۱۳ تير ۱۳۹۱ - ۱۶:۴۸
کد خبر: ۱۳۲۰۴۲
یاد یاران سفر کرده (20)؛

شهید ادریس‌آبادی: عروسی مرا با شهادت جشن بگیرید

خبرگزاری رسا ـ شهید ادریس‌آبادی در وصیت‌نامه خود نوشت: همیشه بدانید که این عبد مسکین خونش سرخ‌تر از علی‌اکبر و علی‌اصغر نخواهد بود و از شما می‌خواهم که وقتی جسد مرا آوردند خوشحالی کنید و عروسی مرا با شهادت جشن بگیرید.
ياد ياران سفر کرده

 

به گزارش خبرگزاری رسا کدامین دل شوریده‌ای است که با شنیدن نام شاهرود، حماسه دلاوران سترگ سال‌های دفاع مقدسش را به یاد نیاورد؟ مردان مردی که از دل و دنیا گذشتند و در لاهوت و ملکوت زیباترین پرواز ناسوتیان را به عرش برین به تصویر کشیدند. اینک زندگانی شهابی دیگر از آسمان شاهرود را به نظاره می‌نشینیم.

 زاده شاهرود بود و سالهای دور، اولین گریه‌های کودکانه‌اش را به سال 1341 آغاز کرد و شهاب الدین نام گرفت. کودکی را در سایه‌سار دستان پر مهر پدر و مادر به سر برد و شکوفه عمرش گل کرد. تحصیلات ابتدایی خویش را در مدرسه پروین اعتصامی و گوهرشاد شاهرود به پایان برد. با اوج‌گیری مبارزات مردم در برابر دژخیم زمان، شهاب‌الدین جوان نیز همراه هر برومند سلحشور ایرانی راه صواب را در اطاعت از ولی‌امر زمان خویش دانست و سر سپرده ولایت گشت. در فعالیت‌های مذهبی و سیاسی، حضوری پرشور داشت و همراه با شعوری برگرفته از معارف قرآن و حدیث، به پیکار مزدور می‌رفت. در آغاز جنگ تحمیلی نوجوانی دبیرستانی بود ولی آن هنگام که حضور خویش را در میدان لازم دید، درنگ نکرد و بهانه‌های واهی را به نور ایمان و عمل از راه برداشت. او در بازگشت از خاک خطرخیز آن دیار، شاهراه سبز حوزه را برای رسیدن به سعادت گزید و با کوله‌باری از توکل و امید رهسپار حوزه بی‌بدیل قم گشت.

 گلگون کردن سرزمین فاو

 شهید ادریس آبادی، قم را مهد عرفان و عمل یافت و در جذبه های شبانه مدرسه، ناگفته های دنیا را به ناز نیاز برگرفت و ره صدساله را یک شبه طی کرد. به نماز شب و روزه داشتن بسیار اهمیت می‌داد و روح بلند خویش را تعالی می‌بخشید. شهاب بسیار مهربان بود و همواره در یاد فقرا و نیازمندان سیر می‌کرد. در حلال و حرام دقتی بسیار داشت و از وقتی خود را شناخت، حساب سال دقیقی برای خویش معین کرد. شهید ادریس آبادی آنگاه که دو بال تقوا و علم را برای خویش مهیا دید، اندکی برای عروج صبر نکرد. بارها به جبهه رفت تا سرانجام مزد ناله‌های شبانه خویش را در چهارم تیر ماه سال 65 در عملیات ظفرمند والفجر 8 دریافت کرد. خاک فاو از خون او و دو دوست دیرینش شهید خونجگری و شهید قرائی و هزاران مرد مردستان ایران زمین گلگون گشت و سندی جاودانه از غیرت فرزندان این مرز و بوم بر جای گذاشت.

 رهروان بهشت

 وسیله نقلیه داشت، ولی هر روز که برای نماز جماعت به مسجد می‌آمد، پیاده بود. این مسأله بدجور ذهنم را مشغول کرده بود. در آخر رفتم و از خودش پرسیدم، اول از جواب دادن طفره می رفت، ولی سماجت مرا که دید گفت: هر قدمی که به سوی مسجد برداشته می شود یک حسنه و ثواب دارد. نمی‌خواهم آنها را از دست بدهم. او در کجاها سیر می‌کرد و ما در کجا بودیم؟!

 «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء‌عند ربهم یرزقون» ( آل عمران /169)

ما زنده از آنیم که آرام نگیریم

موجیم که آسودگی ما عدم ماست

بعد از ستایش حق تعالی که به ما جان داد تا در راهش بازیم و راه را به ما نشان داد تا بتوان قدم برداریم و به ما رهبری داد که اطاعتش کنیم، خدا یا صد هزار مرتبه تو را شکر که ما را به میدان آوردی و ما را در این جای با شکوه کشتی و پروازمان دادی. خدایا! درود بفرست بر محمد و آل محمد و بر نائب بر حقشان امام خمینی که ان شاءالله تا قیام مهدی زنده و پاینده باشد . خدایا! فرج آقا و مولایمان را نزدیک فرما. خدایا! به ما صبر و استقامت و توان در مقابل مشکلات عطا فرما. خدایا! به ما ایمانی عطا کن که در راه تو ثابت قدم باشیم و گناهانم را بیامرز که من در پیش رؤیت خجل هستم و نمی‌توانم سرم را در مقابل اولیاء تو بلند کنم.

 عشق امام زمانم را در دل صد چندان کن

 خدایا! با آنکه من نتوانستم امامم را تا حال ببینم، ولی عشق او را در دلم صد چندان کن. خدایا! به پدر و مادرم صبر عظیم عطا کن تا در موقع مرگ من دشمنان اسلام را با گریه‌هایشان خوشحال نکنند و به خواهران و برادرم رشد فکری ده تا در راه تو کوشش کنند و حق سپاسگذاری را در پیشگاهت بجای آورند و خدایا! به برادران عزیز پاسدارم مسؤولیت و تعهد در قبال اسلام و قدرت و شکوه عظیمی در مقابل دشمنان اسلام عطا کن که با هر یورششان خصم را عقب زده و به سوی کربلایت و تمام مکانهای مقدست که در سیطرة دشمنند، پیش بروند.

 

 خدایا! شفاعت محمد وآل محمد را در دنیا و آخرت همراه ما ساز. پدر و مادر عزیزم! این روز که دارم وصیت نامه را می‌نویسم روز اربعین حسین بن علی(علیه‌السلام) و یاران فداکارش است. همیشه بدانید که این عبد مسکین خونش سرخ‌تر از علی اکبر و علی اصغر نخواهد بود و از شما می خواهم که وقتی جسد مرا آوردند خوشحالی کنید و عروسی مرا با شهادت جشن بگیرید، که این برای ما افتخاری است و شیون و زاری نکنید که دشمنان ما خوشحال خواهند شد و دعای فرج را بخوانید که آقامان زودتر بیاید که ما منتظر قدم او هستیم و در راه اسلام و امام از هر چه دارید بگذرید که نیکو است.

 کوچک‌تر از آنم که شما را وصیت کنم

 من نمی‌توانم وصیتی به مردم بکنم چونکه لیاقت آن را ندارم، فرزندی کوچک از آنهایم. برادر از شما می خواهم که وصیت حضرت علی (علیه‌السلام) را در آخر وصیتم بخوانید:

شما را به تقوی و ترس از خدا سفارش می کنم، و اینکه دنیا را نخواهید هر چند شما را بجوید و اندوهناک نشوید بر چیزی از دنیا که از شما رفته شده باشد و راست و درست سخن گویید و برای پاداش یافتن (در آخرت) کار کنید ، و ستمگر را دشمن و ستم دیده را یار و مدد کار باشید. شما و فرزندان و اهل بیتم و هر که نامه‌ام به او می‌رسد را سفارش می‌کنم به تقوا و ترس از خدا و مرتب کردن و بهم پیوستن و اصلاح زد و خوردی که موجب جدایی بین شما گردد که من از جد شما(صلی‌الله‌علیه‌وآله) شنیدم که می‌فرمود: «اصلاح ذات البین از کلیه نماز و روزه بهتر است» از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره یتیمان... و در نزد شما فاسد و تباه نشوند، و از خدا بترسید درباره همسایگانتان که آنان سفارش شده پیغمبرتان هستند، همواره درباره ایشان سفارش می‌فرمود تا گمان کردیم که برای آنها میراث قرار دهد و از خدا بترسید از خدا بترسید از خدا درباره قرآن که دیگران با عمل به آن بر شما پیشی نگیرند، از خدا بترسید درباره نماز که ستون دین شما است، و از خدا بترسید از خدا بترسید درباره خانه پروردگارتان، آن را خالی مگذارید تا زنده هستید که اگر آن رها شود مهلت داده نمی‌شوید، و از خدا بترسید از خدا بترسید درباره جهاد با مال‌ها جانها و زبانتان در راه خدا و بر شما باد که با هم وابستگی و دوستی داشته باشید به هم ببخشانید و از پشت کردن به یکدیگر و جدائی از هم بترسید، امر به معروف و نهی از منکر را رها نکنید که بد کردارانتان بر شما مسلط می‌شوند پس از آن دعا می کنید روا نشود..../914/د101/ن

ارسال نظرات