۱۱ دی ۱۳۹۱ - ۱۸:۱۹
کد خبر: ۱۵۱۸۰۴

جریان شناسی پروژۀ رسانه‌ای 2012

خبرگزاری رسا ـ اهدافی که طی پروژه 2012 می‌توانست مد نظر قرار بگیرد اول: ایجاد یک حکومت واحد جهانی به رهبری فراماسون‌ها، دوم ایجاد یک دین واحد جهانی بر اساس اندیشه‌های کابالا و سوم معرفی ایران به عنوان خطر اتمی برای اسرائیل و جهان بود.
2012
سال 2007 خبری عجیب بر روی تلکس­های خبری قرار گرفت با این مضمون که مجموعه پیش‌گویی‌های «نوسترآداموس» پیش گوی معروف یهودی الاصل در کتابخانۀ روم کشف شده است. نکتۀ جالب توجه آن است که برخلاف پیش‌گویی‌های گذشته «نوسترآداموس» که در قالب رباعی بود، این اثر مکشوف عبارت بود از هفت نقاشی در باب آخرالزمان. پس از رمز گشایی از این نقاشی‌ها، پیشگویی شد که این نقاشی­ها مربوط به حوادثی است که در 11 و 11 دقیقۀ 21 دسامبر سال 2012 م. اتفاق خواهد افتاد.
 
علاوه بر آن آخرین برگ از تقویمی که گفته می­شد حاوی پیش‌گویی‌های چند هزار سالۀ قوم «مایا» است، مطابق با 21 دسامبر 2012 م. یا همان تاریخ پیش گویی و پیش بینی قبلی بود. رسانه‌های غربی، از همان سال‌ها با پوشش خبری ِاین دست پیشگویی‌ها تمام تلاش خود را  برای زمینه سازی و ترویج یک پروژه عظیم به کار بستند. پروژه ای به نام 2012.
 
هزارۀ جدید و گسترش مباحث آخرالزمانی
منجی گرایی همواره بخش جدایی ناپذیر حیات فرهنگی و مذهبی عموم ملت‌های جهان بوده است. ادیان و مذاهب مختلف بر این باورند که در زمان معینی در آخرالزمان، مردی برای رهایی انسان‌ها از سختی‌ها و بحران‌ها ظهور خواهد کرد.
 
 بر این اساس از نیمۀ قرن بیستم میلادی مجموعه ای از حوادث و عوامل آشکار و نهان سبب شد تا بحث‌های گسترده‌ای در این باره به وجود آید و منابع، آرا و ادبیات موجود، ولی خاموش و مهجور در صورت‌های مختلف تجدید حیات یابند و موضوع آخرالزمان و منجی گرایی با رویکرد جدید و پویایی دنبال شود.
 
 اعتقاد به هزاره به عنوان یک باور یهودی؛ مبتنی بر ایمان به نجات دهنده‌ای است که خواهد آمد تا ملت اسرائیل را از درد و رنج و تبعید، نجات دهد و به اورشلیم بازگرداند؛ تا از آن جا بر کلیۀ ملت‌های جهان حکومت کنند.[1] این اعتقاد یهود به مسیحِ منتظر، هزاره و پایانِ تاریخ، از طریق کتاب «مکاشفه یوحنا» به الهیات مسیحی نیز انتقال یافت. به این ترتیب در میان مسیحیان نیز هزاره گرایی و اعتقاد به این موضوع که در آغاز هر هزاره ممکن است قدیسی ظهور نماید، مطرح شد.
 
روند تصویر سازی از وقایع آخرالزمان
همزمان با تبلیغات وسیع از طرف پروتستان‌ها در غرب، جهت متمایل کردن مردم به سوی معنویت و مباحث آخرالزمانی، سینما نیز به میدان آمد تا آنچه دربارۀ آخرالزمان و پایان دنیا واقعی نیست، بر روی پرده به تصویر بکشد.
از سال 1923م. ساخت فیلم‌هایی با موضوع جنگ آخرالزمانی در هالیوود آغاز شده بود، اما در 35 سال گذشته بیش از 150 فیلم پرقدرت در باره این موضوع ساخته شده است. به گونه‌ای که برخی از این آثار با تکیه بر مضامین انجیلی، بخش‌های بسیاری از مکاشفات موجود در اناجیل را به آثار پر قدرت تبدیل کردند.
 
 هالیوود یکی از بزرگ‌ترین مراکز فیلم سازی در جهان به صورت اتاق فکر و مانند نظام مدیریتی حاکم بر پروژه های فیلم سازی، مسئله فرجام جهان را به عنوان موضوع بسیار قدرتمندی برای جلب مخاطبان، در راس عناوین و پروژه‌‌های فیلم سازی خود قرار داد و با تولید و فروش این محصولات در 30 سال گذشته، به اهداف گوناگون خود جامۀ عمل پوشانید.
 
اهداف هالیوود از تصویر سازی وقایع آخرالزمان
 
1.استراتژی‌های منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای
نکته مهم آن است که برای هالیوود نگاه به آخرالزمان در واقع بهانه‌ای برای اجرای استراتژی‌های منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای غرب است. به ویژه که در این آثار و مفاهیم، موضوعی به اسم خیر و شر وجود دارد. آن‌ها الگوی ضعیفی از مفاهیم انجیلی مانند «جنگ آرماگدون» را انتخاب کرده و به بهانه گفت و گو از آخرالزمان و ظهور منجی عالم، استراتژی خود را به اجرا می‌گذارند؛ زیرا یکی از وظایف فیلم‌های آخرالزمانی هالیوود، کمک به غرب برای اجرای استراتژی‌های سیاسی‌اش است. افزون بر آن، این فیلم‌ها کمک کردند تا غرب دشمنی‌ها و تهدیدها را هم‌چنان زنده و پر رنگ نگه دارد.
 
2.آخرالزمان موضوعی برای جنگ ایدئولوژیک
یکی از نقش‌های دیگر این آثار، القای ایدئولوژی‌های قرن بیستمی به بهانه مذهب است. غرب با ساخت این فیلم‌ها به ایدئولوژی‌های لیبرالیسم، نئو لیبرالیسم و لیبرال سرمایه‌داری مشروعیت داد. فیلم‌های تولید شده توسط آن‌ها بر اساس ایدئولوژی مدرن، برخاسته از تفکر اومانیستی و انسان مداری، از زبان قهرمانان این آثار که اسطوره، افسانه و یا فرا انسان هستند در پی القای ایدئولوژی‌های قرن بیستمی است.
 
3.برتری منجی
القای حس برتر بودنِ منجی غربی نیز موضوع دیگری است که در فیلم‌های هالیوودی بدان اشاره می‌شود. در فیلم‌های آخرالزمانی هالیوود، بدون استثنا قهرمانانی که در هیئت منجی به میدان می­آیند تا دنیا را نجات دهند آمریکایی هستند. به عبارتی هالیوود کمک می‌کند تا مستثنی بودن منجی غربی به ذهن مخاطب القا شود.
 
4.جنگ آخرالزمانی
زمینه سازی برای دامن زدن به یک جنگ آخرالزمانی، از موضوع‌های دیگری است که از دهۀ 70 در کاخ سفید مطرح شد. در شرایطی که غرب به بن بست و بحران رسیده و غربیان می‌دانند با وجود موج بیزاری از غرب که جهان را در بر گرفته است، نمی‌توان این بحران بزرگ و فراگیر را با تدبیر سیاسی و اقتصادی کنترل کرد، نیاز به وجود بحران بزرگ‌تر کاملاً مشهود است.
 
دو پیش بینی در غرب وجود دارد یک: شکل گرفتن قدرت در شرق اسلامی، دو: پیش بینی ظهور منجی موعود از شرق اسلامی. از آن‌جا که غرب می‌داند شکل گیری یک قدرت و ظهور منجی در شرق از طریق برنامه ریزی‌های معمولی قابل کنترل نیست، لذا برنامه ریزی برای جنگی بزرگ شاید بتواند بهترین راه نجات باشد.
 
گرایش مردم به آخرالزمان در غرب سبب شد تا آن‌ها سوژه‌ای در اختیار داشته باشند که پروژه‌ای را، ماجرایی دینی جلوه دهند و از این طریق میلیون‌ها نفر را در غرب با خود همراه سازند. به این صورت غرب خود را برای پروژۀ آخرالزمانی آماده ساخت. پروژه‌ای با بنیادی شیطانی ولی صورتی رحمانی و مذهبی و با استنادات انجیلی.
 
پروژه رسانه‌ای 2012
پروژه 2012 از حدود سال 2001 م. در فضای مجازی با پیش بینی‌هایی در خصوص آخرالزمان و پایان دنیا در سال 2012 کلید خورد. پس از آن به تدریج رسانه‌های غربی با ساخت مستندهایی در مورد اتفاقات و رخدادهای سال2012 به توسعۀ این پروژه دامن زدند. با کشف کتاب «نوسترآداموس» در سال 2007م. و پیش‌گویی‌های موجود در آن اثر، این پروژه شتاب بیشتری گرفت و به شکل جدی دنبال شد.
 
از این زمان رسانه‌های مختلف غربی با تولید مستندات، فیلم‌ها و سریال‌های متعدد در خصوص وقایع آخرالزمان، در پی آن بودند که محصولات رسانه‌ای که در طی پروژه 2012تولید می­شود، نسلی را تربیت کند که به پیشگویی، رمزگشایی و سحر و جادو اعتقادی راسخ داشته باشد. از آن پس روند فیلم‌های هالیوودی در موضوع جادو و جادوگری و ترویج آن سرعت بیشتری گرفت.
 
فیلم‌هایی مانند هری پاتر، رمز داوینچی، مستند نوسترآداموس، فیلم چشم، 2012 شمارش معکوس تا آرماگدون، فیلم آگاهی و فیلم 2012 ...
ساخت فیلم 2012 در حقیقت اوج پروژۀ رسانه‌ای 2012 بود. این فیلم که در سال 2009 اکران شد، با هزینه‌ای معادل 200میلیون دلار یکی از پرهزینه‌ترین فیلم‌های هالیوود تا زمان خود بود. این فیلم تکه‌ای بسیار کوچک از پازل پروژه 2012 به شمار می­آمد که با هدف معتقد ساختن مخاطبان به جادو، پیش گویی، رمز خوانی و بحران‌های آخرالزمانی به خصوص در سال 2012م. رقم خورده بود.
 
در این فیلم مجموعه‌ای از بحران‌های آخرالزمانیِ طبیعی مانند سیل، زلزله، باران‌های هولناک و... به عنوان بحران‌های پیش روی بشر در آخرالزمان به بینندگان نشان داده شد و در پایان فیلم تنها عده‌ای خاص پس از پشت سر گذاشتن موانع دشوار، نجات یافته و سوار بر کشتی از این وقایع جان سالم به در بردند.
 
در حقیقت آرمان پروژه 2012 با ساخت این فیلم تقریباً نهایی شد. زیرا مردم جهان با استقبال وسیعی که از این فیلم به عمل آوردند، پروژه 2012 را که هدفش جلب توجه جهانی در خصوص نابودی زمین در سال 2012 بود، یاری رساندند.  
 
بازار نشر و پروژه 2012
با یک جستجوی سریع و اجمالی در فضای مجازی، به راحتی می‌توان عناوین کتاب‌هایی را مشاهده کرد که از سال 2004م. یعنی پیش از کشف خارق‌العاده پیش گویی‌های مصور «نوسترآداموس» در این باره تالیف و منتشر شده‌اند.
 
جالب است بدانیم تعداد این کتاب‌ها بالغ بر 50 مورد می‌شود که در اینجا مجال پرداختن به همۀ آن‌ها نیست. مضمون اصلی حدود یک پنجم از این کتاب‌ها درباره یک مسلمان یا یک ایرانی است که به طور فردی یا با حمایت دولت، به نبرد هسته‌ای با اسرائیل یا اروپا مبادرت می‌ورزد و این گونه جنگ جهانی سوم آغاز می‌شود.
 
 
هدف پروژه 2012
آنچنان که بیان شد، پروژه 2012 از سال 2001 کلید خورد و بحث در مورد این‌که آخرالزمان و نابودی زمین به طور قطع این سال خواهد بود با ساخت فیلم‌ها، مستندات و انتشار کتاب‌ها تا سال 2007 ادامه یافت.
 
در این سال با پیدا شدن کتاب «نوسترآداموس» و رمز خوانی نقاشی‌های وی این پروژه شتاب بیشتری گرفت و در سال 2009 با اکران فیلم 2012 به نقطۀ اوج خود رسید. اما سؤال اساسی این است که هدف غرب از به راه اندازی این پروژه رسانه‌ای چه بود؟
 
بحث پیرامون مباحث آخرالزمانی و ظهور منجی هم‌چنان که بیان گردید از دیر باز در رأس تولیدات هالیوود قرار گرفته است؛ اما در طی این پروژه، با نگاه ویژه مردم جهان به پایان دنیا و حوادث آخرالزمان، غرب به راحتی توانست بر سیل احساسات مردم سوار شده و اهداف بعدی را دنبال نماید.
 
پس از ساخت فیلم 2012 دیگر هیچ تلاشی برای اثبات نابودی دنیا در این سال لازم نبود؛ زیرا پروژه به اولین هدف خود یعنی باور پذیر کردن انهدام دنیا دست یافته بود. اما آیا هدف اصلی این پروژه رسانه‌ای بدین جا ختم می‌شد؟ آیا این همه هزینه برای اعلام چنین هشداری به مردم جهان، منطقی است؟ یا هدفی دیگر پیش روست؟
 
هدف اصلی پروژه 2012 آن بود که اذهان مردم جهان را بر چینشِ جهانیِ جامعه‌ای که قرار است پس از نابودی جهان در سال 2012 بر روی زمین شکل بگیرد متمرکز سازد.  همان گونه که دو جنگ جهانی اول و دوم نقاط عطفی در جهان بودند که باعث تغییراتی در سازماندهی قدرت‌های جهانی شد، هر گونه رخداد در سال 2012 نیز می‌تواند نقطۀ عطفی جهت ایجاد تغییراتی در حاکمیت جهان شود. لذا باید نتیجه گرفت در پروژه 2012 اصلاً مسأله اساسی پایان دنیا نبود، بلکه جلب افکار عمومی جهت ایجاد حکومتی واحد پس از این وقایع بود.
 
تغییراتی که در شروع این هزارۀ می‌توانست مدنظر قرار بگیرد، اول: ایجاد یک حکومت واحد جهانی به رهبری فراماسون‌ها و دوم ایجاد یک دین واحد جهانی بر اساس اندیشه‌های کابالا است.
 
در سال 2012 اگر حادثه‌ای رخ بدهد و یا هیچ اتفاقی به وقوع نپیوندد، برای غرب همین کافی است که در طول این پروژه، از یک سو ایران به عنوان یک تهدید اتمی برای اسرائیل و جهان معرفی شد و از سوی دیگر اذهان مردم دنیا به سمت داشتن یک حکومت و یک دین واحد جهانی سوق داده شد.
 
2012 و جریان فراماسونری
پیش گویی‌های موجود زمان رخداد حادثه‌ای در این سال را  21/12/2012 ساعت11:11 دقیقه اعلام کرده بود. عموم این ارقام مرکب از اعداد 1و2 بودند. اگر تمام ارقام با هم جمع زده شود به عدد 11 دست می‌یابیم و ساعت وقوع نیز عدد 11 را نشان می‌دهد و هم‌چنان که می‌دانیم 11، عدد مقدس فراماسون­ها است. عدد 11 در واقعه انفجار برج‌های دوقلو نیز به طور چشم گیری قابل مشاهده و ردگیری بود.
 
شعار این‌که، دانستن، همه چیز است و تلقین این‌که شما با دانستن آینده می‌توانید آن را به نفع خود تغییر دهید، در واقع نوعی تحریک غرایز و حبّ نفس مخاطبان است که برای حفظ جان خود و فرار از نابودی به سمتی سوق پیدا کنند که مطلوب و در راستای برنامه آنان است.
 
نکتۀ بسیار مهم همان جمله‌ای است که در پایان فیلم مستند «نوسترآداموس» بیان می‌شود: «شاید تقدیر عالم به نحوی رقم خورده باشد، ولی سرنوشت نهایی را بشر، خود رقم می‌زند و نه هیچ کس دیگر»![2]
 
پژوهشگر موسسه علمی فرهنگیِ بهداشت معنوی؛
فاطمه مهدیه
/925/م11/ر
 
 



[1] - ر.ک: هلال، رضا، مسیحیت صهیونیست و بنیادگرای آمریکا، ص 342.
[2] - برگرفته از سلسله نشست های جریان شناسی روند تصویر سازی از وقایع آخرالزمان در غرب ، مرکز پژوهشهای صدا و سیما.
ارسال نظرات