تربیت جنسی فرزندان از منظر اسلام
اسلام به مسأله تربیت و آماده سازی انسان برای زندگی سعادتمندانه اهمیت ویژهای قائل است. روایات بسیاری از اهل بیت علیهمالسلام درباره شیوههای تربیت صحیح به دست ما رسیده است که نکات جالب و در خور توجه در آنها بسیار است؛ لذا شایسته است اولیاء و مریبان که با نوجوانان سر و کار دارند، این اصول تربیتی را نصبالعین خود قرار دهند.
تربیت یعنی مجموعهای از روشها و راهکارها که از آغاز زندگی بلکه قبل از آن به کار گرفته میشود تا فرد در مسیر رشد و ترقی قرار گیرد و در پرتو این آموزشها بتواند از انحرافات جلوگیری کند و راه سعادت را بپیماید.
در دیدگاه اسلام دوره نوجوانی دوره قوت و توانایی است که بین دو دوره ناتوانی(کودکی و پیری) قرار گرفته است. قرآن کریم در سوره مبارکه روم آیه 54 میفرماید: خداوند آن کسی است که شما را در ابتدا از جسم ضعیف(نطفه) آفرید، آنگاه پس از ضعف و ناتوانی، قوت بخشید و باز بعد از قوت، ضعف و پیری قرار داد؛ او هر چه را بخواهد و مشیتاش تعلق بگیرد میآفریند! و او دانا و تواناست.
پیامبر اکرم و ائمه معصومین علیهم السلام دوره نوجوانی و جوانی را یکی از نعمتهای پر ارزش الهی و از سرمایههای بزرگ سعادت در زندگی بشر دانسته و این موضوع را به صورتهای گوناگون برای مسلمین بیان فرمودهاند. از جمله اینکه پیامبر(ص) فرمودند:
«اوصیکم بالشبان خیراً فإنّهم ارقّ افئدةً إنّ الله بعثنی بشیراً و نذیراً فحالفنی الشبان و خالفنی الشیوخ؛ به شما درباره نوجوانان و جوانان به نیکی سفارش میکنم، زیرا آنها دلی رقیقتر و قلبی فضیلت پذیرتر دارند. زمانی که خداوند مرا به پیامبری برگزید تا مردم را به رحمت الهی بشارت دهم و از عذاب الهی بترسانم، جوانان سخنانم را پذیرفتند و با من پیمان محبت بستند؛ ولی پیران از قبول دعوتم سرباز زدند و به مخالفت با من برخاستند.» الحدیث(روایات تربیتى)ج1ص 349
اهمیت و جایگاه تربیت کودک و نوجوان در دین
در بیان اهمیت و ارزش جایگاه تربیت در دین، همین بس که امام سجاد علیهالسلام در صحیفه سجادیه برای تربیت و تأدیب فرزندان خود از درگاه خداوند تقاضای یاری میکند:
شیوههای درست تربیت به اندازهای مهم است که در روایات، علاوه بر بیان مراحل رشد و ویژگیهای هر دوره، روش برخورد متناسب با هر مرحله و حتی هر سنی بیان شده است. از آن جمله حدیث زیبای پیامبر اکرم(ص) است که فرمودند:
امام باقر علیه السلام در حدیث مفصلى وظائف اولیاء اطفال را در تربیتهاى ایمانى کودکان در سنین مختلف بیان فرموده است: «چون کودک سه ساله شود 7 بار به او بگو، بخوان: «لا إِلهَ إِلاّ اللهُ» بعد واگذارش تا به سن سه سال و هفت ماه و بیست روز برسد، 7 بار به او بگو، بگوید: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ» و تا چهار سالگى او را واگذار، و چون چهار سالش تمام شد 7 بار بگوید: «صلى الله على محمد و آل محمد» و رهایش کنید تا پنج سالگى(در پنج سالگی) به او گفته شود: دست راست و چپ کدام است؟ وقتى فهمید، رو به قبله واداشته شود و سجده کند و باز واگذارش کنید تا شش سالگى؛ چون شش ساله شد، رکوع و سجود بیاموزد تا هفت ساله شود؛ در این سن دستور دهند تا دست و صورت را بشوید؛ بعد نماز گزارد و چون نه ساله گردد، وضوء یادش دهند و اگر ترک کرد تنبیه گردد و به نماز فرمانش دهند و بر ترک آن تنبیهش کنند و چون نماز و وضوء فرا گیرد، والدینش آمرزیده شوند إن شاء الله». مکارم الأخلاق، ترجمه میر باقرى ج1ص 426
در قرآن نیز به مسأله تربیت فرزندان و زمینه سازی برای ورود آنان به دوران بلوغ اشاره شده است. دو آیه 58 و 59 سوره مبارکه نور به چگونگی آداب ورود به جایگاه خصوصى پدر و مادر و اجازه گرفتن آنها در برخی از مواقع خاص میپردازد.
مهمترین مسالهاى که در این سوره تعقیب شده، مسأله عفت عمومى و مبارزه با هر گونه آلودگى جنسى است که در ابعاد مختلف مورد بررسى قرار گرفته است. آیات مورد بحث نیز به یکى از امورى که با این مسأله ارتباط دارد پرداخته و خصوصیات آن را تشریح مىکند و آن مسأله اذن گرفتن کودکان بالغ و نابالغ به هنگام ورود به اطاقهایى است که مردان و همسرانشان ممکن است در آن خلوت کرده باشند.
نخست مىگوید: «اى کسانى که ایمان آوردهاید باید مملوکهاى شما(بردگانتان) و همچنین کودکانتان که به حد بلوغ نرسیدهاند، در سه وقت از شما اجازه بگیرند؛ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِیَسْتَأْذِنْکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ وَ الَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکُمْ ثَلاثَ مَرَّاتٍ».
"قبل از نماز فجر و در نیمروز هنگامى که لباسهای(معمولى) خود را بیرون مىآورید و بعد از نماز عشاء"(مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ وَ حِینَ تَضَعُونَ ثِیابَکُمْ مِنَ الظَّهِیرَةِ وَ مِنْ بَعْدِ صَلاةِ الْعِشاءِ).
"ظهیرة" چنان که راغب در مفردات و فیروزآبادى در قاموس مىگویند: به معنى نیمروز و حدود ظهر است که مردم در این موقع معمولا لباسهاى رویى خود را در مىآورند و گاه مرد و زن با هم خلوت مىکنند.
"این سه وقت، سه وقت پنهانى و خصوصى براى شما است" (ثَلاثُ عَوْراتٍ لَکُمْ).
"عورة" در اصل از ماده "عار" به معنى "عیب" است و از آنجا که آشکار شدن آلت جنسى مایه عیب و عار است، در لغت عرب به آن عورت اطلاق شده... و به هر حال اطلاق کلمه عورت بر این اوقات سهگانه، به خاطر آن است که مردم در این اوقات خود را زیاد مقید به پوشانیدن خویش، مانند سایر اوقات نمىکنند و یک حالت خصوصى دارند.
بدیهى است این دستور متوجه اولیاى اطفال است که آنها را وادار به انجام این برنامه کنند؛ چرا که آنها هنوز به حد بلوغ نرسیدهاند تا مشمول تکالیف الهى باشند و به همین دلیل مخاطب در اینجا اولیاء هستند. ضمناً اطلاق آیه هم شامل کودکان پسر و هم کودکان دختر مىشود. ذکر این نکته نیز لازم است که آیه از کودکانى سخن مىگوید که به حد تمیز رسیدهاند و مسائل جنسى و غیر آن را تشخیص مىدهند، زیرا دستور اذن گرفتن خود دلیل بر این است که این اندازه مىفهمند که اذن گرفتن یعنى چه؟ و تعبیر به "ثلاث عورات" شاهد دیگرى بر این معنى است.
واژه "طوافون" در اصل از ماده "طواف" به معنى گردش دور چیزى است و چون به صورت صیغه مبالغه آمده، به معنى کثرت در این امر مىباشد و با توجه به اینکه بعد از آن "بَعْضُکُمْ عَلى بَعْضٍ" آمده، مفهوم جمله این مىشود که در غیر این سه وقت، شما مجاز هستید بر گرد یکدیگر بگردید و رفت و آمد داشته باشید و به هم خدمت کنید. تفسیر نمونه ج 14 ص 538 - 541
به گفته "فاضل مقداد" در "کنز العرفان" «این تعبیر در حقیقت به منزله بیان دلیل براى عدم لزوم اجازه گرفتن در سائر اوقات است؛ چرا که اگر بخواهند مرتباً رفت و آمد داشته باشند و در هر بار اذن دخول بخواهند، کار مشکل مىشود.» کنز العرفان جلد 2 صفحه 225
در آیه بعد حکم بالغان را بیان کرده، مىگوید: "هنگامى که اطفال شما به سن بلوغ رسند، باید در همه اوقات اجازه بگیرند، همان گونه که اشخاصى که قبل از آنها بودند، اجازه مىگرفتند. (وَ إِذا بَلَغَ الْأَطْفالُ مِنْکُمُ الْحُلُمَ فَلْیَسْتَأْذِنُوا کَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ).
"حُلُم" بر وزن "کتب"، به معنى عقل آمده است و کنایه از بلوغ است که معمولا با یک جهش عقلى و فکرى توام است و گاه گفتهاند "حلُم" به معنى رؤیا و خواب دیدن است و چون جوانان مقارن بلوغ، صحنههایى در خواب مىبینند که سبب احتلام آنها مىشود، این واژه به عنوان کنایه در معنى بلوغ به کار رفته است.
به هر حال از آیه فوق چنین استفاده مىشود که حکم بالغان با اطفال نابالغ متفاوت است؛ زیرا کودکان نابالغ طبق آیه قبل تنها در سه وقت موظف به اجازه گرفتن هستند، چون زندگى آنها با زندگى پدران و مادران آن قدر آمیخته است که اگر بخواهند در همه حال اجازه بگیرند، مشکل خواهد بود. از این گذشته احساسات جنسى آنها هنوز به طور کامل بیدار نشده، ولى نوجوانان بالغ طبق این آیه که اذن گرفتن را به طور مطلق براى آنها واجب دانسته، موظفاند در همه حال به هنگام ورود بر پدر و مادر اذن بطلبند. این حکم مخصوص به مکانى است که پدر و مادر در آنجا استراحت مىکنند و گرنه وارد شدن در اطاق عمومى(اگر اطاق عمومى داشته باشند)، مخصوصاً به هنگامى که دیگران هم در آنجا حاضرند و هیچگونه مانع و رادعى در کار نیست، اجازه گرفتن لزومى ندارد.
ذکر این نکته نیز لازم است که جمله کَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ اشاره به بزرگسالان است که در همه حال به هنگام وارد شدن در اطاق، موظف به اجازه گرفتن از پدران و مادران بودند. در این آیه افرادى را که تازه به حد بلوغ رسیدهاند، همردیف بزرگسالان قرار داده که موظف به استیذان بودند. تفسیر نمونه، ج14، ص: 542
میتوان از موظف کردن کودکان نابالغ بر اجازه گرفتن در سه وقت خاص، این نکته را فهمید که والدین کودک از این دوره باید او را برای دوره بعد آماده کنند که اجازه گرفتن را یاد بگیرد؛ تا وقتی به سن بلوغ رسید که میبایست در همه اوقات اجازه بگیرد، برای او مشکل نباشد و این بیان اشاره به مراحل تربیت دینی صحیح کودکان و نوجوانان است، ولی متأسفانه مورد غفلت قرار گرفته است.
تفسیر نمونه در ذیل دو آیه 58 و 59 سوره مبارکه نور به بیان فلسفه آموزش اجازه گرفتن کودکان برای ورود به حضور والدین میپردازد.
فلسفه استیذان و مفاسد عدم توجه به آن
براى ریشه کن ساختن یک مفسده اجتماعى مانند اعمال منافى عفت، تنها توسل به اجراى حدود و تازیانه زدن منحرفان کافى نیست؛ در هیچ یک از مسائل اجتماعى چنین برخوردى نتیجه مطلوب را نخواهد داد. بلکه باید مجموعهاى ترتیب داد از آموزش فکرى و فرهنگى آمیخته با آداب اخلاقى و عاطفى و همچنین آموزشهاى صحیح اسلامى و ایجاد یک محیط اجتماعى سالم، سپس مجازات را به عنوان یک عامل در کنار این عوامل در نظر گرفت.
به همین دلیل در سوره نور که در واقع سوره عفت است، از مجازات تازیانه مردان و زنان زناکار شروع مىکند و به مسائل دیگر مانند فراهم آوردن وسائل ازدواج سالم، رعایت حجاب اسلامى، نهى از چشمچرانى، تحریم متهم ساختن افراد به آلودگى ناموسى و بالآخره اجازه گرفتن فرزندان به هنگام ورود به خلوتگاه پدران و مادران، گسترش مىدهد.
این نشان مىدهد که اسلام از هیچ یک از ریزهکاریهاى مربوط به این مساله غفلت نکرده است. افراد بالغ موظفند در هر وقت بدون اجازه وارد نشوند؛ حتى کودکان نابالغ که مرتباً نزد پدر و مادر هستند نیز باید آموزش داده شوند که لا اقل در سه وقت(قبل از نماز صبح و بعد از نماز عشاء و هنگام ظهر که پدران و مادران به استراحت مىپردازند) بدون اجازه وارد نشوند.
این یک نوع ادب اسلامى است؛ هر چند متاسفانه امروز کمتر رعایت مىشود و با این که قرآن صریحاً آن را در آیات فوق بیان کرده است، در نوشتهها و سخنرانىها و بیان احکام نیز کمتر دیده مىشود که پیرامون این حکم اسلامى و فلسفه آن بحث شود. معلوم نیست به چه دلیل این حکم قطعى قرآن مورد غفلت و بىتوجهى قرار گرفته است؟! گر چه ظاهر آیه وجوب رعایت این حکم است، حتى اگر فرضاً آن را مستحبّ بدانیم، باز باید از آن سخن گفته شود و جزئیات آن مورد بحث قرار گیرد.
بر خلاف آنچه بعضى از سادهاندیشان فکر مىکنند که کودکان سر از این مسائل در نمىآورند و خدمتکاران نیز در این امور باریک نمىشوند، ثابت شده است که کودکان(تا چه رسد به بزرگسالان) روى این مسأله فوق العاده حساسیت دارند و گاه مىشود سهلانگارى پدران و مادران و برخورد کودکان به منظرههایى که نمىبایست آن را ببینند، سرچشمه انحرافات اخلاقى و گاه بیماریهاى روانى شده است.
ما خود با افرادى بر خورد کردیم که به اعتراف خودشان بر اثر بىتوجهى پدران و مادران به این امر و مشاهده آنان در حال آمیزش جنسى یا مقدمات آن، به مرحلهاى از تحریک جنسى و عقده روانى رسیده بودند که عداوت شدید پدر و مادر در سر حد قتل! در دل آنها پیدا شده بود و خود آنها نیز شاید تا مرز انتحار پیش رفته بودند! اینجا است که ارزش و عظمت این حکم اسلامى آشکار مىشود که مسائلى را که دانشمندان امروز به آن رسیدهاند، از چهارده قرن پیش در احکام خود پیش بینى کرده است.
نیز در همین جا لازم مىدانیم به پدران و مادران توصیه کنیم که این مسائل را جدى بگیرند و فرزندان خود را عادت به گرفتن اجازه ورود بدهند و همچنین از کارهاى دیگرى که سبب تحریک فرزندان مىگردد، از جمله خوابیدن زن و مرد در اطاقى که بچههاى ممیز مىخوابند، تا آنجا که امکان دارد پرهیز کنند و بدانند این امور از نظر تربیتى فوق العاده در سرنوشت آنها مؤثر است. تفسیر نمونه ج 14 ص 544 - 546
مصطفی واثق/702/ر
طلبه حوزه علمیه قم
ادامه دارد