۰۶ آذر ۱۳۹۳ - ۱۶:۴۰
کد خبر: ۲۳۳۰۲۷

جایگاه رهبری جامعه در مکتب تشیع

خبرگزاری رسا ـ یکی از اصلی‌ترین ارکان در انقلاب اسلامی طبق الگوی غدیر، مسأله ولایت است؛ اگرچه ولایت یک امر سیاسى است، اما همه‌ مضمون ولایت در سیاست خلاصه نمى‌شود.
رهبري
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، ولایت اسلامى این‌طور است که وقتى مخالفین در حکومت امیرالمؤمنین(ع)، خلخال از پاى زن یهودى بیرون مى‌آورند، ایشان به امامِ آن جمعیت مى‌فرمایند: اگر مسلمانى از این امر بمیرد - از غصه این که در حکومت او خلخال از پاى یک زن یهودى درآورده‌اند - حق دارد! بدون تردید امیرالمؤمنین(ع) مبالغه نمى‌کند؛ مى‌گوید اگر از این غصه، انسان بمیرد، حق دارد. این، حکومت و ولایت اسلامى است.
 
در ابتدا اگر بخواهیم شان و منزلت رهبر و قائد در مکتب هدایتگر اسلام را بدانیم، ضروری است نیم نگاهی به مهمترین و رسانه ای ترین واقعه در آخرین حج پیامبر اعظم(ص) انداخت و قدری پیرامون آن و حول واقعه بزرگ غدیرخم مطالبی را استخراج نمود و تحلیل کرد. ماجراى غدیر در آخرین حج پیامبر، فقط نصب یک جانشین براى ایشان نبود. بلکه این واقعه عظیم دارای دو جنبه است: یکى جنبه‌ى نصب جانشین و دیگری قضیه توجه دادن به مسئله‌ى مهم امامت است؛ امامت با همان معنائى که همه‌ى مسلمین از این کلمه و از این عنوان می­فهمیدند.
 
امامت یعنى پیشوائى انسان ها، پیشوائى جامعه در امر دین و دنیا؛ این یکى از مسائل اصلى در طول تاریخ طولانى بشر بوده است. مسئله‌ى امامت، یک مسئله‌ى مخصوص مسلمان ها یا مخصوص شیعیان نیست. امامت یعنى یک فردى، یک گروهى بر یک جامعه‌اى حکمرانى میکنند و جهت حرکت آنها را در امر دنیا و در امر معنویت و آخرت مشخص میکنند.
 
البته این امام میتواند دوگونه باشد: یا امامى است که خداى متعال در قرآن میفرماید: «و جعلناهم ائمة یهدون بأمرنا و اوحینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصلوة و ایتاء الزکوة و کانوا لنا عابدین»[1]، این امامتى است که به امر پروردگار، مردم را هدایت میکند و از خطرها و لغزشگاه‌ها عبور میدهد و آنها را به سرمنزل مقصود و مطلوب از حیات دنیوى انسان میرساند و به آن سمت هدایت میکند، که البته مصداق اَتَمِ آن، انبیاى الهى‌اند و در راس آنها پیغمبر اکرم است که طبق فرمایش امام باقر(ع) در منا در حالی که مردم را جمع کرده بودند: «ان رسول اللَه کان هو الامام»، اولین امام، خود پیغمبر است. بنابراین روایت نورانی، پیغمبران الهى و اوصیاى ایشان، از این دسته امام هاى نوع اولند و اصلی ترین وظیفه شان هدایت است، از سوى خداى متعال رهنمائى میشوند و این رهنمائى را به مردم منتقل میکنند، همچنین «و اوحینا الیهم فعلا لخیرات»؛ کارشان کار نیک است، «و اقام الصلوة»؛ نماز را برپا میدارند «و کانوا لنا عابدین»؛ بنده‌ى خدا هستند، مانند همه‌ى انسانها که بندگان خدا هستند.
 
و یا مصداق این آیه می باشند که: «وجعلناهم ائمة یدعون الى النار»[2] که شان نزول آن پیرامون فرعون است. لذا طبق آیه کریمه، فرعون هم امام است و به همان معنا که در آیه‌ى اول «امام» استعمال شده بود و معنای آن یعنى دنیاى مردم و دین مردم و آخرت مردم در قبضه‌ى قدرت اوست، اما «یدعون الى النار»؛ مردم را به آتش دعوت میکنند و به هلاکت می رسانند. لذا سکولارترین حکومت هاى دنیا هم، على‌رغم آنچه که ادعا میکنند، چه بدانند و چه ندانند، دنیا و آخرت مردم را در دست گرفته‌اند[3].
 
بنابراین امامت هم پیشوائى جسم است و هم دل. فقط حاکمیت بر اجسام نیست تا اداره‌ى زندگى دنیائى و روزمره‌ى متعارف مردم انجام شود، بلکه مدیریت بر دلها هم هست تا به روح ها و جان ها تکامل ببخشد و فکرها و معنویت ها را ارتقا دهد.[4]
 
بنابراین مسئله‌ى غدیر، فقط مسئله‌ى شیعه نیست؛ مسأله‌ مسلمانان، بلکه مسأله همه انسانهاست[5] و جزو مسائلى است که در پیرامون آن فکر کردن، امروز به جامعه‌ اسلامى خیلى کمک می‌کند براى اینکه راه درستِ حرکت را گم نکنند.
 
نکته‌ى مهم دیگری که در کنار اصل مساله امامت مطرح است و جایگاه عظیم آنرا تبیین می کند، خصوصیات و ویژگیهای بارز امام از منظر اسلام است که همه آن خصایل و خصایص در شخصیت نورانی امیرالمومنین(ع) به عنوان امام و جانشین پیامبر اعظم (ص) قرار داشت و معیار، برای هر امام و رهبر و قائدی در طول تاریخ گردید. به عنوان مثال: برجسته ترین خصوصیت امیرالمؤمنین (ع)، دلبستگى و پایبندى به رضاى الهى و حرکت در مسیر صراط مستقیم بود. او هیچ گاه براى خدا و در راه خدا، از دوران کودکى تا لحظه‌ شهادت، حتی برای یک لحظه دچار تردید نشد و همه‌ وجود خود را در راه خدا به میدان آورد[6]. از دیگر ویژگی های حضرت: «تقوا»، «تدین»، «پایبندى مطلق به دین»، «ملاحظه‌ى غیر خدا و غیر راه حق را نکردن»، «بى‌پروا در راه خدا حرکت کردن»، «برخوردارى از علم»، «برخوردارى از عقل و تدبیر»، «برخوردارى از قدرت عزم و اراده»؛ که این خصوصیات، نماد زعامت امت اسلامى در طول عمر اسلام به هر مقدار که طول بکشد می باشد.[7]
 
اما در وهله بعد باید ارتباط انقلاب اسلامی با مساله غدیر و بحت امامت روشن گردد، شاید اکثر آن کسانى که در ماجراى بیعت امیرالمؤمنین (ع)، گرد آن بزرگوار را گرفتند و با او بیعت کردند، واقعه‌ى غدیر و به طریق اولى، ظهور اسلام و جنگ هاى امیرالمؤمنین (ع) را ندیده بودند. اما اسلام و هدایت و نور آن فقط براى کسانى نیست که در آن وقت حضور داشتند، بلکه براى همه و براى همیشه است، چنانکه خداوند متعال در قرآن می فرماید: «وآخرین منهم لما یلحقوا بهم».[8] در این راستا انقلاب اسلامى شروع یک راه پرافتخار و سعادت‌بخش است[9].
 
 یکی از اصلی ترین ارکان در انقلاب اسلامی طبق الگوی غدیر، مساله ولایت است. اگرچه ولایت یک امر سیاسى است، اما همه‌ مضمون ولایت در سیاست خلاصه نمى‌شود. این ولایت، پرتوى ازولایت ذات مقدس پروردگار است و ناشى از حضور ولایت الهى در وجود امیرالمؤمنین (ع) است، همچنان‌که در وجود پیامبر مکرم اسلام (ص) بود. ولایت در حقیقت به معناى پیوند، ارتباط و اتصال است. آن کسى که منصوب به این مقام است، برخلاف حکام و فرمانروایان عالم، فقط یک فرمانروا یا یک سلطان و حاکم نیست، بلکه یک ولى است، به معنای آنکه به مردم نزدیک و پیوسته است و مورد اتکاى دل و جان مردم است. این معنا در امیرالمؤمنین و در ائمه‌ى معصومین(ع) وجود دارد. بعد از دوران حضور ائمه هم اگر پرتوهاى ضعیفى از این حقیقت در جایى پیدا شود، ولایت در آن‌جا شکل مى‌گیرد.[10]
 
اما باید دید معناى ولایت چیست؟ به ‌طور خلاصه معنایش این است که اسلام در نماز و روزه و زکات و اعمال فردى و عبادات خلاصه نمى‌شود، بلکه اسلام داراى نظام سیاسى است و در آن، حکومتى بر مبانى مقررات اسلامى پیش‌بینى شده است که در اصطلاح و عرف اسلامى، نام این چنین حکومتی، «ولایت» است. لکن باید در نوع حکومت ولایت تامل نمود که ولایت، چطور حکومتى است؟ ولایت، حکومتى است که در آن، شخص حاکم با آحاد مردم داراى پیوندهاى محبت‌آمیز و عاطفى و فکرى و عقیدتى است. مردم به او متصل و پیوسته‌اند و به او علاقه ‌مندند، همچنین او منشأ همه این نظام سیاسى است و وظایف خود را از خدا مى‌داند و خود را عبد و بنده خدا مى‌انگارد.
 
 بنابراین استکبار در ولایت وجود ندارد و حکومتى که اسلام معرفى مى‌کند، از دمکراسی هاى رایج دنیا مردمى‌تر است چرا که با دل ها، افکار، احساسات، عقاید و نیازهاى فکرى مردم ارتباط دارد و در خدمت مردم است. لذا آن حکومتى که باکودتا همراه باشد و حاکم، عقاید مردمش را قبول نداشته باشد و افکار و احساسات مردمش را مورد اعتنا قرار ندهد، همچنین آن حکومتى که حاکم حتى در عرف خود مردم  ـ مثل حکومت هاى امروز دنیا- از امکانات خاص بهره‌مند باشد و براى او، منطقه ویژه‌اى براى تمتعات دنیوى وجود داشته باشد، هیچکدام به معناى«حکومت ولایت» نیست. یا اگر آن کسى که در رأس حکومت اسلامى است، براى حکومت، براى خود، براى این شأن و مقامى که به او رسیده است یا مى‌خواهد به او برسد، کیسه مادى‌اى دوخته باشد، آن شخص، ولى نیست.
 
 در حکومت اسلامى، کسى که ولى‌امر است - یعنى کار اداره نظام سیاسى به او سپرده شده است - از لحاظ قانون با دیگران یکسان است. او حق دارد بسیارى از کارهاى بزرگ را براى مردم و کشور و اسلام و مسلمین انجام دهد؛ اما خودش محکوم قانون است. متاسفانه امروزه در معناى ولایت تحریف کردند و به ‌دروغ، ولایت را چیزى غیر از آنچه که هست، معرفى کردند. به عنوان نمونه گفتند ولایت معنایش این است که مردم محجورند و به سرپرست و قیم احتیاج دارند. لکن این معنا تهمت به اسلام و تهمت به ولایت است.[11]ولایت، یعنى حکومتى که در آن در عین وجود اقتدار، در عین وجود عزت یک حاکم و جزم و عزم و تصمیم قاطع، هیچ نشانه‌اى از استبداد و خودخواهى و خود رأیى و زیاده‌طلبى نیست.
 
 بدیهى است که در چنین حکومتى، عدالت باید زنده شود. اگر ولایت اسلامى باشد، زندگى زیر سایه امیرالمؤمنین (ع)، براى همه حاصل خواهد شد - براى مؤمن، براى فاسق و براى کافر- حتى کفار هم در آن، راحت زندگى مى‌کنند. این طور نیست که در آن، فقط آدم هاى پرهیزکار، راحت باشند، غیر پرهیزکار هم از امنیت آن محیط، از مساوات، از عدالت و از آرامش معنوى در آن محیط، استفاده مى‌کند. اما اگر حکومت الهى نشد، جامعه، جامعه تبعیض‌آمیز است. تبعیض هم انواعى دارد. آن‌جایى که زمامداران حکومت و قدرت، مردمانى باشند که یا از کسى نترسند، یا اخلاقیاتى نداشته باشند و در درون آنها ناظرى از خدا نباشد، همین وضعى است که امروز در دنیا قابل ملاحظه است.
 
ولایت اسلامى این‌گونه نیست؛ ولایت اسلامى این‌طور است که وقتى مخالفین در حکومت امیرالمؤمنین (ع)، خلخال از پاى زن یهودى بیرون مى‌آورند، به امامِ آن جمعیت مى‌فرماید: اگر مسلمانى از این امر بمیرد - از غصه این که در حکومت او خلخال از پاى یک زن یهودى درآورده‌اند - حق دارد! بدون تردید امیرالمؤمنین (ع) مبالغه نمى‌کند؛ مى‌گوید اگر از این غصه، انسان بمیرد، حق دارد. این، حکومت و ولایت اسلامى است.[12]
 
و امروز بحمدالله انقلاب اسلامی بعد از سپری نمودن 36 سال از عمر با برکت خویش، تجربه رهبری و زعامت دو قائد و پیشوا که از مکتب غدیر درس آموختند و به حق، شاگردان ممتازی در عمل به معارف سترگ غدیر و امامت بوده اند را تجربه کرده است و ان شاالله در این عرصه تا ظهور صاحب اصلی منصب عظیم القدر امامت و زعامت عالم بشریت، از قاعده لطف خداوند در این راستا بی نصیب نخواهد ماند./998/د101/ب6
 
منابع:
[1]آیه 73 سوره انبیا
[2]آیه 41 سوره قصص
[3]اقتباسی از بیانات مقام معظم رهبری در 4/9/89
[4]اقتباسی از بیانات مقام معظم رهبری دردیدار اقشار مختلف مردم در روز عید سعید غدیر خم‌
[5]اقتباسی از بیانات مقام معظم رهبری در 4/9/89
[6]اقتباسی از بیانات مقام معظم رهبری در 27/9/87
[7]اقتباسی از بیانات مقام معظم رهبری در 18/10/85
[8]آیه 3 سوره جمعه
[9]اقتباسی از بیانات مقام معظم رهبری در 19/10/81
[10]اقتباسی از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اقشار مختلف مردم و مسئولان نظام به مناسبت عید سعیدغدیرخم
[11]اقتباسی از بیانات مقام معظم رهبری در 6/1/79
[12]اقتباسی از بیانات مقام معظم رهبری در 16/1/78
 
منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی
ارسال نظرات