نجات اسلام، ثمره نهضت پیشوای آزادی خواه(2)
به گزارش خبرگزاری رسا، حضرت آیت الله صافی گلپایگانی در نوشتاری به مناسبت ماه محرم، بر لزوم توجه به احیای فریضه امر به معروف و نهی از منکر تأکید کرد.
هر نهضت و قیامی که به منظور ایجاد سازمان نوین و نظام جدید و اصلاحات معنوی و اجتماعی و اقتصادی یا هر مقصد دیگر برپا شود؛ خواه و ناخواه در افکار و اوضاع و احوال جامعه، عکس العمل هایی مساعد یا نامساعد خواهد داشت، خواه منظور قیام کننده حمایت از حقّ و نجات انسان ها و اصلاح امور و برقراری عدالت اجتماعی و کمک به طبقات محروم و ستمدیده، دفاع از حریم شرف و فضیلت و آزادی و سایر هدف های صحیح و انسانی باشد، یا آن که غرض او از انقلاب، مقاصد شخصی و مادی و هدف های سیاسی باشد.
البتّه نجاح و پیروزی یک فرد سیاسی که به مصلحت شخصی و برای رسیدن به مقام و منصب تلاش و مبارزه میکند، در این است که در قیام سیاسی بر حریف غالب و او را از صحنه سیاست خارج و مقام مقصود را تصرّف کند و اگر نتوانست به هدف سیاسی خود برسد مغلوب و قیامش بی نتیجه خواهد شد و اگر پیروز شود، پیروزی او پیروزی فردی و محدود به همان زمان و دوران ریاست و فرمانروائی است.
امّا نجاح و ظفر مصلحین حقیقی، و کسانی که برای حقّ و مصالح عالیه اجتماع قیام میکنند، در این است که حقّ، حاکم و مصالح جامعه، تأمین و عدالت بر ظلم، و نظم و قانون بر بینظمی و قانون شکنی، غالب و پیروز شود.
این اشخاص اگر چه نتوانند در ظاهر طرف را مغلوب سازند و از پای در آورند و در میدان نبرد حقّ و باطل، جان خود را در راه حمایت از حقّ از دست بدهند؛ امّا واکنشهای طبیعی عمل آنها که موافق با فطرت پاک هر بشر است، قلوب را به سوی حقّ متوجه میسازد.
فداکاری و علوّ همتشان باعث میل و گرایش جامعه به خیر و صلاح و عدالت و حق پرستی میشود و برای دیگران و آیندگان سرمشق سودمند و علّت قوت احترام حق در نفوس و تنفّر همگان از اهل باطل میگردد.
این است که این مردم، چون برای مصلحت عموم و نجات بشر و طرفداری از حقّ قیام میکنند، در مبارزهای که آغاز مینمایند شکست نمیخورند؛ چه در ظاهر نبرد را ببرند یا ببازند برنده و مظفّر هستند و چون عملشان با حقّ و مصلحت نوع مربوط است و نوع، باقی و حقّ، پایدار است، پیروزی آنان هم جاودان و ابدی است.
برخلاف آن که عملش راجع به مصلحت فرد باشد که عمرش کوتاه و ناپایدار است، پس آن مظفریّت جاودانی خواهد داشت و این که جنبه فردی دارد، چند صباحی بیشتر باقی نیست.
پس هم از جنبه روانی و هم از جنبه حوادث تاریخی، این مطلب قابل انکار نیست که عکس العمل قیام رجال اصلاح و پیشوایان آزادی خواه و حق پرست، عکس العمل مساعد و مثبت و پایدار است.
نتایج و عکس العمل فداکاری بی مانند سید الشّهداء علیه السّلام از هر جهت موافق و مساعد با هدف و مقصد آن حضرت شد و امام در این فداکاری و معاملهای که با خدا کرد، نه فقط خسارت و زیان نکرد بلکه آن قدر سود و فایده برد که غیر از خدا کسی حساب و مقدارش را نمیداند.
از وقتی حادثه جانسوز کربلا واقع شد، تا حال کسی پیدا نشده که مایل باشد همکار شمر و حرمله باشد، یا از اعمال آنها متنفّر نباشد، در مقابل در هر عصر و زمان میلیون ها مردم آرزومند بوده و هستند که از یاران حسین علیه السّلام شمرده شوند.
حال که سخن بدین جا رسید، به مقدار بصیرت و اطلاع ناقص خود به برخی از نتایج و فواید قیام و نهضت حضرت سید الشهدا علیه السلام اشاره خواهیم کرد:
1. تقرّب و ارتقاء درجه
یکی از بزرگترین نتایج قیام سید الشهداء علیه السّلام، ثمرات قرب و ارتقاء درجه آن حضرت در نزد خداوند متعال است.
به طوری که از احادیث و اخبار استفاده میشود، فداکاری حسین علیه السّلام، و تحمّل آن نوائب و مصائب در راه خدا و نجات دین خدا، نتائج عظیمه و برکات کثیره بخشید که زبان و قلم ما از توصیف و تشریح آن عاجز است.
بهتر این است که خوانندگان، خود کتاب های حدیث و مقاتل مانند عوالم، بحار، نفس المهموم و کتاب های فارسی مثل ناسخ التواریخ را مطالعه کنند و اخباری را که در فضیلت و تقدیر از فداکاری حسین علیه السّلام و اصحاب و دوستان و شیعیان و زوّار و گریه کنندگان در مصیبت آن حضرت و انشاد شعر، و گریانیدن و یاد از تشنگی آن شهید مظلوم در هنگام نوشیدن آب روایت شده بخوانند تا بدانند خداوند متعال حسین علیه السّلام را به چه انعامات عالیه و اکرامات عظیمه مخصوص گردانیده است.
فقط ما برای تیمّن و تبرک یکی از آن احادیث را در اینجا نقل میکنیم:
شیخ صدوق رضوان الله علیه به سند خود از حضرت باقر یا حضرت صادق علیهما السّلام روایت کرده که پیغمبر صلّیالله علیه و آله در خانه امّ سلمه رضی الله عنها بود، و به او فرمود: کسی بر من وارد نشود، در این اثنا حسین علیه السّلام آمد و امّ سلمه نتوانست او را منع کند، حسین بر پیغمبر صلّی الله علیه و آله وارد شد، و امّ سلمه نیز به دنبال او شرفیاب شد، دید حسین بر سینه پیغمبر است، و پیغمبر گریه میکند، و در دستش چیزی است که آن را میگرداند، پس فرمود: ای امّ سلمه این جبرئیل است که به من خبر میدهد، این(حسین) مقتول است و این خاک زمینی است که در آن کشته میشود، آن را نزد خود نگهدار، وقتی که تبدیل به خون شد، حبیب من کشته شده است. امّ سلمه عرض کرد: یا رسول الله از خدا بخواه تا کشته شدن را از او دفع کند، فرمود: خواستم، پس خدا وحی کرد که برای او درجهای است که به آن درجه احدی از مخلوق نمیرسد، و همانا که برای او شیعهای است که شفاعت میکنند، و شفاعتشان پذیرفته میشود، و همانا مهدی علیه السّلام از فرزندان اوست، پس خوشا به حال کسی که از دوستان حسین علیه السّلام باشد، و شیعیان او به خدا سوگند روز قیامت رستگارند.
2. نجات اسلام
مهمترین نتیجه قیام حسین علیه السّلام نجات اسلام از چنگال نقشههای بنیامیه است. برای اینکه تأثیر نهضت حسینی معلوم شود و بدانیم که چگونه حیات اسلام و بقای شریعت، و قرآن رهین فداکاری ابی عبدالله علیه السّلام است، توجه به خطراتی که از ناحیه بنیامیه اسلام را صریحاً تهدید میکرد، و مطالعه اجمالی سوابق پرونده بنیامیه لازم است.
هرکس تاریخ اسلام، و حرکات بنیامیه را در جاهلیت و اسلام مطالعه کند به وضع خطرناکی که از جانب آنها اسلام را تهدید به زوال، و انقراض مینمود آگاه میشود.
پیغمبر عظیم الشأن اسلام هم علاوه بر آنچه از آنها در دوران زندگی و دعوت مردم به خدا دید در روشنائی وحی می دید، خطراتی را نیز که در آینده از آنها متوجه به اسلام بود مشاهده می کرد و مکرر از آنها خبر میداد، و خداوند این طائفه خبیثه را در قرآن مجید «شجره ملعونه» نامید.
در زمان حضرت سید الشهدا علیه السلام هم که سرنوشت اسلام و مسلمین به دست جوانی بدنام و فاسق و متهتک و مست مانند یزید افتاد که صریحاً و علناً پیغمبر اسلام را بازیگر میخواند و معلوم بود که با این سلطنت، فاتحه همه چیز خوانده میشود.
عکس العمل این وضع در خارج و داخل کشور اسلام بسیار ناپسند و موجب سوء تعبیر و اتهام پیغمبر و ضعف اعتقاد و ایمان مردم میشد.
حسین علیه السّلام تصمیم گرفت از تمام آن سوء انعکاس ها و انحرافات فکری و دینی مردم جلوگیری کند و معنای دین و خلافت و حکومت اسلامی و هدف دعوت جدّش را به مردم بفهماند.
آن حضرت تصمیم گرفت مسلمان ها را از اینکه تحت تأثیر اعمال زشت و تلقینات سوء و تبلیغات گمراه کننده یزید و بنی امیه قرار بگیرند مصونیت بخشد و احکام قرآن و سنت پیغمبر را زنده سازد.
برای این کار وسیلهای از این مؤثرتر نبود که حسین علیه السّلام قیام کرد و از بیعت یزید امتناع نمود و قبح اعمال و سوء رفتار و گناهان و روش ناپسند او را از مواد بطلان زمامداری و حرمت بیعت اعلام کرد و پایداری و ثبات ورزید تا کشته شد. و خود را فدای دین خدا و احکام خدا کرد.
بنیامیه پس از شهادت حسین علیه السّلام از اینکه بتوانند از پشت به اسلام خنجر بزنند و اسلام را از پا در آورند محروم شدند و در نظر زن و مرد و جامعه مسلمین، و در افکار عموم، گروهی ستمگر و پادشاهانی مستبد معرفی شدند که به زور سر نیزه و شمشیر بر مردم مسلط شده و غاصب حقوق ملت و خائن به اسلام هستند./907/د102/ج