تطبیق نظریه نخبگان نمادین گی روشه با موج کرهای و کیپاپ
چرا نسل Z با کیپاپ هویت میسازد؟ گی روشه پاسخ میدهد (2)
کیپاپ تجلی قدرت نرم نخبگان نمادینی است که با تکیه بر رسانه، عاطفه و زیباییشناسی، هویتسازی و آیینسازی نسل جوان را در سطح جهانی رقم زدهاند. از بازتعریف نقشهای اجتماعی تا خلق جماعتهای فندومی، این پدیده مرزهای سنتی قدرت را پشت سر گذاشته است.
به گزارش خبرنگار گروه فرق و ادیان خبرگزاری رسا، پیشتر، به مفهوم «نخبگان نمادین» از منظر گی روشه و نسبت آن با نظریههای کلاسیک جامعهشناسی قدرت همچون تفکیک سهگانه رایت میلز (قدرت، اقتدار، نفوذ) پرداخته شد. در آنجا نشان داده شد که چگونه برخی از کنشگران فرهنگی – از هنرمندان و نویسندگان گرفته تا چهرههای رسانهای و قهرمانان ملی – از رهگذر خلق معنا، احساس و هویت، به جای تکیه بر زور یا ثروت، واجد نوعی قدرت نرم و تأثیرگذاری نمادین در جامعه میشوند.
در امتداد همان بحث نظری، اکنون قصد داریم با نگاهی ژرفتر و کاربردیتر، این چارچوب مفهومی را بر یکی از مهمترین پدیدههای فرهنگی معاصر یعنی موج کرهای (Hallyu) و بهویژه فرهنگ کیپاپ (K-pop) تطبیق دهیم. این پدیده، بهویژه در میان نسل جوان، نمود روشنی از ظهور نخبگان نمادینی است که از طریق رسانه، موسیقی، سبک زندگی، و بازنمایی نمادین ارزشها و احساسات، به صورت جهانی اثرگذار شدهاند.

نخبگان نمادین و سمبولیک در پدیده موج کرهای
در نظریه گی روشه، «نخبگان نمادین» یا «نخبگان سمبولیک»، کسانیاند که قدرت و اثرگذاری خود را نه از طریق ساختارهای رسمی سیاسی، اقتصادی یا دینی، بلکه از راه خلق یا بازنمایی نمادهای فرهنگی، عاطفی و هویتی به دست میآورند. آنان به واسطه اینکه معانی خاصی را برای گروههای اجتماعی نمایندگی میکنند، مورد شناسایی، پیروی و حتی تقلید قرار میگیرند. در این میان، جوانان و نوجوانان بیشترین آمادگی را برای پذیرش چنین نخبگانی دارند، چراکه در مرحله شکلگیری هویت و در جستوجوی معنا، مرجع، شور و شوریدگی هستند.
این چارچوب نظری بهروشنی در تحلیل پدیده موج کرهای (Hallyu) و فرهنگ کیپاپ (K-Pop) قابل تطبیق است. هنرمندان این حوزه، بهویژه اعضای گروههایی، چون BTS، EXO، BLACKPINK، Stray Kids و Aespa، نقش نمادین بسیار گستردهای در ذهن و زندگی مخاطبان، بهویژه نسل Z، ایفا میکنند. تحلیل این موقعیت از چند زاویه قابل بررسی است:
۱. بازنمایی آرمانهای جوانی و سبک زندگی جهانیشده
ستارگان کیپاپ، برای مخاطبان خود – که اغلب نوجوانان و جوانان هستند – نمادهایی زنده از جوانی، زیبایی، انرژی، اشتیاق، امید به آینده، موفقیت و فردیت محسوب میشوند. آنها با ظاهری مدرن، رفتارهایی پرجنبوجوش و بیانی شاداب، فضای ذهنی نسل جدید را از خمودگی و بیمعنایی روزمره جدا میکنند و تصاویری آرمانی از آنچه «میتوان بود» ارائه میدهند.
چرا که ستارگان کیپاپ، از مسیرهای دشوار کارآموزی، فقر، تمرین شدید و گمنامی، به شهرت جهانی دست یافتهاند و این مسیر، در نظر نوجوانان، نوعی روایت نجات محسوب میشود. در نتیجه، آنها قهرماناند و هم الگوی موفقیت؛ هم زیبا و مقتدرند، هم دردکشیده و زمینی. این تلفیق، موجب شکلگیری رابطهای عاطفی و الگوپذیر با آنها میشود که دقیقاً کارکرد نخبگان نمادین را دارد: الهامبخشی، همذاتپنداری، و جهتدهی ارزشی.

که بهصورت طبیعی و در ادامه مطابق با کارکرد گروه های سمبولیک، به پیامد مهم زیر نیز انجامیده است:
- مهندسی روانی امید و التیام نسلی آسیبدیده
کیپاپ و نخبگان آن، برای بسیاری از نوجوانان جهان – بهویژه پس از بحرانهای جهانی مانند پاندمی کرونا، انزوای دیجیتال، اضطرابهای اجتماعی و خانوادگی – نقش التیامبخش روانی ایفا کردهاند. محتوای عاطفی، پیامهای انگیزشی، شعرهای صادقانه و روابط نزدیک با هواداران، بسیاری از آنان را از افسردگی، بیمعنایی و انزوای هویتی نجات داده است. این جنبه، وجهی درمانگرانه به نفوذ نمادین هنرمندان میدهد.
- ایجاد پیوند عاطفی و تعلق هویتی
در چارچوب نظریه گی روشه، یکی از مهمترین کارویژههای نخبگان نمادین، توانایی آنها در خلق پیوندهای عاطفی عمیق و تعلق هویتی با مخاطبان است؛ نوعی رابطه که از جنس قدرت سیاسی یا اقتصادی نیست، بلکه بر قدرت نمادین و فرهمندانه استوار است. این الگو در کیپاپ، با شدتی بیسابقه، محقق شده است. مخاطبان این هنرمندان، خود را نه صرفاً مصرفکننده موسیقی، بلکه بخشی از یک «قلمرو هویتی» (فندوم = fan + kingdom) میدانند؛ جایی که فرد با هنرمند محبوبش میگرید، میخندد، معنا میگیرد و هویت خود را بازتعریف میکند.
- تولید «جماعت تخیلی» در سطح جهانی
نخبگان نمادین کیپاپ (از جمله گروههایی، چون BTS، BLACKPINK) به ایجاد نوعی «جماعت جهانی خیالی» کمک کردهاند؛ جماعتی که طرفداران از ملیتها، فرهنگها و زبانهای مختلف، بدون حضور فیزیکی در کنار یکدیگر، احساس تعلق مشترک و تجربه زیسته مشترک پیدا میکنند. این پدیده، نوعی هویت فراملی مشترک مبتنی بر احساسات، ارزشها و تجربه موسیقایی است که عملاً مرزهای ملی را تضعیف و مرزهای عاطفی جهانی را تقویت میکند.

۲. سنتگریزی نمادین و بازتعریف نقشها
یکی از مؤلفههای اساسی در نفوذ نمادین کیپاپ، سنتگریزی هنری و بازتعریف مرزهای اجتماعی، فرهنگی و جنسیتی است؛ فرایندی که نه از طریق شعارهای ایدئولوژیک، بلکه از مسیرهای زیباشناختی، بیانی و اجرایی پی گرفته میشود. در جهان کیپاپ، هنرمندان با بهرهگیری از بدن، لباس، گریم، رقص و لحن احساسی، کلیشههای تاریخی درباره جنسیت، زیبایی، قدرت و نقشهای اجتماعی را به چالش میکشند و فرم تازهای از روایت فرهنگی را شکل میدهند.
به طور خلاصه برخی از این سنت شکنی ها اشاره میشود:
۱. بهچالشکشیدن پدرسالاری و سلسلهمراتب خانوادگی
در سریالهای کرهای، برخلاف فرهنگ سنتی که پدر را مرکز اقتدار و تصمیمگیری میدانست، شخصیتهایی با پدران ناتوان، غایب، مستبد یا حتی منفی نمایش داده میشوند (مثل سریال Sky Castle یا It's Okay to Not Be Okay).
در بسیاری از دراماها، زنان جوان یا مادران مجرد نقش محوری و تصمیمگیر دارند، و فرزندان با استقلال فکری، انتقاد از خانواده و جستوجوی زندگی فردی، از نظم سنتی فاصله میگیرند.
۲. عادیسازی روابط عاشقانه غیرسنتی
نمایش عشق پیش از ازدواج، روابط همخانگی، بوسه، لمس و صمیمیت جسمی که در فرهنگ کنفوسیوسی سنتی تابو محسوب میشود.
روایتهایی درباره روابط میانسنی، عشق کارمند و رئیس، عشق معلم و دانشآموز یا عشق میان طبقات اجتماعی متفاوت، در سریالهایی، چون Something in the Rain، Nevertheless و Business Proposal.
۳. تصویرسازی از هویت جنسی سیال یا غیردوگانه
نمایش شخصیتهایی با هویت همجنسگرا، دگرجنسگریز، یا در حال بازاندیشی جنسیت در کیدراماهایی مانند:
Semantic Error
The Tasty Florida
Mr. Queen (درونمایه جابهجایی جنسیت ذهن/بدن)
در کیپاپ نیز گروههایی مانند ONLYONEOF یا Holland بهصراحت با محوریتدادن به هویتهای LGBTQ، مرزهای سنتی را زیر سؤال بردهاند.

۴. تضعیف نقش سنتی ازدواج و مادری
تصویر زنان موفق، مجرد، بینیاز به ازدواج، یا مادرانی مستقل در سریالهایی چون:
Birthcare Center
Thirty Nine
در این سریالها، زنان شاغل، مدیر یا هنرمند، برخلاف کلیشههای مادر خانهدار مطیع، با هویت فردی و آرمانهای شغلی تصویر میشوند.
۵. تابوشکنی در زمینه دین و معنویت سنتی
کیدراماهایی، چون The Guest یا The Cursed، مفاهیم سنتی شمنگرایی، جنزدگی، یا دین عامیانه را بازتعریف یا تخریب میکنند و رویکردی رازآلود، گاهی همراه با نقد یا خشونت نمادین، ارائه میدهند.
در موسیقی کیپاپ، گاهی زبان و تصویر دینی برای خلق زیباییشناسی «ممنوعشده» به کار میرود؛ مثل استفاده از صلیب، تصاویر فرشتگان، یا تقلید از مناسک مذهبی برای جذابیت بصری (مثلاً در موزیکویدئوی Blood Sweat & Tears از BTS یا Lucifer از SHINee).
۶. فردگرایی افراطی و طرد هویت جمعگرایانه
برخلاف سنت کنفوسیوسی کره که خانواده، مدرسه و نهاد جمعی را اساس معنا میدانست، بسیاری از آیدلها و شخصیتهای سریالها:
خود را خودساخته یا «self-made» معرفی میکنند.
ارزش استقلال مالی، فردیت، آزادی انتخاب و طرد انتظارات جمعی را تبلیغ میکنند.
در مصاحبهها، اغلب بر مسیر سخت و شخصی رشد خود تأکید دارند، نه نجات توسط خانواده یا جامعه.
۷. تقابل با تصویر زن سنتی مطیع
در سریالهایی مانند My Name، Vincenzo، Strong Woman Do Bong Soon یا Kill Boksoon، زنان با مهارتهای رزمی، اقتدار تصمیمگیری، و عدم وابستگی به مردان تصویر میشوند.
در کیپاپ، اعضای گروههای دخترانه مثل BLACKPINK، MAMAMOO، ITZY، نه تنها زنانهبودن را با قدرت و خشونت درمیآمیزند، بلکه آن را بهمثابه بیانی از استقلال فرهنگی بازمینمایانند.
8. تغییر معنا و کارکرد بدن در فرهنگ عمومی
بدن در سنت آسیایی اغلب بهعنوان محل کار، زهد یا باروری تعریف میشد، اما در کیپاپ:
بدن محل «نمایش»، «زیبایی» و «کالبد هنری» است.
عضویت در گروهها نیاز به کنترل وزن، اصلاح فرم بدن، تناسب با استانداردهای تصویری دارد، نه عملکرد فیزیکی یا سلامت صرف.
با آنچکه بیان شد، مشخص میشود که در کیپاپ و کیدراما، با طیف وسیعی از سنتگریزیهای هنری، جنسی، اخلاقی، اجتماعی و خانوادگی مواجهیم که بهجای مواجهه مستقیم، از طریق زیباییشناسی، عاطفه، اجرا، رسانه و اسطورهسازی فرهنگی صورت میگیرد. این جریان، نهادهای سنتی کرهای و آسیایی مانند خانواده، مردسالاری، جنسیت باینری، نهاد دین و اقتدار سلسلهمراتبی را به چالش میکشد و در مقابل، نوعی فرهنگ روانگرا، بدنمحور، عاطفهمحور و زیباییشناختی را برجسته میکند که در نهایت منجر به آیین سازی و مناسک شبهدینی شده است.

آیینسازی و مناسک شبهدینی در جامعه فندومی
از دیگر ویژگیهای نخبگان نمادین در نظریه گی روشه، توانمندی در تولید مناسک نوین اجتماعی است؛ فرآیندی که در آن، جامعه مخاطب از رهگذر تکرار آیینها، معنا، تعلق و تقدس را بازتولید میکند. فندومهای کیپاپ، مصداق بارز چنین فرآیندیاند. این اجتماعات مجازی - واقعی، با طراحی شعارها، رنگهای نمادین، نمادهای گرافیکی، و مناسک ویژه، نوعی آیینسازی جمعی پدید آوردهاند.
در اینجا، هنرمند نمادین نه فقط چهرهای محبوب، بلکه چهرهای شبهقدسی است که در دل جامعهای آیینی قرار دارد. این مناسک، احساس وحدت، وفاداری و تعهد جمعی را تقویت میکند و همان کارکردی را ایفا میکند که پیشتر، نهادهای دینی یا سنتهای قومی در جامعه داشتند.
بهبیان دقیقتر، فندوم کیپاپی نمونهای نو از جوامع تخیلی است؛ جوامعی که نه بر اساس جغرافیا یا نژاد، بلکه بر اساس عاطفه، نماد و آیین شکل میگیرند. در این فضا، مرجعیت سنتی فرومیپاشد و جای خود را به مرجعیت زیباییشناختی و عاطفی میدهد؛ همانگونه که روشه آن را یکی از شاخصههای مهم دوران معاصر میداند.
پدیده کیپاپ، بهعنوان یکی از بارزترین جلوههای موج کرهای، نمونهای ساختاریافته از شکلگیری نخبگان نمادین فرهنگی در عصر رسانههای شبکهای است. هنرمندان این جریان، نه فقط ستارههای موسیقی، بلکه سازندگان هویت و احساس تعلق جهانی هستند. آنها از طریق نمادسازی عاطفی، تخیل جمعی نوجوانان را تسخیر کردهاند و مرزهای سنتی قدرت را پشت سر گذاشتهاند و دیگر پدیده کیپاپ، صرفاً یک سرگرمی یا ژانر موسیقایی نیست، بلکه نمونهای چندلایه از نخبگان نمادین جهانیشده است که در همتنیدگی میان فرهنگ، رسانه، سرمایه، عاطفه، هویت و قدرت نرم، نقشآفرینی میکند. آنها در لایههای سطحی (ظاهر، موسیقی، رقص) و لایههای عمیق (روان، اجتماع، هویت، کنشگری، معنا) نفوذ دارند که منجر به اثرگذاری شدید در مخاطبین خود میشود.
ارسال نظرات