فرهنگ را به حوزه نسپردهاند اما در کوتاهیها حوزه را مؤاخذه میکنند
حضرتعالی هم در میدان رسانهای فعال هستید و با زوایای مختلف آن آشنایید و هم این که دانشآموخته و یکی از فرهیختگان حوزه هستید. رسانه یک رسالت را برعهده دارد و حوزه رسالت دیگری؛ سؤال اول مربوط به مرور فضای فرهنگی کشور است؛ انقلاب ما انقلابی فرهنگی بود و حال بعد از گذشت سه دهه از این انقلاب، آیا توانستهایم در بستر رسانه، و به صورتی رسا و گویا پیام فرهنگی انقلاب را به افکار عمومی ایران و جهان معرفی کنیم؟ ضعفها و قوتهایمان در کجا بوده است؟
اجازه دهید من از منظر حوزوی خدمتتان عرض کنم. حضرت امام (ره) از سال 42 پیشانی قیام و مبارزه و نهضت روحانیت را بحث فرهنگی قرار دادند. لذا کسانی که همراه ایشان بودند میگویند که ایشان دیگران را از اقدامات خشونتآمیز و کارهای یدی در دوران مبارزه نهی میکردند و میفرمودند روشنگری کنند و کار فرهنگی انجام دهند. اساساً پیام اسلام، آموزش و تعالی است و در مرحله اول نیازی به اقدامات خشونتآمیز و یدی نیست. بر همین اساس مردم، جامعه متدینین و ملت مسلمان ایران پیام امام را گرفتند و با زحمات و تحمل سختیها انقلاب را به پیروزی رساندند.
وقتی انقلاب پیروز شد، باید ساختار حاکمیت بر اساس اندیشه اسلامی که امام فرمودند و اقتضاهای دنیای روز بنا نهاده میشد. در این مرحله به چند چیز نیاز بود و از همه مهمتر نیروی انسانی، یعنی مدیران کارآمد که بتوانند حکومت را بر اساس اندیشه اسلام اداره کنند. یکی هم برنامهریزی و داشتن برنامهای مدون بود. در دوران مبارزه، نهضت حضرت امام قطعا نیروهایی را تربیت کردند، اما ما با فقدان برنامه مواجه بودیم و در سالهای اول پیروزی انقلاب، حوزه هر آنچه که از نیروی کارآمد و مدیریتی در عرصه فرهنگ داشت، تقدیم کرد و وارد مناصب مختلف حکومتداری و کشورداری شدند.
ترور نیروهای کارآمد از سوی دشمن، نشانگر پیروزی اندیشه فرهنگی انقلاب بود
در اثر تنگنظریها و عناد و کینهورزی که دشمنان و در رأس آنها امریکا با کشور ما داشت، آنها نتوانستند در این عرصه متناسب با انقلاب فرهنگی که صورت گرفته بود، وارد شوند و اقدامات حذفی و کارهای تروریستی را پیش گرفتند و در دهه اول پیروزی انقلاب شاهد حذف نیروهای کارآمد حوزوی توسط اقدامات تروریستی گروههای نفوذی دشمن مانند منافقین و سازمان مجاهدین خلق یا گروههایی مثل فرقان بودیم که رویکرد حذفی را پیش گرفته بودند و کاملا نشان دهنده پیروزی اندیشه فرهنگی انقلاب بود و حاکی از این بود که دشمن در این عرصه حرفی برای گفتن ندارد که اقدام به حذف فیزیکی نیروهای کارآمد کرده است.
حضور فعال حوزه در انقلاب و جنگ
شهادت اندیشمندانی چون شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید باهنر و... شاهد این بودند که دشمن نتوانست در عرصه اندیشه و فکر و فرهنگ با ما رویارو شود و لذا به حذف فیزیکی روی آورد. پس از آن دوره دفاع مقدس آغاز شد. باز حوزه نیروهای خودش را تقدیم کرد و خیل عظیم شهدا و جانبازان از طلاب و روحانیت گواه همراهی آنان در این عرصه بود. بعد از دفاع مقدس و در دوران سازندگی نیز اقدامات خوبی در عرصههای مختلف صنعتی و اقتصادی صورت گرفت.
دولت سازندگی از مسئولیت عقبماندگیها و بیتوجهیها در عرصه فرهنگی شانه خالی کرد
اما متاسفانه از جهت مباحث فرهنگی، دولت دوران سازندگی، شانه از زیر مسئولیتهای عقبماندگیها و بیتوجهیها در عرصه فرهنگی خالی کرد و خود را متولی در این عرصه ندانست. از حوزه هم اسمتدادی نجست و در این زمینه متاسفانه بی توجهیهایی شد که آثار آن را به زودی در دوران اصلاحات دیدیم.
دوره اصلاحات: خالی شدن مسئولیتهای فرهنگی از شخصیتهای روحانی/ زمانی که تفکر ناب اسلامی جای خود را به تفکر وادادگی غربی داد
در زمان اصلاحات مبانی و اندیشه و تفکرات ترجمه شده غربی وارد فرهنگ ما شد. این اندیشههای ترجمه شده و تئوریزی شده در عرصه فرهنگ جای خود را به اندیشهی ناب و فرهنگ اصیل اسلامی داد که قرار بود انقلاب ما بر همان اساس انجام شود. مسئولیتهای فرهنگی از شخصیتهای روحانی خالی شدند و تفکر ناب اسلامی جای خود را به تفکر وادادگی غربی داد و شخصیتهای بزرگ حوزه در این دوران مورد بیتوجهی و بیمهری و حتی تمسخر و استهزاء قرار گرفتند. در آن دوران مبانی اسلام توسط رسانههایی که آبشخورشان همین حلقه منحرف فرهنگی بود، زیر سؤال رفت. هجمه گستردهای علیه دین و مبانی فرهنگ اسلامی صورت گرفت و در این دوره هم از حوزه و اندیشه ناب اسلامی استفاده نشد.
در دولتهای نهم و دهم هم از ظرفیت حوزه در عرصه فرهنگ استفاده نشد
در دوران دولت نهم و دهم در عرصههای خدمتگزاری به محرومین و حضور در کنار مردم انصافا اقدامات بینظیری انجام شد که از جمله آنها اجرای طرح هدفمندی یارانهها، کم کردن فاصله فقیر و غنی و رساندن دهکهای پایین به دهکهای بالا و توسعه در زمینه مباحث مختلف زیرساختها از جهت مباحث صنعتی و اقتصادی بسیار خوب عمل کرد، اما متاسفانه در این دوره هم حوزه و شخصیتهای حوزوی مورد بیمهری دولت خدمتگزار قرار گرفت و از ظرفیت حوزه استفاده نشد.
بزرگان حوزه از این جهت از دولت خدمتگزار گلایه دارند و این گلایه هم چنان وجود دارد. امیدواریم در دولت جدید که در حال تشکیل و تکوین و یارگیری است، از ظرفیت عظیم حوزه استفاده شود. امیدواریم در این هشت سال نیروهایی که در این سه دهه در حوزه تربیت شدهاند و برنامهها و انگیزههایی که در حوزه وجود دارد، مورد توجه قرار بگیرد و هدف اصلی انقلاب که انقلاب فرهنگی بود، در این دوران با رهبری و رهنمودهای مقام معظم رهبری محقق شود و در این زمینه بتوانیم دین خودمان را به اسلام و انقلاب ادا کنیم.
جدای از کمتوجهی یا بیتوجهی که از جانب دولتهای چهارم تا دهم نسبت به ظرفیت حوزههای علمیه در مسائل فرهنگی صورت گرفته، به نظر میرسد خود حوزهها نیز در برخی از مسائل جدید ورود نکرده و در پاسخگویی به نیازهای روز مردم سهم شایستهای نداشتهاند؛ نظر شما در این رابطه چیست؟
مستحضر هستید که الان در حوزه دهها مرکز و موسسه فرهنگی و پژوهشی در حال فعالیت هستند. صدها طلبه فاضل که بخشی از اینها تحصیلات دانشگاهی روز هم دارند، محصولات مختلف فرهنگی را عرضه میکنند. هر هفته چندصد عنوان جدید کتاب از حوزه تولید میشود و بخش عمدهای از این تولیدات و محصولات علمی حوزه ناظر به پاسخگویی نیازهای روز است. پس از جهت نظریهپردازی و تولید علم، حوزه چیزی کم نگذاشته است. در چند سال آخر دولت فعلی هم حوزه مورد بیمهری قرار گرفت و مدیریت فرهنگی و خصوصا بودجههای فرهنگی در اختیار تفکری قرار گرفت که از سوی بزرگان نفی و طرد شد و این تفکر با حوزه مشکل داشت. از همین روی بودجههای فرهنگی حوزه و مراکز حوزوی قطع شد.
مراکز فرهنگی حوزه سال گذشته سال سختی را پشت سر گذاشتند و در حال ریاضت بودند. بسیاری از این مراکز نیروهای عمده خود را مجبور کردند تا همکاریهایشان را کم کنند. بعضی از مراکز تعطیل شد یا رو به تعطیلی رفت و از همین روست که عرض کردم حوزه مورد بیمهری قرار گرفت. ما در حوزه از جهت نظریهپردازی چیزی کم نمیبینیم. در زمینه نیروی انسانی وظیفه حوزه است که مدیران مجرب تربیت کند. موسسات متعددی که در حوزه هست و نیروهایی که تربیت کردند و مدیرانی که الان در عرصهی اجرایی از بین روحانیون وارد شدند، نشان دهنده این است که حوزه وظیفه خودش را به خوبی انجام داده است.
با این حال گفته میشود که حوزه در زمینه نظریهپردازی زمینههای جدید مانند فقه رسانه، فقه جامعه و... کمکاری کرده است. با این نظر موافقید؟
این عرصههایی که فرمودید دو جنبه دارد؛ یکی جنبه عملی و راهگشاییهای اجرایی است که قوانینی که ما در عرصه قانونگذاری داریم باید پشتوانه فقهی داشته باشد. در این عرصه ما از حوزه کم کاری نمیبینیم و در این زمینه حضور فقهای شورای نگهبان، فقهای آگاه که دارای تجارب در عرصههای مدیریتی و سوابق انقلابی و همچنین فضل علمی و حوزوی هستند، این خلأ را پر میکند. عرصه دیگر عرصهی نظریهپردازی عمیق و رویکرد نظامسازی است.
در سدههای گذشته حکومت در دست تشیع نبوده و عمده حکومت در دست اهل سنت بوده است و فقه اهل سنت ابواب معاملات و مسائل و مباحث حکومتیشان بسیار حجیمتر از فقه شیعه است و علت آن هم همین است که فقهای آنها از سوی دولتمردان و حاکمان، مورد نیاز و مورد رجوع بودند و آن مقداری که از سوی حاکمان و مسئولان و مدیران مورد رجوع بوده، آن حوزه پاسخگو بودهاست. البته رهبر معظم انقلاب فرمودند کرسیهایی در مورد مباحث فقه حکومتی باید در حوزه باشد که کارهای جدیدی هم شروع شده و و باید منتظر باشیم که انشاءالله به زودی در این عرصهها محصولاتی داشته باشیم.
علاوه بر کمتوجهی دولتهای به ظرفیت حوزه در عرصه فرهنگ، یکی از مشکلات بزرگ ما در عرصه فرهنگ حضور سیاسیون در این عرصه بوده و این که برای انتقال گفتمان و آرمانهای انقلاب اسلامی هم همیشه سیاسیون اعم از رئیس جمهور و وزرا و سفراء متولی رساندن پیام انقلاب به دیگر نقاط عالم بودهاند. آیا یکی از ضعفهای ما در حوزه فرهنگ این نبوده که ما به رغم تربیت نیروهای فرهنگی، آنان مجال و یا حتی رغبتی به حضور در این عرصه نداشتهاند؟ از نظر شما عمده خلأهای ما در این زمینه چه بوده و برای انتقال آرمانهای انقلاب با ابزار فرهنگی چه باید کرد؟
مناصب فرهنگی باید به حوزه سپرده شود
اول از همه مسئولیتها و مناصب و جایگاههایی که مربوط به فرهنگ میشود، باید به حوزه سپرده شود که تا الان این چنین نبوده؛ یعنی نه در عرصه سیاستگذاریهای کلان و نه در عرصه اجرا ندیدیم که این مسائل باید به حوزه سپرده شود. اگر ما قائل هستیم که انقلابمان فرهنگی است، باید به لوازم آن پایبند باشیم و بهای آن را بپردازیم. اولین لازمه آن این است که فارغ التحصیلان حوزه و اندیشه حوزه در جایگاههای فرهنگی قرار بگیرند
لازمه دوم آن، این است که بهای آن را بپردازیم؛ یعنی به نیروهای حوزه اعتماد کنیم و قدری هم صبر داشته باشیم. به دلیل این که مقوله مدیریت فرهنگی مقولهای است که احتیاج به زمان دارد و این طور نیست که بتوان به صورت کپسولی و کوتاه مدت به آن پاسخ داد. باید به نیروهای حوزه اعتماد شود و پستهای فرهنگی به نیروهای حوزه سپرده شود و البته به ثمر نشستن محصولات حوزه فرآیند زمانبری است.
آیا از طرف خود حوزه و حوزویان هم تمایلی برای تصدی مدیریت فرهنگی وجود دارد و آیا این موضوع به مقبولیت حوزه در افکار عمومی آسیب وارد نمیکند؟
ما الان صدا و سیما را داریم، که یک مجموعه فرهنگی و فرهنگساز است. حوزه هنری را داریم و مجموعههایی که فیلمهای سینمایی را میسازند، مجموعههایی که جریانساز در عرصه فرهنگ هستند، باید به حوزه سپرده شوند. تاکنون این طور نبوده و در رأس این مجموعهها فارغ التحصیلانی بودند که دارای تحصیلات فنی بودهاند. با همه احترامی که برای مهندس ضرغامی قائل هستیم و انصافا توانستند در این دوره صدا و سیما را خوب اداره کنند، اما تحصیلاتشان در زمینه فرهنگی نیست یا در دورهای، حوزهی هنری دست آقای مهندس بنیانیان بود که ایشان هم مهندس هستند و دارای تحصیلات فرهنگی نیستند.
انتقاد من این است که پستهای فرهنگی دست غیرفرهنگیها سپرده شده و ما اول باید امکانات فرهنگی را به حوزه بدهیم و بعد از حوزه مطالبه داشته باشیم. در حال حاضر نه منصبهای فرهنگی را در اختیار حوزه قرار دادهاند و نه حاضر شدهاند بودجهای به حوزه برای بحث فرهنگی بپردازند و حوزه را مواخذه هم میکنند که چرا در حوزه فرهنگی کوتاهی کردهاید؟ بازخواست باید متناسب با امکانات و توجهی که به حوزه شده، صورت بگیرد.
یکی از انتقادات شما در این عرصه آن بود که گفتید در دولتهای سازندگی، اصلاحات و خدمتگزار پستهای فرهنگی به دست غیرفرهنگیها سپرده شده بود و از طرفی نیز از سپردن همه مسئولیتها و مناصب و جایگاههای فرهنگی به حوزه سخن گفتید، مگرغیرحوزویان نمیتوانند فرهنگی باشند؟
من وارد مباحث تخصصی فرهنگ نمیشوم. اما اگر قائل هستیم که میخواهیم فرهنگ اسلامی را در جامعه پیاده کنیم، باید یک اسلامشناس در رأس فرهنگ اسلامی باشد. وقتی شما یک مهندس را در راس سازمان صدا و سیما قرار میدهید، طبیعتاً نگاه او به توسعه امکانات و شبکهها و موفقیتها با معیارهای مدیریتی او انجام میشود. اگر اسلامشناس در رأس قرار بگیرد طبعا نگاهش این خواهد بود که نظامی را که خودش در آن آموزش گرفته گسترش دهد. نمیخواهیم بگوییم آن چه که شده اسلامی نبوده است، بلکه سخن این است که نمیتوان مثلاً به خاطر کوتاهیهای موجود در صدا و سیما حوزه را مؤاخذه کرد، چون صدا و سیما دست حوزه نبوده که در آن کوتاهی کرده باشد.
ادامه دارد.../919/ن