۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۱۰:۰۴
کد خبر: ۱۶۲۹۶۱
یاد یاران سفر کرده(46)

شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه را فراموش نکنید

خبرگزاری رسا ـ شهید محمد جعفر انتشاری در وصیت نامه اش نوشت: شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه را یادتان نرود، هر چند که با این شعار مخالفت کنند و بگویند که این شعار، بعضی از علما را نیز شامل می‌شود، اینها با ولایت فقیه مخالف هستند لیکن شرم از گفتن آن دارند.
ياد ياران سفر کرده

به گزارش خبرگزاری رسا، در سال 1342 در همان سالی که خمینی بت شکن حرکت اولیه خود، علیه رژیم سفاک پهلوی را شروع کرد،‌ کودکی دیده به جهان گشود که بعدها طبق گفته امام بزرگوار یکی از یاران واقعی انقلاب گردید.

وی محمدجعفر انتشاری بود که با چشم گشودن به زمین خاکی، خود را در زمانه مردی دید که فرمود: یاران انقلاب، هنوز در گهواره هستند و روزی در صف اصحاب حسین زمان قرار خواهند گرفت.

اخراج از مدرسه به خاطر مقاله نویسی علیه رژیم شاهنشاهی

وی از همان دوران نوجوانی حق و باطل را به خوبی از هم تشخیص می‌داد، تا جایی که طی مقاله‌ای در همان دوران راهنمایی، علیه مزدوران رژیم شاهنشاهی،‌ تهدید به اخراج از مدرسه شد اما هرگز میدان را خالی نگذاشت و همچنان به مبارزه در این صحنه ادامه داد.

سرانجام با چنین بینشی که محمدجعفر از ابتدا داشت، تصمیم گرفت پای به عرصه مقدس حوزه بگذارد و در زلال چشمه‌سار علوم ناب اهل‌بیت(علیهم السلام) گوهر وجود خویش را شستشو دهد، حوزه علمیه قم با وجود چنین جوانانی همواره بر خود می‌بالد.

دفاع مقدس و تبلیغ و امداد و جاده سازی و بیسیم چی

با آغاز جنگ تحمیلی، شهید انتشاری عازم میدان نبرد شد تا آن شعارهایی را که می‌داد در میدان عمل نیز به اثبات رساند، در جبهه، بر حسب نیاز از انجام هرکاری ابا نداشت.

گاهی در مقام یک روحانی به تبلیغ و تبیین فلسفه جهاد و روحیه دادن به رزمندگان می‌پرداخت و گاهی در امر جاده سازی امداد می‌کرد وزمانی نیز، برحسب نیاز به کمک پزشکان در بیمارستان صحرایی می‌شتافت.

سرانجام پس از سه بار اعزام به دیار خون و آتش، به عنوان بی‌سیم‌چی در جبهه‌های خرمشهر حضور یافت و در جریان آزادسازی خرمشهر و عملیات بیت‌المقدس در 23/2/1361 سر بر سجاده خونین شهادت نهاد و بزرگترین ارمغان زندگی خود -یعنی جان شیرین‌اش- را به درگاه یار تقدیم نمود.

وصیت نامه

بسم رب الشهداء و الصدیقین و رب المخلصین و الموقنین «ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون وعداً علیه حقاً فی التوراه والانجیل و القرآن و من اوفی بعهده من الله فاستبشروا ببیعکم الذی بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم » (‌توبه/111‌) السلام علیکم و رحمه‌الله وبرکاته

ای امت شهید پرور! اکنون که ما در صحنه تاریخ مظلوم و حامی مظلومان قرار گرفته‌ایم و تنها کشوری هستیم که با اتّکا به نیروی لایزال الهی پوزه همه ابرقدرت‌ها و ستمگران شرق و غرب را به خاک مالیده‌ایم، باید این رسالت را به پایان برسانیم و تا پیروزی مستضعفین جهان جنگ را ادامه دهیم

تا به یاری الله و رهبری این عارف و زاهد و عاشق ومعشوق پیر این نائب بر حق مهدی –عجل الله تعالی فرجه- اسلام را بر همه جهان بگسترانیم هر چند که منافقان و ریاست طلبان و حسودان نتوانند ببینند که این مرشد پیر، این چنین محبوب مردم جهان و بالاخص مردم ایران پیدا کرده است.

در هر زمانی بیندیشید که دلسوز شما کیست؟

و امّا چند مسئله است که باید با شما در میان بگذارم:

اوّل این‌که در هر زمانی هستید بیندیشید و تحقیق کنید که دلسوز شما کیست و ولی فقیه و سرپرست شما کیست و سرنوشت خود را به چه کسی می‌سپارید؟ و چه کسی لیاقت ولی فقیه بودن را داراست؟

آیا افرادی که در زمان رژیم منحط پهلوی سکوت می‌کرده‌اند و مرجع تقلید رژیم بوده‌اند لیاقت دارند؟ یا افرادی که از اوّل در پی نابودی رژیم منحط وضد اسلامی بوده‌اند؟ آیا کسانی که آنقدر خود را بزرگ می دانند که انتظار دارند همه مردم به دستبوسی آنان بروند؟

به کسانی که از تشکیلات بسیج که به منزل ایشان رفته‎اند، می‌گویند شما نمی‌توانید مرا اصلاح کنید! آیا آن که طلّاب را از دخالت در سر نوشت خود منع می‌کند لیاقت دارد؟

آیا اینان لیاقت رهبری دارند؟

براستی که این همان نغمه استعمار انگلیس و آمریکاست که دین از سیاست جداست البته آمریکا و انگلیس رویشان نمی‌شود که مستقیما این نغمه را سر دهند زیرا با موج عظیم ملّت روبرو خواهند شد آیا اینان لیاقت رهبری را دارند؟!

یا کسانی که طلاب را تشویق به تعیین نماینده و دخالت مستقیم در سر نوشت خود می کنند لیاقت دارند؟ آیا اینان لیاقت دارند که همیشه با جریانات اسلامی مخالفت می‌کرده‌اند؟ یا رهبر عزیز و نور چشم ما یعنی امام امّت خمینی کبیر لیاقت ولی فقیه بودن و رهبر بودن را دارند؟

از این حرف‌ها آنقدر زیاد است که اگر بخواهیم بنویسیم سطرها می‌شود و راستی کدامین لیاقت دارند و این تشخیص به عهده شما امّت شهید پرور است و امیدوارم که تشخیص و انتخابتان صحیح باشد.

جنگ بر سر سرزمین نیست بر سر اسلام است

اما مسئله دوم این‌که ما باید بدانیم این جنگ، مسئله بر سر چندین سرزمین یا فقط ایران نیست بلکه مسئله بر سر اسلام است.

ما باید این جنگ را ادامه دهیم تا به یاری الله به پیروزی اسلام بیانجامد که حتماً این چنین است همه مستکبرین و ابر قدرت‌ها و تفاله‌های آن‌ها همانند شاه حسین‌ها و شاه حسن‌ها و ضیاءالباطل‌ها را به زباله‌دان تاریخ خواهد فرستاد (ان‌شاءالله) و اسلام اصیل و جاودان به رهبری قائد عظیم الشأن روح خدا بر همه پهنه گیتی گسترانیده خواهد شد .

امّا اگر خدای ناکرده (که ان شاءالله خدا آن روز را به میان نیاورد) این جنگ به نفع کفر پیش رود امید همه مستضعفین جهان نا امید خواهد شد ولی به یقین روزی پیش نخواهد آمد زیرا که خدا به ما وعده داده است « ان تنصر الله ینصرکم و یثّبت اقدامکم »(محمد/7) و ما نیز به یاری اسلام و خدا شتافته ایم و خدا نیز ما را یاری خواهد کرد.

و اما مسئله‌سوم: ‌مسئله ‌صلح است که همه‌ابرقدرت‌ها سعی در برقراری آن دارند ولی صلح عادلانه را نفی می‌کنند زیرا می‌دانند که اگر بخواهند صلح عادلانه را قبول کنند نه فقط صدام بلکه همه‌مزدوران خود را از دست می‌دهند.

‌در قاموس شهادت، ترس هیچ مفهومی ندارد

پس بجنگید و از شهادت هراسی به دل راه ندهید که به قول استاد شهید مرتضی مطهری «‌در قاموس شهادت، ترس هیچ مفهومی ندارد» و ما ادّعا داریم که فرزندان حسین –علیه السلام- و یاوران اوییم و پیرو خط امامت و رهرو راه علی –علیه السلام- هستیم و می‌گوییم :ای حسین! ای‌کاش در روز عاشورا بودیم و تو را یاری می کردیم

اکنون آن موقع رسیده است و ندای هل من ناصر ینصرنی امام حسین-علیه السلام- از زبان گویای فرزندش و نائب بر حقّ امام زمان –عجل الله تعالی فرجه- یعنی امام امت شنیده می‌شود و اکنون وقت امتحان و خود آزمائی و سنجش است و بسنجید که تا چقدر عمل می کنید و در عمل مخلص هستید.

نگذارید خون شهدا و قربانیانیان مبارزه با منافقان پایمال شود

خلاصه، نگذارید خون صدها شهید همچون بهشتی‌ها و دستغیب‌ها و مدنی‌ها و رجایی‌ها و باهنرها و منتظری‌ها که قربانی مبارزه با نفاق و کفر گردیده‌اند پایمال شود

به خدا قسم که این شهیدان بر گردن ما حق دارند و اگر کوتاهی کنیم در سرای آخرت در پیشگاه عدل الهی مؤاخذه خواهیم شد و تنها راه ادامه هدف این شهیدان مبارزه برای نابودی کفر و الحاد و نفاق جهانی است و این جنگ تازه اوّل راه این مبارزه است و این مبارزه تا کفر و اسلام در برابر یکدیگر وجود دارند دنباله دارد.

ما با کفار و منافقین سر جنگ داریم

نباید فکر کنیم که اگر این جنگ تمام شد دیگر نباید کاری به آمریکا و شوروی و دیگر مزدوران نداشته باشیم بلکه اگر آنها با ما سر جنگ و مبارزه ندارند ما با آنها سر مبارزه و جنگ داریم زیرا که قرآن کریم می فرماید:

«یا أیها النبی جاهد الکفار و المنافقین و اغلظ علیهم و مأویهم جهنم و بئس المصیر» (توبه/73) ای پیغمبر! نبرد کن با کافران و منافقان و درشتی نمای بر ایشان که جایگاه ایشان دوزخ است و چه بد جایگاهی است.

قدم اول را شما باید بردارید

و اما مسئله چهارم : در رابطه با طلّاب عزیز است و می خواهم به آنها بگویم ننشینید دیگران برای شما کار کنند و نگذارید افرادی در بین جامعه طلاب و مدرّسین نفوذ کنند و اگر چنین شد شما خود این‌ها را به عقب برانید.

این فکر را نکنید که همیشه دیگری بیاید و برای شما کار انجام دهد زیرا دیگری منتظر است شما قدم اوّل را برداشته تا او نیز قدم دوّم را بردارد و نمونه آن زیاد است مثل دوران آن مزدور کثیف خائن و سر سپرده امریکا یعنی بنی صدر -لعنت الله علیه- که بعضی می‌گفتند:

اگر این خیانت می کرد چرا امام فرماندهی کل قوا را به این خائن داد؟! یا چرا او را کنار نمی‌گذارد؟! ولی باید بگویم این یکی از مقدّمات رسوا شدن این مزدور کثیف بود که اگر امام فرماندهی کل قوا را به این خائن نمی داد بعداً زمزمه می‌شد که اگر او فرمانده کل قوا بود فلان کار را کرده بود و جنگ را تمام کرده بود و ایران را گلستان کرده بود.

ولی وقتی امام فرماندهی کل قوا را به او داد، مردم آگاه شدند که این فرد خیانتکار است از این رو اما این فرماندهی را از او گرفت و بعد نیز با آن گفتار آتشین و دلپذیرشان او را به پست‌ترین مکان‌ها یعنی زباله‌دان تاریخ فرستاد.

امام(ره) قدم دوم را برداشتند

پس قدم اوّل را خود مردم برداشتند و سپس امام قدم دوم را برداشتند و نمونه دیگر نیز مسأله بازرگان بود که در برابر او نیز امتحان خود را پس داد و در این مرحله نیز قدم اول را ملّت برداشتند و مرگ بر بازرگان را شروع کردند.

سپس امام وی را به کناری زد که دیگر قدرت قد علم کردن را نداشته باشد پس در همه مراحل قدم اول را خود ما باید بگذاریم .

در پایان از مردم عزیز می خواهم که تا آخرین لحظه عمر، دست از پشتیبانی این نائب بر حق مهدی-عجل الله تعالی فرجه- برندارند و دعای همیشگی خود را که «خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار».

شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه را یادتان نرود.

و شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه را یادتان نرود، هر چند که با این شعار مخالفت کنند و بگویند که این شعار، بعضی از علما را نیز شامل می‌شود اینها با ولایت فقیه مخالف هستند لیکن شرم از گفتن آن دارند

زیرا شیخ انصاری اگر ولایت فقیه را به معنی دیگر قبول داشته دلیل بر اینکه این شعار او را شامل شود نمی شود بلکه او ولایت فقیه را قبول داشته ولی با یک تفاوت و این غیر از آن است که بگویند چرا اصلاً می‌گویید مرگ بر ضد ولایت فقیه

و از خدای می‌خواهم که مرا جزو دوستداران امام زمان –عجل الله تعالی فرجه- قرار دهد و مرا به عنوان سربازی ساده برای امام زمان –عجل الله تعالی فرجه- به حساب بیاورد

و از پدر، مادر و مردم عزیز می‌خواهم که مرا حلال کرده و ببخشند و از خدا برایم طلب مغفرت کنند، به امید اینکه شامل رحمت الهی قرار گیریم و به امید روزی که به کربلای حسینی برسیم. «ربنا لاتزغ قلوبنا بعد إذ هدیتنا وهب لنا من لدنک رحمه ‌إنک أنت الوهاب» (آل عمران/8)

عشقبازی با معبود

خدایا! خداوندا! شکر تو را که ما را بدین راه هدایت کردی و شکر تو را که ما را در این زمان آفریدی و راه راست را که راه صالحان است هدایت فرمودی، اللهم انصر جیوش المسلمین.

اللهم انصر قائدنا روح الله الموسوی الخمینی خدایا از سال‌ها عمر ما بکاه و بر لحظه های عمر امام امت بیفزا و عمر طویل و با عزت به وی عطا بفرما : آمین یا رب العالمین خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار ازعمر ما بکاه و بر عمر او بیفزا (آمین) 29/12/1360 مطابق با 24 جمادی الاولی 1402هجری قمری متن فوق وصیت نامه حقیر ذلیل مسکین محمد جعفر انتشاری است.                       

شایان ذکر است، علاقه‌مندان به کسب آگاهی بیشتر از زندگی‌نامه، وصیت‌نامه و خاطرات شهدای روحانی، می‌توانند به پایگاه اینترنتی«جلوه ایثار، روایت حماسه شهدای روحانی» به نشانی http://www.jelveisar.ir  مراجعه کنند./995/ د101/ن

ارسال نظرات