امام خمینی منادی وحدت امت اسلامی بود/ تقریب عقب نشینی از اصول مذهب نیست
امروزه اسلام در عرصه جهانی به عنوان رقیب جدی برای تمدن مادی غرب مطرح است و سیر تحولات و حوادث، نوید شکل گیری تمدن عظیم اسلامی را در آینده ای نزدیک می دهد.
در این بین غربیان بیش از هر کس، خطر اسلام را برای تمدن مادی و الحادی دریافته اند، از این رو با تمام ابزار و امکانات، در صدد اختلاف افکنی و پراکندگی امت اسلام هستند.
دشمن از یک سو با ترویج قرائت های تفریطی از مسأله تقریب، معارف شیعی را در میان امت اسلامی کم رنگ می کند و از سوی دیگر با حمایت از جریان های تندرو، به اختلافات مذاهب اسلامی دامن می زند.
در همین زمینه، گفت و گویی داشتیم با حجت الاسلام و المسلمین نجمالدین مروجی طبسی، استاد درس خارج حوزه علمیه قم و مولف چندین کتاب و مقاله در رابطه با جریان تقریب مذاهب، و قرائت های مختلف از مقوله تقریب و راه های عملی رسیدن به وحدت امت اسلام را با وی به بحث و بررسی گذاشتیم.
مشروح این گفتوگو در پی می آید:
امروزه جهان اسلام گستره زیادی را چه به لحاظ جغرافیایی و چه به لحاظ انسانی در بر گرفته است و با اختلاف نظرهای زیادی در زمینه های مختلف روبرو است. در این بین برخی از اندیشمندان جهان اسلام بحث تقریب مذاهب اسلامی را مطرح می کنند. حضرتعالی اهمیت این موضوع را چگونه ارزیابی می کنید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. شما صحبت از تقریب میکنید، بنده آرزو دارم که یک گام جلوتر، صحبت از وحدت باشد. این یکی از امیدها و آرزوهای ماست، دعوت به تقارب و نزدیک شدن به هم، دعوت قرآن نسبت به اهل کتاب و مسلمین است (تعالوا الی کلمة سواء) قرآن کریم از اهل کتاب می خواهد که با مسلمانان بر سر مشترکات اجتماع کنند؛ یعنی تقارب با آنها را توصیه کرده است، تا چه رسد به مذاهب اسلامی.
حضرت امام صادق(ع) در پاسخ به فردی که از ایشان سؤال میکند گروهی هستند که علی بن ابی طالب(ع) را بر همه مقدم میکنند، ولی اعتقادشان نسبت به اهل بیت(ع) مثل ما نیست و شما را افراد معمولی می دانند، آیا با آنها رابطه داشته باشیم یا خیر؟ فرمودند بله، و بعد فرمودند: أمَا عَلِمتَ أنّ أمارةَ بَنیِ أُمیّة کانَت بِالسّیف و العَصفِ و الجَور؟؛آیا نمی دانی حکومت بنی امیه بر مبنای شمشیر و زور و جور و خونریزی بود؟ وَ أمّا إمَامَتَنا (امارتنا) بِالرّفقِ و التّألّفِ و الوَقارِ و التّقیةِ و حُسنِ الخُلقِ و الورَعِ و الاجتِهاد؛ و اما زندگی ما زندگی مسالمت آمیز است، بالاخره باید رفتارمان با دیگران یک رفتار حسن و نیکویی باشد، این سرلوحه سیاست ماست.
با وجود اختلافات و تنوع افکار و سلیقه ها در جهان اسلام و مذاهب اسلامی، چگونه می توان سخن از تقریب و وحدت گفت؟
نقاط اختلاف بین ما هست که نمیتوان آن را رفو کرد؛ هم در اصول و هم در فروع؛ اما همانطور که نقاط اختلاف داریم، نقاط اشتراک هم بسیار داریم؛ جهان اسلام دشمن مشترکی دارد که برای او فرق نمی کند که این فرد شیعه است، حنفی است، مالکی، معتزلی یا اشعری، ضاهری یا زیدی است؛ چون همه برای او خطر هستند.
دشمن تلاش میکند که امت واحدهای نباشد و ما به تبعیت از قرآن تلاش میکنیم که امت واحدهای باشیم و به سوی هدف واحدی گام برداریم؛ پس هر چه ما یکدیگر را کمتر نفی کنیم، برای هر دو مفید است.
فرض کنید حنفی ها چهارصد میلیون شیعه را برادر خود بدانند؛ کسانی که میراث، فرهنگ، وضع فعلیشان، قدرت و تفکرشان، علما و متفکرینشان کم نیستند. ما نیز اگر مذاهب را در کنار خود بدانیم؛ یعنی دوئیت را مغایر خود ندانیم، به نفع ما است.
امروزه یهود پشت سر اختلاف افکنی در بین مسلمانان است و پولها خرج میکنند. سعودیها و آمریکایی ها پشت سر این قضیه هستند و عوامل اجرایی آنها مثل ترکیه و سران مزدور حاشیه خلیج فارس، همگی در این راستا تلاش میکنند؛ در نتیجه باید در جهت حفظ تشیع و حفظ امت اسلام و آبروی کشورهای اسلامی گام برداریم.
در رابطه با تقریب نظرات و برداشت های مختلفی وجود دارد و ایده هایی برای دستیابی به آن پیشنهاد شده است. به نظر شما موضوع تقریب را چگونه باید پی گیری کرد؟
وحدت یا تقارب به این معناست که با هم درگیر نشویم. با وجود دشمن مشترک و نیاز به قدرت، توان و قوت خود را با اختلافات و درگیری ها از دست ندهیم، نیرو و انرژی خود را حفظ کنیم برای مانور در برابر دشمن، تا دشمن احساس کند که یک ابهت و توانی در مقابل او هست.
لازمه این مسأله این است که به اموری که برای آنها محترم است توهین نکنیم، دلیلی ندارد که ما از صدا و سیما و رسانه ها و منابر به مقدسات آنها توهین کنیم، بله ما معتقد هستیم که ولایت، ولایت امیر المومنین(ع) است و ولایت دیگران بر حق نیست، اما باید دقت کنیم که توهین نکنیم.
دشمن همین را میخواهد که ما حرف بزنیم یا جسارتی کنیم و این را دست آویز قرارداده و دیگران را بر علیه ما تحریک کند.
آیا حوزه علمیه و علمای شیعی در راستای تقریب به این معنا که حضرتعالی فرمودید گام برداشته اند؟
حوزه های ما از قدیم تا امروز، در راه تحقق بخشیدن به وحدت، گام های بزرگی برداشته اند. نزدیک شدن به هم، زمانی ممکن است که فکر یکدیگر را بدانیم و جو سازی های صورت گرفته را کم کنیم. این معنا زمانی حاصل میشود که بر فقه و عقاید هم مطلع باشیم و از یکدیگر ترس و وحشت نداشته باشیم؛ این گامی است که علمای ما از قدیم برداشته اند؛ علمای ما درحوزه ها، کتاب فقهی که می نوشتند فقه مقارن بود؛ الانتصار سید مرتضی، الخلاف شیخ طوسی، معتبر مرحوم محقق حلی و منتهی المطلب علامه حلی همه فقه مقارن است.
خود بنده وقتی قلم دست میگیرم تا فقه بنویسم فقه مقارن می نویسم؛ النفی و التقریب، صوم و عاشورا، دراسات فقهیة فقه مقارن است؛ درس فقه هم که میگویم فقه مقارن است.
امروزه در حوزه ها سیوطی تدریس می شود؛ این کتاب تألیف چه کسی است؟ یعنی جامعه تشیع عاجز است از اینکه کتابی جایگزین بنویسد؟ شیعه ای که فقط اسم کتابهایش صد جلد است، شیعه ای که در ایران طبق آماری که امسال داده شده است، هشتاد و پنج هزار عنوان کتاب چاپ کرده است، نمیتواند کتاب ادبیات بنویسد که خودش را از سیوطی مستقل کند؟ اگر تعصب داشت، این کار را میکرد، ولی ندارد، آیا مشکل بود که اجازه ندهد کتاب ابن حاجب تا مدتها در حوزه ها تدریس شود؟ مطول، مختصر، حاشیه ملا عبدالله، ابن عقیل که در حوزه ها خوانده می شود همه از اهل سنت است. یعنی ما واقعا عاجزیم از اینکه اینها را بنویسیم و بی نیاز شویم؟ اگر تعصب و حساسیت داشتیم مینوشتیم.
آقای کاشف الغطاء در زمان خود به مصر رفته و در محافل علمی اهل سنت سخنرانی کردند. ایشان در ملاقات با احمد امین که درکتاب خود، تشیع را به یهود تشبیه کرده، از او پرسید چرا این کتاب را علیه ما نوشتی؟ گفت من بر اساس اطلاعاتم نسبت به شما این کتاب را نوشتم. مرحوم کاشف الغطاء او را به نجف اشرف دعوت کرد و در این سفر مراکز فرهنگی و حوزه های علمیه شیعی را به او نشان داد. سپس او را به کتابخانه خود برد و خطاب به او گفت: دو سوم کتاب های این کتابخانه از اهل سنت است. من وقتی می خواهم چیزی علیه شما یا راجع به شما بنویسم، مستقیما از کتاب شما می گیرم، نه از طریق واسطه.
در عرصه سیاسی زمانی که اروپاییها به جان حکومت عثمانی افتادند، مرجعیت نجف اشرف فتوا داد شیعه باید در کنار سربازان عثمانی برای حفظ یک حکومت به ظاهر اسلامی جهاد کند، بسیاری از شیعیان در این جنگ شهید شدند، در همان موقعیت وهابیها در کنار انگلیسی ها بودند.
در زمان ما نیز حضرت امام(ره) منادی وحدت امت اسلام بودند. ایشان فتوا دادند که ایرانی ها در عربستان در هتلها نماز نخوانند و در نماز جماعت اهل سنت شرکت کنند.
علمای مذهبی اهل سنت و محافل دینی و علمی آنان نیز متقابلا در این راستا گام برداشته اند؟
متأسفانه باید گفت که علمای اهل سنت گام های مؤثری در این باره برنداشته اند، ما انتظار داریم که آنها هم لااقل یک کتاب اصولی ما را در حوزه خود تدریس کنند، یک کرسی درس از ما بگذارند تا این طلبه هایی که در حوزه های آنان رشد میکنند و فردا امام جماعت، امام جمعه، نویسنده و استاد دانشگاه می شوند، با روحیه های ضد تشیع رشد نکنند، این انتظار ماست.
روایاتی در صحاح شش گانه وجود دارد که نماز جماعت را پشت سر هر فاجر جایز می دانند، یعنی بر فرض اگر شراب خوار الان از محل فسق و فحشا بیرون آمد و در محراب ایستاد اقتدا به او را جایز می دانند، اما در عین حال به شیعه اقتدا نمی کنند. من شاهد بودم استاد ما مرحوم آیت الله فاضل برای مسؤولین کاروانها که در حدود پنج هزار نفر بودند، نماز جماعت ظهر می خواند، هم زمان شش نفر از اهل سنت جدا نماز میخواندند، اگر ما این کار را میکردیم از طرف آنان مورد مؤاخذه قرار میگرفتیم.
آقایی بود به نام غامدی، از اساتید دانشگاه ام القری که من دو جلسه در مسجدش بحث داشتم، یک جلسه هم دعوتش کردیم آمد در هتل، این آقا می گفت: لا یمکن الوحده معکم؛ لکن یمکن التقارب، بنده به او گفتم ما برای تقارب گام هایی برداشتیم و فتوای امام را برای او خواندم، گفتم خبر دارید که ما جماعت در هتل نمیخوانیم؟ گفت خبر نداشتم، چیز خوبی است، گفتم این گامهایی است که از این طرف برداشته شده است، شما چه گامی برداشتید؟ در ادامه تیتر روزنامه المدینه را به او نشان دادم و گفتم این تقارب شماست، برایش خواندم که: امت اسلام از سه محور محاصره است، آمریکا، اسرائیل، شیعه، گفتم ببین، چهارصد میلیون شیعه را ردیف اسرائیل قرار دادید، معنی این حرف این است حال که دستت به آمریکا و اسراییل نمیرسد به شیعه که می رسد، شیعه را بکش، این چراغ سبز برای فتنه و اختلاف نیست؟ این وحدت است؟ این تقارب است که شما می گویید؟
شما می بینید در رسانه های خود حوادث کشورهای عربی از جمله مصر، لیبی، تونس و ... را ربیع عربی (بهار عربی) می گویند اما وقتی به بحرین می رسند به دلیل اینکه اکثریت با شیعه است، با تمام قوت مردم مظلوم آن را سرکوب می کنند. آیا در بحرین بهار عربی نیست؟ سعودی ها که یک فشنگ برای کمک به مردم غزه نفرستاند، الان با تمام تجهیزات به بحرین می روند، سؤال ما این است که ربیع عربی چرا شامل حال بحرین و یمن نشده؟
امروز شیعیان در شرق و غرب عالم کشته می شوند، در پاکستان، اتوبوس حامل شیعیان را منفجر می کنند و یک نفر از علمای اهل سنت حرفی نمیزند، من نمی دانم احساس وظیفه نمیکنند یا اینها را مسلمان نمی دانند؟ این در حالی است که در همین چند سال اخیر در مصر، یک کلیسای قبطی ها را منفجر کردند، بالاترین سطح مرجعیت الازهر برای تسلیت به آنجا رفت.
در سال های اخیر فتوای قتل شیعیان عراق توسط بیست و سه نفر از علمای سعودی در جلسه ای در ترکیه صادر میشود، البته اینجا علمای شیعه موضع گیری کردند و در رد این فتوا بیانیه ای صادر شد، اگر یک صدم این فتوا را علمای نجف یا قم میدادند، آیا شیعه ای در سعودی باقی می گذاشتند؟
برخی می گویند برای اینکه مذاهب اسلامی به هم نزدیک شوند باید دست از خیلی از عقائد خود بردارند. به نظر حضرتعالی این روش در تقریب مذاهب اسلامی درست است؟
هر کس این حرف را بزند معنای تقارب و وحدت را نفهمیده است. جریان تقریب نباید طوری باشد که ما از اصول خود عقب نشینی کنیم، به اصطلاح عوام از هول حلیم در دیگ نیفتیم، مبانی و اصول و غدیر و عاشورا و فاطمیه ما، حرمت مرجعیت، حرمت رهبری باید همه محفوظ باشد، غدیر باید محفوظ باشد، اعتقادات ما نسبت به شخص آقا امام زمان، به همین عقیده که ایشان امروز ولی نعمت ماست، حجت ثانی عشر است و حی و حاضر می باشند و اطاعت از او اطاعت از خدا و رسول است، همه باید محفوظ باشد.
ما تقارب را برای این میخواهیم که مذهب را حفظ کند، اگر قرار بود به اسم تقریب عقب نشینی کنیم، همان علمای سابق عقب نشینی می کردند و الان چیزی از تشیع باقی نمی ماند.
بنده جمله ای را از مقام معظم رهبری نقل کنم، نکات خیلی ظریفی در مورد وحدت و تقارب در سخنان رهبر انقلاب وجود دارد، پیشنهاد بنده این است این سخنان را مکرر چاپ و پخش کنید تا بعضی از خودی هایی که ساده اندیش هستند، بدانند که معنای وحدت و تقارب را نفهمیدند و بیدار شوند.
آقا در تاریخ 8 دی ماه 1385 می فرماید: جامعه شیعه باید با متانت، راه خودش را ادامه دهد، ما «الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیر المومنین(ع)» را رها نمیکنیم. ایشان نه تنها عقب نشینی و توقف را درست نمی دانند، بلکه می فرمایند باید به جلو بروید. سخنان ایشان یعنی اینکه ما غدیری هستیم، ما تمسک به ولایت علی(ع) که نعمت بزرگ خداست را محکم نگه میداریم، اما با کسی که به این حبل متین تمسک نکرده دعوا نمیکنیم.
ایشان در یکی از خطبه های نماز جمعه نیز فرمودند: ما نمیگوییم وحدت یعنی عقب نشینی، با قدرت از مکتب خودت دفاع کن، ولی می گوییم با هم دعوا نکنید. لذا تقارب و وحدت به این معنا که ما در عین این که به اصول مکتب خود پایبند هستیم، خصومت و درگیری را کنار بگذاریم، صحیح است.
البته به نظر می رسد در کنار این اندیشه افراطی، جریان دیگری بدون در نظر گرفتن مصالح جامعه و امت اسلامی و بدون توجه به خطراتی که متوجه جهان اسلام است بر طبل اختلاف می کوبد و اختلافات جزئی را برجسته می کند.
ما باید تابع رهبری و مرجعیت باشیم، ما هیچ وقت نظام و کشور و ناموس خود و هستی خودمان را فدای خواسته جاهلانه بعضی نمیکنیم، ما اگر احساس کنیم که تقارب ضرورت دارد، قطعا اقدام می کنیم.
در زمان مرجعیت آقا سید ابوالحسن اصفهانی، وقتی وهابیها یک مظلوم (ابوطالب یزدی) را در کنار کعبه به بهانه اینکه میخواسته کعبه را تنجیس کند، کشتند، ایشان سه سال رفتن شیعه را به حج منع کردند، یا اینکه حضرت امام(ره) در دوران طاغوت، وقتی که فشار بر مردم ایران وارد شده بود و مردم را می کشتند، دستور دادند در نیمه شعبان چراغانی نکنند، تا دنیا بداند ما از دست نظام فاسد شاه چه میکشیم. خوب این مرجع است؛ ولی فقیه است. آنها اگر بعضی چیزها را فرمودند، بحث دیگری است؛ اما اگر یک زید و عمروی یک حرفی بزند که نشانه عقب نشینی باشد، این را نمی شود پذیرفت.
حضرتعالی موانع اساسی بر سر راه تقریب میان مسلمانان را چه مسائلی میدانید؟
سؤال بسیار اساسی را مطرح کردید. خدا شاهد است که من برای وحدت دلم می تپد، ولی سؤال من این است که چرا دست روی علتها نمی گذاریم؟ چرا موانع اصلی را بر نمیداریم؟
ببینید وقتی حکومت علی بن ابی طالب(ع) را حکومت فتنه بخوانند، چگونه انتظار دارند تقریب محقق شود؟ بخاری در کتاب الاوسط می گوید حکومت جناب ابابکر دو سال و اندی، حکومت جناب عمر ده سال و اندی، حکومت جناب عثمان 12 سال و اندی طول کشید، اما وقتی به مولا علی(ع) میرسد، میگوید: ودامت الفتنة خمسة، از حکومت علی تعبیر به فتنه می کند، بعد حکومت معاویه و یزید را میگوید، یعنی فتنه فقط مربوط به حکومت علی بود؟
علی بن ابیطالب امام اول ماست، عقیده ما این است که او معصوم و نفس رسول الله است. ما هر چه در مسائل حکومت داری و سیاست داریم از برکت پنج سال حکومت ایشان است، اگر شما روی آن خط بطلان بکشید، این برای ما قابل تحمل نیست، پس باید روی این تجدید نظر کنند.
دوم اینکه این آقایان در کتابهای خودشان نسبت به پیروان مکتب اهل بیت، عفت کلام را رعایت نمیکنند. در یکی از کتابهای رجالی مهم اهل سنت، وقتی به شیعه می رسد می گوید: الکذب شعارهم، والتقیة و النفاق دثارهم.
عمران بن مسلم فضالی، می گوید مدفوع سگ مثل رافضی است. بعد آقای زهری در حاشیه این مطلب می نویسد عمران بن مسلم چقدر عالم است.
در کتاب میزان الاقبال صفحه 600 عبد الرحمن خراش، در واکنش به نظر یکی از علمای شیعه مبنی بر باطل بودن حدیث «ما ترکناه صدقة» که از ابوبکر نقل شده است، می گوید این شیخی است که لغزش دارد، تمام کارهایش از بین رفت، حافظ زمانش بود، اما علمش برای او فایده ندارد، ما گله نمیکنیم از این حمار رافضی، این از زباله های جزین (از شهرهای شیعه نشین فلسیطن) است.
خوب سؤال ما این است مگر آقایان اهل سنت نمیگویند حدیث غدیر باطل است؟ مگر نگفتند سد الابواب باطل است؟ مگر نگفتند که حدیث طیر باطل است؟ مگر احادیث صد در صد صحیح را به این دلیل که در فضایل علی(ع) هست، نگفتند باطل است؟ آیا کسی به آنها توهین کرد؟
آقای ابن حجر عسقلانی در اللسان المیزان، می گوید: از مالک پرسیدند نظر شما راجع به رافضه چیست؟ مالک جواب داد: با اینها سخن نگویید؛ از آنها نقل حرف نکنید؛ چون دروغگو هستند.
ببینید وقتی در کتابهای مهمشان، میگویند شیعه منافق است و شعارش دروغ است؛ وقتی در سطوح بالا این گونه ما را ساقط میکنند و به بزرگان شیعه اهانت می کنند، مسأله کمی پیچیده و ریشه دار می شود.
حرف ما این است ما هر چه هم نقاط اختلافی داشته باشیم، آن قدر نیست که یکدیگر را در برابر دشمن تنها بگذاریم، برای رسیدن به وحدت و تقارب باید این حرفها را از کتابهایتان پاکسازی کنید، به نظر من این کشتارها و انفجارها، بسترش در این کتابهاست، شما دنبال ریشه هستید و این ریشه است.
برای رسیدن به وحدت باید گام های عملی برداشت و از دو پهلو حرف زدن پرهیز کرد. امام امت، مقام معظم رهبری و دیگر علمای شیعه صادقانه گام برداشتند و انتظارمان این است که آنها نیز صادقانه گام بردارند. چه اشکالی دارد که ابن یتمیه را محکوم کنند؟ صادقانه بگویند که ابن تیمیه دروغ می گوید.
سمینار و همایش خوب است و باید هم باشد؛ ولی باید تمام تلاشمان را متمرکز کنیم تا اینها حل شود.
و اما سخن پایانی؟
من به عنوان یک طلبه کوچک که 43 سال است که در حوزه هستم و خودم را وقف طلبه ها و مذهب کردم و امیدوارم تا زنده هستم از حوزه خارج نشوم، نصحیت میکنم که در مسأله تقارب یا وحدت عواطف و احساسات را کنار بگذاریم و قرائت های غلط از این مسأله را اصلاح کنیم، بیاییم نسبت به دین و مذهب متعهد باشیم؛ دین امانت است؛ مذهب امانت است. حرفی نزنیم که نسل جوان را نسبت به مذهب متزلزل کنیم، من در بعضی از مجلات خودمان حرفهایی را می بینم که به عنوان تقریب زده شده که حرفهای ذهبی ناصبی است؛ عین همان حرف ها را کپی کرده و نگفته حرف او است.
ببینید در مقاله ای که در یکی از مجلات کشور منتشر شده است آمده است: «مصلحت اسلامی مستلزم نشر احادیث و وقایعی است که حکایت از همکاری و روابط خلفا و اهل بیت است، اینها را باید مطرح کنیم، کم کنیم از احادیثی که بیانگر اختلاف بین خلفا و اهل بیت است؛ هرچند بعضی از آنها صحیح السند هم باشند؛ چرا که با مصلحت اسلامی مخالف است.»
سپس در پاسخ به این سؤال که با این احادیث چه برخوردی کنیم، می گوید: این احادیث را پشت پستوها بگذارید و هر جایی نخوانید، یا بگویید اشتباهی شده است؛ اما به عکس اگر دیدید حدیثی که دلالت دارد بر حسن ارتباط بین ائمه و بین مذاهب، آن را زود نشر دهید.»
این دقیقا حرف «ذهبی» ناصبی است که از شاگردان معروف ابن تیمیه به شمار می رود و در دشمنی با اهل بیت معروف است. در کتاب شرح حال ذهبی ص 92 ، به نقل از وی، میگوید: اختلافاتی که بین صحابه بوده، حرفش را نزنید؛ حتی از جنگهای آنها نگویید؛ می بینید که در کتابها گفته شده بین صحابه اختلاف و جنگ بوده؛ ولی خیلی از آنها از لحاظ سند مشکل دارد و خیلی از آنها هم دروغ است؛ آنها را مخفی و یا معدوم کنید، تا قلبها نسبت به صحابه صاف شود. صحابه را دوست داشته باشید. از مردم عوام اینها را مخفی کنید و از آحاد طلبه ها هم مخفی کنید؛ می توان آنها را خواند، اما در خلوت.
حرف من این است که ما نیاییم حرف نواصب را کپی و ترجمه کنیم و به عنوان تقارب مطرح کنیم. این تقارب نیست، زنده کردن حرف نواصب است.
والحمد الله رب العالمین
با سپاس فراوان از حضور حضرتعالی در این گفتوگو
/925/گ401/ر