۱۵ آذر ۱۳۹۳ - ۱۶:۴۳
کد خبر: ۲۳۴۴۳۸
نگاهی به فیلم سینمایی «ساکن طبقه وسط»؛

تجلی اندیشه و معرفت آمیزی در یک اثر سینمایی

خبرگزاری رسا ـ فیلم «ساکن طبقه وسط» در حقیقت یک جهان روایی از شخصیت‌هایی اسطوره‌ای است که در تلفیق با زندگی پیچیده و مدرنیسم و مدرنیته امروزی که بشر در آن گرفتار آمده، هم به دنبال طرح دقیق موضوع و هم رسیدن به راهی برای فرار از معادلات مادی جهان امروز است.
ساکن طبقه وسط

شاید بتوان گفت فیلم سینمایی «ساکن طبقه وسط» از جمله معدود آثاری است که در آن مسئله‌ای اندیشه‌ای با رویکردی سینماورزانه و البته با تدابیری خاص، چه در فرم و ساختار و چه در محتوای فیلم، در طول سال‌های اخیر سینمای ایران پدیدآمده است.


اندیشه حضور انسان در این جهان و دست به گریبان بودن او در برابر شداید و مصایب و اختیار و انتخاب‌هایش. مردی که خود را در هیئت آدم‌های مختلف می‌یابد و از این رهگذر در تلاطم طوفان ابتلائات زمانه گرفتار می‌آید.

 

شمایل گردانی بزرگان فکر و اندیشه بر چهره یک شخصیت محبوب

او از چه گوارا گرفته تا زکریا(ع) و از شرق گرفته تا غرب، بزرگان اندیشمند و برجستگان عالم فکر و عمل را تجربه می‌کند و در آخر، در می‌یابد که حیرانی و سرگردانی معرفتی در هیاهوی این دار فانی، همان تقدیری است که از پس جبر و اختیار برای انسان رقم زده‌اند و اوست که باید در این میان، راه را از چاه برگزیند و دل و دیده را به خدا بسپارد تا از گزند دنیای دنی مصون بماند و در هوای صبح صادق ایمان تنفس کند.

 

 

فیلم در حقیقت یک جهان روایی از شخصیت‌هایی اسطوره‌ای است که در تلفیق با زندگی پیچیده و مدرنیسم و مدرنیته امروزی که بشر در آن گرفتار آمده، هم به دنبال طرح دقیق موضوع و هم رسیدن به راهی برای فرار از هزارتوی این شبکه‌های عنکبوتی و معادلات مادی جهان امروز است.

 

حدیث نفسانیت انسان در «ساکن طبقه وسط»

گرفتاری انسان در مادیت جهان و به خصوص درگیری او با منیت خویش و نفسانیتش، همان چیزی است که آن را در هیئت‌ها و ظوهر مختلف این فیلم شاهدیم و در این ایده جذاب بصری و معنایی، آنچه بیش از پیش چشم نواز و دل انگیز است، سیر تدریجی و حرکت متکامل شخصیت اصلی فیلم -که شاید همان «نوع بشر» باشد- با تصویرگری کاراکترهای واقعی جهان بشریت است.

 

اینکه شخصیت انسان، چه در هیئت پیامبر خدا و چه در جامه یک چریک و یا هنرپیشه و موزیسین غربی، نماد و نمودی از یک منشور خلق شده توسط حضرت باری تعالی است، بیانی هنری و سینمایی از حقیقتی دینی و آسمانی است. شاید مصداقی از آیه «فأین تولوا فثم وجه الله» و یا حقیقت وحدت وجود و یا تصویرگری سینماورزانه‌ای از شعر زیبای بابا طاهر عریان که می‌گوید:

به    دریا  بنگرم دریا ته وینم      به صحرا بنگرم صحرا ته وینم
به هرجابنگرم‌کوه و درودشت      نشان از  قامت رعنا ته وینم

 

نمادی از یک حقیقت عرفانی در بستر یک روایت سینمایی

آری؛ «ساکن طبقه وسط» می‌تواند نمادی از همه این حقایق معرفتی باشد که در بستر یک روایت سینمایی ظهور و بروز یافته است. «پیشانی شکر بر خاک آستانش می‌گذارم که پس از نه سال، نیاز این دل خسته را در بهترین زمان و مکان برآورد.» ساکن طبقه وسط شرح حیات و پریشانی است؛ گمگشتگی این روح سرگشته در یافتن ماوایی امن و آرام. شاید بزرگ‌ترین جستجوی هر انسان.

 

 

امید که بیانمان قاصر نباشد؛ به مدد الطاف پیدا و پنهان خود، او و امید که ناب‌ترین تلألؤ اندیشه در راستای خشنودی‌اش نزدیک شویم و اثری بر جا گذاریم به یادگار در شأن انسان، که او اشرف مخلوقاتش نامید و جام وجودش را لبریز کرد و امانتدار از روح خویش. پروردگارا راهنماییمان کن به حذر از گمراهی. رسیدن به روشنایی خشنودی است، ای بدل‌کننده بدی‌ها به خوبی‌ها؛ آمین» این‌ها عبارات و تعبیرات شهاب حسینی کارگردان جوان فیلم «ساکن طبقه وسط» است که شاید بتوان به نوعی گویا و جویای حقیقت نهفته در مسیر شکل گیری و قوام یابی این فیلم است.

 

حکایت عقیم بودن مرد جوان؛ نه در جسم که در جان و روان

«ساکن طبقه وسط» داستان مرد جوانی است که به خاطر عقیم بودنش، مجبور به متارکه با همسرش شده و در طبقه وسط یک آپارتمان زندگی می‌کند. در این بین، موقعیت متفاوت دو همسایه طبقه پایین و بالای خانه‌اش برای این مرد فضای خاصی را ملهم از سبک زندگی و عقاید و عواطف این دو فراهم می‌آورد که بستری می‌شود برای پیشرف داستان و خلق درامی معرفت آمیز.

 

ساکن طبقه وسط، در این بین، مبتلا به همسایگی میان دو سر طیف دین و دنیا و خیر و شر می‌شود. طبقه پایینی که آدمی هوسران و اصالت اللذت است و طبقه بالایی که انسانی معنوی و عرفانی است، او را به وعی در برمی‌گیرند و اختیار و انتخاب میان سپیدی و سیاهی و آسمان و زمین و دنیا و عقبی را برایش رقم می‌زنند.

 

 

ایده‌ای جذاب و اجرایی خیره کننده از نقش‌های مختلف یک شخصیت

اما به جهت ساختاری و تجربیات سازنده اثر، باید گفت ساکن طبقه وسط که نخستین اثر سینمایی شهاب حسینی در نقش کارگردان است، با ایده عجیب و بی‌نظیر و تا حدی هم ریسک پذیر او در این فیلم همراه است که 38 نقش مجزا و متفاوت را بازی کرده و با این کار، رکوردی را به نام خود به جای گذاشت که تا کنون کسی موفق به انجام آن نشده است.

 

شهاب حسینی در ساکن طبقه وسط، اول از همه در قالب نویسنده‌ای فرو رفته که بناست کتاب تازه‌اش را بنویسد؛ اما هم‌ذات‌پنداری او با شخصیت‌های مختلف این کتاب که از شرقی‌ترین چهره‌ها مانند شیخ صنعان، سهروردی، مولانا و سقراط حکیم گرفته تا غربی‌ترین چهره‌ها مانند راجر واترز، کرت کوبین و اسحاق نیوتن را در برمی‌گیرد، باعث شده او ایفاکنده نقش‌هایی در جهان حقیق و واقعی پندارهای مخاطب و یادآوری موقعیت‌هایی این جهانی در داد و ستد با عوالم مختلف هستی و موقعیت‌های گوناگون انسانی باشد.

 

وقتی سیاست هم چاشنی یک فیلم اندیشگی می‌شود

او در جایی از فیلم نیز نقش چه گوارا، انقلابی معروف لاتین را بازی کرده تا رد پای شخصیت سیاسی هم در کارش باشد و یا تصویرگری شخصیت پیامبران بزرگواری همچون حضرت زکریا و مسیح(ع) نیز در همین راستا و زمینه روایی تعریف و تبیین می‌شود. در واقع می‌توان فیلم «ساکن طبقه وسط» را یک بازنمایی و تجلی سینمایی دانست از یکی از جدی‌ترین و چالش برانگیزترین مواقف معرفتی و مواضع عرفانی که در آن اندیشه ملک و ملکوت، تفکر اجبار و اختیار و حقیقت حیرت و سرگردانی عرفانی به منصه ظهور رسیده و به رنگ سینما و داستان در آمده است. اما علاوه بر همه این‌ها، باید گفت این فیلم یک نقادی و طرح سوال بزرگ در وادی زندگی روشنفکری و شاید هم بشود گفت شبه روشنفکری است که ظواهر و سبک زندگی و بواطن و غایات اندیشگی این طیف را مورد توجه قرار می‌دهد.

 

 

نقبی منتقدانه بر حیات بیمار شبه روشنفکری ایرانی

اینکه حیات روشنفکری در جامعه امروز بشر تا چه حد حلال مشکلات او و تا کجا موجب فزونی مصایب و درگیری‌های روحی و پریشانی‌های اندیشگی اوست، در واقع نقبی که در «ساکن طبقه وسط» بر زندگی روشنفکری وارد می‌آید، از موضعی انتقادی است. کاراکتر مرد طبقه پایین در کنار تجلی وجوهی از مصایق روشنفکری شرقی و غربی در ذهنیت‌های عینیت یافته شخصیت اصلی فیلم، همان مسیری است که نویسنده و کارگردان برای نقادی این سبک زندگی و نحوه اندیشه و عمل انتخاب کرده و به اجرا درآورده‌اند.

 

مسیری که با طی آن، ضمن آشنایی با وجوهی منشوری از تاریخ و واقعیت زندگی این آدم‌ها، در یک مسیر کلی و نخ تسبیح اصلی، نمایه‌ای از زندگی روشنفکرانه را نیز درمی یابیم و به نقد می‌نشینیم. ظواهری که در آن‌ها، اباحه‌گری و هوس بازی و لاقیدی منجر به غده بدخیم افسردگی و منتهی به رویکردهای پوچ گرایانه و رسیدن به مرز خودکشی می‌شود و در کنار این موقعیت، تصویرگری عرفانی از وجه استعلایی زندگی انسان و به نمایش گزاردن حقیقت والا و عزیز و پرمنزلت پیامبری و ایثار و آزادگی روی دیگر سکه این فیلم است.

شاید بتوان «ساکن طبقه وسط» را نمادی از بازار زندگی دنیا دانست که در آن، هر کس متاع خویش را می‌فروشد و به رونق کفر و دین یاری می‌رساند که:
متاع کفر و دین بی‌مشتری نیست   
گروهی این، گروهی آن پسندند

 

 


جای خالی مضامین زیبای انسانی و بازتاب تاریخ پرافتخار ایران در سینمای ما

اما شاید بد نباشد به مناسبت اکران این فیلم و نوع توجهی که در آن نسبت به مقولات فلسفی و معرفتی و معنوی شده است و تلنگرهایی که در باب سبک زندگی روشنفکری برای مخاطب به همراه دارد، اشاره نیز داشته باشیم به فضای کلی حاکم بر سینمای امروز ایران و راه و رسمی که در حال طی کردن و تجربه نمودن آن است.

 

 

سینمای ایران از مردمش فاصله گرفته و نسبت به بسیاری از ارزش‌ها و اصول و آرمان‌های دینی و ملی این ملت بی‌توجه است و بدان‌ها پشت نموده است. چه از جهت کمی و چه به لحاظ کیفی می‌توان این رهگیری غلط و نادرست را در این سینما دید. اگر از تعداد انگشت شماری از فیلم‌های ارزشی که با دغدغه‌های شخصی و آمال و آلام فردی سازندگانشان همراه بوده و به تولید رسیده بگذریم به حج قابل توجه و انبوهی از فیلم‌ها می‌رسیم که نه به درد دنیای مردم می‌خورند و نه آخرتشان را یادآوری می‌کنند.

 

فیلم‌هایی که یا به مباحث مبتذل توجه می‌دهند یا به سیاه نمایی می‌پردازند و یا اساسا هیچ ربط و نسبتی با این مردم و این سرزمین و دین و آیین ندارند. خب معلوم است که چنین سینمایی با این محتوا، نباید هم توقع استقبال از سوی مردم را داشته باشد. مردم سینما و فیلمی را می‌پسندند که زبان حال آن‌ها و مسئله امروزشان را بازتاب دهد و مسئله امروز ملت ایران در این دوران حساس و شرایط خطیر چیست؟

 

گذشته از این، این ملت و سرزمین گنجینه‌های گرانسنگ و غنی و پرباری از ارزش‌ها و رشادت‌ها و فداکاری‌ها و بزرگمردی‌های جاودانه را در تاریخ خود دارد که حتی ذره‌ای و قطره‌ای از آن هم در سینمای ما انعکاس نداشته است. از سال‌های نهضت انقلابی امام(ره) و امت گرفته تا دوران پرافتخار هشت سال دفاع مقدس و از ظرفیت‌های عظیم ملی و میهنی در مسیر رشد و پیشرفت ایران اسلامی تا هزار و یک زیبایی و عظمت در جای جای این سرزمین پهناور.

 

همه این‌ها می‌تواند دستمایه ده‌ها و صدها فیلم سینمایی و سریال تلویزیونی باشد که تا کنون به هر دلیلی مورد غفلت و بی‌اعتنایی مدیران امر و بدنه هنرمندان کشور قرارگرفته است. در کنار این‌ها ما بسیاری از اندیشه‌های والای اسلامی و معنای سترگ دینی و ملی را داریم که در شخصیت‌های برجسته و بی‌نظیرمان تجلی کرده و می‌تواند در سینمای ایران و نه تنها در داخل مرزها، بلکه برای همه مردم دنیا که تشنه این مفاهیم هستند، به تصویر کشده شود. به امید روزی که این حقیقت‌های ماندگار و فروزان بر پرده سینمای ایران بازتاب یابد و چشم همه مخاطبان جهان امروز را به نور حقیقت و معنویت و معرفت، روشن کند.
 
علی رفیعی
/830/702/ر

ارسال نظرات