خانواده و تربیت دینی امام سجاد علیهالسلام در رساله حقوق خود پنجاه حق را برای انسان بر میشمارد. در مورد حقوق فرزندان میفرماید: «و أمَّا حَقُّ وَلَدِکَ فَأَن تَعلَمَ أَنَّهُ مِنکَ وَ مُضافٌ إلَیکَ فِی عاجلِ الدُّنیا بِخَیرِهِ وَ شَرِّهِ وَ أنّکَ مَسئُولٌ عَمّا وُلِّیتهُ بِهِ مِن حُسنِ الأدَبِ وَ الدَّلالةِ عَلَی ربِّهِ عَزَّ وَ جَلّ و المَعُونَة لُهُ عَلُی طاعتِهِ فَاعمَل فِی أمرِهِ عَمَلَ مَن یَعلَمُ أُنُّهُ مُثابٌ عَلَی الإحسانِ إلُیهِ مُعاقَبٌ عَلَی الإساءَةِ إِلُیه؛ حق فرزندت نخست این است که آگاه باشی که او از تو است. چرا که سرچشمه وجود فرزند، پدر و مادر است. به همین جهت، اگر فرزند در این دنیا کار خیری انجام دهد بازگشت این خیر و سرافرازی آن برای پدر ومادر است و اگر کار شرّی انجام دهد، بازگشت این شرّ به پدر و مادر است و باعث سرشکستگی آنها است.»[1]
یکی از حقوق فرزندان آموختن ادب نیکو به آنان است. حُسن ادب را باید به او یاد دهیم، او را به پروردگارش هدایت کنیم و محبت خدا را در دل او جای دهیم. در این نوشتار به دنبال بیان تربیت دینی در خانواده به ویژه تربیت دینی فرزندان هستیم.
حدود تربیت دینی
تربیت دینی یک اصطلاح جدیدی است که به تازگی در کشور ما مطرح شده است و ما قبلا چیزی به نام تربیت دینی نداشتیم؛ بلکه تربیت به صورت کلی مطرح میشد و قید خاصی نداشت. علت هم این بود که بعد از ارتباطی که کشور ما با کشورهای غربی پیدا کرد، از آنجا که کشورهای غربی عمدتا سکولار هستند، یعنی دین را بخشی از زندگی انسان میدانند و بقیه امور را غیر دینی میدانند، بخشی تحت عنوان تربیت دینی در مقابل تربیت اخلاقی، تربیت اجتماعی، تربیت حرفهای و... مطرح کردند.
بنابراین، بحث تربیت دینی به این صورتی که الان در کشور ما مطرح است، بحثی است که از کشورهای غربی به تبع تفکیک دین از سایر نهادهای اجتماعی وارد شده است. امّا این که آیا ما به عنوان یک فرد مسلمان میتوانیم تربیت اخلاقی و... را از تربیت دینی جدا کنیم یا نه، به نظر میرسد با توجه به اینکه دین ما دینی سیاسی، اجتماعی و... است، میتوانیم بگوییم اخلاق ما، حرفه و کسب ما در قسمتهای مختلف اقتصادی عین دینداری ما است. مهندسی که در کارخانهای مشغول کار است یا خانم خانهداری که در خانه مشغول کار است، کارشان عین دینشان است. وقتی میگوییم تربیت دینی، این تربیت همه ابعاد و حیطههای زندگی ما را در بر میگیرد. تربیت دینی شامل تربیت اعتقادی، عبادی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی است.
گاهی تربیت دینی را در معنای خاصی به کار میبریم و فقط آن را شامل تربیت اعتقادی و عبادی میدانیم؛ علت آن هم این است که اعتقادات و عبادات اساس دین ما را تشکیل میدهند و مرکز اصلی دین ما هستند. بنابراین ما میتوانیم بگوییم اگر تربیت دینی را به معنای وسیع کلمه در نظر بگیریم، تربیت دینی به معنای تربیت اسلامی شامل همه ابعاد و حیطههای زندگی است.
ارتباط تربیت دینی با خانواده
امّا تربیت دینی و ارتباط آن با خانواده که موضوع بحث ماست، از این جهت اهمّیّت دارد که خانواده اوّلین جایی است که تربیت دینی بچهها از آن شروع میشود و از طرفی بهترین زمانی که فرزند قابلیت تربیت دارد، زمانی است که در دامان خانواده قرار دارد. به همین جهت، خیلی از روانشناسان معتقدند پایه و اساس شخصیت دینی کودک در درون خانواده شکل میگیرد و اگر خانوادهای در تربیت دینی موفق باشد، بچههایش خوب پرورش پیدا میکنند.
یکی از وظایف والدین در قبال فرزندانشان، حُسن ادب آموختن به آنهاست. رفتار انسان یک باطنی دارد و یک آرایشی، که آن آرایش را ادب میگویند. به عنوان مثال غذا خوردن باید با نام خدا آغاز کرد؛ ابتدای غذا «بسماللهالرحمنالرحیم» میگوییم و در پایان غذا، «الحمدلله». غذا را با دست راست میخوریم. لقمهها را کوچک برمیداریم و خوب میجویم.
آداب مختلفی که در دستورات شرع وارد شده است، به باطن و اعتقاد یک مسلمان متّکی است؛ صورتی است که از آن حقیقت و آن روح نشأت میگیرد.
پیغمبراکرم صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم میفرماید: «همانا من بندهام و همچون بنده مىنشینم و چون بنده غذا مىخورم.»2 این یک ادبی در غذا خوردن است که مستند به اعتقاد به احترام نسبت به خالق سفره است. فرزندان از طریق آداب، به حقایق متصل میشوند. ابتدا ظاهر عمل والدین را میبینند و آرام آرام به حقیقت عمل که بندگی خدا است، پی میبرند. اگر ما در خانه ظاهر عمل را به فرزندان بیاموزیم، حقیقتا آنها به باطن عمل دست مییابند.
فرزندی که هنگام نماز کنار سجّاده والدین دراز کشیده و رو به روی آنان ایستاده است، مثل والدین رکوع و سجده میکند و به مهر آنان دست میزند و در حالی که دوسال و نیم بیشتر ندارد، از عمل والدین تقلید میکند و گفتن ذکر «لا اله الا الله» را از گردش تسبیح و حرکت لب آنها خواهد آموخت.
امیرالمومنین علی علیهالسّلام در مورد ادب میفرماید: «الأدبُ صُورَةُ العَقل؛ ادب صورت عقلانی عمل است.»3 یعنی تصویر و ظاهر عملی است که جلوه عقل بر آن میتابد. در جایی دیگر میفرماید: «سَبَبُ تَزکِیةِ الأخلَاقِ حُسنُ الأَدَب؛ ادب سبب تزکیه اخلاق و رشد آن میشود.»4 یعنی ادب ظاهری موجب میشود که انسان به باطن اخلاقی عمل دست پیدا کند. از اینرو است که والدین به فرزندانشان میآموزند که در مقابل معلم درست بایستند و سلام کنند. این حُسن ادب، احترام قلبی را نسبت به معلم در دل فرزند، حیات میبخشد و او یاد میگیرد که نسبت به مقام علم و معلم باید خاضع و متواضع باشد.
هر اعتقاد و اخلاقی را که انسان بخواهد در وجود فرزندش زنده کند و حیات بخشد، باید از راه ظاهر وارد شود و ادب ظاهر را ملاحظه کند تا به حقیقت آن دست یابد. اگر ظاهر مراعات نشود، چراغ باطن هم خاموش میشود. اگر زمزمه سحری در خانه برقرار باشد، به طبع بچهها به بیداری خو خواهند گرفت و برای نماز بیدار خواهند شد. شاید به همین دلیل باشد که کسی که نماز شب میخواند، نباید مخفی بخواند تا زمزمههای او به گوش خفتگان هم برسد. وظیفه تربیتی پدر و مادر است که فرزندان را به بیداری سحرگاهی سمت و سو دهند؛ لذا ادب بیداری سحرگاهی را باید به فرزندان آموخت.
پیامبراکرم صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم هنگامی که میخواستند سحرگاهان به مسجد بروند، در خانه فاطمه سلاماللهعلیها میآمدند و دستشان را بر دو طرف در میگذاشتند و با صدای بلند میفرمودند: «السّلامُ عَلَیکُم وَ رَحمةُاللهِ وَ بَرکَاتُه... الصَّلاة، الصَّلاة، رَحمَکم الله؛ سلام و رحمت خدا بر شما... نماز، نماز، خدا شما را رحمت کند.»[5] این سیره پیامبراکرم صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم بود.
عبادت فرزندان به خاطر ترس از والدین
متأسفانه گاهی اوقات در برخی از خانوادههای مذهبی مشاهده میکنیم که فرزندان به خاطر ترس از حضور والدین به عبادت مشغول میشوند؛ امّا واقعا چه کار کنیم که فرزندان به دین علاقمند شوند و در هر شرایطی خود به مسائل دینی پایبند باشند؟
روایات متعددی از معصومین علیهمالسّلام درباره نماز آمده است که میفرمایند: «إنّا نَأمُر صَبیانَنَا بِالصَّلاةِ إذا کَانُوا بَنی خَمس سِنین؛ ما بچههایمان را در پنج سالگی به نماز وا میداریم.»6 البته در بعضی روایات شش سال و در بعضی هفت سال را مطرح کردهاند.
در تعالیم اسلامی، توصیههای فراوانی در زمینه آموزش تدریجی مسائل دینی آمده است. امام جعفرصادق علیهالسّلام فرمودند: وقتی کودک به سن سه سالگی رسید، از او بخواهید که هفت بار عبارت «لَا إلهَ إلّا الله» را بگوید. سپس، او را به حال خود وا گذارید تا به سن سه سال و هفت ماه و بیست روز برسد. در این هنگام، به او آموزش دهید که هفت بار بگوید: «محمد رسول الله». سپس، تا چهار سالگی او را آزاد بگذارید. در آن هنگام، از او بخواهید که هفت مرتبه عبارت: «صلّی الله علیه و آله» را تکرار نماید. سپس تا پنج سالگی او را آزاد بگذارید. در این وقت، اگر کودک دست راست و چپ خود را تشخیص داد، او را در برابر قبله قرار دهید و سجده را به او بیاموزید. در سن شش سالگی، رکوع، سجده و دیگر اجزای نماز را به او آموزش دهید. وقتی هفت سال او تمام شد، به او بگویید که دست و صورت خود را بشوید.(در مورد وضو نیز به تدریج وضو گرفتن را بیاموزید) سپس، به او بگویید که نماز بخواند. آنگاه کودک را به حال خود وا گذارید تا نُه سال او تمام شود... ؛ در این هنگام، وضو گرفتن صحیح را به او بیاموزید و او را به نماز خواندن وا دارید.7
از نُه سالگی تا سیزده سالگی که بچه به سن بلوغ میرسد؛ مرحله نهایی آموزش نماز شروع میشود که در این مرحله والدین باید صورت کامل نماز را به او یاد دهند. مؤاخذه در همین مرحله انجام میگیرد. البته در این جا هم باید توجّه داشته باشیم که معصومین علیهمالسّلام از بچه نزدیک به بلوغ هم نمیخواستند همه مستحبات را رعایت کنند. در روایت داریم که امام سجاد علیهالسّلام بچه کوچکی داشت و به او گفت که نماز مغرب و عشاء را با هم بخواند؛ با این که مرسوم بود نمازها را در پنج وقت میخواندند. آقایی اعتراض کرد و گفت: یابن رسولالله، شما دستور دادید که نمازها را با هم بخواند؟! امام فرمود بله، این بهتر از این است که نماز عشاء را نخواند و خوابش ببرد.8
بچهای که به سن تکلیف نزدیک است، چه بسا بیدار کردنش لازم باشد. به خاطر این که اگر والدین او را بیدار نکنند، این بچه به نماز خواندن عادت پیدا نمیکند و وقتی نسبت به آن عادت نکرد، انجام دادن آن برای او سخت میشود. به همین جهت است که ائمه علیهالسّلام دستور دادهاند از 7سالگی تا 14 سالگی بچه را به نماز خواندن وادار کنید. اگر صرفا قرار بود ما به بچه نماز خواندن را آموزش دهیم که هفت سال لازم نبود. چه بسا در عرض شش ماه نیز میشد نماز را به بچه یاد داد. اگر کسی از همان کودکی به تدریج به نماز خواندن عادت نکند و یکباره بخواهیم او را به نماز وارد کنیم، طبیعی است که آمادگی آن را ندارد.
فردی تازه مسلمان شده بود و مبانی اسلام را پذیرفته بود. وقتی به او گفته بودند: باید نماز بخوانی، گفته بود: من نیستم. مخصوصا وقت نماز صبح من خواب هستم. فرد صاحب درایتی که در مسلمانی او کوشیده بود، گفت: حالا نماز صبح را نخوان. کدام نماز را میتوانی بخوانی؟ گفته بود: نماز ظهر. این فرد با درایت در طول دو - سه سال، این تازه مسلمان را نماز خوان کرد. وقتی گزارش کار این شخص را به آیةالله بهجت رحمةاللهعلیه دادند، ایشان فرمود: فلانی عاقل بوده که این کار را کرده است و گرنه او اصلا مسلمان نمیشد.9
بنابراین لازم و ضروری است که دین خدا را با رفق و مدارا همراه با زمینهسازی به فرزندان، همسر و دیگر کسانی که با آنها معاشرت داریم، تعلیم دهیم.
عامل جذب
یکی از دشواریهای آموزش نماز و قرآن برای بچهها، این است که قرآن و نماز به زبان عربی است و بچهها زبان عربی را نمیدانند. لذا آموزش، طوطی وار انجام میگیرد؛ درحالی که سرود تلویزیون اولا به زبان فارسی است و ثانیا به زبان خود بچهها است؛ از سوی دیگر معمولا بیشتر سرودها را با آهنگ میخوانند و این برای آنها جذابیت دارد؛ به طوری که خود به خود به سمت آن کشیده میشوند.
بنابراین وقتی میخواهیم مطلبی را به بچه آموزش دهیم، باید ابتدا بچه جذب مطلب شود. به عنوان مثال شما وقتی میخواهید سیب را به زبان عربی به بچه یاد بدهید، اگر همین جوری بگویید سیب، چه بسا بچه یاد نگیرد. اما اگر سیب قرمزی را کنار تخته سیاه خود بگذارید، بچه بدون این که شما مطلبی را بگویید، جذب این سیب میشود. چرا؟ چون خود این سیب با این قرمزی و زیبایی، خود به خود توجّه بچّه را جلب میکند. خودش از شما میپرسد این چیست؟ بعد شما میگویید: این سیب است. در کنار آن میگویید: این را به زبان عربی «تفّاح» میگویند. از این طریق بچه خود به خود این را یاد میگیرد. وقتی ما میخواهیم نماز یا مسائل دینی را به بچه آموزش دهیم، باید نماز را مورد پسند و جذّاب کنیم.
نتیجه
بنابراین یکی از حقوق فرزندان، نسبت به والدین نیکو ادب آموختن آنها و هدایت کردن آنها به سمت پروردگارست. از اینرو خانواده اوّلین جایی است که تربیت دینی فرزندان از آن شروع میشود؛ به همین جهت، خیلی از روانشناسان معتقدند پایه و اساس شخصیت دینی کودک در درون خانواده شکل میگیرد و اگر خانوادهای در تربیت دینی موفق باشد، بچههایش خوب پرورش پیدا میکنند. امّا تربیت دینی فرزندان نیازمند زمینهسازی، رفق و مدارا و جذاب سازی امور دینی است.
منبع
[1]. من لایحضره الفقیه،ج2، ص621/بحارالانوار،ج71، ص6
[2]. کتاب مکارم، ص26 از کتاب«موالید الصادقین»
[3]. غررالحکم، ص249، ح5097
[4]. غررالحکم، ص 247، ح5087
[5]. وسائل الشیعة،ج12، ص12، ح15673
[6]. کافی، ج3، ص409
[7]. راهنمای پدران و مادران، ج2، ص159
[8]. خانواده پویا، ج9، ص88
[9]. همان، ج9، ص89
عقیل مصطفوی مجد
975/702الف/ر