۲۰ آبان ۱۳۹۲ - ۱۲:۵۹
کد خبر: ۱۸۹۵۴۶
رییس دانشگاه معارف اسلامی:

تغییر در دولت ها نباید خللی بر تحول علوم انسانی به وجود آورد

خبرگزاری رسا ـ رییس دانشگاه معارف اسلامی گفت: وارداتی بودن بسیاری از منابع، متون و نظریه های موجود در علوم انسانی نخستین ایراد جدی بر این علوم است؛ به ویژه در روانشناسی، مدیریت، اقتصاد، علوم اجتماعی و علوم سیاسی.
حجت‌الاسلام ابراهيم کلانتري
به گزارش خبرگزاری رسا، باید توجه داشته باشیم که با تغییر دولت ها کارهای انجام شده و یا در دست انجام متوقف نشود، تحول در علوم انسانی موجود و نیل به علوم انسانی اسلامی یک کار ملی و فرا دولتی است. این کار در حقیقت مرتبط با اصل نظام اسلامی است که نباید تغییر در دولت ها در آن خللی به وجود آورد.
 حجت الاسلام دکتر ابراهیم کلانتری نماینده مقام معظم رهبری در دانشگاه تهران و رییس دانشگاه معارف اسلامی قم است. وی چهار ایراد و اشکال را بر علوم انسانی موجود وارد دانسته و معتقد است تحول در علوم انسانی موجود و نیل به علوم انسانی اسلامی یک کار بزرگ و محتاج یک انقلاب عظیم علمی و پژوهشی در حوزه و دانشگاه است، آنچه در ادامه می آید مشروح مصاحبه با ایشان است.
* چه تعریفی از علوم انسانی اسلامی ارائه می دهید.
علوم انسانی اسلامی سلسله ای از علوم و دانش های مرتبط با سرشت، توانایی ها، فرهنگ ها، ارزشها و روابط اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی انسان که برآمده از جهان بینی اسلامی و ارزش های ناب الهی می باشد و بر اساس این تعریف جهان بینی اسلامی و ارزشهای الهی سرچشمه علوم انسانی اسلامی خواهند بود و جهت گیری این علوم در نهایت به فلسفه وجودی انسان باز می گردد و محصول نهایی این علوم، رشد و شکوفایی و تکامل انسان و جامعه انسانی مورد نظر اسلام خواهد بود.
*به اعتقاد شما چه اشکالاتی بر علوم انسانی موجود وارد است؟
با تحقیق و بررسی درست می توان، مجموعه ای از اشکالات مختلف در علوم انسانی موجود را برشمرد؛ اما من در اینجا به عمده ترین این ایرادها اشاره می کنم، وارداتی بودن بسیاری از منابع، متون و نظریه های موجود در علوم انسانی نخستین ایراد جدی بر این علوم است؛ به ویژه در روانشناسی، مدیریت، اقتصاد، علوم اجتماعی و علوم سیاسی.
به نظر می رسد ما در این حوزه ها براساس منابع اصیل اسلامی تولیدات درخوری عرضه نکرده ایم و یکسره ذهن، تفکر و تلاش علمی خود را در اختیار منابع و نظریه های غربی گذاشته ایم. ما در اینجا اسیر ترجمه محض شده ایم و در چنبره نظریه های گوناگون و بعضا متعارض گرفتار مانده ایم. با اینکه می دانیم بسیاری از متون و نظریات با مبانی اعتقادی، اهداف الهی انسان و نیازهای بومی ما هیچ نسبتی ندارند اما دائما به ترجمه و شرح و تکثر همان منابع و نظریه ها مشغول می باشیم.
ایراد دوم نگریستن به پاره ای از نظریات دانشمندان غربی به عنوان رای و نظر نهایی است، و یکی از مشکلاتی به شمار می رود که علوم انسانی را با انسداد و رکود مواجه ساخته است. نشاندن یک نظریه در جایگاهی فوقِ چون و چرا، آفت بزرگی است که سیر دانش را با توقف و رکود مواجه می سازد و این آفت متاسفانه در علوم انسانی موجود به شدت رواج دارد. برخی از افراد شیفته غرب، آرای برخی از اندیشمندان غربی را همچون وحی منزل تلقی می کنند و از هرگونه درنگ جدی و نقد منصفانه و مبتنی بر منابع وحیانی پیرامون آن نظریه ها پرهیز می کنند. اینگونه برخوردها باعث می شود که اولا دانشجو و استاد ما گرفتار رکود علمی گردد و ثانیا از نیل به هرگونه نظریه جدید مبتنی بر منابع اصیل اسلامی محروم گردیم و همواره خود را در بست در اختیار نظریات وارداتی قرار دهیم.
سومین ایراد این است که علوم انسانی ما از آن جهت که بیشتر براساس منابع و نظریه های وارداتی شکل گرفته به صورت طبیعی بعد مادی انسان را محور و مرکز همه تأملات خود قرار داده و این خود یکی از مشکلات بزرگ علوم انسانی موجود است. در جهانی بینی اسلامی بعد معنوی وجود انسان اصالت انسان را شکل می دهد و بر همین اساس زندگی فردی و اجتماعی انسان به سامان می رسد و حقوق، اقتصاد، نظام سیاسی، نظام تربیتی، ارزش های انسانی و فرهنگ تعریف می شوند. این در حالیست که در انسان شناسی غربی از انسان یک تعریف مادی صِرف ارائه می گردد و بر همین پایه نظام های گوناگون مرتبط با انسان و زندگی او شکل می گیرند. تفاوت این دو مبنا، تفاوت زمین تا آسمان است و از همین جا بسیاری از مشکلات ظهور و بروز می یابد.
و اما چهارمین ایراد؛ عدم ارتباط دقیق و همه جانبه بین مراکز دانشگاهی که متولی علوم انسانی متعارف هستند با مراکز علمی آموزشی حوزوی که به صورت متعارف متولی علوم اسلامی به شمار می آیند و در منابع اصیل به پژوهش مشغول می باشند، یکی دیگر از مشکلات اصلی در این عرصه به شمار می آید. همین عدم ارتباط و عدم تعامل روشمند و موثر باعث شده است که علوم انسانی ما فارغ از منابع دینی و به صورت سکولار رشد و نمو یابند و از سویی علوم اسلامی ما نیز چندان با نیازهای روز و نظریات جدید در حوزه علوم انسانی ارتباط برقرار نکنند.
*به اعتقاد شما برای تحول در علوم انسانی باید چه کاری انجام داد و راهکارتان در این زمینه چیست؟
تحول در علوم انسانی موجود و نیل به علوم انسانی اسلامی یک کار بزرگ و محتاج یک انقلاب عظیم علمی و پژوهشی در حوزه و دانشگاه است. این کار در گرو عزم ملی، باور عمومی به ضرورت آن، برنامه ریزی همه جانبه و نقشه جامع و فراگیری است که از عهده یک دستگاه و یک سازمان خارج است. در این عرصه وسیع و همه جانبه هم شورای عالی انقلاب فرهنگی مسئولیت دارد، هم وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و هم حوزه های علمیه و دانشگاه ها. افزون بر این همه اندیشمندان علوم انسانی و علوم اسلامی نیز در این عرضه مسئول هستند. البته این کار عظیم یک کار تدریجی و ذاتا کند است و نباید انتظار داشت طی یک یا دو سال به سامان برسد. شاید اگر برنامه ریزی دقیق و نقشه جامعِ راه فراهم گردد طی چند دهه بتوان به این مهم دست یافت. پیشنهاد روشن بنده در این خصوص این است که یک مرکز بالادستی و مورد قبول همه دستگاه ها، مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی مدیریت کلان و هماهنگی های لازم بین دستگاه های مرتبط را بر عهده گیرد و همه ظرفیت ها و توان های موجود را در این خصوص هماهنگ سازد و از موازی کاری، تکرار و یا انجام کارهای نامرتبط جلوگیری نماید.
*آقای دکتر ارزیابی شما از عملکرد شورای تحول در علوم انسانی چیست؟
بنده از نزدیک و به صورت دقیق در جریان کارهای شورای تحول نیستم؛ اما از گزارش ها و اخباری که به صورت پراکنده دریافت کرده ام ،احساس می کنم کارهای متعدد و نسبتا مهمی توسط شورای مذکور انجام گرفته است. البته باید توجه داشته باشیم که با تغییر دولت ها کارهای انجام شده و یا در دست انجام متوقف نشود، تحول در علوم انسانی موجود و نیل به علوم انسانی اسلامی یک کار ملی و فرا دولتی است. این کار در حقیقت مرتبط با اصل نظام اسلامی است که نباید تغییر در دولت ها در آن خللی به وجود آورد.
*ممنون از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید/916/د102/ع
 
 
ارسال نظرات