۱۱ آبان ۱۳۹۳ - ۱۹:۲۰
کد خبر: ۲۲۹۱۶۳
آیت الله جوادی آملی:

هدایت جامعه با دو بال عقل و عدل امکان پذیر است

خبرگزاری رسا ـ حضرت آیت الله جوادی آملی با بیان این که حضرت سید الشهدا(ع) در مدار عقل و عدل قیام کرد تا جامعه را از نظر اندیشه عاقل و از نظر انگیزه عادل کند، گفت: هر مشکلی که در جوامع گذشته و حال بود یا در جوامع بعدی هست، در اثر فقدان عقل و نبود عدل است.
آيت الله جوادي آملي  حضرت آيت الله جوادي

به گزارش خبرگزاری رسا، حضرت آیت الله جوادی آملی در ادامه سلسله برنامه های "نهضت سیّدالشهداء بر مدار عقل و عدل" که به مناسبت ایام محرم الحرام از شبکه یک سیما پخش می شود با بیان اینکه حضرت سید الشهداء علیه السلام، در مدار عقل و عدل قیام کرد تا جامعه را از نظر اندیشه عاقل و از نظر انگیزه عادل کند، بیان داشت: هر مشکلی که در جوامع گذشته و حال بود یا در جوامع بعدی هست، در اثر فقدان عقل و نبود عدل است؛ جامعه را این دو بال هدایت می‌کند و جامعه را این دو بال به مقصد می‌رساند و جامعه با این دو بال می‌تواند مقصود را در مقصد مشاهده کند تا به کمال برسد.
 

متن کامل سخنان این استاد فرزانه به این شرح است:

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم


بسم الله الرحمن الرحیم


أعظم الله أُجورنا و أُجورکم بمصابنا بالحسین(علیه السلام) و جعلنا و إیّاکم من الطالبین لثاره(علیه الصلاة و علیه السّلام)

نهضت سالار شهیدان حسین‌بن‌علی‌بن‌ابیطالب(صلوات الله و سلامه علیه)، چون حق‌مدار بود و عقل و عدل پیرو حقّ‌ هستند، بنابراین آن حضرت در مدار عقل و عدل قیام کرد تا جامعه را از نظر اندیشه عاقل و از نظر انگیزه عادل کند. هر مشکلی که در جوامع گذشته و حال بود یا در جوامع بعدی هست، در اثر فقدان عقل و نبود عدل است؛ جامعه را این دو بال هدایت می‌کند و جامعه را این دو بال به مقصد می‌رساند و جامعه با این دو بال می‌تواند مقصود را در مقصد مشاهده کند تا به کمال برسد.

سالار شهیدان(صلوات الله و سلامه علیه) در بسیاری از زیارت‌های کربلا یا زمان‌های مخصوص مثل اول ماه رجب, نیمه ماه رجب, نیمه ماه شعبان و فرصت‌های دیگر به اوصافی ستوده شد که نهضت آن حضرت را تبیین و تشریح می‌کند؛ گفته شد او «طیّب» است, او «طاهر» است, [1] او دعوت‌کننده به «حکمت» و «موعظه حسنه»[2] است; یعنی نهضت او در همین راستا صورت پذیرفت و ـ ان‌شاءالله ـ انجام می‌گیرد و حامیان و عزاداران آن نهضت اگر عقل‌مدار و عدل‌مدار نباشند، از عزای آن حضرت آن‌چنان که باید طَرْفی نمی‌بندند. خود سالار شهیدان مطلبی دارد که آن مطلب هم در زیارت «اربعین» آمده و هم در زیارت‌هایی که در حرم مطهّر آن حضرت است، ذکر شده است. وجود مبارک حسین‌بن‌علی فرمود: «مَنْ‏ کَانَ‏ بَاذِلًا فِینَا مُهْجَتَهُ‏ وَ مُوَطِّناً عَلَی لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا»؛[3] در آن خطبه معروفی که در مکه ایراد کردند، فرمودند هر کسی حاضر است جان, خون جگر, خون قلب و خون باطن خود را در راه ما بریزد «وَ مُوَطِّناً عَلَی لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ» باشد و نه شرقی است و نه غربی، بلکه الهی فکر می‌کند و بفهمد که وطن او «لِقَاءِ اللَّهِ» است، عازم کربلا شود.

در زیارت «اربعین» آمده است که «وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ‏ فِیکَ‏ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلَالَةِ»،[4] همین جمله در زیارتی که در حرم مطهر آن حضرت است آمده است که «وَ بَذَلَ‏ مُهْجَتَهُ‏ فِیکَ»،[5] تفاوت از این جهت است که وجود مبارک حسین‌بن‌علی فرمود: هر کسی که جان خود را در راه ما می‌دهد و قربانیِ راه ما می‌شود، او به همراه ما بیاید «مَنْ‏ کَانَ‏ بَاذِلًا فِینَا مُهْجَتَهُ‏»، در زیارت «اربعین» و در زیارت حرم مطهّر به ذات مقدس حسین‌بن‌علی(سلام الله علیهما) درباره او گفته می‌شود «وَ بَذَلَ‏ مُهْجَتَهُ‏ فِیکَ»؛ یعنی او جان خود را در راه خدای سبحان عطا کرده است؛ این‌جا سه مطلب است: یکی اینکه خود حسین‌بن‌علی فرمود هر کسی در راه ما قیام کند، کربلایی خواهد شد و به همراه ما بیاید. مطلب دوم این است که در زیارت «اربعین» و همچنین در زیارتی که در حرم مطهر آن حضرت خوانده می‌شود، به خدا عرض می‌کنیم: «وَ بَذَلَ‏ مُهْجَتَهُ‏ فِیکَ» در راه تو جان خود را عطا کرده است. مطلب سوم آن است آن‌جا که حسین‌بن‌علی(سلام الله علیه) فرمود: «مَنْ‏ کَانَ‏ بَاذِلًا فِینَا»؛ یعنی در راه ما یا در راه خدا، چون حسین‌بن‌علی(سلام الله علیه) به «قُرب نوافل» بار یافت و در «قُرب نوافل» خدای سبحان در مقام «فعل» ـ نه در مقام ذات ـ زبان گویای آن ولیّ خود است، «سمع» و «بصر» اوست «وَ لِسَانَهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ»[6] و حسین‌بن‌علی(سلام الله علیهما) مصداق بارز «قُرب نوافل» است، آن‌جا که می‌گوید: «مَنْ‏ کَانَ‏ بَاذِلًا فِینَا» با «لسان الله» می‌گوید و چون با «لسان الله» می‌گوید، این «فِینَا» یعنی «فی سبیل الله»؛ مثل اینکه ذات اقدس الهی در قرآن کریم فرمود: ﴿وَ الَّذینَ جاهَدُوا فِینَا﴾.[7] بر اساس توحید, تنها جهادی که مقبول و معقول است جهاد «فی سبیل الله» است و امام، یعنی انسان کامل مصداق کامل «سبیل الله» است، صراط مستقیم است و شریعت مطهّر است و مانند آن. عمده آن است که گوینده حسین‌بن‌علی است؛ ولی با «لسان الله» سخن می‌گوید.

اگر امام (سلام الله علیه) «قُرب نوافل» دارد که دارد و اگر ولیّ‌ای به «قُرب نوافل» بار یافت با زبان خدا سخن می‌گوید که این‌چنین است، پس حسین‌بن‌علی(سلام الله علیه) با زبان الهی گفت: «مَنْ‏ کَانَ‏ بَاذِلًا فِینَا مُهْجَتَهُ‏» و اگر با زبان الهی گفت: «مَنْ‏ کَانَ‏ بَاذِلًا فِینَا مُهْجَتَهُ‏» پیام خدا را می‌رساند که فرمود: ﴿وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا﴾. بنابراین دو راه نیست و یک راه مقدّمی برای راه دیگر نیست، آن‌جا که حسین‌بن‌علی فرمود: «مَنْ‏ کَانَ‏ بَاذِلًا فِینَا» با «لسان الله» گفت, همه این بحث‌ها در مقام فعل است، نه در مقام ذات و چون با «لسان الله» گفت, با آنچه که در زیارت «اربعین» هست یا آنچه در حرم مطهّر خوانده می‌شود که «وَ بَذَلَ‏ مُهْجَتَهُ‏ فِیکَ» یکسان در می‌آید، نه حرف میانی؛ غرض دو نظر, دو مکتب و دو منظر است: یکی اینکه شهدا در راه حسین‌بن‌علی شهید شدند و حسین‌بن‌علی در راه خدا شهید شد که این به «قیاس مساوات»[8] نیازمند است، آیا این است یا راهی برای حقیقت جز صراط مستقیم نیست؟ این صراط مستقیم همان صراط ولایت است, صراط نبوّت است, صراط عصمت است و آن‌جا که حسین‌بن‌علی فرمود: «مَنْ‏ کَانَ‏ بَاذِلًا فِینَا»، چون «قُرب نوافل» دارد و با زبان الهی گفته است، مثل آن است که خدا فرموده باشد: ﴿وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا﴾.

مستحضرید که جهاد پایان راه نیست، آنچه پایان راه است «لقاء الله» است؛ لذا فرمود اگر کسی مجاهدت کرد و شربت شهادت نوشید بقیه راه را ما خودمان رهبری می‌کنیم؛ یک هدایت ابتدایی است به عنوان ارائه طریق که ﴿هُدیً لِلنَّاسِ﴾[9] است، آن بهره همگان است و یک هدایت ایصال به مطلوب و گرایش است که آن مخصوص و ویژه شهدا و امثال شهدا و صاحبان عمل صالح و مانند آن است که فرمود اگر کسی شربت شهادت نوشید، بقیه راه را ما خودمان به او نشان می‌دهیم؛ مثل اینکه اگر کسی به مقام نفس مطمئنّه رسید، یک؛ به مقام رضوان بار یافت که راضی به قضا و قدر الهی شد، دو؛ همه شئون علمی و عملیِ او مرضیّ خدای سبحان بود، سه؛ می‌شود ﴿یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ٭ ارْجِعی‏ إِلی‏ رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً﴾[10] چهار, بقیه راه را خدا او را می‌برد که فرمود رجوع کن و برگرد! این قولِ خدا, فعلِ خداست؛ سخن نورانی امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) است که «قَوْلَهُ فِعْلُهُ»،[11] بقیه راه را خدا می‌برد. برای کسی که به «نفس مطمئنّه» رسید, برای کسی که به مقام «راضیه» رسید و برای کسی که به مقام «مرضیّه» رسید و این عناصر گوهری سه‌گانه را یافت، تازه به مقصد نرسیده است و هنوز بین راه است؛ معلوم می‌شود بقیه راه را با لطف ملکوتی الهی می‌برند؛ لذا در جریان معراج ما می‌خوانیم که وجود مبارک پیامبر را خدا بُرد، نه اینکه حضرت رفت؛ ﴿سُبْحانَ الَّذی أَسْری‏ بِعَبْدِهِ لَیْلاً﴾،[12] نه «سبحان الذی عَرج الیه عبده» و مانند آن, امیدواریم ذات اقدس الهی ادارک این معارف و نِیل به بخشی از اینها را بهره همگان بفرماید!

«غفر الله لنا و لکم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

پاورقی: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1]. کامل الزیارات، ص214؛ «ائْتِ قَبْرَ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) أَطْیَبِ الطَّیِّبِینَ وَ أَطْهَرِ الطَّاهِرِینَ وَ أَبَرِّ الْأَبْرَارِ...».
[2]. کامل الزیارات، ص203؛ «أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاةَ وَ آتَیْتَ الزَّکَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اتَّبَعْتَ الرَّسُولَ وَ تَلَوْتَ الْکِتَابَ حَقَّ تِلَاوَتِهِ وَ دَعَوْتَ‏ ﴿إِلی‏ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ﴾ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً کَثِیراً».
[3]. اللهوف علی قتلی الطفوف، ص61.
[4]. تهذیب الاحکام، ج6، ص113.
[5]. کامل الزیارات، ص228.
[6]. الکافی(ط ـ اسلامی)، ج5، ص170؛ «قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) یَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلّی الله علیه و آله و سلّم)‏ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ أَهَانَ لِی وَلِیّاً فَقَدْ أَرْصَدَ لِمُحَارَبَتِی وَ مَا تَقَرَّبَ إِلَیَّ عَبْدٌ بِشَیْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَیَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَیَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّی أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ‏ الَّذِی‏ یُبْصِرُ بِهِ‏ وَ لِسَانَهُ الَّذِی یَنْطِقُ بِهِ وَ یَدَهُ الَّتِی یَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِی أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ وَ مَا تَرَدَّدْتُ عَنْ شَیْ‏ءٍ أَنَا فَاعِلُهُ کَتَرَدُّدِی عَنْ مَوْتِ الْمُؤْمِنِ یَکْرَهُ الْمَوْتَ وَ أَکْرَهُ مَسَاءَتَهُ‏ ».
[7]. سوره عنکبوت, آیه69.
[8]. الاشارات و التنبیهات، ص48؛ «هذا قیاس له أشباه کثیرة کما یشتمل علی المماثلة و المشابهة و غیرهما و کقولنا الإنسان من النطفة و النطفة من العناصر فالإنسان من العناصر و کذلک الشی‏ء فی الشی‏ء فی الشی‏ء و الشی‏ء علی الشی‏ء علی الشی‏ء و ما یجری مجراها و هی عسر الانحلال إلی الحدود المرتبة فی القیاس المنتج لهذه النتیجة».
[9]. سوره بقره, آیه185.
[10]. سوره فجر, آیات27 و 28.
[11]. الامالی(طوسی)، ص528.
[12]. سوره اسراء, آیه1.
/924/

ارسال نظرات