تحولات جمعیتی ایران و عوامل فرهنگی آن بررسی شد
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از پایگاه اطلاع رسانی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، برای بررسی وضعیت جمعیت کشور، قوانین و سیاستهای کلی نظام در این زمینه و نقش عوامل فرهنگی اقتصادی و اجتماعی در رشد جمعیت گفتوگویی را با نعمتالله کرم الهی، مدیر گروه افکار سنجی و پیمایش اجتماعی انجام شده که از منظر فرهیختگان محترم می گذرد:
منظور از علم جمعیت شناسی و بررسی جمعیت چیست؟
با تشکر از شما به خاطر فراهم آوردن فرصت این مصاحبه. جمعیت شناسی یکی از علوم اجتماعی است که به مطالعهی ساختار و تحولات جمعیت میپرازد. به بیان دیگر جمعیت شناسی، جمعیت یک کشور را از منظر ایستایی شناسی و پویایی شناسی مطالعه می کند.
در مطالعه ساختار به ویژگیهایی چون حجم جمعیت، نرخ رشد جمعیت، برآورد حجم جمعیت بر اساس نرخ رشد در بازههای کوتاه، میان و بلند مدت، نسبت سنی و جنسی جمعیت، پرداخته میشود. در پویاییشناسی جمعیت نیز حرکات جمعیت در قالب تغییرات وقایع چهارگانه جمعیتی یعنی، موالید، مرگ و میر، ازدواج و طلاق و مهاجرت بررسی میشود. این وقایع 4 گانه ورودی و خرجی جمعیت را متأثر میکنند و در نتیجه حجم و رشد جمعیت را دست خوش تغییر قرار میدهند.
وضعیت جمعیت کشور بعد از انقلاب را برای ما ترسیم کنید؟
به لحاظ رشد جمعیت، ما در دههی 55 تا 65 بالاترین رشد جمعیت را داشته ایم. یعنی 4/3 درصد که با احتساب آمار مهاجرین به حدود 4 درصد می رسد. این رشد جمعیت باعث شد که جمعیت کشور ما کمتر از 25 سال یعنی از سال 45 تا 65 دوبرابر شود. و این رشد از عوامل در دستور کار قرار گرفتن سیاست های کنترل جمعیت توسط دولتهای قبل و پس از انقلاب بود. (البته بنده، در این مقام درصدد رد یا قبول برخی دیدگاهها در خصوص وجود دستهای پنهان و پیدای استعمار در اتخاذ سیاستهای کنترل جمعیت در قبل از انقلاب و تسری آن به بعد از انقلاب نیستم )
با اجرای این سیاست ها، رشد جمعیت در دهه 65 تا 75 به نصف کاهش پیدا کرد و به 96/1 رسید و این روند کاهشی همچنان ادامه یافت و در دهه بعد یعنی 75 تا 85 رشد جمعیت ایران به عدد 61/1 رسید. به رغم کاهش شدید نرخ رشد جمعیت،سیاست های کاهش رشد جمعیت بدون توجه به عواقب و پیامدهای(اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاس، و حتی امنیتی) ادامه پیدا کرد. رشد جمعیت در 5 ساله اخیر یعنی 85 تا 90 به عدد 3/1 رسیده است.
با این حساب آینده جمعیت کشور چگونه خواهد بود؟
براساس پیش بینی ها، جمیعت ایران در سال 1420 به حدود 91 میلیون خواهد رسید. عدد مطلق این میزان افزایش جمعیت که در طول سه دهه اتفاق خواهد افتاد، نسبت به دهه 45 تا 65 به نصف کاهش پیدا کرده است. نکته قابل توجه این که این میزان افزایش در عدد مطلق جمعیت در سه دهه آینده متأثر از یک عامل موقت است و آن هم ورود متولدین دهه 60 به سن ازدواج و فرزندآوری است. بنابراین پس از عبور این نسل هیچ عامل دیگری این رشد محدود را تضمین نخواهد کرد.
بعد از سال 1425 رشد منفی جمعیت آغاز خواهد شد. طبق پیش بینی ها در سال 1430 جمعیت ایران به 5/89 میلیون کاهش پیدا خواهد کرد و پیش بینی بلندتر حاکی از آن است اگر این روال ادامه پیدا کند در 70 سال آینده جمعیت ایران به 50 میلیون نفر می رسد. که البته علاوه بر کاهش کمی حجم جمعیت، تحولات کیفی آن از جمله سالخوردگی و پیری جمعیت عامل نگران کننده ای برای وضعیت ایران در 70 سال آینده است.
در سال 65 به لحاظ ساختار سنی، بیش از 40 درصد جمعیت کشور در گروه سنی 0 تا 14 سال قرار داشتند و فقط 3 درصد جمعیت در گروه بالای 65 سال قرار می گرفت. امّا در سال 90 یعنی با گذشت 25 سال، 08/23 درصد جمعیت در گروه 0 تا 14 سال هستند و در مقابل 5 درصد جمعیت وارد گروه بالای 65 سال شده است.
در سال 1405 طبق پیش بینی ها 7 درصد دیگر به گروه پیر جمعیت ما اضافه خواهد شد و اگر نسبت جمعیت به همین روال ادامه پیدا کند جمعیت ایران، به یک جمعیت سالخورده، یعنی جمعیتی که بالای 20 درصد آن 65 سال به بالا است، تبدیل خواهد شد.
افزون بر نگاه ساختاری به جمعیت ایران، نگاه فرآیندی به وضعیت جمعیت کشور در این سال ها نیز اطلاعات جالب توجه و البته قابل تأملی به دست خواهد داد.
در سال 65 متوسط سن ازدواج در زنان 9/19 سال و در مردان 8/23 سال بود. این آمار در سال 85 به 2/23 سال برای میانگین سن ازدواج زنان و 26 سال برای میانگین سن ازدواج مردان افزایش یافته است. از این آمار، افزایش قابل توجه سن ازدواج به خوبی مشهود است. تأخیر سن ازدواج برابر است با ورود دیرتر به دوران فرزندآوری و داشتن فرصت کمتر برای زاد و ولد.
چه عامل دیگری غیر از سیاست تنظیم خانواده در کاهش رشد جمعیت مؤثر بوده است؟
مسأله دیگری که در کاهش رشد جمعیت تأثیرگذار بوده است، استحکام و سازگاری درونی خانواده هاست. آمارها نشان می دهد در سال 79 نسبت ازدواج به طلاق 12 به 1 بوده است. یعنی در برابر هر 12 ازدواج 1 طلاق اتفاق افتاده است. امّا متأسفانه در سال 88 این عدد به 7 رسیده است و در برخی شهرها حدوداً 5 است.
هدف از بیان این مسأله این است که باید توجه داشت مشکل کاهش رشد جمعیت منحصراً به کاهش موالید مربوط نمی شود، بلکه خانوادهها به عنوان سلول اجتماعی و متولی فرزنداوری و افزایش جمعیت کشور، فاقد استحکام لازم برای تولید و پرورش فرزند هستند.
البته این فقط آمار طلاق های رسمی است. طلاق های عاطفی را هم باید به این آمار اضافه کرد که در اینصورت قطعاً عدد 7 به عدد کمتری تغییر خواهد کرد.
شاخص دیگری به نام "میزان باروری کل" در جمعیت شناسی مطرح است که شامل تعداد فرزندانی است که یک زن در سن باروری به دنیا می آورد.
میزان این شاخص در سال 65 برابر 7 بوده است. یعنی با احتساب بانوانی که ازدواج نکرده و یا ازدواج کرده و توانایی فرزند آوری نداشتهاند، در آن سال به طور متوسط هر زن 7 فرزند به دنیا آورده است. اما آمارها نشان می دهد این عدد در سال 88 به 8/1 یعنی حدود یک چهارم رسیده است.
اهمیت این مسأله زمانی مشخص خواهد شد که بدانیم اگر بخواهیم یک رشد حداقلی از جمیعت داشته باشیم باید میزان باروری کل 1/2 باشد. که البته در این صورت جمعیت تازه وضعیت جانشینی پیدا خواهد کرد.
آیا کاهش رشد جمعیتی که اکنون مشاهده می کنیم منطبق با برنامه کنترل جمعیت بوده است؟
خیر، در زمان اتخاذ تصمیم برای اجرای سیاست های کنترل جمعیت، هدف گذاری برای سال 90 این بود که باروری کل در این سال مساوی با 4 باشد. اما میزان این شاخص در سال 75 به کمتر از 3 رسید ولی متاسفانه توجهی به آن نشد و این سیاست ادامه پیدا کرد.
براساس هدف گذاریها، رشد جمعیت ما در سال 90 می بایست 4/2 باشد امّا در حال حاضر برابر 3/1 است و اگر بخواهیم نگاه کلی به برنامه داشته باشیم چیزی حدود 160% از برنامه جلوتر رفته ایم./997/د101/ی