حقیقتی است که واحد شخصی است و حقیقتی در خارج ندارد، لذا هرچه ادراک می کنیم همان وجود حق است که در اعیان می باشد و معنای علت بودن و افاضه خداوند به این باز می گردد که خود او به صورت های مختلف در می آید، حق و خدا همان چیزی است که دیده می شود و خلق، چیزی جز وهم و خیال نیست. عارف کسی است که حق را در هر چیزی و بلکه عین هر چیز ببیند، معیت حق با بنده مثل معیت جسم با جسم نیست، بلکه مثل معیت آب با یخ است و خشت با خاک که خشت و یخ توهم و اعتباری بیش نیست و توهم عدم محض است.

وی افزود: از دیدگاه فلاسفه سالک باید توجه به نفس خود کند تا به تدریج تقویت شده به مقصود برسد و حتی حین تلاوت قرآن، بر او منکشف شود که قاری خداست یا در قتل، فاعلی جز خدا نیست و تمام افعال در جهان خارج استناد به ذات او دارد.

نصیری گفت: توحیدی که فلسفه و عرفان ارائه می دهد این است که همین موجود متجزی مجسم را غیرمتناهی فرض کرده و آن را خدا می داند، لذا تصریح می کند خدا آن وجود نامتناهی است که جایی برای وجود غیر باقی نگذاشته است.

مراد ما از فلسفه، فلسفه و عرفان شیعی فقاهتی است
حجت الاسلام واسطی در پاسخ به سخنان آقای نصیری، با اشاره به اینکه در فلسفه اسلامی، فقیه و فیلسوف و عارف در یک فرد جمع است، ابراز داشت: فلسفه و عرفان مشترک لفظی هستند بین دیدگاه های متعدد و مختلف از جمله فلسفه غرب و شرق، فلسفه قدیم و جدید، فلسفه ارسطویی، افلاطونی، اشراقی، مشائی و صدرایی.

وی با تأکید بر اینکه بحث ما از فلسفه، پیرامون فلسفه و عرفان شیعی فقاهتی است، تصریح کرد: در این فلسفه، اگر عارف و فیلسوف نظری دارد طوری در دستگاه فکری او منسجم شده که او را ملتزم به عمل شرعی فقهی می کند و تاکنون دیده نشده هیچ یک از فلاسفه اسلامی به سمت اشیاء نماز بخوانند در حالی که طبق نظریه وحدت وجودی که آقای نصیری تبیین می کنند، همه اشیاء و جانداران عین ذات خدا هستند و تفاوتی میان عبادت خدا و شیء نیست.

فلسفه اسلامی، اصطلاحی است برای هستی شناسی برهانی مبتنی بر آموزه های دینی
معاون پژوهشی موسسه مطالعات راهبردی علوم و معارف اسلام خاطرنشان کرد: کار فلسفه پاسخ به یک سری نیازها و مسائل است که تحت عنوان «فلسفه» جای می گیرد و ما با این اسم، نه حب داریم نه بغض. این اسم، اصطلاحی است برای هستی شناسی برهانی که در فلسفه اسلامی، مبتنی بر آموزه های دینی است.

حجت الاسلام واسطی با تأکید براینکه قضاوت در فقه شیعه اثنی عشری، دو کفه دارد؛ تفهیم اتهام به متهم و شنیدن دفاعیات وی، افزود: مجموعه تعاریف فلسفه در مناظرات باید به سمت استناد و شفاف سازی حرکت کند.

وی ادامه داد: کار فلسفه این است که روی هر خط مثلث هستی، (هر یک از خط و نقطه ها در این مثلث، نشانه یک دیدگاه است) یک چرا می گذارد، حال چه این «چرا» را ملاصدرا بگوید یا شیخ اشراق یا میرزا مهدی اصفهانی یا شیخ مجتبی قزوینی یا ارسطو و افلاطون، فرقی نمی کند و این چرا باید پاسخ داده شود.

وی یادآور شد: علمی که پاسخ این سوالات را بر اساس برهان می دهد، فلسفه نام گرفته و در فلسفه اسلامی نیز، سرمنشأ و روح اصلی پاسخ ها برگرفته از آیات و روایات است. در واقع فلسفه اسلامی برای تبیین عقلانی مدل هستی شناسانه اسلام تلاش می کند.

در ادامه این مناظره، نصیری بیان داشت: اساسی ترین حرف فلسفه وعرفان از گذشتگانی چون افلوطین گرفته شده که معتقدند خدا مجموعه اشیا است و هیچ یک از آن ها به تنهایی نیست، موجودات مترشح از ذات خدا هستند و برای رسیدن به درک این مساله باید از عقل و حس گذشت و به کشف و شهود متوسل شد. از عقاید زردتشتیان نیز این است که عالم وجود خارجی نداشته و وهم است.

مدیرمسوول نشریه سمات گفت: اصول نظریه وحدت وجود را در عرفان های نوظهور نیز شاهد هستیم؛ اینکه خداوند از شدت حضور، پنهان است، در درون و بیرون ماست و از بس که هست دیده نمی شود، خدا با ما و در ماست. اوشو می گوید خدا جدا از شما نیست بلکه نهایت هستی شماست، او در یک بت سنگی نیز هست، اگر در یک قطعه سنگ معمولی هست چرا در سنگ کنده کاری شده نباشد؟ حال آنکه این ادعا با پاره ای از روایات که تباین کنهی خالق و مخلوق را نفی می کند منافات دارد.

وی تصریح کرد: امام صادق(ع) می فرمایند«کسی که خدا را به خلق تشبیه کند مشرک است »، امام حسین(ع) می فرمایند «خداوند نه از چیزیست و نه در چیزی؛ مبدع اشیا است به قدرتش»، در قران کریم نیز آمده است «لیس کمثله شی». آنکه خالق اشیا است باید متعالی و متباین از اشیا باشد زیرا در غیر این صورت، نیاز به خالق دارد.

فلاسفه شیعه در مقام عمل نظر به وحدت وجود ندارند
نصیری افزود: من هم معتقدم هیچ یک از فلاسفه شیعه وقتی در نماز «الله اکبر» می گویند نظر به وحدت وجود ندارند و همان خالق اشیا را بزرگ می شمرند، اما می دانیم که نظریه لوازمی دارد اگر چه خود در مقام عمل مقید بدان نباشد، نظریه را می گویند و به لوازم نظری آن هم تصریح می کنند اما عموما بدان عمل نمی کنند، البته وقتی این حرف ها می رود در جریانات خارج حوزه مثل عرفان های نوظهور و صوفیه که تعلقی به قرآن و عترت ندارند، لوازم عملی خود را هم نشان می دهد لذا می شود کسی مثل سایر متشرعین عمل کند ولی به وحدت وجود قائل باشد.

وی با بیان اینکه غلیط ترین نوع پلورالیزم اعتقادی از وحدت وجود حاصل می شود، ادامه داد: طبق نظریه پلورالیزم، حق و باطل مطلق وجود ندارد و حتی با واقعه عاشورا هم با این نگاه پلورالیزمی برخورد می کنند. تصور کنید ابن عربی که طبق وحدت وجود حتی پرستش اعضای تناسلی را هم درست می داند، چه بلایی سر استنتاجاتشان از قرآن و تفسیر آمده است؟ در ماجرای گوساله سامری که نظر قرآن به صراحت مشخص است ابن عربی می گوید «خطاب موسی به هارون این بود که چرا گوساله را انکار کردی و چرا نفهمیدی گوساله پرستی عین خداپرستی است؟ مگر نمیدانی عارف حق را در هر چیز و عین هر چیز می بیند» .

نصیری ابراز داشت: مولوی نیز «انا الحق» گفتن بندگان را سزاوارتر از «انا العبد گفتن» آنان می پندارد زیرا وقتی عبد می گوید اثبات دوگانگی می کند و هستی دیگری برای خود قائل می شود اما وقتی انا الحق می گوید خود را عدم کرده است.

وی گفت: از دیگر لوازم وحدت وجود، قول به قدم عالم و انکار خالقیت خداوند است که خلاف مسلمات و ضروریات همه ادیان توحیدی است. «ما خلقت هذا باطلا ..» بر اساس وحدت وجود، تمام معنای خود را از دست می دهد.

فلاسفه برای تقید خود به شرع، دلایل و قرائن اجتهادی دارند
حجت الاسلام واسطی در پاسخ تصریح کرد: اینکه ملاصدرا معقد است در آخرالزمان مردم با راهنمای داخلی به مقصود می رسند و نیاز به هدایت نبی ظاهری ندارند، منظور تکامل عقول است؛ در این کلام ملاصدرا «کل» در سیاق نفی امده که اثبات جزئیت می کند، یعنی اینطور نیست که در همه جزئیات باید برای مردم دستورالعمل باشد.

وی افزود: اینکه فلاسفه لوازم را می دانند و با این حال خود را مقید به شرع می کنند، دلایل و قرائن اجتهادی خود را دارند، چرا که این افراد، اهل فهم و بصیرت و فقیه هستند. عمده اشکالات شما به فلسفه به دلیل استناد به متشابهات بدون ارجاع به محکمات است در حالی که ائمه اطهار(ع) بر ارجاع محکمات به متشابهات تأکید دارند.

این نویسنده و مولف حوزوی اظهار کرد: به عنوان مثال، اتهام عمده ای که به محی الدین عربی وارد می کنید در تفسیر آیه شریفه « سبحان الذی اظهر الاشیا و هو عینها»، ناشی از درک نادرست مفهوم «عین» است، محی الدین کلمه عین را در مورد کلی و مصادیق آن به کار برده است(زید انسان است و بکر انسان است ) اما تمایز در جای خود باقی است. زبان علوم، یک زبان اصطلاحی است و عین، اصطلاحی عرفانی است.

حجت الاسلام واسطی با بیان اینکه نه تنها ادبیات فلسفه که حتی ادبیات تحلیل فقهی و اصولی ما ( مقید ومطلق، استصحاب، شبهه محصورت و غیرمحصوره، وجوب ارشادی و....) نیز، ادبیات آیات و روایات نیست. علم بدون اصطلاح سازی جلو نمی رود چون باید مفاهیم را متمرکز کند و ارائه دهد؛ «علم» در عرفان به معنای اصل شی است و منشا تعین نه عین تعین شیئ. حتی کلمه «سبحان» هم قرینه بر همین ادعاست که خدا را از هرچه عیب و نقص تزکیه می کند، هرکه موجودات را خلق کرده، حقیقتا «اظهر الاشیا» است و به اشکال مختلف می بینیم اصل وجودش از هر نقصی منزه است.

معاون پژوهشی موسسه مطالعات راهبردی علوم ومعارف اسلام خاطرنشان کرد: تفسیر، روش فهم متن است، بر اساس ادبیات قرآن، باید ظاهر و باطن معنای کلمات استخراج و براساس ادبیاتی که در روایات هست تنقیح شود. در مورد وحدت در کثرت و به عکس، مگر قرآن « له الخلق و الامر» ندارد؟ یا در مورد غیب و شهود و ملک و ملکوت تعبیر ندارد؟ یعنی تمام مواردی که ظاهر و باطن و لایه های کثرت را با هم جمع کرده است. خدا خلق کرد یعنی چه کرد؟ این سوال ما از کسانی است که قائل به وجود هستند.

با توجه به نظر بزرگان فلسفه، وحدت وجود از محکمات فلسفه و عرفان است
نصیری در ادامه بیان داشت: اینکه باید قبل هر چیز سراغ محکمات برویم و متشابهات را به آن ارجاع دهیم صحیح؛ اما وحدت وجود و عینیت خالق و مخلوق و وهمی بودن هرچیزی جز خدا در عالم از محکمات فلسفه و عرفان است، اگر جایی خلاف این و سخن از دوئیت گفته اند، جزو متشابهات و متناقضات است. شیخ شبستری به نظریه حلول و اتحاد ایراد می گیرد و می گوید «اینجا دوئیت عین گمراهی است، هنگامی که خدا را شهود می کنیم خود را شهود کرده ایم زیرا ذات ما عین ذات اوست». این ها محکمات فلسفه و عرفان است.

وی افزود: ملاصدرا در شرح اصول کافی می گوید «صدرالمتالهین به این نتیجه رسیده که عقل حجت باطنی خداوند است و پیامبران حجت های ظاهری خلق. به نظر وی، مردم نیازمند حجت ظاهر نخواهند بود و آنچه برای خلق همیشه باقیست حجت باطن است، مردم به جای راهنمای بیرونی از معلم باطنی استفاده می کنند و حرکت خود را به سوی مقصد ادامه می دهند» مشابه این قول را اقبال هم دارد که شهید مطهری او را نقد می کند.

وی ادامه داد: ملاصدرا می گوید«برخی اولیا، غیر از اهل بیت کسانی هستند که مستقیم از خدا تلقی وحی می کنند»، بایزید می گوید« علم اولیا همین است که مستقیم از خدا گرفته اند». این مساله با کدام مبانی ما انطباق دارد؟ ابن سینا و ملاصدرا و برخی مشاهیر معاصر رسما از هم ترازی فلسفه و نبوت می گویند؛ ابن سینا می گوید« انسان ها باید به یکی از دو قید شرع یا عقل مقید باشند تا نظام اجتماعی تعادل یابد.» این یعنی تقابل شرع و عقل. ملاصدرا می گوید«دانش یعنی شناخت حقایق کلی یا از طریق مشاهده کلی که شیوه انبیاست یا شهود که شیوه فیلسوفان است و از عقل نشات می گیرد». فارابی نیز رتبه حکما و فلاسفه را برتر از حمله دین یعنی علما می داند.

مدیرمسوول نشریه سمات تصریح کرد: طبق نظر قرآن و عترت، معنای «علمکم مالم تکونوا تعلمون» این است که آمده اند چیزی به شما بیاموزند که شما خود قادر نبودید آن را بیاموزید. و گرنه بعثت رسل چه ضرورتی داشت؟ اما با این وجود، آزاداندیش ترین فیلسوف جهان اسلام( زکریا) می گوید انبیا همیشه محل نزاع بوده اند با وجود عقل چه نیازی به انبیا وجود دارد؟ ابن عربی این روایت را تصدیق می کند که «خدا هر شب در یک سوم انتهایی آسمان به آسمان دنیا نزول می کند» در صورتی که وقتی این را به امام رضا(ع) گفتند، فرمود «خدا منحرف کنندگان کلام از موضعش را لعنت کند، بلکه خدا فرموده فرشته ای را می فرستد».

وی افزود: مساله در بحث وحدت وجود با تمام این کدها و نقل و قول ها، این است که وحدت وکثرت هر دو حقیقی اند یا هردو اعتباری؟ اگر یکی حقیقی است کدام یک اعتباری است؟ ابن عربی تصریح می کند «وحدتی جز وحدت مجموع نیست » لذا کثرت اینجا اصالت پیدا می کند. یکی از فلاسفه معاصر می گوید «نه آنکه وحدت شخصی محی الدین وحدت خام باشد بلکه عقل محض پس از تنزیه حقیقت هستی از هرگونه تعدد بدان نائل می گردد».

نصیری گفت: فلاسفه قائل به وجود تشکیکی می شوند اما وقتی اوج می گیرند، می گویند تشکیک هم نداریم و مردود است؛ ملاصدرا می گوید «اعتقاد به دارای مراتب بودن وجود چیزیست که فلاسفه آن را در مقام بحث مطرح می کنند» ، ابن عربی می گوید« او مرا حمد می کند و من او را» در حالی که ما معتقدیم در هستی واجب و ممکن وجود دارد.

قضاوت در مورد عقاید یک فرد نیازمند بررسی علمی و روشمند است
حجت الاسلام واسطی در پاسخ بیان داشت: طبق قول علامه، در جایی که می خواهیم در مورد یک تفکر قضاوت کنیم و بعد از روی این قضاوت، نسبت به فردی حب و بغض پیدا کنیم، آیا صرفا به نقل اکتفا می شود یا باید اصل و قبل و بعد آن را هم توجه کنیم؟ نظر محی الدین در مورد نزول خداوند باید به عنوان فرضیه گرفته شده و برای اثبات آن، هرچه کلمه نزول در کلام محی الدین و در همه آثار ایشان وجود دارد، پیدا کنیم و بعد به روش علمی و روشمند بحث وبررسی کنیم.

وی افزود: علامه می گوید عقل و شرع و شهود را عده ای از مسلمین اتخاذ کرده اند و جمع بین اینها همچون زوایای مثلث است؛ اما آیا اینجا منظور جمع این دیدگاه هاست؟ یا جمع عقل و شهود و شرع؟ باید برای قضاوت در مورد شخصیت وی، حداقل به دو خط بعد که می گوید «این ها یعنی عقل و شرع و شهود جمع نمی شوند» نیز توجه کنیم، طرق جمع نمی شوند اما طوایف قابل جمع هستند.

حجت الاسلام واسطی یادآور شد: اگر قرار باشد طبق عدل علوی و روشمند برخورد کنیم، باید ببینیم اشکالات کجاست و ریز به ریز بررسی کنیم. نتیجه این می شود که تعبیر، اصطلاح است مثل " اعتبار" که در اصول مفاهیم مختلفی دارد، وقتی اصطلاح یک علم در جای خود به کار نرود، این سوء تفاهمات پیش می آید و آنجا که معلم اصطلاحش را تعریف کرده به کار نمی رود.

عرفا نفی تشکیک نمی کنند بلکه تشکیک در وجود را نفی کرده و قائل به تشکیک در تجلی هستند
وی گفت: عرفا نفی تشکیک نمی کنند بلکه تشکیک در وجود را نفی کرده و قائل به تشکیک در تجلی هستند، اینکه اولیا می گویند ما علم خود را از خدا می گیریم و از سایر منابع بی نیازند باید ببینیم ظهور این روایت در چیست؟ امام صادق(ع) می فرمایند «لا نعد منکم الفیقه فقیها حتی یکون محدثا:ما قبول نداریم کسی فقیه و دین شناس باشد تا اینکه از قلبش با خداوند ارتباط داشته باشد» وقتی چیزی به این صراحت داریم چرا بیاییم به افرادی استناد کنیم که عملشان مشکل دارد؟ اینکه خدا ما را مدح می کند و ما او را تعابیر خود قرآن است که خدا ما را دوست دارد و ما او را. لذا در وارد کردن شبهه و اشکال به فلاسفه این احتمال را هم بدهیم که برداشتی که ما داریم همان برداشت صحیح نباشد.

نصیری در ادامه گفت: در مورد نقل و قول ملاصدرا در مورد پیشرفت عقول در اخرالزمان که پاسخ دادید علامه نمی خواهد بگوید این سه قابل جمع هستند، بنده به همین دلیل این اشکال را آورده ام که علامه تصریح کرده که این سه زاویه مثلثی هستند که نمی توانند به هم برسند و قابل جمع نیستند. ادامه حرف علامه این است که «در فلسفه و عرفان سخن از وحدت وجود، عینیت خدا با اشیا نمی شود» شما می گویید این ها جزو محکمات نیست؟ من می گویم این ها شما را هم می توانند متهم کنند که به ما تهمت می زنید و کشف و شهود و مکاشفه ما را انکار می کنید.

وی افزود: اگر عالم جز وجود خدا چیزی نیست، پس خدا در بهشت و جهنم که را پاداش می دهد و عذاب می کند؟ تفاوت موسی و فرعون چیست؟ آیا این نظریه بایزید وحلاج نیست که ملاصدرا از این ها با عظمت یاد می کند؟ کسی را می توان تکفیر کرد که با اذعان به اینکه حرفش خلاف حرف خدا و قرآن است، باز هم بر مدعای خود اصرار کند و گرنه او را کافر نمی دانیم.

نصیری اظهار کرد: شهید صدر در شرح عروة الوثقی می گوید «اعتقاد به مرتبه و دوگانگی که موجب تعدد خالق و مخلوق باشد، مقوم اسلام است لذا اگر اعتقاد به وحدت وجود به گونه ای باشد که آن دوگانگی را از خالق و مخلوق بزداید خوب است.» یعنی ما با یک وحدت وجود موهوم مواجه هستیم؟

این برداشت ها از نظریه وحدت وجود بنابر کدام تقریر از وحدت وجود است؟
حجت الاسلام واسطی در پاسخ اظهار کرد: آنچه شما از کلام فلاسفه در وحدت وجود دریافت می کنید، مساوی وحدت خالق و مخلوق و نفی مخلوق است، در حالی که وحدت وجود 21 تقریر دارد، شما کدام را نقل می کنید؟ در روش علمی باید دید این وحدت وجود که می گوییم طبق مستندات چه تعریفی دارد؟ و ما طبق کدام تقریر این اشکالات را وارد می کنیم. ما تلاش داریم راهبرد تقابل را به تفاهم تبدیل کنیم و تفاهم روش دارد، یک گفت وگوی علمی سازنده است که می تواند به نتیجه برسد.

وی افزود: در مورد برداشت از الفاظ هم پیشنهاد می کنم هیئت حکمی از حقوقدانان تشکیل شده و تمام قرائن آیه شریفه «سبحان الذی اظهر کل شیئ...» را در اختیار این هیئت قرار دهیم و شما هم برداشت هایتان را بگویید و قاضی حقوقدان فقط قضاوت کند که آیا این برداشت ها را می توان داشت یا خیر؟ قابل استناد است یا خیر ؟

اینکه عالم، آینه خداست، مَثَل تصویر انسان در آینه است
حجت الاسلام واسطی با اشاره به گفت وگوی حضرت رضا(ع) با عمران ساقی تصریح کرد: حضرت در پاسخ اینکه موجودات در کجای خدا قرار دارند؟ فرمود «خدا برتر از این هاست اما دلیلش را به تو یاد خواهم داد که رابطه خالق و مخلوق در سایر موارد چگونه است؟ مثلا در مورد آینه، آیا آینه در تو است یا تو در آینه؟ پس اگر نه تو در آینه باشی نه او در تو از کجا می گویی تصویری که آنجاست تویی؟ عمران گفت نوری در آینه تابیده و دارد مرا نشان می دهد. حضرت فرمود چیزی اضافه بر تصویر خود می بینی؟ گفت بله، فرمود نشان بده. جوابی نداد. حضرت فرمود آینه دارد تو را نشان می دهد بدون اینکه اتحادی میان تو و او باشد لذا اینکه عالم را آینه ای می دانیک که خدا را نشان می دهد، بر این اساس است». اینکه ملاصدرا وهم و ظلال را کنار آینه می آورد برای این است که این برداشت شما را نقد کند.

اساتید فلسفه در ارائه تحلیل های هستی شناسانه از دیدگاه ائمه همت کنند
وی یادآور شد: برای جهانی سازی تفکر هستی شناسانه اهل بیت(ع) نیازمند ابزارهایی هستیم که در برابر مدل های هستی شناسانه موجود، برتری تفکر شیعه را در عقل و نفس مخاطب تثبیت کند، از این رو اساتید فلسفه همت کنند تحلیل های وجودشناسانه از دیدگاه ائمه ارائه دهند.

معاون پژوهشی موسسه مطالعات راهبردی علوم ومعارف اسلام با اشاره به نیاز به فلسفه و عرفان در فهم و انتقال دین به جامعه، تصریح کرد: مطالعات آینده پژوهی این مرکز در سه محور «روش تفکر»، «علوم شناختی و معرفت نفس» و «معنویت عملی» که تعیین کننده روندهای جهانی هستند، در حال پیگیری است.

حجت الاسلام واسطی ادامه داد: جریان اسلام گرایی ناب در این مسیر رو به آینده، نیازمند فعال سازی هر سه محور است و تجمع نیروهای ارزشی از کلیه طیف های فکری و فرهنگی در این مسیر، پدافند معرفتی کشور را تقویت کرده و تولید فکر از سوی آن ها روند تمدنی آینده را به نفع جبهه اسلام تغییر می دهد.

نصیری در ادامه گفت: بدترین تقریرها در وحدت وجود از آن ملاصدرا و ابن عربی است که می گوید خدا آن وجود نامتناهی است که جایی برای غیر باقی نگذاشته و قائل به وحدت شخصیه است.

لازم به ذکر است به دلیل پایان زمان جلسه، امکان ارائه پاسخ از سوی حجت الاسلام واسطی که به روش استاد خود، علامه سیدمحمدحسین حسینی طهرانی به صورت علمی و منطقی در مناظرات بحث می کند، فراهم نشد.

گفتنی است نشست های نقد و نظر پیرامون فلسفه و عرفان، به منظور دستیابی به شاخص های فلسفه و عرفان صحیح، از سوی موسسه مطالعات راهبردی علوم ومعارف اسلام در قالب 12 جلسه با عناوین «تاریخ فلسفه و عرفان در جهان»، «علل انشعابات فکری ورفتاری در جریان فلسفه و عرفان در جهان»، «فلسفه وعرفان در جهان اسلام»، «فلسفه وعرفان در اهل سنت»، «فلسفه و عرفان در تشیع اثنی عشری»، «فلسفه وعرفان در نحله های فقهی شیعی»، «فلسفه وعرفان های کاذب در جهان اسلام»، «فلسفه و عرفان های کاذب در جهان»، «فلسفه و عرفان های کاذب در جامعه معاصر ایران»، «تفاوت عرفان و تصوف» و «شاخص های فلسفه وعرفان مطلوب» در طول دو تا سه سال آینده ادامه خواهد یافت./930/ز501/ر

ارسال نظرات