مشهد الرضا، حج فقرا با صفا مثل صفا
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در مشهد، دختر دانشجوی حوزوی از چهار محال و بختیاری همه دلیل آمدنش را حاجت روا شدن از جانب حضرت دوست، امام رضا(ع) مالک سرزمین خورشید می دانست و می گفت برای چهارمین مرتبه است که با اردوی دانشجویی به مشهد می آید. وقتی از او خواستند که از نیایش های محرمانه اش با امام رئوف بگوید، بدون هیچ اغماضی با دلی محکم و و ایمانی راسخ اما چشمانی اشکبار و گریان گفت: فرق زیارت این دفعه من با دفعات دیگر در این است که جای خالی پدرم را بیش از هر زمان دیگری در صحن و سرای رضا(ع) احساس کردم. پدرم شصت و پنج ساله و کشاورز است و حرم سلطان خراسان را فقط و فقط از دریچه جادویی تلویزیون دیده است! هر بار که حرم را از این جعبه جادویی می بیند به من می گوید تو هم از این صحن وارد حرم شدی بابا؟! کبوترهای حرم امام رضا(ع) را دیدی چطور با شور پرواز می کنند! و من هر بار به بهانه همراهی با پدرم حرف های او را تایید می کنم؛ اما در دلم می گویم شما که صحن و سرای بهشتی را ندیده اید؟ از چه می گویید؟ این بار از معین الضعفا می خواهم که دفعه دیگر به مشهد مشرف شدم، پدر و مادرم در کنارم باشند و می دانم که او حاجت مرا روا خواهد کرد! آقا جون از شما زیارت کربلا نمی خواهم، اما بگذار پدرم قبل از این که اجل فرصت او را بستاند، چشمانش به زیارت تو نورانی شود! می دانم که برای قدرت لایزال شما هیچ کاری ندارد که اسم پدر مرا نیز در زمره زائران بعدی ثبت نام کنید. آقاجون: می خواهم حضرت فاطمه معصومه(س) خواهر بزرگوارتان را نیز واسطه گردانم که با ندا و خواسته ایی دخترانه با شفاعت ایشان بتوانم پدرم را هر چه زودتر به مشهد بیاورم. پس به امید حاجت رواشدن و دست پر به چهار محال و بختیاری برمی گردم.
اینجا مشهد الرضا، بهشت برین است؛ عرش زمین و فرش آسمان
گنبد زرد بارگاه ملکوتی امام هشتم(ع) به چشم می خورد! هنوز به درب حرم نرسیده ام اما نزدیکم، چشمم به گنبد می افتد، ناگهان دلم تکانی می خورد و ناخودآگاه اشک گونه هایم را نوازش می کند! فکر می کنم شاید رویاست، شاید خواب است، اما وقتی که سردی قطره های اشک بر روی صورتم را احساس می کنم، به یقین می رسم که بیدارم، بیدار، بیدار...
آری تا حرم امام رضا(ع) چند قدمی نمانده است، همه خواسته هایم را در روزهای آخرین قبل از سفر در ذهنم مرور کرده بودم؛ اما حالا گویی هیچ نیاز و خواسته ای را به یاد نمی آورم. فقط و فقط دلم در گروی دیدار حضرت دوست می تپد. قرار بود نایب الزیاره دوستانم باشم، اما نیایش هایشان را که در گوشم نجوا کرده بودند، به یاد نمی آورم! آه خدای من این چه احساسی است، گویی فراموشی گرفته ام؛ شاید هم قرار است فراموشی را بهانه کنم تا فقط و فقط خودم به تنهایی با دلی بدون نیاز با رنگ و بوی دنیوی، با دوست عشقبازی کنم.
از دریای زمینی تا اقیانوس بندگی/نیایش های محرمانه
مسیرمان به سمت شمال بود که نمی دانم چطور شد از این جا سر درآوردیم! با پدر دعوا داشتم که چرا ما را به دریا نبرده است! حالا اینجا در اقیانوس بندگیم بی آنکه بلیط دعوت داشته باشم! راستی اینجا بهشت است، چرا به دنبال بهشت رویایی بودم؟ به دنبال دریا شکوه و ناله داشتم و حال مرا هدیه ای اقیانوسی داده اند! پس سجاده شکرم را باز باز می کنم و همین جا در صحن و سرای حرم امام هشتم(ع) نماز حاجت می خوانم، برای این که در مشهد الرضا هستم. پس آقاجون بگذار کوله بار نیازم را همراه با بقچه سوغاتی عطر و بوی تو پر کنم که در فضای شهرمان پر شود و همه از این بوی دل انگیز به اندازه قطره ای از دریا، از بوی شما سیراب شوند.
کعبه امید
پشت پنجره ضریح ایستاده ام تا اجازه رخصت به حضور را بگیرم؛ دستم تهی است، اما دلم امید به خوان گستره امام رضا(ع) دارد. نمی دانم باید با تو درد دل کنم یا نه؟ گر چه خود از همه احوالات من آگاهی و می دانی! پس در این سرا، طلب به معنای بی نیازی است، چرا که هر چه از دوست رسد نیکوست و هرآن چه از جانب شما به سمت آن آید، خیر است و در آن اما و اگری نیست؛ پس بگذارید بی ادبی نکنم و سفره دلم را باز هم نگشایم، چرا که فقط و فقط به قصد دیدار آمده ام و به امید آمرزش و صفا و صیقل دادن روح و جان تا در آب زلال تفسیر زیارت آبگینه شوم و مثل آئینه پاک، پاک از این سرا خارج شوم. چند روزی به امید بیتوته در صحن مغفرت تو دخیل بسته ام و قرار است که پایان این زیارت، تولدی باشد برای آغاز یک سرمشق دیگر؛ سرمشقی که ابتدایش با عبویت شروع می شود و با الگوی بندگی در تسبیح ادامه می یابد...
پیامدها و تأثیرات حضور امام رضا(ع) در ایران
از جمله مسئولیتهای مهم ائمه اطهار(ع)، به ویژه امام رضا(ع)، از یک سو ارشاد و هدایت آحاد مردم و سوق دادن آنها به قرآن و سیره پیامبر اعظم(ص) و از دیگر سو، تعلیم و تربیت مردم و توجه دادن آنان به علم و دانش و مبارزه با انواع نادانیها، جهالتها و شبهات و سرانجام تربیت شاگردان، عالمان و اندیشمندان بوده است. کسانی که هر یک در اعتلا و گسترش فرهنگ و مبانی تفکرات شیعی سهم به سزایی داشتهاند.
امام رضا(ع) هم در مدینه منوره و هم زمانی که به مرو هجرت نمود، همواره پاسخگوی تشنگان و جویندگان دانش و معرفت بود. در این خصوص، آن حضرت فرمود: “دانشهای ما را فراگیرید و به مردم یاد دهید، زیرا اگر مردم زیبایی سخن ما را بدانند، از ما پیروی میکنند". همچنین ایشان میفرمود: "من در روضه منوره نبوی مینشستم، در حالی که علمای بسیاری در مدینه حضور داشتند؛ هنگامی که یکی از آنان در پاسخ سئوالی در میماند، همگی آنان، افراد را به نزد من میفرستادند و من پاسخگوی سئوالات آنان بودم".
علی بن موسی الرضا(ع) طی دوران اقامت خود در مرو، برای ترقی اندیشه و اعتقادات مردم خراسان بسیار تلاش نمود و با مناظرههای علمی با اهل کتاب و نحلههای فکری گوناگون، موجبات اعتلای معرفت و بینش دینی این منطقه را فراهم آورد. آن حضرت، با تشکیل محافل علمی، کلامی و حدیثی به دفاع از اصول اسلام و فرهنگ اهل بیت پرداخت و به شبهات و ایرادات فِرَق مختلف پاسخ داد. شمار مناظرات امام رضا(ع) با اهل کتاب و نمایندگان مسیحیان، یهودیان، مانویان، زرتشتیان، صابئین و فرق اسلامی بسیار است. مباحث این مناظرات علمی درباره آفرینش جهان، توحید، صفات خداوند، انبیای الهی و عصمت آنان، جبر، اختیار و امامت، تفسیر آیات گوناگون قرآن، فضایل اهل بیت(ع)، احادیث، دعا و احکام دین بود.
این مناظرات از یکسو موجبات عظمت علمی امام رضا(ع) و از سوی دیگر زمینه رسوایی و سرافکندگی مأمون در مقابل علمای ادیان و از سوم سو، حقانیت و شایستگی امام(ع) و غاصبانه بودن خلافت مأمون و از سوی چهارم زمینه پیبردن علمای ادیان نسبت به جایگاه رفیع شریعت و احکام اسلام و کامل بودن آن را فراهم نمود.
گفتنی است که امام رضا(ع) جریان پشیمانی و رسوایی مأمون را قبل از برگزاری مناظرات با علمای ادیان، به "نوفلی" چنین فرموده بودند: "ای نوفلیّ! میخواهی بدانی چه زمانی مأمون پشیمان میشود؟ گفتم: بله، فرمود: زمانی که ببیند با اهل تورات با توراتشان و با اهل انجیل با انجیلشان و با اهل زبور با زبورشان و با صابئین به عِبری و با زردشتیان به فارسی و با رومیان به رومی و با هر فرقهای از علما به زبان خودشان بحث میکنم و آنگاه که همه را مجاب کردم و در بحث بر همگی پیروز شدم و همه آنان سخنان مرا پذیرفتند، مأمون پشیمان خواهد شد. و لا حول و لاقوه الا بالله العلی العظیم.
با توجه به جوّ عقلگرایی که در زمان مأمون اوج گرفته بود و درگیری معتزله و اشاعره و انشعابات این دو و سر برآوردن فرقههای گوناگون در آن دوره که منشأ آن رواج و توسعه کاربرد عقل در مسائل کلامی و دینی بود، حضور امام رضا(ع) برای تبیین و تحکیم مواضع شیعه و رفع شبهات از آن و رهنمون شیعیان بسیار ضروری و مفید مینمود. علیبن موسیالرضا(ع) افزون بر شرکت در مناظرات عمومی و مجالس علمی که مأمون آنها را تدارک میدید، در منزل خود و مسجد مرو نیز حوزه علمی تشکیل داد و پذیرای شیعیان و پیروان خویش شد؛ شیعیانی که از شهرها و روستاهای دور و نزدیک و از طبقات گوناگون برای زیارت آن حضرت و گرفتن راهنمایی و کسب معارف علمی و دینی و حل شبهات و مسائل گوناگون میآمدند، تعدادشان هر روز بیشتر میشد؛ تا جایی که مأمون احساس خطر کرد و به محمدبن عمرو طوسی دستور داد مانع ورود و اجتماع آنها در خانه حضرت شود. حضرت پس از شنیدن این خبر فرمود: "…خدایا! از کسی که به من ظلم کرده، مرا خوار نموده و شیعیان را از درب خانه من دور کرده است، انتقام مرا بگیر؛ تلخی خواری و خفت را بدو بچشان چونانکه او به من چشانیده است و وی را از درگاه رحمت و کَرَمت دور ساز…!"
این خبر از یک سو نشانه عظمت علمی امام و تلاشهای وافر ایشان در انتقال دانش و معارف علمی و دینی به شیعیان بود و از سوی دیگر، گسترش حوزههای علمی و کانونهای شیعی را در برداشت و از سوی سوم، نشاندهنده ازدیاد مشتاقان، علاقمندان و شیعیان به حضرت بود، تا از سرچشمه معارف ولایی سیراب گردند و در آخر نیز بیانگر سازشناپذیری حضرت در مقابل دستگاه ظالمانه مأمون بود؛ چنانکه بلافاصله پس از راندن شیعیان از منزل ایشان، آن امام اعتراض و شکایت خود را به صراحت اعلام کرد.
اسوه عملی بودن و مقام معنوی و عظمت علمی علیبنموسیالرضا(ع) از زمینههای مهم در جذب مردم به سوی ایشان بود. امام(ع) از هر فرصتی در جهت اعتلای اسلام و گسترش فرهنگ ناب شیعی استفاده نموده و در صدد بود به شیوه خالصانه امر به معروف و نهی از منکر نماید و جلوی انحرافات را مسدود کند. از جمله روزی مأمون از امام رضا(ع) خواست که نماز عید را اقامه کند، اما امام ابتدا نپذیرفتند تا اینکه مأمون اصرار کرد. حضرت فرمود: "…من آنگونه که رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع برای نماز عید) بیرون میرفتند، بیرون خواهم رفت. مأمون پذیرفت. آن حضرت با پای برهنه به راه افتاد، پس از اندکی راه را رفت و آنگاه سر به سوی آسمان بلند کرد و تکبیر گفت؛ همراهان و موالیان او نیز تکبیر گفتند، گویی آسمان و در و دیوار نیز با او تکبیر میگفتند! مردم که حضرت رضا(ع) را با آن حال دیدند، صدای تکبیرش را که شنیدند، چنان صداها را به گریه بلند کردند که شهر مرو به لرزه در آمد. خبر به مأمون رسید، فضل بن سهل به مأمون گفت: اگر علیبن موسیالرضا(ع) بدین حال به مصلی برود، مردم شیفته او خواهند شد و همه ما بر خون خود بیمناک هستیم. مأمون نیز دستور بازگشت حضرت را داد و امام(ع) نیز بازگشت!
با توجه به آنچه گفته شد، درمییابیم که امام(ع) در برنامههای عبادی خویش نیز بر آن بود تا سنت رسولالله(ص) و امیرالمؤمنین(ع) را زنده نگهداشته و تحقق بخشد. مسئلهای که در تبیین جایگاه شیعه و معارف اسلامی نقش برجستهای دارد.
از دیگر نتایج پر بار دوران اقامت علیبن موسی(ع) در مرو، فراهم شدن زمینه رشد و گسترش تشیع در خراسان بود. مردم خراسان که از پیش دوستدار خاندان رسالت بودند، پس از حضور آن حضرت محبت و ارادتشان به اهل بیت(ع) و علویان بیشتر شد؛ به گونهای که مدفن امام رضا(ع) یکی از پایگاههای مهم تشیع در طول تاریخ درآمد و بر تاریخ فرهنگ، هنر و اقتصاد ایران و تشیع تأثیر عمیقی نهاد. بیشک زیارت قبور ائمه به ویژه امام رضا(ع) یکی از بهترین شعائر مذهبی شیعه بود که در طول تاریخ، مشتاقان و شیعیان از آن بهرهمند گردیدند.
یکی از حوادث مهمی که باعث محبوبیت بیشتر امام رضا(ع) در میان مردم خراسان و شیعیان گردید، نزول باران رحمت بر اثر دعای حضرت بود. هنگامی که حضرت به ولایتعهدی مأمون منصوب شد، منطقه خراسان دچار کمآبی شد و مزارع و باغات در معرض خطر قرار گرفت. مأمون از امام(ع) خواست که دعا کند و از خداوند بخواهد تا باران رحمت خود را نازل نماید. امام(ع) به خواسته مأمون پاسخ مثبت داد و پذیرفت که در پیشگاه الهی دعا کند. سرانجام در موعد مقرر به بیابان رفت و مردم زیادی نیز گرد آمده بودند. حضرت بر فراز منبر قرار گرفت و پس از حمد و ثنای پروردگار عرض کرد: "بارالها! تو قدر و منزلت اهل بیت(ع) را بالا بردی و به آنان بزرگی و عظمت بخشیدی، مردم به امید فضل و رحمت تو به ما متوسل شدهاند؛ از تو درخواست دارم حاجت آنها را برآوری و باران رحمتت را نازل نمایی، بارانی که ویرانی و زیان به بار نیاورد، بارانی که شروع آن موقعی باشد که مردم از صحرا برگشته و به منازل و قرارگاههای خود رسیده باشند." سرانجام دعای حضرت مستجاب شد و همان چیزی که از پیشگاه الهی درخواست نموده بود عملی گردید.
نزول باران رحمت بر اثر دعای حضرت(ع) موجب قدرشناسی مردم گردید و همه یک زبان میگفتند: بزرگواریها و کرامات حضرت باری تعالی بر فرزند پیامبر اسلام(ص) گوارا باد.
محتمل است که هدف مأمون از فرستادن حضرت برای دعای باران، این بود که ایشان پس از حضور در بیابان به اتفاق انبوهی از مردم و دعا در پیشگاه الهی، دعایشان مستجاب نشود و ایشان را در میان عامه مردم تحقیر نماید. اما با استجابت دعای حضرت، موقعیت مأمون نیز تضعیف و این حادثه برای وی گران تمام شد.
استجابت دعای حضرت و نزول باران رحمت، از یک سو موجب فزونی محبوبیت و علاقمندی به امام رضا(ع) در افکار عمومی شد و از دیگر سو، زمینه نفوذ تشیع و گرایش به آن را مخصوصاً در افرادی که معرفت و علاقمندی آنها به امام(ع) ریشهدار و عمیق بود، فراهم کرد.
گذشته از مناظرات که پیشتر گفته شد، احادیث و روایات بسیاری از امام رضا(ع) در زمینههای مختلف علوم و معارف اسلامی شیعه، چون فقه، اصول عقاید، اخلاق و… برای ما به یادگار مانده که گنجینهای بس گرانبهاست.
در مجموع دوران پربار امامت امام رضا(ع) به ویژه دهه دوم آن، دوران آزادی و آسایش نسبی شیعیان است؛ در این دوران، شیعیان و سادات از اطراف برای دیدن و بهرهبردن از محضر علیبن موسی الرضا(ع) به خراسان روی آوردند. بیشک عقاید، فقه و اندیشه شیعه در این دوران گسترش در خور توجهی داشت.
ایجاد فضاهای زیارتی و عبادی
پس از شهادت مظلومانه علیبن موسیالرضا(ع) دوستان و شیعیان متوجه زیارت آن حضرت شدند. بقعه رضویه، نخست محوطه کوچکی بود که در میان باغ بزرگی قرار داشت. روضه مطهره رضویه از همان روز نخست خادم داشته و شخصی کلیددار حرم مطهر بوده است. پس از مدتی در کنار قبر آن حضرت مسجدی ساخته و در اختیار زائران قرار گرفت. به موازات ساختن مساجد رباطهایی نیز جهت سکونت زائران امام(ع) ساخته و متصدیان در آنجا به فعالیت پرداختند و برای رفاه و آسایش زائران کوشش کردند.
ظاهراً نخستین گروهی که در کنار قبر مطهر سکونت اختیار میکنند، خادمان روضه مبارکه، کسبه و اصناف بودهاند. از این تاریخ که زمان آن مشخص نیست، مشهد امام علی بن موسیالرضا(ع) محل مسکونی میشود و اندک اندک در آنجا سکونت مییابند و بعد از مدتی حالت یک قصبه را به خود میگیرد و به "مشهدرضا" معروف میگردد.
در قرن سوم و چهارم هجری، سه گروه در مشهد اقامت داشتند: نخست خادمان و کارگزاران روضه مبارکه، دوم علما و سادات که برای قرب جوار، تبلیغ احکام و اقامه شعائر دینی در آنجا سکونت داشتند و سوم افرادی که برای کسب و کار به آنجا رفته بودند و حوائج ساکنان و زائران را برآورده میکردند.
سلاطین آلبویه به مشهد مقدس رضوی توجه داشتهاند؛ تا آنجا که رکنالدوله یکی از امیران این سلسله، برای زیارت حضرت رضا(ع) به مشهد مشرف میگردد. صاحب بن عباد که در ری حکومت و وزارت داشته نیز به مشهد مقدس عنایت داشته است.
در قرن نهم هجری که مصادف با سلطنت تیموریان است، مشهد مقدس رضوی به صورت مرکزی دینی، فرهنگی، هنری و اقتصادی درآمد و مردم از اطراف و اکناف به آنجا میآمدند. شاهرخ امیر تیمور که در هرات حکومت میکرد، به مشهد مقدس عنایتی بسیار داشت. در این ایام به دلیل وجود امنیت، مردم از گوشه و کنار، برای زیارت به مشهد مشرف میشدند. در این دوره فضاهای جدیدی برای عبادت و زیارت ساخته میشد و در اختیار زائران حضرت رضا(ع) قرار میگرفت. گوهرشادآغا رواق بزرگ دارالسیاده، رواق دارالحفاظ و رواق دارالسلام را ساخت و در همین زمان، مسجد مجلل و باشکوه گوهرشاد نیز بنا گردید.
ایجاد موقوفات
آستان قدس رضوی یکی از مؤسسات مذهبی است که دارای موقوفات بسیار است. در ادوار تاریخ و قرون، از میان دوستان و شیعیان و شیفتگان علی بن موسی الرضا(ع) هر کس به قدر استعداد و توانایی خود مقداری از ما یملک خود را برای آن بارگاه ملکوتی وقف کرده است تا زائران و نیازمندان از حاصل آن بهرهمند گردند. بر طبق اسناد موجود، قدیمیترین سندهای وقفی مربوط به قرن دهم هستند. قدیمیترین سند وقف غیر منقول نیز مربوط به وقفنامه "عتیق علی طوسی" است که سال 931 هجری تنظیم شد و پس از آن وقفنامه سید علی حسینی گنابادی است که در سال 957 هجری، ملکی را در قریه زیبد گناباد، وقف آستان قدس کرده است.
موقوفات حضرت رضا(ع) در گذشته بسیار گستردهتر از امروز بوده و اکنون رَقبات زیادی در افغانستان و یا در مناطق خوارزم و ماوراءالنهر که جزء منطقه خراسان بودهاند، واقع شده که با تغییر مرزهای سیاسی در آن طرف مرزها ماندهاند. گفتنی است در قفقاز و آذربایجان شوروی و در هند و پاکستان نیز در سابق موقوفههایی وجود داشته است. تعدادی مؤسسه دینی به نام امام رضا(ع) در هند و پاکستان نیز اکنون وجود دارند که مورد توجه شیعیان آنجاست و مردم در روزهایی خاص در آن اماکن گرد هم میآیند و از فضائل و مناقب آن حضرت سخن میگویند و به نام آن امام نذر و نیاز میکنند.
در میان موقوفات از یک دهِ ششدانگ، یا یک مزرعه، یا یک باغ بزرگ، یا وقف خانهای کوچک و یا سرای تجاری، مغازه و… وجود دارند که هر کدام به منظوری از طرف واقفان و دوستان حضرت رضا(ع) وقف شدهاند. بیشتر املاک آستان قدس در حومه مشهد و بلوکات تابعه مشهد و سایر شهرستانهای خراسان و معدودی نیز در تهران، قزوین، رشت، مازندران، آذربایجان، کرمان، اصفهان و شیراز است. برخی از املاک مزبور ششدانگ و پارهای سهم معدودی از آن وقف است. با توجه به آنچه در مورد موقوفات گفتیم، این نکته آشکار میشود که سنت پسندیده وقف، با نیات خیر و عامالمنفعه، از سوی بانیان آن معمول گردیده و تا کنون ادامه دارد.
شفاخانه یا دارالشفاء
با استناد به برخی از متون تاریخی در مییابیم که در جوار بارگاه ملکوتی حضرت علیبن موسیالرضا(ع) از قدیم شفاخانه و یا دارالشفاء وجود داشته و مردمانی مستضعف از آن بهره میبردهاند. در کنار قبر مطهر آن امام بزرگ، حکیمان و طبیبانی بودهاند که در شفاخانه مبارکه، بیماران را معالجه میکردهاند. اسکندر بیک ترکمان در کتاب "تاریخ عالم آرای عباسی" مینویسد: "حکیم عمادالدین محمود که در علم و حکمت و دانشوری و حذاقت مشهور آفاق بوده، رسالات مرغوب و نسخههای غریب از او در علم طب و تربیت معاجین و معالجه امراض مزمنه و مواد حاره، خصوصاً جرب صغیر و کبیر، که بینالجمهور به آتشک مشهور است، معتمد علیه اطباست." تا آنجا که میگوید: "چون شاه جنت مکان در رواج و رونق آستانه مقدسه حضرت امام الجن و الانس به اقصی الغایه توجه مرعی داشته، از هر طبقه آنچه بهتر بود به خدمات آن سرکار تعین میفرمودند، او نیز به طبابت سرکار فیض آثار مأمور گشته، مدتها در مشهد مقدس معلی به معالجه مرضی مشغولی داشت و الحق جامع صفات و کمال و زبده اصحاب گزیده و ارباب افضال بود."
مهاجرت سادات به ایران در آستانه ورود امام رضا(ع) به خراسان
یکی از دلایل عمده نفوذ تشیع در ایران، ورود سادات علوی به این منطقه بوده است. دلایل ورود سادات به ایران عبارت است از:
1ـ امن بودن مناطق ایران: ایران دور از دسترس حکومتهایی بود که مرکز آنها در شام و یا عراق قرار داشت. فشارهای عباسیان و پیش از آنها امویان، باعث شد که آنها بدین مناطق مهاجرت کنند.
2ـ مرفه بودن شهرهای ایران.
3ـ محبوب بودن آنان نزد مردم این سامان، چه آنکه آنها فرزندان رسول خدا(ص) بودند. این مهاجرتها بیشتر از قرن دوم به بعد بوده است؛ به ویژه با آمدن حضرت علیبن موسی(ع) به ایران. تسامح مأمون در مقابل سختگیری پدرش رشید نسب به سادات، در رشد و گسترش علویان تأثیر به سزایی داشت. او گرچه با قیامهای آنها به شدت برخورد کرد، به علت اعتقادی که به برتری علی(ع) بر سایر خلفا داشت، نسبت به علویان نیز احترام زیادی قائل بود؛ اما با این همه، سیاست او در اواخر نسبت به این افراد، که در هر حال حکومت عباسیان را تهدید میکردند، کاملاً عوض شد. آمدن حضرت فاطمه معصومه(س) به ایران، از جمله مهاجرتهایی بود که همزمان با آمدن علیبن موسی(ع) به ایران صورت گرفت. حضور این بانوی گرامی سبب گسترش بیشتر تشیع در قم گردید. آنسان که پس از رحلت و به خاک سپردن ایشان در این شهر نیز تربت مطهرش مورد زیارت خاص و عام قرار گرفت؛ حتی بعد از وفات ایشان عدهای از سادات نیز به قم مهاجرت کردند.
حضرت احمدبن موسی کاظم(ع) نیز در دوره مأمون با گروهی عازم شیراز شد تا سرانجام به برادرش امام رضا(ع) بپیوندد. چون قتلغخان، فرماندار مأمون در شیراز از آمدن احمد آگاه شد، در بیرون شهر در محلی روی به احمد آورد که به آن نقطه خان زینال، میگفتند. هر دو گروه با هم برخورد کردند و میانشان جنگ در گرفت؛ پس مردی از یاران قتلغ فریاد زد: اگر میخواهید به امام رضا(ع) برسید، او شهید شد. هنگامی که یاران احمد بن موسی این سخن را شنیدند، از اطرافش پراکنده شدند و جز بعضی از قبیله و برادرانش کسی با او نماند. پس به طرف شیراز روی آورد و مخالفان در پی او آمدند و در همین نقطه که اکنون آرامگاه اوست و به شاهچراغ معروف است، وی را به شهادت رساندند.
مرعشی درباره آمدن سادات به ایران چنین مینویسد: "سادات از آوازه ولایت و عهدنامه مأمون که بر حضرت امام پناهی داده بود، روی بدین طرف نهادند و او را بیست و یک برادر بودند. این مجموع برادران و بنو اعمام از سادات حسینی و حسنی، به ولایت ری و عراق رسیدند…"
پس از اقدام مأمون در به شهادت رساندن حضرت امام رضا(ع)، سادات به دیلمستان و طبرستان پناه بردند. مرعشی در این باره مینویسد: "…چون سادات خبر غدر مأمون، که با حضرت رضا کرد، شنیدند پناه به کوهستان دیلمستان و طبرستان بردند و بعضی بدانجا شهید گشتند و مزار و مرقدشان مشهور و معروف است و بعضی در همان جا توطن نمودند و اولاد و اتباع ایشان باقیست و چون اصفهبدان مازندران در اوایل که اسلام قبول کردند، شیعه بودند و با اولاد رسولالله(ص) حسن اعتقاد داشتند، سادات را در این ملک مقام آسانتر بود…"
این مزارهای متبرک در ایران، نمودی است از آرمانهای راستین تشیع که از اسلام ریشه گرفته بود و در حقیقت پشتوانه عظیمی برای معیارها و ارزشهای والای مکتب تشیع محسوب میگردید. این مکانها افزون بر اینکه محلی برای زیارت مشتاقان خاندان اهل بیت(ع) بود، مدرسه بزرگی نیز برای زائران تلقی میگردید که از معرفت امامزادگان و فضایل اخلاقی آن بزرگواران بهرهمند گردند و از سویی به مظلومیت و حقانیت آنان پی برند که این خود در گسترش مذهب شیعه نیز مؤثر بود. به بیان دیگر، این آرامگاهها هر کدام به کانونی برای گسترش فرهنگ تشیع تبدیل گردید.
قیام محمد بن قاسم
یکی از نتایج زودرس تأثیر امام رضا(ع) در خراسان، قیام محمد بن قاسم میباشد. اهمیت نفوذ تشیع و گستردگی آن پس از ورود امام رضا(ع) در خراسان به گونهای بود که زمینه قیام محمد بن قاسم علوی در طالقان فراهم شد. هر چند این قیام در سال 219 هـجری و چند سال بعد از شهادت امام رضا(ع) رخ داد، از آن روی که باعث گسترش تشیع در بخشی از خطه ایران گردید، در خور توجه است. محمد بن قاسم در زمان معتصم در طالقان خروج کرد و پس از جنگهایی که میان او و عبدالله بن طاهر روی داد، سرانجام عبدالله او را دستگیر کرد و به نزد معتصم فرستاد. وی پیش از آن مدتی در جوزجان تلاش کرد و طولی نکشید که چهل هزار نفر از مردم آنجا با وی بیعت کردند که این خود بیانگر وسعت گرایشهای شیعی در خراسان است.
برکات زیارت امام رضا(ع)
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «پارهای از تن من در زمین خراسان دفن خواهد شد، مؤمنی او را زیارت نکند، مگر آنکه خداوند عزوجل بهشت را بر او واجب گرداند و آتش را بر بدنش حرام کند.»
از حضرت امام رضا علیه السلام روایت شده است که فرمودند: «هر که برای زیارتم بار سفر بندد، دعایش مستجاب و گناهانش آمرزیده شود؛ هر که مرا در آن قطعه زمین زیارت کند، همانند کسی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را زیارت کرده باشد و خداوند اجر هزار حج مقبول و هزار عمره مقبوله برای او بنویسد و من و پدرانم شفاعت کنندگان او در روز قیامت باشیم و این قطعه زمین باغی است از باغهای بهشت و محل رفت و آمد فرشتگان است و تا ابد گروهی از آسمان نازل میشوند و گروهی بالا میروند تا آن که در صور بدمند(روز قیامت شود).
حضرت امام جواد علیه السلام میفرمایند: «هر که قبر پدرم در طوس را زیارت کند، خداوند گناهان گذشته و آینده او را بیامرزد و روز قیامت منبری رو به روی منبر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای او نصب کند تا آن که خداوند از حسابرسی بندگانش فارغ شود.»
از حضرت امام جواد علیه السلام روایت شده است که فرمودند: «برای کسی که پدرم علیه السلام را عارف به حقش در طوس زیارت کند، بهشت را از سوی خدای متعال ضمانت میکنم.»
از عبدالعظیم حسنی روایت شده است که گفت: شنیدم امام محمد بن علی الجواد علیهماالسلام میفرمایند: «هر که پدرم را زیارت کند و از باران یا سرما یا گرما به او آزاری رسد، خداوند آتش را بر بدنش حرام کند.»
از علی بن حسن بن فضال به نقل از پدرش روایت شده است که گفت: مردی از اهل خراسان به حضرت رضا علیه السلام عرض کرد: ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، من رسول خدا را در خواب دیدم که به من فرمودند: «وقتی پاره تن مرا در زمینتان به خاک بسپارند و امانتم را به شما بسپارند و ستاره من در خاک شما غروب کند، شما را چه خواهد شد؟»
پس امام رضا علیه السلام به او فرمودند: «من آن کسی هستم که در زمین شما دفن میشوم و من پاره تن پیامبر شما هستم و من آن ودیعه و ستاره هستم، به راستی که هر کس مرا زیارت کند و حق و اطاعت مرا که خدا واجب کرده است بشناسد، من و پدرانم در روز قیامت شفیع او خواهیم بود و هر که را روز قیامت ما شفیعش باشیم، نجات یافته است، حتی اگر گناهان جن و انس بر دوش او باشد.»
پدرم از جدم از پدرش از پدرانش علیهم السلام به من فرمودند: همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: هر که مرا در خواب ببیند، مرا دیده است، زیرا شیطان به صورت من در نمیآید و نه به صورت کسی از اوصیاء من و نه به صورت کسی از شیعیانشان و خواب صادق، جزیی از هفتاد جزء نبوت است».
از امام علی بن محمد الهادی علیهماالسلام روایت شده است که فرمودند: «هر که از خداوند تبارک و تعالی حاجتی دارد، با غسل به زیارت قبر جدم امام رضا علیه السلام در طوس برود و نزد سر مبارکش دو رکعت نماز گذارد و حاجتش را در قنوت از خدا بخواهد، همانا اجابت میشود؛ مگر آن که گناهی یا قطع رحمی بخواهد! به درستی که محل قبرش، قطعه زمینی از زمینهای بهشت است، مؤمنی او را زیارت نکند، مگر آن که خداوند از آتش برهاندش و در بهشت جایگزینش سازد.»
حضرت علی علیه السلام میفرمایند: «مردی از فرزندان من در زمین خراسان مظلومانه با زهر کشته خواهد شد؛ نامش نام من و نام پدرش نام پسر عمران، موسی علیه السلام است. همانا هر که او را در غربتش زیارت کند، خداوند عزوجل گناهان گذشته و آینده او را بیامرزد؛ حتی اگر به عدد ستارگان و قطرههای باران و برگ درختان باشد.»
از حضرت امام صادق علیه السلام روایت شده: «نواده من در زمین خراسان، در شهری که به آن طوس گفته می شود، کشته خواهد شد؛ هر که او را در طوس زیارت کند و عارف به حقش باشد، روز قیامت دستش را می گیرم و داخل بهشت میکنم، حتی اگر دارای گناهان کبیره باشد».
راوی گفت: پرسیدم فدایت شوم عرفان حقش چیست؟ فرمودند: «بداند همانا او امامی است که طاعتش واجب است و شهید غریب است، هر که او را زیارت کند در حالی که عارف به حقش باشد، خداوند عزوجل پاداش هفتاد هزار شهید راستینی را که در رکاب رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم به شهادت رسیدهاند، به او عطا خواهد کرد.»
از سلیمان بن حفص روایت شده که گفت: شنیدم اباالحسن موسی بن جعفر علیه السلام میفرماید: همانا فرزندم علی، مظلومانه با زهر کشته میشود و در کنار هارون در طوس دفن میشود؛ هر که او را زیارت کند، مانند کسی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را زیارت کرده باشد.
از علی بن عبدالله بن قطرب روایت شده که گفت: فرزندان حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام نزد ایشان جمع بودند، امام رضا علیه السلام که در اول جوانی بودند، از مقابل حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام عبور کردند، امام موسی کاظم علیه السلام فرمودند: «این فرزند دلبندم در زمین غربت میمیرد، هر که او را با اعتقاد به امامتش و عارف به حقش زیارت کند، نزد خداوند عزوجل مانند شهدای بدر است.»
حضرت امام رضا علیه السلام میفرمایند: «هر که مرا در غربتم و دوری مزارم زیارت کند، روز قیامت در سه جا به فریادش میرسم، تا از هول و وحشت آن مکانها نجاتش دهم: هنگامی که نامه ها به چپ و راست تقسیم میشود، هنگام صراط و هنگام سنجش اعمال.»
از هروی روایت شده است که گفت: از حضرت امام رضا علیه السلام شنیدم که فرمود: «به خدا قسم هیچ یک از ما نیست، جز این که کشته و شهید شود».
عرض کردند: یابن رسول الله، شما را چه کسی خواهد کشت؟ فرمود: «بدترین خلق خدا در زمان من، مرا به وسیله زهر میکشد، سپس مرا در مکانی دورافتاده و سرزمین غربت دفن میکند؛ بدان هر که مرا در غربتم زیارت کند، خداوند عزوجل اجر صد هزار شهید و صد هزار صدیق و صد هزار حج کننده و عمره کننده و صد هزار مجاهد را برای او مینویسد و با ما محشور میشود و در درجات عالی بهشت همراه ما میباشد.»
از حضرت امام رضا علیه السلام روایت شده است که فرمودند: «من در زمین غربت کشته و مسموم و مدفون میشوم؛ این را از سخنانی دانستم که پدرم از پدرش که از پدرانش علی بن ابی طالب علیهم السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای من وصیت میکرد؛ همانا هر که مرا در غربتم زیارت کند، من و پدرانم شفاعت کنندگان او در روز قیامت هستیم و هر که ما شفیع او باشیم، نجات مییابد حتی اگر گناهان انس و جن را بر دوش داشته باشد!»
از هروی روایت شده که گفت: حضرت رضا علیه السلام در گنبدی که قبر هارون الرشید در آن بود داخل شدند، سپس با دست خویش بر کنار آن خطی کشیدند و فرمودند:
صلوات خاصه
السلام علی علی ابن موسی الرضا المرتضی الامام
منبع: مقاله آثار و برکات زیارت امام رضا علیه السلام
/934/703/ر
فاطمه ترزفان