ویژه سالروز بازگشت آزادگان به میهن(2)؛
علاقه به اسلام و امام دوران اسارت را تحملپذیر کرد
خبرگزاری رسا ـ یکی از آزادگان سرافراز ایران اسلامی با اشاره به سختی های دوران اسارت، گفت: بیشتر اسارت عذاب و رنج برای اسیران بود، اما دلبستگی به اسلام و حضرت امام(ره) سبب سپری شدن با عزت این دوران شد.

حجت الاسلام حسین عسکری از آزادگان سرافراز انقلاب اسلامی که مدت 108 ماه در اسارت بهسر بردند و از جانبازان جنگ تحمیلی به شمار میروند در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری رسا، زندگی در دوران اسارت را بسیار دشوار و مشقتبار دانست و گفت: دوران اسارت چیزی جز درد و غم نبود و فقط علاقه به اسلام و شخص حضرت امام(ره) سبب شد که این دوران چند ساله را تحمل کنیم و تن به ذلت ندهیم.
وی ادامه داد: در سوره عمران خداوند متعال میفرماید: «و کأین من نبی قاتل معه ربیون کثیرا» که در زمان پیامبران دیگر نیز افراد زیادی به جنگ و مجاهدت پرداختند و ضعیف نشدند و احساس خستگی نکردند و این بهخاطر صبر آنان بود که این دوران را تحمل کردند و خداوند صابران را دوست دارد«والله یحب الصابرین».
این آزاده سرافراز انقلاب اسلامی، صبر حضرت یوسف(ع) را مصداق دوران اسارت دانست و اظهار داشت: برای ما آزادگان، حضرت یوسف(ع) که مدت زیادی در اسارت و زندان بودند، الگوی خوبی است که بتوان دوران اسارت را به یک دوران انسانسازی تبدیل کنیم و از اسارت به نحو شایسته استفاده کنیم.
وی افزود: حضرت یوسف(ع) در زندان صبر کرد و کسی که در دوران سختی با توکل بر خدا صبر کند و در کنار آن تقوی داشته باشد، خداوند او را به کمالات می رساند، در سوره یوسف آمده است که:« من یتق الله و یصبر فان الله لا یضیع اجرالمحسنین».
حجت الاسلام عسکری، بیتابی و فزع را نقطه مقابل صبر برشمرد و تصریح کرد: در کلمات قصار در نهجالبلاغه آمده است که حضرت علی(ع) میفرمایند: « کسی را که صبر نجات ندهد، او را بی تابی و کم صبری هلاک می کند»، باید در مقابل مصائب صبر کرد و از صحنه خارج نشد.
وی ابراز داشت: با توجه به این کلام حضرت، ما ناچار بودیم که در این دوران سخت اسارت صبر پیشه کنیم و با خواست الهی و اهداف بزرگی که داشتیم، این دوران را تحمل کردیم و توانستیم بهخوبی و سرافرازی آن را طی کنیم و به وطن اسلامی برگردیم.
این جانباز سرافراز انقلاب اسلامی در پایان به ذکر خاطرهای از دوران اسارت پرداخت و گفت: در دوران اسارت، ما اتصال زیادی با قشر روحانیت اصیل داشتیم و همه اسراء به روحانیت احترام خاص میگذاشتند و آنها را به عنوان الگوی خود قبول داشتند.
به یاد دارم که یکی از اسراء که اسمش عبدالله بود، به زحمت برای حجت الاسلام ابوترابی یک شال گردن درست کرد و برای سرمای پاییز و زمستان به او داد که استفاده کند و مرحوم ابوترابی نیز آن را قبول کرد و از او تشکر کرد.
یکروز سرباز عراقی از حجت الاسلام ابوترابی درخواست میکند که شال را به او بدهد و ایشان شال را دو دستی تقدیم او میکند و البته سرباز عراقی عصبانی می شود و شال را به سوی او پرتاب میکند.
عبدالله از حجت الاسلام ابوترابی میپرسد: چرا شال را به او دادی و من این شال را به زحمت برای شما تهیه کردم؟ وی در جواب میگوید «هدف این است که همه افراد به سلامت به آغوش وطن بازگردند و در اردوگاه یک جو دشمنی نباشد و همه با هم دوست باشیم» و ایشان به این صورت فضای داخل اردوگاه را آرام نگاه می داشت و این علقه و اتصال اسرای ایرانی با قشر روحانیت بود./978/ت302/ی
ارسال نظرات