نسبت اسلام با حجاب
خبرگزاری رسا ـ اقامه حجاب وظیفه حاکم اسلامی است؛ اگر در حکومتهای غیردینی، رعایت حجاب برای طهارت و سلامت جامعه مفید است، در حکومت دینی ضرورت این امر، روشنتر است.
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا ـ آیت الله حاج شیخ محمد جواد فاضل لنکرانی، بیش از یک دهه به تدریس خارج فقه و اصول مشغول است. طرح مسائل نوپدید و مورد ابتلاء از ویژگیهای مباحث وی است که نوآوریهایی در آن به چشم میخورد. «تبیین نسبت نظام اسلام با مقولۀ حجاب» درسگفتاری از مبحث خارج فقه ایشان است که ویراستهای از آن تقدیم مخاطبان فرهیخته نشریه میشود.
دو سؤال مهم پیرامون حجاب
1. آیا حکومت میتواند در مسئله حجاب دخالت نماید یا خیر؟
2. (که مهمتر است:) وقتی در اسلام، حکمی در این درجه از اهمیت است که ضروری دین محسوب میشود، چرا شارع مقدس برای بیحجاب یا بدحجاب حدّ در نظر نگرفته و اگر در نظر گرفته، آن حدّ چیست؟
ضمن بیان چند مطلب درباره ضرورت رعایت حجاب، به سئوالات بالا پاسخ داده میشود:
مطلب اول: طهارت و سلامت جوامع، در گرو رعایت حجاب است؛ سخن اول ما این است که حتی اگر در جامعهای زندگی میکنیم که حکومت آن دینی نیست، برای طهارت و سلامت آن جامعه، لازم است که حدی از حجاب رعایت شود. این سبب میشود که در جامعه، ارتباطات تنظیم شوند.
مطلب دوم: اقامهحجاب وظیفه حاکم اسلامی است؛ اگر در حکومتهای غیردینی، رعایت حجاب برای طهارت و سلامت جامعه مفید است، در حکومت دینی ضرورت این امر، روشنتر است؛ به دو دلیل:
1. دو شاهد قرآنی، مبنی بر اقامه کامل دین:
الف: آیه 13 سوره شوری: «شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى وَعِیسَى» خداوند متعال به پیامبر اکرم(ص) میفرماید: هر آنچه را که برای ابراهیم و موسی و عیسی تشریع کردیم، به علاوه دستوراتی جدید، برای تو هم تشریع کردیم که «أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ» اقامه دین کنی. یعنی ایشان تنها موظف به ابلاغ دین نبودند بلکه یکی از مسئولیتهای مهم انبیای الهی اقامه کامل دین است؛ از این رو، اقامه، مرحلهای مهمتر از ابلاغ است. اقامه یعنی پیاده کردن، «اقامه صلاة» یعنی نماز را با تمام شرایط و لوازم آن محقق کردن.
پس این معنایی که در ذهن برخی از افراد هست که صرفاً اقامه صلاة را به اقامه نماز جماعت، منحصر میکنند، برداشت درستی نیست. بر این مبنا، اقامه دین هم معنایش همین است که انبیاء، دین را در جامعه به شکل کامل و صحیح و آنطور که خداوند تبارک و تعالی نازل فرموده است، پیاده کنند.
متأسفانه گاهی مشاهده میشود که بعضی از افراد به آیاتی مثل «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِراً وَإِمَّا کَفُوراً» تمسک میکنند و میگویند: وظیفه روحانیت و حاکمان دینی این است که دین را برای مردم بیان کنند، حال مردم یا میپذیرند و یا نمیپذیرند «إِمَّا شَاکِراً وَإِمَّا کَفُوراً»؛ در حالی که وظیفه حاکم دینی، «اقامه دین» است و باید دین را در جامعه پیاده کند.
ب: آیه 41 سوره حج؛ که بر اساس آن غایت دین اقامه نماز، زکات، امر به معروف و نهی از منکر است؛ «الَّذِینَ إِن مَکَّنَّاهُمْ فِی الأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنکَرِ» خداوند متعال میفرماید: اگر ما به کسانی امکان دادیم که روی زمین به قدرت و حکومت برسند، چهار کار مهم را باید انجام بدهند: اقامه نماز کنند، یعنی کاری کنند که همه انسانها نمازخوان شوند، مردم زکات بپردازند و نهایتاً امر به معروف و نهی از منکر کنند. بنا بر این غایت حکومت دینی، محقق ساختن نماز و زکات و امر به معروف و نهی از منکر است. یعنی اگر حکومتی، به اسم دینی باشد، اما توجهی به این نداشته باشد که مردم نماز میخوانند یا نمیخوانند؟ زکات میدهند یا نمیدهند؟ امر به معروف میکنند یا نمیکنند؟ این حکومت، حکومت درستی نیست.
پس طبق دو آیه 13 شوری و 41 حج، حاکم دینی حتماً باید نسبت به احکام، به ویژه ضروریات دین، اعمال وظیفه کرده و تکلیف خود را به طور کامل انجام دهد. البته چگونگی انجام آن، بحث دیگری است؛ ولی این توهم باطل و فکر نادرست، با مبانی دینی ما سازگار نیست که بگوییم حکومت، حق مداخله در حجاب افراد را ندارد.
2. حجاب یکی از مصادیق بارز معروف است. تردیدی نیست که حجاب، از مصادیق معروف است. ما وقتی به کتب فقهی در موضوع امر به معروف مراجعه میکنیم، به این نتیجه میرسیم که اکثر فقهاء عظام قائلند: یک مصداق معروف، واجبات است و حتی یک مصداق آن، مستحبات است؛ و منکر را شامل حرام و حتی مکروه میدانند. هرچند تعابیر دیگری هم از معروف در کتب فقهی هست، ولی همه فقها این مطلب را مسلّم گرفتهاند. برای مثال؛ مرحوم محقق حلی در کتاب «شرایعالاسلام فی مسائل الحلال و الحرام» میفرمایند: «المعروف هو کل فعل حسن» هر فعلی که رجحان و حُسن دارد: «و المنکر کل فعل قبیح» هر فعلی که عنوان قبیح را دارد. البته شبیه تعبیر مرحوم محقق حلی در سخنان سایر فقهاء عظام هم وجود دارد. پس روشن است که امر به معروف و نهی از منکر، هم بر اشخاص واجب است و هم بر حکومت.
در اینجا شبههای وجود دارد:
بیان شبهه: «معروف» شامل معروف نزد مردم نیز میشود. متأسفانه برخی از افراد ناآگاه یا مغرض، در تعریف معروف بدعت گذاشته و گفتهاند: «معروف لزوماً فعل واجب و مستحب نیست، بلکه عنصر مکملی هم میخواهد که همان معنای ظاهری و لغوی معروف است؛ بدین معنا که این معروف، نزد همه مردم معروف باشد و همه با آن آشنا باشند»!
پاسخ شبهه: انحصار معروف در واجبات و مستحبات؛ به دو دلیل:
1. معروف همان «خیر» بوده و خیر فی نفسه خیر است. ادله امر به معروف، منحصر به عنوان معروف نیست، بلکه در برخی از آن عنوان «خیر» آمده است مثلاً: «وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْر» حال اگر در لفظ «معروف»، کسی احتمال دهد که باید در نزد اکثر مردم شناخته شده باشد، ولی در کلمه «خیر» دیگر این خصوصیت وجود ندارد و نمیتوانند این حرف را بزنند؛ زیرا روشن است که کلمه «خیر» آن است که «فی نفسه» خیر است، چه افراد بدانند و چه ندانند. در این زمینه مرحوم محقق اردبیلی(ره) در کتاب «زبدة البیان» خیر را به دین یا مطلق امور حسنه عقلایی یا شرعی تفسیر نموده است.
2. معروف در کتب لغت، به معنای معروف عند الاکثر نیست. وقتی به کتب لغت مراجعه میکنیم، «معروف» بدین معنا نیست که الزاما نزد همه مردم معروف باشد. البته اگر مقصود این است که معروف یعنی چیزی که نزد اهل آن هم، حسن باشد، درست است؛ ما هم میگوییم بالاخره واجبات، نزد متشرعین و متدینین به عنوان یک امر حسن، پذیرفته شده است؛ اما نه در کتب لغت و نه در سایر مآخذ، چیزی نیست که بگوییم معروف یعنی مورد پذیرش همه یا اکثر. زیرا، بسیاری از افعال پسندیده و عقلایی هست که بعضیها آنها را قبول ندارند و انجام نمیدهند، بلکه با آنها مخالفت هم میکنند!
پس اینطور نیست که بگوییم معروف آن چیزی است که مورد قبول همگان باشد و اساساً چنین معروفی اصلاً وجود خارجی ندارد! بله، معروف چیزی است که ذاتاً حُسنی در آن باشد.
البته این نکته را یادآوری میکنم که حکومت با افرادی که هنوز نمیدانند آیا حجاب واجب هست یا خیر، باید یک نوع برخورد کند و با آنهایی که میدانند واجب است اما رعایت نمیکنند، باید برخورد دیگری کند؛ ولی ما میخواهیم بگوییم وقتی در بحث حسن و قبح عقلی، وارد میشویم، کسانی که حسن و قبح عقلی را قبول دارند، میگویند: «حسن، آن است که در ذات یک فعل، مصلحت وجود داشته باشد». از این رو، چه بسا ممکن است بسیاری از افعال باشد که در آنها مصلحت وجود داشته باشد، اما خیلیها خبر نداشته باشند، یا اصلاً نشناسند. بنابراین اگر حسن و قبح عقلی را قبول کردیم، بدانیم که هیچ عالم اصولی یا متکلمی نگفته که حَسن آن است که «حسن عند الجمیع» باشد و همه بدانند که آن حسن است؛ بلکه اساساً بسیاری از انسانها و حتی مسلمانان، به حسن بودن فعلی حجاب، توجه ندارند و از آن غافلند.
بنابراین پس از روشن شدن این مطلب که معروف، مسلماً مصداق واجب را میگیرد، نتیجه این است که، ادله امر به معروف و نهی از منکر کاملاً آن را در برمیگیرد و شامل آن میشود. آیه شریفه 104 سوره آلعمران میفرماید: «وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ» در جامعه اسلامی باید گروهی باشند که امر به معروف و نهی از منکر کنند. اینکه امام خمینی(ره) در اوایل انقلاب اسلامی میفرمودند: «ما وزارت امر به معروف و نهی از منکر میخواهیم»، ریشهاش در همین آیه است. باید نهاد محکمی با ضوابط بسیار محکم دینی به عنوان مجری امر به معروف و نهی از منکر در جامعه تشکیل شود که متأسفانه چنین نهادی نداریم. بنا بر این همانگونه که امر به معروف و نهی از منکر بر افراد واجب است، بر حکومت هم واجب است.
مطلب سوم: برخورد امام و نائب او با مرتکب حرام و تارک واجب، از واضحات فقه است؛ شکل و نوع ادای این وظیفه نیز، محل سؤال یا شبهه است. سؤال این است که: ورود عملی حکومت به این عرصه از چه مبنایی پیروی میکند؟ به دیگر کلام، مسئله مهم این است که بعضیها میگویند ما تا اینجا قبول داریم که حجاب، واجب و جزو معروف است و حکومت هم وظیفه دارد، اما وظیفه حکومت، فقط در حد ارشاد است.
در پاسخ باید گفت که فقه، عناوینی دارد و یکی از مواردی که فقهاء به آن تصریح کردهاند، بحث اجرای احکام دین توسط حکومت اسلامی است؛ مثلاً حضرت امام خمینی(ره) این مطلب را در کتاب «تحریر الوسیله» نقل کردند. البته قبل از ایشان هم فقهایی مانند شهید ثانی در کتاب «الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة» و دیگران این مطلب را ذکر کردهاند که یکی از وظائف حاکم اسلامی ـ اعم از امام معصوم(ع)، یا نایب خاص و یا عام ایشان ـ مراقبت بر اجرای احکام دین است؛ به عنوان مثال امام خمینی(ره) در کتاب «تحریر الوسیله» فرموده است: «کل من ترک واجباً او ارتکب حراماً فللامام و نائبه تعزیره بشرط ان یکون من الکبائر». کبائر گناهانی است که اگر انسان انجام بدهد، برای آنها عذاب است. این شرط مربوط به فعل حرام است، اما در ترک واجب، دیگر قیدی وجود ندارد، یعنی حتی بر واجبات کم اهمیت، حاکم اسلامی باید مراقبت کند تا ترک نشود، تا چه رسد به واجباتی مانند حجاب که از اهمیت به سزایی برخوردار است.
البته روشن است که ترک حجاب، از گناهان کبیره است و در روایات هم داریم که اگر زنی حجاب را رعایت نکند، بر او عذاب است؛ ولی ملاک کبیره هم این نیست که فقط برایش در قرآن عذاب ذکر شده باشد. ملاک برای کبیره این است که اگر شارع، اهتمامی نسبت به عدم ارتکاب گناهی دارد، از این استفاده میشود که آن مورد، از گناهان مهم است؛ اگر چه در قرآن بر ارتکاب آن، وعده عذاب داده نشده باشد. لذا ملاک این است که خیلی برای شارع اهمیت داشته باشد.
مطابق این تحلیل، از اینکه خداوند متعال در آیه 59 سوره احزاب میفرماید: «یَا أَیُّهَا النَّبِی قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ» معلوم میشود مسئله بسیار مهمی است که پیامبر اکرم(ص) مأمور میشود آن را دنبال کند و به همه بگوید که جلباب داشته باشند. از این رو، همانطور که گفته شد امام خمینی(ره) میفرمایند: «کل من ترک واجباً او ارتکب حراما فلامام ونائبه تعزیره»، البته «بشرط ان یکون من الکبائر»؛ اما شهید اول در یکی محکمترین متون فقهی، به نام «غایة المراد فی شرح نکت الارشاد» آورده است: «و یعزر کل من ترک واجباً او فعل محرماً قبل ان یتوب بما یراه الحاکم»، یعنی از واضحات فقه امامیه این است که حاکم اسلامی ـ یعنی مجتهد جامع الشرایط ـ اگر دید که کسی واجبی را ترک میکند یا دارد حرامی را انجام میدهد، صلاحیت دارد که او را تعزیر کند؛ هر چند برخی از فقها گفتهاند تعزیر در صورتی است که اثر داشته باشد، و برخی هم گفتهاند چه اثر داشته باشد چه نداشته باشد، میتواند او را تعزیر کند. تعزیر هم مصادیق مختلفی دارد: یک مصداق تعزیر این است که او را حبس کند؛ یک مصداقش این است که او را شلاق بزند؛ یک مصداقش این است که او را جریمه مالی کند. تشخیص نوع مجازات، از اختیارات حاکم است.
در نتیجه کسانی که این روزها به این مسئله حمله میکنند که حکومت، چرا باید در این مسائل دخالت کند و اینها از مسائل شخصی است! از فقه، به صورت جامع و کامل اطلاع ندارند. چه اینکه دایره حکومت حاکم، حتی به بعضی از مسائل شخصی افراد نیز، میرسد. در همان آیه 41 حج که اشاره شد: «الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنکَرِ»، یعنی اینها وقتی به حکومت میرسند نماز را برپا میدارند، در حالی که نماز، یک امر شخصی است، نه امر حکومتی و اجتماعی.
در برخی از مصادر نقل میکنند که حضرت علی(ع) فرمود: «امرنا رسول الله ان نلقی اهل المعاصی بوجوه مکفهره» یعنی پیامبر اسلام(ص) به ما امر فرمود که ما با اهل معصیت با چهرههایی اخمآلود برخورد کنیم، تا بفهمند که آنها نباید معصیت خدا کنند.
البته در مرحله اجرای این امور، باید چهارچوبهای مشخصی تعیین شوند؛ و بنده صرفاً در اینجا مبانی نظری آن را میگویم. من میخواهم به سخن کسانی که میگویند این موضوع، پشتوانه علمی و نظری ندارد، بگویم این مسئله از واضحات فقه است که هر کسی که واجبی را ترک کند یا یک محرّمی را مرتکب شود، امام معصوم یا نائب خاص یا نائب عام او میتوانند با او برخورد کرده و او را تعزیر کنند و ریشه آن هم در این روایت است که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته».
مطلب چهارم: وظایف افراد و حکومت درمقابله با مرتکب حرام؛
در روایات وارد شده که مردم متدین باید با اهل معصیت با چهره ناخوشایندی برخورد کنند، تا آنان بفهمند که کارشان غلط است؛ پس بر خلاف آداب و وظائف دینی است که مردم و مسئولان در نظام اسلامی، با بدحجاب با روی خوش برخورد کنند. به دیگر کلام مقصود روایات آن است که مردم و حکام باید طوری با مرتکب برخورد کنند که حداقل موضع خویش را نسبت به عمل حرام با چهره خود نشان دهند.
همانطور که گفته شد در این زمینه امام صادق(ص) نقل میکند که حضرت علی(ع) فرمود: «امرنا رسول الله ان نلقی اهل المعاصی بوجوه مکفهره» یعنی پیامبر اسلام(ص) به ما امر فرمود که ما با اهل معصیت، با چهرههایی اخمآلود برخورد کنیم تا بفهمند که آنها نباید معصیت خدا کنند. البته روشن است که مقصود از اهل معصیت، کسانی هستند که با علم و آگاهی معصیت میکنند، اما کسانی که ندانند که عملی معصیت است یا خیر، قطعاً مشمول این حدیث نیستند.
نکته مهم آن است که اگر تکتک افراد جامعه موظف باشند با اهل معصیت چنین برخوردی کنند، آیا حکومت وظیفهای ندارد؟
روشن است که حکومت به طریق اولی وظیفه امر به معروف و نهی از منکر دارد، بلکه وظیفه حکومت از اشخاص مهمتر است؛ حتی در صورت عدم تحقق ولایت فقیه نیز، اجرای این مسئله مصداق دارد. چه بسا از این هم فراتر رویم و بگوییم که اگر حکومتی هم نباشد، «عدول مؤمنین» نیز میتوانند این کار ـ تعزیر ـ را انجام دهند؛ یعنی اگر در جایی مجتهد جامعالشرایط نباشد و واقعاً افراد بتوانند موضوع را درست تشخیص بدهند و همه جوانب آن را رعایت کنند، ظاهر ادلّه این است که مؤمنین عدول نیز، میتوانند این کار انجام دهند. البته باید رعایت عدم هرج و مرج را نمود و نیز قیود دیگری ممکن است مطرح باشد، امّا با قطع نظر از این قیود و شرایط، از نظر علمی و فقهی چنین وظیفهای وجود دارد. و البته در تاریخ هم موارد متعدد بوده و هم سابقه دارد.
مطلب پنجم: استمرار در پیگیری و آگاهسازی و اجرای حجاب، وظیفه حکومت اسلامی. این نکتهای است که در فراز آیه، خداوند متعال به پیامبر(ص) میفرماید: «قل»؛ یعنی پیگیری کن. رسانههای ما باید این بحث را به شکل مستمر دنبال کنند تا واقعاً دختران و زنان، اعتقاد کامل به این مسئله پیدا نمایند. اینکه صدا و سیما یک وقتی برنامهای در این باره بسازد و بعد برود دنبال کار دیگر، صحیح نیست. باید استمرار داشته باشد تا واقعاً دختران و زنان ما بدانند که حجاب ریشه دینی دارد و اگر خدای متعال آن را واجب کرده برای «طهارت قلوب جامعه و خودشان» و برای «محفوظ نگهداشتن خودشان» است. این جملهای که از مرحوم شهید مطهری معروف است که: «حجاب محدودیت نیست، مصونیت است» ریشه قرآنی دارد. زیرا قرآن میگوید: حجاب برای مصونیت کل جامعه است؛ هم زن محفوظ میماند، هم مردها محفوظ میمانند؛ و باید تمام ابعاد آن را به نحو صحیح بیان کرد./998/د101/ب6
منبع: ماهنامه معارف
ارسال نظرات